جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
موسیقی زیرزمینی ماندگار نیست و زبان را تهدید نمی کند
دکتر محمد حسن جعفری سهامیه، دکترای رشته زبانشناسی را از دانشگاه تهران گرفته است. دکتر جعفری پیش از این مدتی معاونت دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه تهران و مدتی ریاست دانشکده خبر را به عهده داشته. از دکتر جعفری علاوه بر دهها مقاله علمی، کتابی با عنوان «ارتباط موثر: کلیدهای کوچک برای ارتباطات بزرگ» منتشر شده است.
با دکتر جعفری در مورد زبانشناسی موسیقی زیرزمینی گفتگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
▪ در برخورد با سبکهای جدید موسیقی از جمله رپ و راک همواره این سوال مطرح بوده که آیا زبان فارسی قابلیت انطباق با این نوع موسیقیها را دارد یا نه. خیلیها معتقدند که چون این سبکها در غرب بهوجود آمدهاند زبان مناسب برای آنها هم زبان انگلیسی است و نمیتوان در آنها از زبان فارسی استفاده کرد. بر همین اساس خیلی از گروههای راک ایرانی از کلام انگلیسی برای ترانههایشان استفاده میکنند.
آیا در زبان فارسی خصوصیتی وجود دارد که این خصوصیت منجر میشود به اینکه برای یک نوع موسیقی خاص مثلا موسیقی سنتی جواب بدهد و برای یک موسیقی دیگر مثل راک و رپ جواب ندهد؟
ـ من در دو سطح به این سوال پاسخ میدهم. در سطح عمیقتر از زاویه زبانشناسی پاسخ به این سوال منفی است. هیچ زبانی دارایی ویژگیهای زنجیری و ساختار آوایی به خصوصی نیست که برای گونهای از ملودیها جواب بدهد و برای گونه دیگر جواب ندهد.
همه زبانها نزدیک به هم هستند. نمیگویم اصلا تفاوتی ندارند، اما از اساس تفاوت ندارند. لذا شما میتوانید کاملا تصور کنید که یک نفر به زبان انگلیسی در دستگاه پنجگاه ترانه یا تصنیف بخواند. بله، غیر معمول به نظر میآید. چون پدیده جاری و عرفی نیست. ولی معنیاش این نیست که نشدنی است.
کما اینکه ما در زبان فارسی برخی جاها را داریم که به آن خلا زبانی میگوییم. مثلا از خیلی از واژهها نمیتوان مصدر ساخت، مثل دوختن. این واژه دچار تغییر آوایی شده است. شما میگویی بدوز، میدوزم، ولی نمیگویید دوزید یا دوخید، میگویید دوخت. این یک نمونه خلا آوایی است. یک مصداق بارز خلا آوایی در جاهایی است که شما اساسا یک واژه را ندارید ولی از نظر قالب زبانی میتوانید داشته باشید. مثلا کلمه ایستار که در لهجه فارسی افغانی هست ولی در لهجه فارسی تهرانی نیست.
ساختار همه زبانهای طبیعی بشر یکی استت و بر اساس مرکزیت هجا است. تمام واژههایی که در زبانهای طبیعی میسازند محوریت آنها هجا است. «هجا چیست؟» هجا یک واحد آوایی است. یک عنصر آوایی است. حداقل آن یک واکه است. مثل ـَ ـِ ـَ آ ای او به اینها واکه میگوییم. هر هجا مرکزش یکی از اینهاست. حالا میتواند محیط هم داشته باشد یا نداشته باشد.
لذا همه زبانها ساختشان ساخت هجایی است. یعنی زنجیرههای آوایی اول در قالب هجاها شکل میگیرند و بعد هجاها به هم میچسبند و کلمات را درست میکنند.
خیلی از کلمات هم تک هجایی هستند. اما معمولا کلمات بیشتر از یک هجا دارد.
این توضیح را دادم تا با ساختار بنیادی زبان آشنا شویم. فرض کنید میگوییم دیوار بعد میگوییم بلکبرد. چطور میشود که ما میتوانیم ملودیهای رپ را روی بلکبرد سوار کنیم ولی نمیتوانیم روی دیوار که آن هم دو هجا است سوار کنیم؟ این از نظر علمی ایراد با مبنایی نیست. بنابراین زبانها از این جهت یکسان هستند.
اما سطح دوم پاسخ. در واقع آنچه زبانها را متفاوت میکند پدیدههای غیر زبانی است، مثل عرف، نگرش، اعتقادات و سنت. سنت پدیده مهمی است. سنت نبوده که در دستگاه پنجگاه یا شور یا دشتی به زبان انگلیسی خوانده شود. اما در زبان فارسی و عربی خوانده میشود. سامی یوسف آمد این سنت را شکست. سامی یوسف شاید به دلیل هویت ایرانی-انگلیسی که داشت خیلی ساده فهمید که این کار شدنی است. لذا نوعی از موسیقی را ارائه داد که در غرب جدید است. همانطور که رپ برای ما جدید است. ملودیهای ماهور و پنجگاه و سهگاه و دشتی و بیاتترک و اینها برای غرب همهاش ملودیهای جدیدی است.
پس جواب در دوسطح است. سطح اول ماهیت زبان است و پاسخ منفی است. سطح دوم، سطح کاربرد و رواج است که به عرف و سنت بر میگردد.
▪ پس زبان فارسی از نظر ساختاری مشکلی با سبکهای رپ و راک ندارد و میتواند با آن منطبق شود.
ـ ببینید یک واقعیتی را باید پذیرفت. هیچگاه الگوهای تقلیدی به قدرت و جامعیت و فراوانی الگوهای بومی در نمیآیند. شما مطمئن باشید تا حداقل دهها سال دیگر هیچگاه خوانندگان در زبان انگلیسی نخواهند توانست به زیبایی، فراوانی و دلنشینی ما در ماهور ترانه اجرا کنند. این معنیاش این نیست که آنها اصلا نمیتوانند. همچنین این را مطمئن باشید زبان فارسی هم به این زودیها نخواهد توانست تولیداتی با اثرگذاری بالا در رپ یا راک تولید کند. این هم به این معنی نیست که در زبان فارسی اصلا نمیشود تولید کرد. همانطور که توضیح دادم اینها پدیدههای چند وجهی هستند و فقط به زبان مربوط نمیشوند، به مردم هم مربوط میشوند.
مثلا مردم ما مردمی هستند که از شل صحبت کردن خوششان نمیآید. اگر کسی زبانش شل باشد بدشان میآید و میگویند درست صحبت کن. از نصف ادا کردن کلمات و هجاها خوششان نمیآید. تکرار برایشان توهین محسوب میشود. اگر یک دفعه یک جمله را دو بار پشت سر هم بگویید، میگویند «میفهم کر که نیستم». ولی ممکن است در عرف دیگری عکس این باشد و این نوع تکرارها ملالت آور نباشد. لذا علاوه بر عوامل زبانی، عوامل غیر زبانی هم نقش دارند.
▪ در بررسی موسیقی گروههای زیرزمینی به پدیده دیگری برمیخوردیم که از دید زبانشناسی قابل بررسی است. گروههای زیرزمینی در اشعار و ترانههایشان زبان خاص خود را دارند. آنها گاهی از واژههایی استفاده میکنند که خاص خودشان است و یک فارسیزبان اگر با زبان و فرهنگ زیرزمینی آشنا نباشد ممکن است از شنیدن یک ترانه زیرزمینی چیز زیادی نفهمد.
ـ ما زبان را از زاویههای مختلف دستهبندی میکنیم. یک زمان صحبت از لهجه جغرافیایی است. مثلا در زبان فارسی لهجه اصفهانی با تهرانی متفاوت است، در حالی که همه به زبان فارسی صحبت میکنند. به اینها لهجه جغرافیایی میگوییم. یعنی شما به صرف اینکه در یزد به دنیا بیایی و بزرگ شوی لهجه یزدی داری. این یک برش است.
یک تقسیمبندی و برش دیگر هم وجود دارد که گاهی با برش اول تقاطع پیدا میکند. تقسیمبندی دیگر در مورد لهجههای اجتماعی است. لهجه اجتماعی یعنی این که بچه مدرسهایها یک جور صحبت میکنند، رانندهها نحوه سخن گفتنشان خاص است، به همین ترتیب مکانیکها، بازاریان، روحانیان هر کدام زبان خودشان را دارند. به اینها لهجههای اجتماعی میگوییم.
▪ این تفاوت زبانی در گروههای اجتماعی فقط به لهجه و طرز بیان برمیگردد یا به حوزه واژهها هم مربوط میشود؟
ـ تفاوت در چند بعد و فراتر از واژههاست. لهجه یعنی هر گونه تنوع و گوناگونی در داخل یک زبان، مثل زبان فارسی. این تنوع میتواند آوایی باشد. مثال میزنم. واژه تهران را در شهر تهران «ت ه ر ا ن» میخوانیم، در یزد هم تهران را «ت ه ر ا ن» میگویند. از نظر کتابت فرقی ندارد. اما در هنگام تلفظ فرق دارد. در لهجه تهرانی تکیه بر روی هجای آخر است، ولی در لهجه یزدی این را یک پله جلوتر میآید. تمام اسامی را که در لهجه تهرانی وجود دارد مثل پرتغال، نیمکت، درخت اگر از نظر آوایی تکیهاش را یک هجا جلوتر بیاورید از نظر آواشناسی لهجه یزدی میشود.
گاهی اوقات اختلاف از نظر آواشناسی نیست، اختلاف واژگانی است. بعضی واژهها فقط در لهجه خاصی استفاده میشوند و در لهجههای دیگر اثری از آنها نیست. این وضعیت در مورد لهجههای اجتماعی وجود دارد. مثلا کلمه «جواد» یک واژه بسیار زیبا و تمیز عربی است که در ایران استفاده میشود. اما گروههای جوان ما از کلمه «جواد» یک مفهوم دیگری دارند. مثلا فلان شخص یا فلان لباس جواد است. اینجا دیگر بحث آواشناسی نیست، بحث معناشناسی است.
گروههای موسیقی زیرزمینی یک گروه اجتماعی محسوب میشوند. اگر ما به شرایطی برسیم که بتوانیم برای یک گروه ویژگیهای مشترک زبانی قائل بشویم، میتوانیم بگوییم که آن گروه هویت پیدا کرده است. اصلا هم نمیخواهیم بگوییم مثبت است یا منفی، چون نمیدانیم و ربطی هم به ما ندارد.
ما میگوییم اگر گروههای موسیقی زیر زمینی ما قادر به تغییراتی در معنی واژهها، تغییراتی در آواشناسی واژهها و تغییرانی در ساختار واژهها یا صرف شده باشند و این تغییرات ثبات پیدا کرده باشد و برچسب این گروهها روی آن بخورد نشان میدهد که یک هویت جدید شکل گرفته است. پس ما از طریق بررسی زبانی این گروههای زیرزمینی میتوانیم به این نتیجه برسیم که اینها هویتشان قوام گرفته است.
▪ گاهی دیده میشود واژههایی که در زیرزمین تولید شدهاند به سطح جامعه میآیند و در گروههای اجتماعی دیگر هم مورد استفاده قرار میگیرند. یعنی واژهسازی در گروههای زیرزمینی انجام شده ولی واژه در محاورههای روزمره به خصوص جوانان بهکار برده میشود. در واقع به نوعی رابطه متقابلی بین زبان موسیقی زیرزمینی و زبان جوانان یا آنچه که به نام «زبان مخفی» است برقرار میشود. این ارتباط چطور حاصل میشود؟
ـ ما در زبانشناسی این مسئله را تحت عنوان تاثیر لهجههای اجتماعی بر حوزههای خارج از خودشان بحث میکنیم. وقتی گروههای موسیقی زیرزمینی هویت پیدا میکنند و لهجه خودشان را پیدا میکنند شروع به صدور آنمیکنند، چون زبان در واقع هم ظرف فرهنگ است و هم خود فرهنگ است. زبان مثل بستنی قیفی است که علاوه بر بستنی خود قیف هم قابل خوردن است و بخشی از غذاست. زبان هم همینطور است.
▪ چه عاملی اینجا موثر است که این گروههایی که هویتشان را پیدا میکنند، بتوانند زبانشان را صادر کنند. چه اتفاقی میافتد که واژههای یک گروه اجتماعی مثل موسیقی زیرزمینی وارد گروههای دیگر میشود و در جامعه رواج پیدا میکند؟
ـ اینجا بحثی تحت عنوان اقبال اجتماعی مطرح میشود. چند مثال سنتیتر را مطرح میکنم و دوباره به بحث بر میگردم. ما میبینیم در دعواهای کوچه بازاری یکی داد میزند و میگوید «شقه شقت میکنم». این واژه از کجا آمده است؟ این کلمه از گروه اجتماعی هویت یافته قصابان آمده است. یا مثلا میگویند «سه شد». این از لهجه اجتماعی مکانیکهای ما وارد سایر حوزهها شده است. معمولا موتورها چهار سیلندر هستند. گاهی موتور خوب کار نمیکند، میبینند یکی از سیلندرها خوب کار نمیکند، میگویند موتور سه کار میکند. این «سه شد» گسترش مفهومی پیدا کرده و امروز یعنی خراب شد، بد شد، ضایع شد. این واژه به حوزههای دیگر صادر شده.
البته پیچیدگیهای این نوع انتقال خیلی زیاد است. نمیتوان تصور کرد هیچ قاعدهای بر آن وجود ندارد. مثلا در جایی مثل کلاس درس دانشگاه هرگز این واژه «سه شد» را نمیشنوید. این واژه گسترش پیدا میکند ولی مثل آبی است که چاله خودش را پیدا میکند، سر بالا نمیروند و وارد محدودههای خاص نمیشود، وارد محدودههایی میشود که از نظر هویتی به گروه منبع نزدیکتر هستند.
بنابراین از نظر زبانشناسی نتیجه دیگری میتوانید بگیرید. ترویج واژههای گروههای موسیقی زیرزمینی مثل رپ در جامعه وارد رگههایی میشود که از نظر هویتی احساس نزدیکی میکنند. یعنی گاهی اوقات گروهها برای ما گروههای ارزش محور میشوند. ما یا مخاطبان خاص طبیعی است که از آن واژهها استفاده کنیم.
یک روحانی از واژههای عربی استفاده میکند برای اینکه میخواهد هویت دینی را نشان دهد. یک مهندس که از خارج از کشور برمیگردد از واژههای لاتین استفاده میکند، در صورتی که ممکن است معادل آن واژهها در فارسی هم وجود داشته باشد. او میخواهد همذات پنداری کند. این عمل نوعی احساس نزدیکی به مخاطب میدهد.
قدرت نفوذ گروههای اجتماعی مثل موسیقی زیرزمینی هم بر این اساس سنجیده میشود. از سنجش میزان دایره نفوذ اصطلاحات و واژههای مربوط به این گروهها میتوانید به قدرت این گروههای اجتماعی پی ببرید.
حتی در زمان پخش برخی سریالهای تلویزیونی هم میبینید که موجی از واژههای دستکاری شده یا جدید در جامعه رواج پیدا میکند. این نشاندهنده قدرتی است که در آن سریال وجود دارد. آن سریال هم خودش را نماینده یک گروه اجتماعی واقعی یا اسطورهای یا تخیلی معرفی میکند.
شاید بتوان گفت گروههای زیرزمینی تا حدی موفق به واژهسازی و صدور واژههایشان به دیگر گروههای اجتماعی از جمله جوانان شدهاند که در این سطح هم واژههایشان تکرار میشود.
▪ فرآیند واژهسازی در این گروههای اجتماعی به چه صورتی است؟ مثلا در مورد گروههای موسیقی زیرزمینی ما حتی اگر بپذیریم سبکهای موسیقی مثل راک و رپ میتوانند بر زبانهای مختلف سوار شوند و با زبان فارسی مشکلی ندارند، باز به لحاظ دستوری تفاوتهایی وجود دارد و گاه واژهها در موسیقی به راحتی منطبق نمیشود.
ـ بله. اینجا واژهها خودشان را با این ملودیها خودشان را انطباق میدهند چون این ملودیها ثابت هستند. مثلا اگر شما در موسیقی سنتی خودمان الگوی دشتی را عوض کنید تبدیل به چیز دیگر میشوند و دیگر دشتی نیست. رپ و راک هم همینطور هستند. در اینجا واژهها خودشان را با این الگوها و ملودیها منطبق میکنند.
چندین روش برای واژهسازی وجود دارد. یکی الگو گرفتن از زبانهای بیگانه است. مثلا در زبان انگلیسی که موسیقی رپ از آنجا متولد شده، نوع خاصی از کوتاه سازی صورت میگیرد. مثلا به publication میگویند pub. به Advertisment میگویند ad، به government میگویند gov. این یک الگو است. این الگو به زبان فارسی میآید و در موسیقی رپ ما به کلانتری میگویند «کلان». پتانسیل این انطباق در زبان فارسی هم وجود دارد. به عنوان مثلا ما خودمان به دختر میگوییم دخی. این همان الگو است.
شکل دوم این است که واژه را قرض میگیریم. دیگر نمیآییم کلانتری را بکنیم کلان. عین یک اصلاحی را که آنجا تولید شده است میآوریم اینجا. تقریبا همه اصطلاحات فرهنگی که در گروههای اجتماعی مختلف میشنوید از این نوع هستند.
روش سوم شکسته شدن مرزهای هجایی به روش جدید است. مثلا ما همیشه میگوییم توانستن. این یک واژه چهار هجایی است. این واژه را ما در نثر و نظم معمولا نمیشکنیم و به صورت یک گشتالت کامل از آن استفاده میکنیم. من هم که با شما صحبت میکنم میگویم توانستن نمیگویم مثلا «توا». ملودیهایی مثل راک و رپ میتوانند این شکستها را انجام دهند. لذا زبان را منطبق میکنند. به خصوص رپها اصلا روششان همین است. که کلمات را در درون هجاهای آن میشکنند و از طریق این شکستن یک تاکید را میرسانند. آنها از این طریق یک حس و یک اصرار و تعصب را میرسانند. مثلا توانستن را میشکنند و یک هجا از این واژه را چند بار تکرار میکنند. مثلا توا نس نس نس ... این دوباره خودش یک نوع حس را میرساند.
▪ شناخت واژهها و بررسی زبانشناختی گروههای اجتماعی مثل گروههای زیرزمینی چه کمکی به ما میکند به چه فایدهای دارد؟
ـ زبان شناسی دارای پتانسیل بالایی است. از واژهشناسی گروههای اجتماعی میتوان به ویژگیها و موقعیت هر گروه اجتماعی پی برد.
من با یک مثال منظورم را واضح میکنم. واژه شناسی «موسیقی ایرانی در غربت» - من علاقه ندارم از واژه مصطلحی که برای این نوع موسیقی بکار برده میشود استفاده کنم - به ما مفاهیمی را میرساند که که ما میتوانیم در سیاست خارجی از ان استفاده کنیم. در قانونگذاری برای ایرانیان خارج از کشور میتوانیم آنرا بکار ببریم.
برای مثال در شکل خوشبینانه واژه شناسی «موسیقی ایرانی در غربت» نوعی دلتنگی برای وطن را میرساند. اگر از دید منفی بخواهیم به قضیه نگاه کنیم به نوعی حالت بیهویتی یا گمهویتی پی میبریم. یک حالت سرگیجه یا برزخی در بین نسل سوم ایرانیان در غرب به وجود آمده است. اینها آدمهایی هستند که نه شتر هستند و نه مرغ، بلکه حالت بینابینی و شترمرغی به خود گرفتهاند. این میتواند رهنمودی شود که ما در مورد سیاستهای فرهنگیمان در مورد ایرانیان خارج از کشور به کار ببریم.
حالا که صحبت به «موسیقی ایرانی در غربت» رسید یک پرانتز باز کنم و به نکتهای اشاره کنم. چون برخورد ما از نوع خطکشی شده است، ما هنوز اینقدر وسعت نظر نداریم که بگوییم موسیقی ایرانی که مثلا از اروپا به ایران آمده است و دارای شاخصهای مورد قبول عرفی و قانونی ما هست میتواند پخش شود. لذا ما همه اینها را زیرزمینی میدانیم.
در اینجا مرز و جغرافیا مهم است. چون خارج از ایران تولید شده است حتی اگر شعر مولانا باشد و در دستگاههای وزین و سنتی ما هم ساخته شده باشد، و موسیقی هم بدون مشکل باشد ما باز آنرا قبول نداریم و میشود زیرزمینی. لذا مفهوم زیرزمینی در ایران خیلی مفهوم پیچیدهای است. شما وقتی میگویید موسیق زیرزمینی، باید مشخص کنید منظورتان کدام زیرزمینی است. آن زیرزمزینی که از نظر واژهپردازی زیرزمینی است، یا از نظر جغرافیایی، یا از نظر مفاهیم اعتراضی. همه اینها با هم فرق دارند.
پس از طریق واژه شناسی موسیقی زیرزمینی میتوان به خیلی نکات پی برد که البته من در این زمینه کاری انجام ندادهام. ولی چقدر خوب است کسانی که علاقهمند هستند این واژهها را استخراج کنند و دستهبندی و بررسی کنند. واژهها میتوانند از نظر روانشناسی زبان و از زاویه جامعهشناسی زبان بررسی شوند.
▪ یک تفاوتی که لهجه گروه اجتماعی موسیقی زیرزمینی با گروههای اجتماعی سنتی دارد، در اختیار داشتن رسانه است. در بحث صدور واژه به چند مثال اشاره کردید که واژههایی از گروههای قصابها یا مکانیکها وارد زبان عامه مردم شده است. ابزاری که گروههای زیرزمینی دارند این است که محصولاتشان را در قالب رسانه ارائه می کنند که گروههای قبلی این ابزار را نداشتد. قبلا مجاورتهای محدود باعث صدور واژهها میشد اما الان واژهها در قالب محصولات رسانهای با سرعت بالایی پخش میشوند. این چه تاثیری میتواند بر زبان داشته باشد.
ـ من میخواهم عکس نظر شما را به عنوان نتیجهگیری مطرح کنم. یعنی استدلال شما را میشود اینطور بازگویی کرد که وقتی من برای واژهسازی رسانه در اختیارم قرار میگیرد گسترش بیشتری میکند و ماندگاری کمتر میشود.
من میخواهم حداقل به عنوان یک فرض که برایم خودم قابل قبول است ولی از لحاظ علمی ثابت نشده بگویم که رسانه یک خصوصیتی به واژههای صادر شده میدهد که ما به آن خصوصیت فستفودی میگوییم.
یعنی درست است مکانیکها برای جا انداختن واژه «سه شد» رسانه در اختیارشان نبود، اما گویی همین نبودن رسانه باعث شد که این اصطلاح آرام آرام در سطوح جامعه نفوذ کند ولی این نفوذ ماندگارتر باشد. رسانه مثل شهاب انتقال میدهد ولی فورا خاموش میشود. این مسئله فقط در مورد گروههای موسیقی نیست. شما در مورد سریالهای تلویزیونی هم میتوانید این موضوع را ببینید. سریال تلویزیونی برره که پخش میشود تا یک دوره زمانی بعد از آن اصطلاحات آن رایج است. یا مثلا همین سریال آخر مهران مدیری یعنی باغ مظفر اصطلاحات زمانی که پخش میشد چقدر واژههای این گروه اجتماعی ساخته شده - که یک گروه اشرافی در یک عالم خیالی بود - در جامعه رایج بود ولی الان خیلی کم ممکن است بشنوید.
این نشان میدهد که رسانه بر خلاف تصور ما عمق نمیدهد، سطح را سریع پوشش میدهد. مثل باران تندی که منطقه وسیعی را سریع خیس میکند ولی ده دقیقه بعد آنجا دوباره خشک خشک است. اما بارانهایی هستند که خیلی آرامند و آن شدت را ندارد ولی بعد از چند روز تا عمق چند متری زمین نفوذ کردهاند.
