دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

این رشته سر دراز دارد


این رشته سر دراز دارد

نگاهی به تکاپوهای استعمارگران در بر ساختن و حمایت از فرقه ها و اندیشه های الحادی در ایران

استعمار گران‎ ‎که از همان ابتدای ورود به ایران در زمان صفویه، مذهب تشیع و عالمان دینی را سد راه خویش در نیل به اهداف‏‎ ‎استعمار گرایانه خود یافته بودند، در اندیشه تضعیف باورهای اسلامی و اعتقادات ضد سلطه بیگانه مردم شیعه مذهب ایران بودند و با هدف تضعیف قدرت نظامی و اقتصادی شیعیان، دست به هر اقدامی می زدند و چنگ در هر حربه ای می انداختند. زمانی تلاش می‏کردند سلاطین عثمانی را به جنگ با ایران تشویق و ترغیب نمایند و در برهه ای به حمایت از فرقه ها و نحله های منحرف می پرداختند که شق اخیر در دوران معاصر و به طور مشخص در دوران حکومت قاجار بر ایران بیشتر مورد توجه آنها بوده است. از همین روی یکی از اصلی ترین وجوه فعالیت های عناصر استعمار بویژه استعمار پیر یافتن،تشویق و پشتیبانی از مدعیان دروغین مهدویت بوده است که هدف آن ایجاد تشتت و پریشانی در میان مسلمین بود. این نکته قابل تعمق است که‎ ‎تنها در فاصله زمانی پنجاه سال چندین مدعی دروغین مهدویت در سرزمین های اسلامی پیدا شدند که به‎ ‎‏ گواه اسناد و مدارک مستند و متقن تاریخی همگی تحت حمایت دولت انگلستان قرار داشته اند. در این میان در دوران معاصر مهم ترین فرقه ای که به دست استعمار ساخته و پرداخته شد و در ادامه تحت حمایت همو شاخ و برگ یافته در ارکان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران رسوخ یافت بهائیت بود.

واقعیت این است که در دوران معاصر و به طور مشخص پس از جنگ های ایران و روس تحولاتی در داخل ایران به وقوع پیوست که در نوع خود موجد رخداد ها و تحولاتی دیگر گردید. مهم ترین نکته در مورد جنگ های ایران و روس نمایان شدن قدرت بی بدیل روحانیت و جایگاه بی همتای نهاد مرجعیت در میان مردم مسلمان ایران بود. استعمارگران به وضوح دریافتند که قدرت دین و نهاد مرجعیت قدرتی بی نظیر است که اگر در مقابل آن تدبیری نیندیشند غائله را باخته اند و از منابع سرشار کشوری غنی بی نصیب می مانند. آنان از طریق عاملان و جاسوسان خود در یافتند که فقط در لباسی مبدل و با نقابی از آرا و اندیشه های به ظاهر دینی می توانند این قدرت بی نهایت را به چالش طلبیده در برابر آن قد علم نمایند. چرا که استعمار پیر دریافته بود که با به راه انداختن جنگی صلیبی و آراستن لشکر نمی تواند در نبردی که پیش روی خود داشت موفق گردد.‏

استعمار طرحی در انداخته بود که به دقت روی آن مطالعه شده بود. آنها به خوبی از وضعیت مردم و حالات روحی و روانی آنها که در اثر جنگ های نا برابرشان با روسیه تزاری پدید آمده بود آگاه بودند. آنها می دانستند که مردم از ظلم و جور قاجار ها به تنگ آمده و به دنبال ملجا و مامنی می گردند که اندکی آرامش به آنها ارزانی دارد. از سوی دیگر آنان از جایگاه اندیشه مهدویت نزد مردم ایرانی اطلاع داشتند لذا در چنین شرایطی با سوء استفاده از جهل و نا آگاهی عده ای از مردم فردی را علم نمودند که ادعای نجات بشر را داشت.‏

اسناد و مدارک موجود حکایت از آن دارد که ماموران دولت انگلستان مدتها پیش از آنکه سید علی محمد باب ادعای خویش را مطرح سازد او را زیر نظر داشتند. به استناد اسناد و مدارک متعدد بهائی و غیر بهائی علی محمد توسط شخصی به نام ملاحسین بشرویه‏ای تعلیم دیده است. ملاحسین بشرویه‏ای شخصی است که آرتور کونولی، افسر اطلاعاتی انگلستان صراحتا به جاسوس بودن وی اشاره می کند. ازسویی دیگر به استناد اعتراف کنیاز‏‎ ‎دالگورکی افسر اطلاعاتی روسیه تزاری که‎ ‎بعد ها سفیر روسیه در ایران شد، ملاحسین، محمدعلی شیرازی را انتخاب می‏کند و راه و روش بابیت را به وی می آموزد.

مأموران انگلیسی همواره گزارش فعالیتهای باب و پیروانش را به لندن می فرستادند. در سند موجود در بایگانی وزارت امور خارجه انگلستان، به تاریخ ۲۱ ژوئن ۱۸۵۰ که توسط یکی از عوامل انگلیسی از تهران به لندن و خطاب به لرد پالمرستون فرستاده شده آمده است: "جناب لرد پالمرستون برحسب تعلیمات جناب لرد، اینجانب افتخار دارد شرحی درباره مسلک جدید "باب" را لفاً ارسال دارم. مطالب محتوی در شرح شماره یک، از شرحی گرفته شده که توسط یک تن از مریدان باب به من داده شده است و البته من شکی در صحت مطالب آن ندارم ... در یک جمله،این ساده‏ترین مذاهب است که اصول آن در ماتریالیسم، کمونیسم و لاقیدی نسبت به خیر و شر کلیه اعمال‎ ‎بشر خلاصه می‏شود. ..."

علاوه بر موارد مذکور برخی منابع و شواهد تاریخی حکایت از آن دارند که پس از حضور پنج ساله علی محمد باب در تجارتخانه دایی ‏اش در بوشهر و ارتباط‎ ‎با کمپانی‏ های یهودی و انگلیسی مستقر در این بندر و کارگزاران آنها بود که وی در‏‎ ‎سال ۱۲۶۰ق دعوی خود را اعلام کرد و با حمایت کانون ‏های متنفذ و مرموزی به سرعت شهرت‎ ‎یافت.‏

دولت استعماری روسیه تزاری نیز در این داستان همدست انگلستان بود. توضیح اینکه پس از ترور نافرجام ناصر الدین شاه به دست بابیان که در ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هـ‌‌ .ق صورت گرفت و در پی آن هواداران باب تحت تعقیب قرار گرفتند، حسینعلی نوری (بهاء الله) که شدیداً در مظان اتهام و تحت تعقیب نیروهای دولتی بود. به خانه منشی‏‎ ‎سفارت روس در زرگنده پناه برد و سفیر روس به حمایت علنی از‎ ‎وی پرداخت. وی حتی به حسینعلی نوری پیشنهاد کرد که به روسیه رفته و از پذیرایی دولت تزاری‏‎ ‎بهره مند شود. پس از آزادی بهاء از زندان و تبعید وی از سوی دولت ایران به عراق نیز‎ ‎نماینده سفارت دولت روس، حسینعلی را تا مرز بغداد همراهی کرد که مبادا‏‎ ‎گزندی به وی برسد.

فرقه بهائیت به اندازه ای‎ ‎برای دیگر قدرتهای استعماری جذابیت یافته بود و تا آن حد توانسته بود رضایت اربابان خود را جلب نماید که به دنبال آغاز تحرکات ضد استعماری در‎ ‎شمال آفریقا، که تحت نفوذ استعمار فرانسه قرار داشت، دولت فرانسه نیز با هدف ایجاد تفرقه بین مسلمانان، از عبدالبها درخواست کرد تا گروهی از مبلّغین بهائی را برای تبلیغ بهائیت به کشورهای‏‎ ‎الجزایر، مراکش، تونس و جزایر اطراف آفریقا اعزام دارد‏‎.

‎تعامل و همکاری بهائیت و استعمار گران با وقوع جنگ جهانی اول شدت بیشتری یافت و میدانی فراهم شد تا اعضای این فرقه عملا نشان دهند که طرح استعمار چه اندازه موفق بوده است؛ با شروع جنگ جهانی اول و پیوستن عثمانی به آلمان در جنگ‏‎ ‎با متفقین روابط پیشوای بهائیان با غربِ صلیبی عمیق تر گردید. اتخاذ رویه حمایت آشکار از متفقین از سوی سرکرده فرقه بهائیت سلطان عثمانی را ناخشنود ساخت . گسترش تحریکات و تحرکات بهائیان در مخالفت با دولت عثمانی و حمایت از متفقین به جایی رسید که جمال پاشا، فرمانده کل قوای عثمانی در جنگ با ارتش انگلیس در‎ ‎ناحیه شامات و فلسطین در اواخر جنگ جهانی اول، تصمیم به قتل عباس افندی (عبدالبها) گرفت. در اینجا نوبت استعمار بود تا بنده نوازی خویش را آشکار سازد. به گونه ای که دولت بریتانیا به محض اطلاع از وضعیت وخیم عبدالبها به فوریت برای نجات او و نزدیکانش دست به کار شده و لرد بالفور وزیر خارجه انگلیس طی تلگرافی به ژنرال آلن بی دستور داد: "به جمیع قوا در حفظ و‎ ‎صیانت عباس افندی و عائله و دوستان او بکوشد". متعاقب این امر، آلن بی پس از فتح‎ ‎حیفا به لندن تلگراف نموده و از مصادر امور تقاضا کرد که: "صحت و سلامت عباس افندی را‏‎ ‎به دنیا اعلام نمایند." اظهار لطف دولت بریتانیا نسبت به عامل مطیع خویش به همین جا ختم نشد بلکه پس از تحکیم پایه های قیمومیت انگلیس بر فلسطین، بابت "خدمات صادقانه و مستمر" عباس افندی‎ ‎به "آرمان بریتانیا" و استفاده افسران بریتانیایی مستقر در حیفا از نفوذ و نظریات‎ ‎ارزشمند پیشوای بهائیت، "نشان شوالیه" و لقب عالی امپراتوری بریتانیا، یعنی لقب "سِر" به وی اعطا گردید.‏

دوران حکومت پهلوی ها بر ایران فرصت مغتنمی بود تا دشمنان اسلام با همکاری سردمداران حکومتی دست آموزان خود را در ارکان مختلف جامعه از نهاد های سیاسی و اجتماعی گرفته تا بنگاه های اقتصادی و محافل فرهنگی نفوذ دهند و از طریق آنها هر آنچه را که می خواهند به دست آورند.‏هر چند با پیروزی انقلاب اسلامی بساط بسیاری از فرقه‏های دست ساخته استعمار برچیده گشت اما تلاش‏های بیگانگان به هیچ وجه فرو ننشست. بلکه آنان با بهره گیری از روش‏ها و شیوه‏های جدید در کنار شیوه‏های قدیمی به کار خود ادامه دادند. آنها ضمن اینکه از فرقه‏هایی نظیر بهائیت و امثالهم حمایت می‏کردند، فرقه‏ها و نحله‏های منحرف، اندیشه‏ها و تفکرات الحادی و حتی روش‏های تجاری منحرف نوینی را در لایه‏های مختلف اجتماع رسوخ داده‏اند که

شیطان پرستی، عرفان های کاذب، شرکت‏های هرمی و ... قسمتی از این تلاش‏ها هستند.

مصطفی محققی