پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نقد داستان جزیره ای در دل تهران بزرگ


از تمام مسائل و پرسش های حاشیه ای بحث انگیزكه بگذریم,آن چه كه از ظاهر امر بر می آید این است كه نویسنده ی محترم این نوشته, نگاشته ی خود را داستان كوتاه تصور كرده است, ولی می توان به راحتی نشان داد كه این نوشته با هیچ تعریفی, داستان كوتاه نیست
ابتدا به چند تعریف كوتاه از داستان كوتاه می پردازم, تا روشن شود كه این نوشته با هیچ كدام از این تعریف ها همخوانی و سازگاری ندارد

از تمام مسائل و پرسش های حاشیه ای بحث انگیزكه بگذریم,آن چه كه از ظاهر امر بر می آید این است كه نویسنده ی محترم این نوشته, نگاشته ی خود را داستان كوتاه تصور كرده است, ولی می توان به راحتی نشان داد كه این نوشته با هیچ تعریفی, داستان كوتاه نیست.

ابتدا به چند تعریف كوتاه از داستان كوتاه می پردازم, تا روشن شود كه این نوشته با هیچ كدام از این تعریف ها همخوانی و سازگاری ندارد.

« داستان كوتاه داستانی است كه در آن نویسنده می كوشد تا بر خواننده تاًثیری بگذارد قوی , منسجم و یگانه, به طوری كه سایر اثرهای فرعی و جانبی زیر نفوذ و در سایه ی آن قرار گیرند.» (فرهنگ ادبیات داستانی)« داستان كوتاه نمونه ای از یك نوع نظم فكری و هنر است كه خالق آن به انتخاب خود شعاع فكری داستان و داستانسرا را بر می گزیند, و زاویه دید خاصی به خواننده می دهد.» ( استادان داستان ـ فصیح)« داستان كوتاه اثری است كوتاه كه در آن نویسنده به یاری یك طرح منظم,شخصیتی اصلی را در یك واقعه ی اصلی نشان می دهد و این اثر من حیث المجموع تاًثیر واحدی را القا می كند.» ( هنر داستان نویسی ـ یونسی)« داستان كوتاه, روایت به نسبت كوتاه خلاقه ای است كه نوعا سر و كارش با گروهی محدود از شخصیت هاست كه در عمل منفردی شركت دارند و غالبا با مدد گرفتن از وحدت تاًثیر, بیشتر بر آفرینش « حال و هواهایی» تمركز می یابد تا داستان گویی.» ( ادبیات داستانی ـ میر صادقی)« داستان كوتاه تمركز دادن شخصیتی است در یك حادثه ی مهم ضمنی.در آن كمتر شخصیت گسترش می یابد و نویسنده بیشتر شخصیت را در موقعیتی خاص نشان می دهد.» ( ادبیات داستانی ـ میرصادقی)« داستان كوتاه, نوشته ی منثور كوتاه خلاقه ای است كه هدف آن به هم پیوستن و هماهنگ كردن شخصیت پردازی, مضمون و درونمایه و تاًثیر بخشی است.... در داستان كوتاه, توجه به یك شخصیت معین است و كلیه ی وقایع از « زاویه ی دید» همان شخصیت دیده و بررسی می شود... داستان كوتاه یك شخصیت اصلی دارد و یك « حركت داستانی»( تكامل تدریجی فكر در جهت نتیجه و پایان خاص داستان را حركت داستانی می گویند.)» ( ادبیات داستانی ـ میرصادقی) « در داستان كوتاه, از واقعه صحبت می شود, بدین معنی كه اغلب داستان های كوتاه دارای یك واقعه ی بزرگ مركزی است كه حوادث و وقایع دیگر برای تكمیل و مستدل جلوه دادن آن آورده می شود... در داستان كوتاه واقعه ی مركزی مثل خورشیدی است كه حوادث دیگر مثل سیاره هایی به دور آن بگردد و وابسته و همبسته ی آن باشد و در كل یك منظومه را تشكیل بدهد.» ( ادبیات داستانی ـ میرصادقی)اما « جزیره» هیچ كدام از ویژگی های برشمرده شده در این تعریف ها را ندارد.« جزیره» نه داستانی است كه بر اساس تاًثیری یگانه, قوی و منسجم نوشته شده باشد, نه داستانی است با پایانی شگفت انگیز و لطیفه وار, نه داستانی است كه برشی از زندگی باشد, نه داستانی نمادین, تمثیلی و اسطوره ای است, نه ثبت و ضبط ساده و بی پیرایه ای است از روایتی گفتار گونه, نه داستانی است دارای لحظات پایانی مكاشفه آمیز, بر مبنای

« تجلی» كه به طور ناگهانی, در لمحه ی « تجلی» معنای پنهان و پوشیده ی داستان آشكار شود, نه روایت ساده و بی آرایه از عملی است هنرمندانه پرداخت شده كه در پس ظاهرش معنای مضمر دیگری نهفته باشد, نه داستانی است پیرنگ دار كه بر اساس انگیزه ی رویدادها و حوادث بنا شده و بین رویدادهای آن رابطه ی علت و معلولی برقرار باشد, نه داستان فاقد پیرنگی است كه در آن وحدت تاًثیر یا وحدت حال و هوا, داستان را به بزنگاه و بحران بكشاند, نه داستانی است دارای مفهومی ضمنی یا نمادین كه در پشت وضعیت و موقعیت ظاهری و صریح داستان پنهان باشد وبتواند قدرت تخیل مخاطب را برانگیزاند, نه شخصیتی اصلی را در واقعه ای محوری نشان می دهد,نه شخصیتی را در موقعیتی خاص قرار می دهد, نه مجموعه ای منظم و هماهنگ و منسجم است كه از زاویه ی دید خاصی به آن نگاه شده باشد, نه دارای «حركت داستانی» است و نه دارای« واقعه ی مركزی» است.

پس با این حساب « جزیره» چیست؟

« جزیره» تركیبی است ناهمگون و نامتجانس از عناصری پراكنده و نامنسجم,به صورت یك« شبه گزارش تخیلی» , گزارش گونه ای خیالی از فجایعی متاًثر كننده كه در گوشه و كنار شهری بزرگ, مثل تهران, هر شبانروز ده ها و صد ها بار , به شكل های گوناگون, و در ابعادی به مراتب فاجعه آمیز تر و وحشتناك تر از آن چه در این نوشته شرح داده شده,اتفاق می افتد.حتی «جزیره» گزارش به معنای دقیق كلمه نیست, چون جای جای آن, آمیخته است با انواع مطالب بدون ربط با اصل گزارش و موضوع های پراكنده ی بی ارتباط باهم .

در این گزارش گونه, گزارشگر در كنار گزارش خود,گاهی با خواننده در باره ی دشواری های داستان نویسی و چم و خم های پیچیده ی آن درد دل می كند, گاهی از كمبود تیراژ كتاب در این مرز و بوم شكایت می كند و آرزوی افزون شدن تعداد صفرهای جلو شمارگان كتاب های منتشر شده را می نماید, گاهی به یحث های جامعه شناسانه و ریشه شناسی فساد های اجتماعی می پردازد,از عواقب وخیم سرخوردگی های نویسندگان و از جمله ابتلای آن ها به اعتیاد به مواد مخدر می گوید, از خفاش شب و بن لادن و طالبان و گانگسترها و امپریالیسم و پرنس ها و اشراف و دو ك ها و خان ها و نقششان در خرابی وضع دنیا و از فوتبالیست ها و هنر پیشگان سینما و ثروتشان می گوید, نكاتی در باره ی ویژگی های داستان و داستان نویسی می گوید و ...سرنوشتی كه نویسنده ی « جزیره» برای شخصیت های مورد بررسی اش رقم می زند, سرنوشتی است مبالغه آمیز كه نمونه وار و تیپیك این گونه افراد نیست, و نه برخوردار از واقع گرایی یك گزارش است, و نه دارای واقع نمایی یك داستان. برادر می شود گانگستر قدر قدرت شكست ناپذیر و افسانه ای با شهرتی جهانی و یك آلكاپن تمام عیار, و خواهر می شود ملكه ی عشرت كده ها و یك خانم رئیس موفق و كامیار.زبان « جزیره» زبانی غیر داستانی است و آغشته است به انشاء پردازی و زیاده گویی. در یكی دو دیالوگ كوتاهی كه در داستان وجود دارد, برادر ایگنا, با ژست یك روشنفكر سرخورده ی فاتالیست چنین می گوید:« از چه می خواهی فرار كنی ؟


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.