دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
همیشه حق با دیوانه هاست
در دورهای به سر میبریم که شاعران جوانش، از زبان بتی ساختهاند و کلمات آن را به پرستش زبان واداشته و خیال را با ازدحام همان زبان به وهم کشاندهاند. در این میان اندیشه، تنها عنصری است که کمیاب است و در فقر یابندگانش به سر میبرد. کم هستند شاعرانی که در عین سلامت زبان، بدیع و اندیشمند باشند.
کتاب «همیشه حق با دیوانههاست» سروده شاعر جوان و خوش ذوق کرمانشاهی اصغر عظیمیمهر است. این مجموعه خوشبختانه توانسته در عین سلامت و نشاط زبان و خیال، به اندیشه و جهانبینی خاص و ویژه دست پیدا کند.
این مجموعه را که متشکل از ۱۱۰رباعی و ۲ بخش غزل عاشقانه و غزل صلح یا جنگ است نباید به دید یک مجموعه عادی نگاه کرد یا دستکم اینکه مجموعه نخواسته مثل بسیاری از مجموعههای امروزی به ستایش یا نکوهش یک امر بپردازد یا اینکه سیر مشخص موضوعی را دنبال کند. به نظر میرسد حاصل تجربیات و قلمفرسایی این شاعر جوان است که شاید در طول یک دهه، جمع و گردآوری شده است.
با توجه به سبک و شیوه خاصی که در رباعیهای این کتاب دیده میشود، باید به هر کدام از بخشهای کتاب، به صورت مستقل پرداخت تا حق مطلب ادا شود.
● محتوا و زبان
صحبت از نقد محتوا و اندیشه شعر که میشود تنها به این معنی نیست که ما کلیت یک اثر را در خاطر داشته باشیم، سپس نکات و اشاراتی را که خود شاعر روشن کرده یا در پرده گفته کشف کنیم و به مخاطب بگوییم منظور شاعر این بوده و نگاهش نسبت به فلان موضوع جدید بوده و از این قبیل جملات کلیشهای.
به نظر میرسد اگر در بررسی اندیشه یک اثر، منتقد از دور نزدیک شعر شود، نقدش فاسد خواهد بود.
از سوی دیگر اندیشه شاعر باید تا اندازهای گیرا و متشخص باشد که بشود زوایای آن را روشن کرد.
شما ۳ نفر را در نظر بگیرید که یکی نابینا، یکی لال است و آخری سالم!
هر ۳ به فراخور حال و امکانشان میتوانند یک مفهوم واحد را به مخاطب برسانند، اما آیا امکاناتی که برای رساندن موضوع استفاده میکنند، یکی است؟ آیا مخاطب برای درک مفهوم مورد نظر این سه نفر یکسان به زحمت میافتد؟
مسلم است که فردسالم فرستندهای سالمتر و قویتر دارد و گیرنده را کمتر به زحمت میاندازد؛ بنابراین وقتی از اندیشه میگوییم باید ببینیم شاعر در مسیر خلق اندیشه از چه جاهایی عبور کرده، چه اندازه از موانع یا خطوط قرمز را زیر پا نهاده و به اصطلاح چقدر خلافی داشته تا اندیشهاش را به مقصد برساند؟
اما برخلاف این نظر در مجالی اندک، نگارنده در نظر دارد تا حدودی کارگاهی به اندیشه شاعر نظر کند.
الف) شاعر این مجموعه با توجه به جسارتی که سعی دارد در اندیشه داشته باشد در رباعیها به کشفهای مختلفی میرسد، ولی در غزلها گاهی این موضوع به سطح کشیده میشود.
در زندهترین تصاویر عاشقانهای که اصغر عظیمیمهر میآفریند، نشانی از جسارت در اندیشه میبینید. همینطور رفتاری که او با معشوق دارد در افقهای پیچیدهای سیر میکند.
رباعیهای کتاب با زبان قدرتمندی که دارند نمایانگر شاعری آرمانگرا هستند که در این مسیر به مکاشفهای ناب دست پیدا میکند:
نه ماه زمانهام نه دلبند زمین
نه بچه آسمان نه فرزند زمین
در خاکسپاریام نمیدانستم
این قبر من است یا که لبخند زمین
بدیهی است واقعیت از هنر دور است و به قول تی اس الیوت «شاعری رها کردن هیجان نیست، بلکه گریز از هیجان است. شرح دادن شخصیت نیست بلکه گریز از شخصیت است»، اما خیال وسیع و بلندپروازی هم باید به گونهای اجرا شود که دیگران را هم در فهم و درک این افق راه باشد.
ابتدا ببینید عاطفه سرشار و آرمانخواه چه رباعی درخشانی خلق کرده است:
مردان غیور قصهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
دیروز به خاطر خدا میرفتید
امروز به خاطر خدا برگردید
همینطور اندیشه فلسفی و نگاه خیاموار به دنیای اطراف و حوادث موجود، از جمله زیباییهای ساری و جاری در رباعیهای کتاب است:
رباعیهای عظیمیمهر با زبان قدرتمندی که دارند نمایانگر شاعری آرمانگرا هستند که در این مسیر به مکاشفهای ناب دست پیدا میکنداین آتش سر به مهر اگر گر نشود
این کاسه صبر تا ابد پر نشود
دنیای کثیفی است که ما میمیریم
تا نان کفن فروش آجر نشود!
حتی در جاهایی به خاطر به مقصد رساندن اندیشه و کشف شاعری، فرم و زبان را دستخوش تغییر کرده است:
دریا غم سنگین دارد در دل خود
انگار برآن است شود قاتل خود
تا قی کند آنچه را که بلعیده سرش
را میکوبد به صخره ساحل خود
نکته قابل توجه دیگر در رباعیها این است که ضربه مصرع آخر نه فقط به خاطر یک اتفاق ساده زبانی که این روزها تبش بیشتر رباعی سرایان را گرفته بلکه به علت یک اندیشه ناب یا خیالی قوی در نمایی جدید و بکر زده میشود.
در خواب خوشش مدادرنگی شده بود
یا جعبه جواهر قشنگی شده بود
بیچاره درخت! چشم خود را که گشود
قنداقه چوبی تفنگی شده بود
رباعیهای درخشان در این کتاب کم نیست و من تنها ۲ نمونه از آنها را که با سلیقه مخاطب نکتهسنج موافق است، میآورم:
در کوشش شهد و قوت از پا افتاد
در خلسه ای از سکوت از پا افتاد
زنبور عسل به فکر گل بود اما
در خانه عنکبوت از پا افتاد
اینقدر تو برگ زرد انباشتهای
الحق که عجب حوصلهای داشتهای
کردی همه درختها را عریان
پاییز شنیدهام که گل کاشتهای!
ب) البته جاهایی هم هست که شاعر بخوبی ازپس رباعی این شعر کوتاه ارزشمند بر نیامده و دچار نارسایی یا تناقض معنایی شده است.
مثل رباعی اول کتاب که اگر با د قت به مصرع چهارم بنگریم، این تنا قض خودش را رسوا میکند:
نه اهل شمالم نه جنوبی هستم
نه اهل عزا نه پایکوبی هستم
تنها یک چیز از خودم میدانم
نه آدم بد نه مرد خوبی هستم!
همچنین در رباعی دوم شاهد ارتباط ضعیف بیت اول با بیت دوم هستیم و به نظر میرسد شاعر بیت اول را به خاطر بیت دوم گفته اما به نفع آن تمام نشده است.
هر بنده برای خویش بختی دارد
هر میوه نشانی از درختی دارد
هر لحظه سرت به سنگ باید بخورد
دیوانگی آزمون سختی دارد
در کل به نظر میرسد اصغر عظیمیمهر در مقایسه با شاعران هم دورهاش، رباعیسرایی توانا و دارای اندیشه و زبانی ستودنی است و به نظرم این همه رباعی باید در مجموعهای مستقل به چاپ میرسید تا حقشان بخوبی ادا شود.
البته بنده با گذاشتن اسم برای شعرها موافقم اما فعلا در مورد شمارهگذاری به جای اسم برای رباعی بحثی نمیکنم.
مرتضی حیدری آلکثیر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست