جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جنگیدن با پای پیاده


جنگیدن با پای پیاده

نگاهی به نمایش پای پیاده نوشته اسلاومیر مروژک به کارگردانی داوود دانشور

فقط جنگ می تواند به مردم عادی آزادی ببخشد. آنها آنچه هستند را رد می کنند یا حتی آنچه نیستند."

"پای پیاده" مثل همه نمایشنامه های دیگر مرژوک عناصر و موضوعاتی مثل جنگ، سیاست ، کمدی و جامعه و انسان را در خود دارد و باز مثل تمام آثار این نویسنده می توان ارجعیت و اهمیت یکی از این حوزه ها را نسبت به دیگر گستره ها مورد تاکید قرار داد.

"پای پیاده" بیش از هر چیز بحران جنگ را در ارتباط و مواجهه با انسان مورد تاکید قرار می دهد. این نمایشنامه که در سال ۱۹۷۹ توسط مروژک نوشته شده وقایع تاریخی و انسانی اوایل ۱۹۴۵ لهستان را مورد توجه قرار داده است. دورانی که این کشور در کشاکش جنگهای میان آلمان نازی و روسیه کمونیستی یک مقطع بحرانی را تجربه کرده و حال، آینده و گذشته اش را در چالش با نبردی انسانی اجتماعی می بیند.

پدر و پسر روستایی، مادر و دختر دوره گرد، ستوان و سرباز راهزن، زن و شوهر متمول و یک مرد نابینا و معلم، ده شخصیت این نمایش هستند که هر یک به نمایندگی از گروه و طبقه خاصی از جامعه انتخاب شده و در گستره داستانی مشترک در رابطه با موقعیت (جنگ) قرار گرفته اند.

گریز این انسانها از جنگ آنها را در یک ایستگاه قطار در کنار هم قرار داده تا آزمایشگاه انسانی و انتقادی نمایش از بازخورد و مواجهه حضور آنها در کنار هم شکل بگیرد.

نمایش پیش از هر چیز در برش های موازی حضور این شخصیت ها را در تنهایی خانوادگی آنها- جامعه کوچک شده- به اجرا می گذارد و در واقع در مقاطعی از روایت اجرایی به معرفی آنها برای تماشاگر می پردازد.

"داوود دانشور" به تناسب نیاز ساختار داستان اجرایی نمایش اش را ترتیب داده است. شخصیت ها وارد صحنه می شوند ماجرای گریز و مواجهه شان با جنگ را در حاشیه پیاده روی تنهایشان باز می گویند و رشد روایت را به اشخاص بعدی می سپارند.

دانشور در این محدوده کمترین ابزار را به کار گرفته و در فضای خالی و وسیع صحنه اش اشخاص و بازیگران را تنها در مقابل تماشاگر قرار می دهد و در پس زمینه شنیداری تنها صدای جنگ را به فضای نمایش اضافه می کند. بدین ترتیب انسان ناگزیر در شرایط جنگ به خوبی در مقابل تماشاگر به نمایش گذاشته می شود و معرفی موقعیت نیز بسته به هدف آن صورت می گیرد.

بخشی از محتوای نمایش نیز قطعاً به همین تقابل و چالش میان جنگ تاریخی و حضور فرد مربوط می شود. در حقیقت پای پیاده عرصه درگیری انسان و جنگ است. دانشور نیز برای هر چه بهتر به نمایش گذاردن این عرصه چالش پذیر صحنه نمایش اش را خالی و وسیع آرایش داده تا حضور این انسان در پس زمینه شنیداری جنگ بیشتر و برجسته تر دیده شود. بدین ترتیب انسان اولویت پرداخت پیدا کرده و جنگ به عنوان محرک تاثیرگذار نحوه زندگی و تاثیر حضور او مورد توجه قرار می گیرد.

اما هر چه از زمان نمایش می گذارد، بر تعداد شخصیتها و میزان حضور انسانها بر روی صحنه افزوده می شود، محور تاکید حوزه گسترده تری پیدا می کند و فرد و خانواده با حضور جمع چهره یک اجتماع را به خود می گیرند.

در این مسیر نمایش بحران تاریخی و اجتماعی جنگ را در فروپاشی شخصیتهای فردی به تماشا می گذارد و یک تغییر را در حوزه معنوی انسانی – در مورد سوپریوس- بهمراه شلوغی تدریجی نتیجه گیری می کند. (در مورد پسر نوجوان) در واقع مصیبت جنگ و آرزوی زندگی بعد از جنگ فرصتی است که پای پیاده برای تغییر و تحول و بلوغ شخصیتهایش ایجاد می کند. در این مجال برش های زندگی افراد تبدیل به یک فاجعه اجتماعی می شود و بالاخره پسر نوجوان بلوغ فکری پیدا می کند و مردی که خودش را صاحب گنجینه های معنوی می داند تغییر می کند.

در مرکز تحولات و فجایع انسانی نیز دیگر انسانها با همه دغدغه ها و بحرانهایشان نمایش داده می شود. مردی که همسرش را از دست می دهد. پدری که فرزندش را پس می زند، معلمی که اعتقادات و عشق اش را فراموش می کند و مادری که ارزش های زنانه خود و دخترش را می بازد، آدمهایی هستند که در نمایش یک آزمون جدی را تجربه می کنند. این آزمون از یک سو کاملاً تاریخی و اجتماعی است و از سوی دیگر به تراژدی بحران و سقوط فردی مربوط می شود.

"پای پیاده" از این منظر حتی از محدوده زمان و مکان مشخص و خاص خود فراتر رفته و بیانی جهانشمول و کلی پیدا می کند. به همین دلیل هم هست که داوود دانشور کمتر به جنگ در لهستان می پردازد و به جای آن آدمهای نمایش اش را در مقابل تماشاگر مورد توجه و تاکید قرار می دهد.

در مهمترین فصل نمایش مردی که مثل الهه مرگ با سازش وارد صحنه می شود به تحریک و ایفای خشونت و زشتی جنگ می پردازد. او با سازش خواسته ها و امیال تحریک شده شخصیت ها را می نوازد و اوج این خشونت و چالش با بحران را در مقابل تماشاگر قرار می دهد. آهنگ خیانت زن به شوهر و ملودی و موسیقی پس زدن پسر توسط پدر و به رقص درآمدن بحران شخصیتها در مقابل دو دیدگاه متغییر شخصیتی- پسر و سوپریوس- نتیجه حضور شبح وار این هیبت مرگ بر روی صحنه است. تنها کسانی که در میهمانی خشونت بار آدمهای این صحنه شرکت نمی کنند دو نفر هستند:

اول ، پسر که از این به بعد به شناخت و درک تازه ای نسبت به زندگی و وقایع دست پیدا می کند و در ادامه با پوشش کفشهای بزرگ پدر بزرگ شدنش را به نمایش می گذارد. و دوم سوپریوس که این صحنه را ترک می کند و راه دیگری را برای عبور از رویدادگاه انتخاب می کند.

- آخرین لحظات عادی آزادی مردم عادی رو فقط جنگ حفظ می کند!

"داوود دانشور" در به نمایش گذاشتن و اجرایی کردن مفاهیم محتوایی و منظور متن به خوبی عمل کرده است. چینش بازیگران استفاده مناسب از صحنه و دکور و ابزارهای صحنه و نحوه جایگزینی و تعویض حضور بازیگران و بکارگیری مناسب تقسیم رویدادها با نورپردازی همگی عوامل اجرایی هستند که کارگردان آنها را در جهت اهداف محتوایی و ژرف ساختی "پای پیاده" قرار داده است. دانشور حتی با پرداخت جزئیات حرکت و رفتار بازیگرانش نیز به این قوت ها دامن زده است و معنا را در کارش تقویت می کند.

به عنوان مثال همزمان با شروع رفتارهای غیر انسانی و خشونت سایر شخصیتها پسر هر لحظه به سوپریوس نزدیک می شود و سوپریوس هم مشغول تیز کردن تیغ با سوهان است. با اوج گرفتن سرو صداها و از خود بی خود شدن آدمها هیبت شبح وار مرگ به سوپریوس نزدیک می شود و مرد سرش را با دستانش در میان می گیرد.

پایان بندی نمایش نیز به همین ترتیب در ادامه مفاهیم ژرف ساختی و شیوه اجرایی کار قرار می گیرد. یکبار دیگر آدمها تنها می شوند و در وسعت و خلاء های صحنه در مقابل هم قرار می گیرند. این بار هر یک راه تازه ای در پیش گرفته اند و هر کدام به منجی های اجتماعی تبدیل شده اند. در این میان تنها پسر است که بزرگ تر شده و در حالی که کفشهای پدر را پوشیده به خانه بر می گردد.

مهدی نصیری