یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
یک سفر عاشقانه اساطیری
شبهای روشن:
فرزاد موتمن/۱۳۸۱
یک استاد ادبیات اتفاقی با دختری آشنا میشود که منتظر مرد دیگری است. مرد نمیآید و دختر به استاد اعتماد میکند و به خانه او میرود. قرار دختر با مرد چهار شب است. در طول این چهار شب رابطه استاد و دختر شکل میگیرد. شب چهارم مرد میآید، زمانی که استاد عاشق دختر شده است.
شبهای روشن یکی از بهترین آثار عاشقانه تاریخ سینمای ایران است. جایی که قصه شبهای سفید داستایوسکی در اقتباسی آزاد به تهران معاصر آورده شده و فیلمنامهنویس آن- سعید عقیقی- توانسته فیلمنامه را از روسیه قرن نوزدهم به تهران قرن حاضر بیاورد. فیلم البته در ستایش ادبیات نیز هست. دختر و استاد به بهانه با هم بودن مروری بر شعرهای خوب تاریخ ادبیات ایران میکنند. فیلم در سال ۸۱ از سوی هیات داوران جشنواره فجر نادیده گرفته شد؛ تنها به دلیل اینکه آقایان احساس کردند، این فیلم به یک نمایشنامه رادیویی شبیه است. این یعنی نهایت بیسلیقگی و- با عرض معذرت- بیسوادی عدهای که بر مسند قضاوت یک سال سینمای ایران مینشینند. البته زمان که گذشت ارزشهای فیلم آرام آرام درک شد، آن هم از سوی مخاطب جوان و دانشجوهایی که هنوز هم وقتی با آنها به صحبت درباره فیلمهای فرزاد موتمن مینشینی، به اتفاق شبهای روشن را یک شاهکار به تمام معنا در کارهای او میدانند. در یادداشتی که فرزاد موتمن /سعید عقیقی روی فیلم نوشتهاند؛ به این موارد اشاره شده است: «در شبهای روشن به سراغ قصهای قدیمی رفتیم، اما دست و پا بسته آن هم نماندیم. کوشیدیم داستانی تا حد امکان ساده، محدود، اما معاصر و عاشقانه تعریف کنیم. سعی نکردیم سن پترزبورگ قرن نوزدهم را به زور به تهران معاصر بچسبانیم. ما خودمان را ساختیم. تهران معاصر، با برداشت آزاد از داستانی از فئودور داستایوسکی، یک عاشقانه خالص، همین و تمام.»
صحنه به خصوصی در فیلم نیست که توصیه کنم فیلم را به خاطر آن ببینید، همه شبهای روشن هنوز هم تر و تازه است و قابل دیدن و دفاع. کارگردانی آرام موتمن، فیلمنامه خوب سعید عقیقی به همراه طراحی صحنه خوب فیلم و همچنین بازیهای مهدی احمدی و هانیه توسلی که درخشان بازی کردهاند، فیلم را در قالب یک عاشقانه پر حس و حال نگه میدارد و میشود بارها آن را دید. در فیلم شعرهای زیادی خوانده میشود و اساسا فیلمنامهنویس و کارگردان این حس ایرانیها را خوب گرفتهاند که آنها اهل شعر و شاعریاند؛ حتی اگر زمانه در بعد اقتصادی به آنها سخت بگیرد. اما یک شعر در فیلم هست که هر موقع به آن فکر میکنم دوست دارم یک بار دیگر فیلم راببینم:«به من گفت بیا / به من گفت بمان/ به من گفت بخند/ به من گفت بمیر ... آمدم/ماندم/خندیدم/مردم»
علیرضا مجمع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست