پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
اقیانوس منجمد غربی
مدرن بودن چگونه آغاز شد؟ نوین بودن چطور تبدیل به یک الگوی ارزشی شد؟ این روند پرتلاطم و پرکشاکش «امروز بهتر از دیروز» از کدام نقطه تاریخی در هنر غرب شروع به کار کرد؟ شاید بتوان ریشههای این ارزشگذاری را تا قرن هجدهم یا شاید قبلتر از آن ردیابی کرد اما انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم خود سکوی پرشی بود برای تب تند بهروز شدن و معاصر شدن افراد و جوامع؛ هر روز اختراعی جدید و دهان گشاد بازار که با ولع منتظر تولیدی جدید بود. ارزش«چیزهای جدید» یک تناقض را نیز در خود حمل میکرد. با گذشت زمان همان جدیدها تبدیل به قدیمی میشدند و باید جای خود را به نورسیدگانی بدهند که فردا تبدیل میشدند به قدیمی... و این چرخه تا به ابد ادامه خواهد یافت. پس از جنگ جهانی دوم ماجرای مدرن بودن در هنر شکل تازهای به خود گرفت؛ رفاه نسبی در اروپا و آمریکای پس از جنگ و میراثی که مکتب باهاوس برجای گذاشته بود؛ زیباشناسی زندگی روزمره و اهمیت یافتن محیط اطراف انسان و نیز تولیدات صنعتی. پس میتوان بخشی از ریشههای هنری که قرار بود از آمریکا چون توفانی به اروپا برسد را در خود اروپا یافت. فرآیند مدرنیسم از اروپا آغاز شد اما گسترش آن به عنوان یک ایده نتوانست در آنجا آنچنان مستمر بماند و در همین جهت سر از آمریکا درآورد. بهاین معنی که پس از اکسپرسیونیسم و هنر آبستره اروپا چیز زیادی برای گفتن نداشت و مرکز تحولات هنر به دلیل تجمع سرمایه هنگفت به آمریکا منتقل شد. حال هنرمندان جوان آمریکایی مانده بودند و زمینی بزرگ برای بازیهای کودکانه خود، البته با کمی حس ناخودآگاهانه انتقامگیری. گویا میخواستند ساختمان فاخر هزار ساله هنر اروپا و سنتی که خون دلها برایش خورده شده بود را در عرض یک شب ویران کنند. هرچند دیدگاههای هنر قرن نوزدهمی اروپا تا حدودی خود باعث و بانی تولد این ایده شد اما ضربه آخر چیزی دیگر بود. هنر قرن نوزدهم از اواسط راه قصد را بر این گذاشت تا به نحوی از شر معنویت الحاقشده به هنر بخصوص نقاشی، مجسمهسازی و معماری رها شود. باربیزونها و سپس امپرسیونیستها زندگی روزمره مردم اروپا را ارج نهادند و به بازنمایی آن پرداختند. از خوشهچینان و کشاورزان تا مردم فرودست شهرهایی چون پاریس موضوع نقاشیهای قرن نوزدهمی شدند. اما اصلا قرار بر این نبود که یک«همبرگر پلاستیکی دومتری» جای زیبایی رقصندگان ادگار دوگا را بگیرد. هنوز زیبایی خالص در همین زندگی روزمره دیده میشد و در ویژگی منحصر بهفردی که امپرسیونیستها وارد هنر نقاشی کرده بودند. آنان ثابت کردند که میشود زیبایی را خارج از محدوده سوژههای درباری و مانند آن بازآفرینی کرد. اما در کل هنوز به قواعد محکم طراحی و نقاشی و سنتهای آن پایبند بودند. باهاوس آلمانی نیز با اینکه ایدههای جدیدی را از هنر در معرض دید قرار داد و ارزشی مضاعف را برای طراحی صنعتی در نظر گرفت، حد و حدود زیبایی را در همان مقایسهای کهن تناسب و هماهنگی اروپایی تعریف میکرد.
اما مدرن شدن آمریکایی چیز دیگری بود که گویا با هر نوع تقدس و معنویت سر ناسازگاری داشت. فرهنگ آمریکایی تمایل داشت معنویتی جدید ابداع و جایگزین کند؛ معنویتی که بتوان آن را به چالش کشید، نقد کرد و در نهایت نابود ساخت و از نو ساخت. این ایده محسوس قوی در سراسر فرهنگ آمریکایی جاری است. اروپاییان نیز از آن سر درنمیآوردند که چگونه میتوان یک قوطی مقوایی را در فضای یک گالری تبدیل به اثری هنری کرد؟ نمادها و نشانههای تولیدات صنعتی خود تبدیل به تمثیلی از جامعه آمریکایی بوده و هستند. این نمادها بدون کمترین دستکاری و تغییری خود را در آثار هنری هنرمندان پاپ قرار دادند. هنر ساخت آمریکا درست مانند تولیدات صنعتی این کشور تبدیل به هویت آمریکایی شد؛ هویتی که تا به امروز نیز به اشکال مختلف خود را به جهان معرفی و گاه تحمیل میکند.
پاپآرت زاییده نظام بزرگ سرمایه و صنعت آمریکایی است. روی لیختن اشتاین در کنار هنرمندانی چون کلاوس اولدنبرگ، اندی وارهول، روزن کوئیست و بعدها جف کونز از جمله تاثیرگذارترینهای این نهضت هنری آمریکایی است که با بهرهگیری از صنعت چاپ، گرافیک و حتی کمیک استریپهای کمارزش مطبوعات دست به خلق آثاری کاملا بدیع و هیجانانگیز زد. کتاب «لیختن اشتاین» از مجموعه لعنتیهای هنر که توسط نشر هفترنگ به چاپ رسیده گرچه به شکلی مختصر اما با تصاویری مطلوب و شفاف توانسته برخی از مهمترین آثار این هنرمند خلاق آمریکایی را همراه با تحلیلهایی ساده و قابل فهم به مخاطب ارایه دهد. لیختن اشتاین را در تاریخ هنر معاصر بیش از یک نقاش به عنوان هنرمندی میشناسند که توانست به شکلی درخشان صنعت گرافیک را در هنر نقاشی تلفیق کند و در نهایت از امر تبلیغی اثر خالص و هنری بیافریند. درست وقتی اندی وارهول یک بطری کوکاکولا را به شکلی گرافیکی تبدیل به اثری هنر کرد، لیختن اشتاین نیز یک تایرخودرو را در ابعادی بزرگ چاپ و به عنوان یک تابلو در نمایشگاهی ارایه داد. اما فعالیتهای لیختن اشتاین در همین حدود متوقف نشد. طراحیها و نقاشیهای او از معماری داخلی ایدههایی جدید را برای فرهنگ شهری آمریکایی به ارمغان آورد از جمله در دو «مجموعه فضای داخلی و میکی نگاه کن». بسیاری پاپآرت را در آن زمان دستکم گرفتند و نمیدانستند که این نهضت ساده و بیادعای هنری تا چه اندازه از زندگی روزمره مردم تاثیر گرفته و آن را تحت تاثیر قرار داده است. کتاب مذکور با انتخاب ۱۰ اثر از آثار لیختن اشتاین که متعلق به موزه هنرهای مدرن نیویورک است رابطه بین هنر او هنرهای ماقبل پاپآرت را بررسی کرده و به تحلیل انطباقی روی آورده است که برای هر علاقهمندی مفید خواهد بود.
علیرضا امیرحاجبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست