جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

عصر رکوردشکن ها


عصر رکوردشکن ها

«بروکن اِیج» یا «عصر دوران شکسته» از آن دست عناوینی است که قصه ای جذاب دارد و موضوعی که برای کمتر بازی ای اتفاق افتاده است

عنوان انگلیسی بازی: Broken Age پلتفرم: PC، Mac، Linux ناشر: Double Fine Productions سازنده: Double Fine Productions سبک: ماجرایی امتیاز: ۹

«بروکن اِیج» یا «عصر(دوران) شکسته» از آن دست عناوینی است که قصه ای جذاب دارد و موضوعی که برای کمتر بازی ای اتفاق افتاده است. برای آن دسته از دوستانی که نمی دانند، خیلی سریع توضیح مختصری در مورد Kickstarter می دهیم: کیک استارتر سایتی است که فعالیتش منحصر به حوزه بازی ها نیست، هر چند اخبار بازی های آن همیشه مورد توجه قرار می گیرد. سازنده هایی که هزینه کافی برای ساخت محصول خود ندارند، اطلاعات محصول و حداقل درآمد مورد نیاز را روی این سایت قرار می دهند و این مردم هستند که با حمایت مالی از پروژه ها، به ساخته شدن آنها کمک می کنند.

افراد می توانند حداقل یک دلار و نهایتا بیشتر از هزار دلار کمک مالی کنند که البته سازنده ها نیز باتوجه به میزان حمایت هر کاربر، تعهداتی مثل نسخه ویژه رایگان، موسیقی رایگان و مسائلی از این قبیل را به کاربران می دهند. تیم شِیفر و شرکت مستقل دابل فاین کارنامه بسیار درخشانی در صنعت بازی دارند، از «سایکوناتس» گرفته تا «بروتال لِجِند».

بعد از مدت ها که خبری از پروژه جدید این شرکت در دسترس نبود، زمانی که آنها «بروکن اِیج» را روی کیک استارتر قرار دادند گمان نمی کردند بتوانند به نحوی رکوردها را شکسته و یک موفقیت استثنایی کسب کنند. جالب است بدانید این بازی برای ساخته شدن ۴۰۰ هزار دلار درخواست کرده بود، اما کاربرها که تیم شِیفر و دابل فاین را بشدت قبول داشتند، بیش از ۳ / ۳ میلیون دلار به این پروژه کمک کردند! در نتیجه شرکت دابل فاین نیز تصمیم گرفت کیفیت کلی کار را افزایش داده و با توسعه قصه بازی، آن را در دو بخش روایت کند که ما اینک قسمت اول آن را بررسی می کنیم. داستان بازی در مورد یک جفت کاراکتر است که در دنیاهایی کاملا متفاوت از هم زندگی می کنند Velouria .(وِلوریا) در دهکده ای زندگی می کند که تمام ساکنان آن با ترسی دائمی از موجودی فرابشری به نام Mog Chothra روزگار می گذرانند و برای این که این هیولا آنان را نابود نکند، هر ۱۴ سال دوشیزه ای را برایش قربانی می کنند.

از طرفی Shay (شِی) در یک فضاپیما قرار دارد و با انجام ماموریت های ساختگی که با هوش مصنوعی شکل می گیرند، یک زندگی بی حادثه و ایزوله شده را سپری می کند. حالا این که چگونه داستان این دو شخصیت به هم گره می خورد، رازی است که برای دقایق انتهایی قسمت اول بازی کنار گذاشته شده و ما نیز قصد نداریم با توضیح دادنش، لذت تجربه بازی را از شما بگیریم.

یکی از ویژگی های فوق العاده بازی های دابل فاین این است که در عین آن که دنیای عجیب خود را به شما معرفی می کنند، برایتان آشنا به نظر می رسند و گویی به صورت پیش فرض کلیت های آن را می دانید. «بروکن اِیج» نیز نه تنها از این امر مستثنا نیست، بلکه مرزهای زیبایی این تعادل را فراتر برده و قدمی رو به جلو برای این شرکت به شمار می رود.

قصه و نویسندگی بازی حرف ندارد و دیالوگ های زیبا و ماهرانه آن عمق بازی را حتی برای کم سن ترین مخاطبان آن نیز افزایش می دهد. همان طور که دابل فاین قول داده بود، گیم پلی «بروکن اِیج» بازگشتی است به ماجراجویی هایی کلاسیک شرکت لوکاس آرتز و این مساله را می توان بوضوح در طراحی معماهای بازی مشاهده کرد؛ تفکر درستی پشت آنها بوده و عجیب بودنشان نیز به حدی است که کاملا مناسب به نظر می رسد. درخت ناطق موجودی است فانتزی که تا به حال در فیلم ها و بازی های مختلفی آن را دیده ایم، اما رساندن این موجود به نقطه ای که بالا بیاورد، چیزی است که در «بروکن اِیج» به آن دست می یابیم! کاراکترها و دنیاهایشان با ذکاوت و جذاب طراحی شده اند.

به عنوان مثال در خط قصه وِلوریا هر یک از شهرهای دنیایش، به دلیل حرفه خاصی مشهور هستند وشهرت شهر وی به «پخت و پز» است. برای آرام کردن آن هیولای نفرت انگیز، دوشیزه های شهر خود را با لباس های شب پر از جزئیات و استادانه طراحی شده ای، زینت می کنند که در واقع کیک هایی عظیم هستند! به نظر می رسد در این شهر تنها وِلوریاست که پوچ بودن موقعیتی را که در آن قرار دارند درک می کند بنابراین تصمیم می گیرد به تنهایی با سنت قربانی کردن مقابله کند. این حرکت دلیرانه، نقطه عطف شروع ماجرای او می شود. در سوی دیگر، زندگی شِی در بالاترین حد امنیت قرار دارد و به نوعی می توان گفت اسیر آن شده است.

هوش مصنوعی فضاپیما مثل مادر او را ناز پرورده بار آورده و وی را با کوچک ترین دستاوردها، چنان با مهربانی تشویق می کند که گویا اکوان دیو را زمین زده است! شِی روی صندلی کاپیتانی خود می نشیند و به ماموریت های مختلفی مثل «حمله بغل کردن» یا «بهمن بستنی» فرستاده می شود که هیچ شکستی در آنها نیست و تازه NPCهای روباتیک نیز از اعمالی که انجام می دهد حیرت زده می شوند، اما او خود می داند که این کارها راضی اش نمی کند. بنابراین با خرابکاری در یکی از ماموریت ها، خود را به دل ماجرایی می فرستد که مملو از خطرهایی است که وی هیچ گاه مفهوم واقعی آنها را درک نکرده است.

شما در ابتدای بازی انتخاب می کنید که می خواهید داستان ولوریا یا شِی را بازی کنید اما در حین بازی نیز این امکان وجود دارد تا بین این دو داستان تغییر کنید. البته این تغییر با مبادله بخش ها یا دیدن تاثیر آنها در دنیای دیگر همراه نیست، بلکه صرفا فرصتی برای فاصله گرفتن از داستان یک شخصیت و رجوع به دیگری است. خوبی این قضیه وقتی ملموس می شود که ذهن تان برای حل یک معما خسته شده و برای تنوع در روند بازی، سراغ داستان دیگری رفته و آن را هم تا نقطه ای پیش می برید. داستان ولوریا روی سیستم دیالوگ گفتن و صحبت با افراد مختلف تمرکز داشته و همین موضوع موجب شده تا نسبت به داستان شِی، پسری که در محیط ایزوله شده یک فضاپیما قرار دارد و باید با گردش آزادانه در این محیط معماهای مبتنی بر بخش های گوناگون را حل کند، جذابیت کمتری داشته باشد.

می دانید در قصه ولوریا، کلیک هایی که می کنید بیشتر از تفکری است که برای حل معماها باید انجام داد و اندکی شما را خسته می کند. با تمام این اوصاف، بعد از مدت ها بی خبری از دابل فاین، Broken Age بازگشتی مقتدرانه به شمار می رود. آنها دو دنیای کاملا متفاوت خلق کرده و به اندازه طنز و شوخی چاشنی آن کرده اند که بدون خراب کردن شخصیت ها و ماجرای سفری که طی می کنند، لحظات شاد و سرگرم کننده برایتان رقم می خورد. بی صبرانه منتظر قسمت دوم و نهایی این بازی هستیم!

مجید رحمانی