چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

درخشش در یک لحظه, ماندگاری تا ابد


درخشش در یک لحظه, ماندگاری تا ابد

نگاهی به بازی های شاخص سینمایی در سال ۱۳۹۰

هنگام روشن شدن دوربین و انعکاس تصاویر متحرک برروی پرده، با جهانی روبرو میشویم که فاصله ای از ما ندارد جز یک پارچه سفید عریض و طویل که نامش سینماست. در این معجزه بصری، لحظاتی را از زندگی خود مشاهده می کنیم، لحظاتی که بازیگرانش به جای ما راه می روند و سخن می گویند; دعوا می کنند یا به هم مهر می ورزند. به واقع آدم هایی را می بینیم که به واسطه هنر بازیگران برایمان ملموس می شوند و در پرتو معجزه اجرای آنها، گویی خودمان را در قاب نقره ای می بینیم. این است راز ماندگاری سینما و جادوی تصویری آثاری که بازیگران را به ما می شناساند. در متن زیر به مناسبت پایان سال ۱۳۹۰ به بازیهای شاخص میپردازم.

پیمان معادی(جدایی نادر از سیمین): نقشی پیچیده بود به این دلیل که بازیگر باید حسهای متفاوتی را در لحظههای تنش میان نادر و سیمین یا صحنه های دفاع در دادگاه نشان می داد که با هم تفاوت داشته باشد. حس یک عشق از دست رفته، حس یک متهم به قتل، حس یک پدر برای حفاظت از فرزندش و حس یک فرزند نسبت به پدرش در نوع نگاه و رفتار نادر قابل لمس است و همه اینها نشانه توانایی پیمان معادی در تفکیک ادراک حسی شخصیت، منطبق بر موقعیت های دراماتیک و تنش زای فیلم است.

لیلا حاتمی(جدایی....): دلواپسی های یک مادر از آینده فرزندش نمایی کلی از شخصیتی است که لیلا حاتمی به زیبایی آن را بازی کرد. حاتمی چه در لحن بیان و چه نوع نگاهش به شخصیتهای فیلم، بسیار طبیعی و درست این دلمشغولی را بازتاب داده است.

شهاب حسینی(جدایی.....):منو از چی می ترسونی، من زندگیمو باختم; این دیالوگ از ابعاد جامعه شناسانه و روانشناسانه، شناسه خوبی جهت معرفی شخصیت حجت به مخاطبان است. شخصیتی مغموم و زخم خورده از جفای روزگار که صداقت و سادگیاش تحت الشعاع طبع تند و پرخاشگری هایش قرار گرفت و به عنوان یک انسان مدعی در نظرگاه بخشی از بینندگان شکل گرفت. لحظههای جدل حجت با نادر یا خودزنیهایی که در دادگاه و خانه دارد به زیبایی و کنترل شده از سوی حسینی اجرا شد.

ساره بیات(جدایی.....): نقشی منحصر به فرد از بازیگری که تا قبل از آن چندان برای مخاطبان شناخته نشده بود. درد نداری شوهر در بازتاب نگاه معصومانه بیات به خوبی قابل درک بود و عزت نفس یک زن مومنه در کشاکش تنش های گفتاری وی با حجت و بگومگو درخصوص گرفتن یا نگرفتن پول از نادر به خوبی ملموس است.

سارینا فرهادی(جدایی.....): دختری در چالش انتخاب میان پدر و مادر; بازی سارینا در متن بحران ها و تنشها خیره کننده است و به خوبی انتقال دهنده حس یک دختر مغموم است که به شدت احساس تنهایی، بی پناهی وعدم امنیت می کند.

فاطمه معتمد آریا( اینجا بدون من): زنی نگران از سرنوشت فرزندان با تمامی مختصات رفتاری از یک مادر نمونه ایرانی; فاطمه معتمدآریا در نقش مادر احسان و یلدا درخششی برجسته دارد و رویاهایش کاملا برای مخاطب ایرانی به ویژه مادران قابل درک است. زنی زحمتکش که اگرچه با حمایتهای ویژه از دختر از کار افتاده و بدون اعتماد به نفسش، جایگاه حقیقی مادر ایرانی را نشان می دهد اما نوعی زندگی شیشه ای و فرورفته در حباب را برای خود و فرزندانش ساخته است و نوع نگاهش به محیط پیرامونی و البته آرزوهایی که گستره خیلی عمیقی ندارد و تنها محدود به خوشبختی فرزندان میشود همذات پنداری مخاطب را برمیانگیزد. اضافه کاری هایی که به جای همکارانش متقبل می شود تا بتواند یک کاناپه نو برای منزل خریداری کند یا وقتی از احسان به صورت غیرمستقیم می خواهد که دوستش رضا را برای شام به منزل دعوت کند تا شاید مهر یلدا به دلش بنشیند و نوع برقراری رابطه با احسان و یلدا همگی نشان دهنده تسلط معتمدآریا بر نقش فریده است.

صابر ابر(اینجا بدون من): احسان، جوانی رویاپرداز است که علاوه بر علاقهآتشین به سینما، دستی در نوشتن نیز دارد و ما این مساله را هم از طریق حضورش در سالنهای سینما و نگاه حل شده وی به سمت پرده سینما درک می کنیم و هم از روی نریشنهای ستایش گونه ای که حسی رویایی را به بینندگان فیلم می بخشد، با روحیات احسان آشنایی می یابیم. صابر ابر در نقش احسان یکی از بهترین بازیهای کارنامه هنریش را اجرا میکند. کل کل هایش با مادر یا علاقهای که به یلدا دارد بدون لکنت، تصویری درست از ویژگیهای این شخصیت نشانمان می دهد.عاشق سینماست، علاقه خاصی به نوشتن دارد و در سرش غوغای مهاجرت است. گاه روایتگر لحظههاست و نریشن ستایش گونه او درباره سینما یکی از طلایی ترین سکانس های سال ۹۰ است که ملاحظه کردم.

نگار جواهریان(اینجا بدون من): نگار جواهریان در دو ری اکشن درونی و بیرونی به خوبی مرز میان حس و تکنیک را رعایت میکند. بازی با نگاه درستی دارد. از اندام برای انتقال رنج درونی شخصیت یلدا که علیل است بهره میبرد. نگاه مشتاق وی به رضا و تقدیم نوار کاست به وی با دست پاچگی، حس علاقه به رضا را منعکس می کند. باغ وحشی شیشه ای دارد که همه حیوانات را در آن، جا داده و با دقت به نظافت آنها میپردازد و البته برای آنکه این شخصیت را به مخاطب بشناساند جدای از کنترل حرکت پاهایی که مشکل دارد، از آشفتگی درونی یلدا که حاصل کمبود اعتماد به نفس و پرهیز از حضور در میان مردم است نیز برای انتقال درونیات نقش به خوبی بهره می برد.

رضا عطاران(ورود آقایان ممنوع): برخی بازی عطاران در "ورود آقایان ممنوع" را ترکیبی از بازیهای پیشینش دانسته اند اما تسلطی که این بازیگر بر ابعاد نقش داشت نشانه ای بر برداشت اشتباهی است که ممکن است به دلیل فرم بازیهای مشابه عطاران به وجود آید. بازی هایی که رهایی حسی از جمله ارکان آن به شمار میآید. نقش دبیر شیمی نگون بخت (آقای جبلی) که به عنوان اولین دبیر مرد وارد محوطه دبیرستانی دخترانه می شود و به همین علت در کانون دید اهالی دبیرستان و در تیررس نگاه بازیگوشانه دختران قرار میدهد، از جمله نقش آفرینیهای درخشان کمدی در سالیان اخیر است. آقای جبلی با نوعی دست پاچگی و رفتار بلاهت گونه دلنشین بر تمامی موقعیت های کمیک فیلم تاثیر مثبتی دارد که از این وجه بازی کلامی او با لغات دائم و موقت در سکانس دو نفره ای که همراه با دارابی در ماشین به صحبت مشغول است و طرفین برداشتهای نادرستی از صحبت های هم دارند باز هم این نکته را ثابت می کند که عطاران آقای لحظه های کمدی است. او حتی در سکانس مسابقه والیبال که به دلیل کریهای پدر پریا جنبه حیثیتی یافت نیز با برداشت درستی که از این فضا و موقعیت بسیار جدی داشت و با بهرهگیری از اجرایی راحت و در یک فضاسازی صمیمی با حرکات اتفاقی در سر و شکل بخشیدن بر کمدی، نقش به سزایی داشت و نوع شادی پس از برد از طریق نزدیکی به خانم دارابی با دستانی باز و تغییر ناگهانی برای پرهیز از برخورد به دارابی خنده های مخاطبان را به دنبال داشت.

ویشکا آسایش(ورود...): ویشکا آسایش در یک نقش آفرینی جدید ایفاگر تیپی به نام خانم دارابی است که دبیرستان تحت مدیریت خود را علاوه بر وضع قوانین عجیب و غریب از حضور مردان بری ساخته و با نصب تابلوی ورود آقایان ممنوع در محوطه دبیرستان، زاویه نگاه خود به مسایل اجتماعی و مناسبات انسانی را آشکار ساخته است. نوع نگاه و به قولی جهان بینی بیتا دارابی بر پایه مردستیزی قرار داشته و البته چنین رویکردی که در بخشی از فیلم به دلایل شکل گیری آن اشاره میشود ناشی از تجربه ناموفق دارابی در یک رابطه عاشقانه بوده است و همین پیش زمینه ذهنی، نگاه او به مردان را در یک قاعده سو» تفاهمی و ضدیت افراطی به چرخش درآورده است. حتی زمانی که حاضر میشود آقای جبلی به عنوان دبیر شیمی به مدرسه اش پا بگذارد باز هم قوانین دیکته شده اش را بر زبان می آورد و به نوعی شمشیر را از رو برای معلم مرد تازه وارد میکشد. بازی آسایش در این فیلم دارای دو وجه متمایز و برجسته است. نوعی قدرت نمایی و القای حسی مردانه که به طور طبیعی بازی پراکت و مبتنی بر ری اکشنهای برون گرا چون صدای زمخت،چهره درهم کشیده و جدیتی متناقض با روح لطیف یک زن را نشان میدهد به خوبی در حد فاصل شروع فیلم تا دقیقه ۶۵ اثر و به دور از هرگونه غلو بروز می یابد اما نکته اهمیت بازی آسایش در این فاصله زمانی را جدای از محوطه دبیرستان باید در مسابقه والیبال میان پریا و پدرش با تیم دارابی- جبلی ارزیابی کرد که آن احساس مبارزه جویی میان پدر پریا و بیتا دارابی را به خوبی منعکس می کند و البته کل کلهای هوشمندانه و کریهای درستی که در طول بازی از جانب هردو طرف بیان می شود نیز در جذابیت این موقعیت سازی ناب کمیک موثر است. سکانس های بیرون آمدن دارابی از پیله جدیت و بازگشت به همان فرم معقول و برازنده از رفتارهای یک زن نیزتحت تاثیر کنترل دقیق بازی آسایش توسط کارگردان به خوبی قابل لمس شده است.

مانی حقیقی(ورود....): بازی درست مانی حقیقی در نقش پدر پریا اشاره داشت که از همان صحنه ابتدایی در بیمارستان به دل می نشیند. نقش مردی شوخ و البته باشخصیت که از نعمت خوش تیپی نیز بهرهمند است و به دلیل نوع نگاهش روابط دوستانه ای با خانم ها دارد. روابطی که نوعی احترام همراه با دوستی از آن قابل دریافت است و البته جنس مراوده این فرد با دخترش نیز به همین علت بسیار قابل باور از آب درآمده است. حقیقی با این نقش آفرینی توانایی های خود در اجرای نقش های مکمل طلایی را نشان داد و ثابت کرد که بازی جذاب در درباره الی اتفاقی نبوده است.

رضاعطاران(اسب حیوان نجیبی است): رضا عطاران پس از موفقیت جالبش در نقش معلم شیمی در اثر تحسین شده ورود آقایان ممنوع، این بار در نقش آفرینی متفاوت و با یک جدیت هوشمندانه، نقش بهروز شکیبا را با دو ویژگی بارز همچون قدرت نمایی در برابر افرادی که به نوعی طعمه اش هستند و نیز همراهی در وهله اول طمع ورزانه با مسعود و دوستانش و سپس تغییر رویه به یک دوستی و همدلی، زیبا این توازن را بر نقش حاکم می کند. چشمان چپی که تا حدودی یادآور نقش این بازیگر در مجموعه بزنگاه در حالات خماری نادر است و همچنین نوع نگاه که به هریک از آدم ها دارد و بیانی که در مواجهه با هر یک به کار می برد تنها بخشی از وجوه بارز این نقش آفرینی به جا و تماشایی است. بهره گیری درست از زبان بدن و حرکت دستها برای نمایش قدرت به ویژه در سکانس های رویارویی اش با محمد باغبانی در ابتدای فیلم، سپس رویارویی با بابک حمیدیان و ماهایا پطروسیان در آپارتمان و ادای طمانینه واژهها در مقابل افراد مختلف، دیگر ابعاد نقش آفرینی را شکل داده که تفاوتی آشکار با نقشهای کمدی این بازیگر دارد. بلاهت و طنازی حاکم بر شخصیتهای این بازیگر در آثار کمیک، جای خود را به یک جدیت کنترل شده و در عین حال جذاب در نقش مامور قلابی بخشیده است که هر لفظ به کار رفته یا واکنش طبیعی و رفلکسهای بدنی وی در برابر آنچه می بیند و می شنود را به لحظه ای برای خنده بدل ساخته است. برای مثال مواجهه کلامی عطاران در چند سکانس دارای ارزشهایی والا در فن بیان است که توجه به آن می تواند از دلایل توجه منتقدان سینمایی به این بازی پرده بردارد. در سکانس دیدار با بابک حمیدیان و ماهایا پطروسیان، نوع دیالوگ گویی عطاران با رعایت ویژگی هایی چون تحکم، جدیت و سخن گویی از موضع قدرت همراه است. در مواجهه با اشکان خطیبی به غیر از فن بیان از حرکت دست ها نیز بهره می برد تا در چنین موقعیتی بهتر نقش آفرینی کند. همچنین ادای متقاطع و متسلسل واژه ها در بخشی از سکانس آموزشگاه موسیقی که دیالوگ گویی میان حکیمه و مامور قلابی را شکل می دهد نیز بخشی از بازی قوی عطاران در فن بیان است. به واقع عطاران در طول این فیلم با چنین تمهیداتی توانست تا یک آشنایی زدایی از نقش آفرینی هایش داشته باشد و با درخشش خود نقشی دل پذیر را رقم زند.

باران کوثری(اسب....): در این فیلم با یک باران کوثری جذاب روبرو هستیم که بیان و نگاهش انعکاسی دقیق از التهابات درونی وی است. اتکایی که به پیمان دارد و در پشتش علاقهای نیز خوابیده، می تواند در آن سکانس هایی درک شود که داخل ماشین و کنار هم نشسته اند و آهنگ شراره را با یک حرکت ریتمیک و بازی با نور می خوانند. باران کوثری نشان داد که در الگوی بازی کمیک نیز دارای حرف هایی است و میتوان نقش های کمیک را نیز به او سپرد زیرا افه های گویشی یا زبان بدن این بازیگر در پرتو حس هایی چون ترس، اشتیاق و عشق به درستی در قالب نقش نسترن نشسته است و صحنه های خیابانی این فیلم و گفت وگوهای نسترن با آدم های دیگر گواه این توانایی است.

پارسا پیروزفر(اسب....): پارسا پیروزفر با یک بازی طبیعی و به دور از هرگونه اکت خارج از قاعده و تنها درپرتو درک درست از نقش، از صدای بم و زیر برای ادای دیالوگ بهره می برد که از ویژگی های بازی وی محسوب می شود.

حبیب رضایی(اسب....): مسعود با بازی حساب شده حبیب رضایی، تصویری از یک انسان مفلوک و از همه جا رانده را منعکس میکند که غم نان و دغدغه بدهی هایی که دارد او را به الکل گرایش داده است، شاید از این طریق تا حدودی از آن دنیای تیره و تارش فاصله بگیرد.

مهران احمدی(اسب....): مهران احمدی با تمهید بیان ظریف و همگامسازی زبان بدن و افه های حرکتی با افههای گویشی توانست تا تاثیرات مثبتی بر درام فیلم بگذارد. مواجهه های کلامی اش با مسعود در فصل معرفی این شخصیت به بیننده تا حدود بسیار زیادی بر شناخت مخاطب و ارتباط گیری با این نقش موثر است. فرکانس های آوایی این بازیگر که همراه با نوعی گرایشات زنانگی است در آن محیط مردانه به چشم میآید و طبیعی بودن این نقش آفرینی بدون کوچکترین تلاش برای گل درشت سازی یا اغراق در اجرای نقش از جمله ویژگی های این بازی به شمار می آید.

مهدی هاشمی (آقا یوسف): بازی درخشان مهدی هاشمی از دو فرایند حسی برجسته می گذرد; عشقی پدرانه که برای بالابردن عزت نفس دخترش و جهت جلوگیری از بروز کمبود در زندگی رعنا و بدون آنکه دخترش متوجه شود، پس از بازنشستگی به عنوان کارگر نظافتچی در منازل مردم به خدمت مشغول است و نکته جالب آنکه بازی بیرونی نقش و جلوه آشکار بازی اندامی و پرفشار با مهارتی خواستنی از سوی مهدی هاشمی لحاظ می شود تا یکی از شریف ترین کاراکترهای سینمای ایران در نیم دهه اخیر بر پرده نقش ببندد. اوج هنرنمایی هاشمی را می توان از لحظه ای مشاهده کرد که در خانه دکتر نوابی پیغامی تلفنی را می شنود که در آن دختری با تن صدای شبیه به رعنا خبر از جور شدن ویزای کانادا می دهد و البته به دلیل آنکه در سکانس های قبلی نوعی رفتار مرموزانه و تماس های ابهام برانگیز از رعنا دیده شده، این ویرانی درونی آقا یوسف و شک و تردیدش نسبت به رعنا کاملا قابل باور از آب درآمده است.

علی نصیریان(شکارچی شنبه): بازی برون گرایانه علی نصیریان در بازتاب تکبر و خود بزرگ بینی پدربزرگ یهودی و لحن بیانی که با ویژگیهای روان شناختی نقش همسان است از جمله تجربه های قابل تحسین بازیگری در سینمای ایران محسوب می شود.

زنده یاد خسرو شکیبایی(شب): استادی زنده یاد شکیبایی در حوزه واکنشهای حسی نسبت به کنش های بازیگران مقابل که سبک ویژه وی در بازیگری بود پس از مدتها یکی از بازیهای شاخص را به مخاطبان سینمای ایران عرضه کرد تا شاید اینگونه یادمان باشد که چه نگینی را از دست داده ایم.

نویسنده : نیما بهدادی مهر



همچنین مشاهده کنید