لذا اگر بخواهیم بگوییم این عملکرد گروههای اجتماعی مثل رپ یا راک یا همه گروههای موسیقی زیرزمینی باعث نگرانی است، اینها منشا انتشار نابهنجاریهای زبانی هستند و ماندگاری اینها ما را نگران کند، باید گفت که اینها معمولا ماندگار نیستند. حالا چرا رسانه این خصوصیت فستفودی را دارد من بررسی نکردهام. فستفود چیزی است که زود به تو میرسد، زود تو را سیر میکند و زود هم گرسنه میشوی. ماندگاریاش کم است.
▪ شاید چون تکرار وجود ندارد.
ـ البته نمیخواهم خیلی وارد این بحث شوم ولی فکر میکنم شاید دلیل این باشد که سرعت سیر رسانه از سرعت سیر خرد جمعی بیشتر است. برای همین است ماندگاری ندارد. بگذارید یک مثال بزنم، مثلا واژه «آدم میزونی بودن». این اصطلاح از بازار آمده است. در ترازوهای قدیمی در هنگام وزن کردن حتما باید دو کفه «میزون» میشدند. از آنجا این اصطلاح پیدا شده بود که فلانی ترازویش میزان است، اصطلاح کمکم به این شکل درآمد که فلانی خودش آدم «میزونی» است. چرا «میزون بودن» جا افتاد و ماندگار شد؟ چون سرعت گسترش آن از محدوده اجتماعی بازار به سایر اقشار سرعتی بود که با خرد جمعی جامعه همراه بود. یعنی اگر خرد جمعی من و شما این را به رسمیت نشناسد از طریق من و شمایی که در خانه پدر هستیم این واژه به بچه منتقل نمیشود. اما رسانه میآید از بالای سر من و شما مستقیم این را به بچه میدهد. لذا چون پشتوانه خردمندانه ندارد، ماندگاری هم ندارد.
▪ باز من تصور میکنم مسئله تکرار در ماندگاری سهم زیادی دارد. مردم یک عمر با «میزون بودن» سروکار داشتهاند. اما سریالی مثل شبهای برره مدت کمی دوام داشت. ۹۰ یا ۱۰۰ قسمت در طول چند ماه بیشتر طول نکشید. در همان زمان واژههای آنها خیلی فراگیر شد و همه فعلها در زبان محاوره مردم از بود به «بید» تغییر پیدا کرد. اما چون دیگر تکرار نشد و منبع و سرچشمه آن از بین رفت، در حال حاضر استفاده از آن کم است. اما مثلا سریال خانواده سیمپسونها که در غرب ساخته میشود، ۲۰سال ادامه پیدا کرده است. واژههای شخصیتهای این کارتون وارد جامعه شده و آنقدر فراگیر شده که برخی از اصطلاحاتش وارد فرهنگ آکسفورد شده است.
ـ من تصور میکنم بحث شما از بحث من خیلی دور نیست و در یک دایره قرار دارد. شما اشاره کردید به تکراری که زندگی مردم با آن در تماس است. چرا این تداوم پیدا میکند؟ چرا این شخصیت رسانهای میتواند به طور طولانی مدت با مردم در تماس باشد؟
دو دلیل دارد. اول احساس نیاز جامعه است. دوم اینکه الگوهایی که آن شخصیت ارائه میدهد با شعور جمعی جامعه همراه است. لذا شما میبینید که خیلی از سریالهایی که ما میسازیم از وسط راه سریال را تعطیل میکنند. یا ده قسمت آخر را در یک ربع ساعت خلاصه میکنند تا تمام شود. چرا؟ این نشان میدهد سریال نتوانسته با شعور جمعی جامعه کنار بیاید. پس بنابراین هر تولید رسانهای و هر تولید زبانی که بتواند با این جریان همراه شود ماندگاری خودش را تثبیت کردهاست. از این نظر تضادی بین حرف من و شما نیست، بلکه دو شکل بیان است.
گروه گفتگو: امیر اسماعیلی، محمد مهدی مولایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست