جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

داستان هایی که باید نمایشنامه می شد


داستان هایی که باید نمایشنامه می شد

نگاهی به مجموعه داستان پرنسس پابرهنه نوشته اریک امانوئل اشمیت

هر چند گاهی جذب مخاطب زیاد، فضیلتی برای اهالی هنر اصیل محسوب نمی‌شود، اما به هرحال یکی از عواملی که هنرمند را به ادامه‌ فعالیت هنریش تشویق می‌کند، کسب موفقیت و جذب مخاطب است.

هرگاه آثار هنرمندی ضمن تأیید اهالی هنر و اندیشه، به آن درجه نیز رسیده باشد که بتواند مقبولیتی نیز میان مخاطبان عام هنر نیز داشته باشد، می‌توان گفت هنرمند به جاودانگی‌‌ مطلوب نوع بشر و بخصوص هنرمندان، نزدیک‌تر شده است.

نمونه‌های این نوع آثار در هنر و ادبیات معاصر کشورمان کم نیستند؛ هنرمندانی که بدون آن‌که برای تفهیم هنرشان به عوام از سطح نازل‌تری از روایت هنرمندانه‌ در آثارشان استفاده کنند، به حسن‌شهرت و مقبولیت بی‌نظیری میان اقشار مختلف مردم دست یافتند. در موسیقی، نقاشی، شعر و داستان‌نویسی و سایر عرصه‌های هنری، به‌رغم شکایت همیشگی هنرمندان از عدم اقبال عامه از هنر، هرازگاهی چنین پدیده‌هایی جای خود را در زندگی روزمره مردم باز کرده‌اند. شمارگان بالا و فروش خوب کتاب‌های محمود دولت‌آبادی، سهراب سپهری، مرحوم قیصر امین‌پور یا مقبولیت آواز شهرام‌ ناظری یا مینیاتورهای استاد فرشچیان شاهدی براین مدعاست.

● مخاطبان عام و خاص

همچنین در طول تاریخ نیز بوده‌اند شعرا و نویسندگانی که به دلیل داشتن مخاطب خاص، به رغم ارزش و غنای آثار نابشان، همچنان میان مردم ناشناخته و مهجور باقی مانده‌اند. مثلا مقایسه کنید شعر خاقانی را با شاهنامه، اشعار حافظ یا حتی مثنوی معنوی.

هر چند توجه به این نکته نیز ضروری ‌است که عدم اقبال عامه از اثری که از بوته‌ نقد ناقدان سربلند بیرون می‌آید، پر کاهی از اعتبار هنرمند و اثرش نخواهد کاست. در این میان نیز کم نیستند کسانی که با استفاده از سلیقه‌ عوامانه‌ دست به تولید آثار بی‌ارزشی می‌زنند که به‌خاطر تن‌‌زدن از وظیفه‌ اصلی هنر یعنی اعتلای فکر و اندیشه‌ انسانی‌، تنها به‌هدررفتن وقت و هزینه‌ مخاطب می‌انجامد.

البته در خصوص آثار عامه‌پسند در ادبیات معمولا ۲ طرز فکر متفاوت وجود دارد؛ عده‌ای، این نوع آثار را کاملا از گردونه‌ ادبیات خارج دانسته و حتی مواجهه با آن را برای مخاطب مضر می‌دانند و عده‌ای بر این عقیده‌اند که این نوع آثار هر چند از نظر هنری، بی‌مایه یا کم‌مایه‌اند، اما برای آشنایی اولیه مخاطب تازه‌کار هنر و فتح ‌بابی برای روبه‌رو شدن با آثار هنرمندانه و سطح‌بالاتر، بی‌ضرر و حتی لازمند.اما در این میان کم نبوده‌اند هنرمندان و نویسندگان موفقی که توانسته‌اند با احترام گذاشتن به سلیقه عوام، اما با در نظر گرفتن معیارهای هنری، در میان خیل عظیمی از مردم که هر چیزی را به کتابخوانی ترجیح می‌دهند، طرفداران پروپا‌قرص خودشان را بیابند. به یاد بیاوریم ترجمه‌ کتاب‌های جی‌کی رولینگ، خالق کتاب‌های هری‌پاتر یا پائولو کوئلیو یا اریک امانوئل اشمیت که در سال‌های اخیر شاهد ترجمه‌ نمایشنامه‌ها و داستان‌های او به فارسی بوده‌ایم.

اریک امانوئل اشمیت، نویسنده‌ فرانسوی از نویسندگان پرکاری است که به خاطر ترجمه‌های بسیاری از کارهایش در کشور ما به نویسنده‌ای شناخته شده و محبوب بدل شده است. اشمیت که مدرک دکتری فلسفه دارد، از همان کودکی نویسندگی را آغاز کرد. اولین اثرش را در ۱۱ سالگی به رشته‌ تحریر در آورد و سال ۱۹۹۱ یعنی در ۳۱ سالگی با اولین نمایشنامه‌اش، شب والونی به شهرت رسید. یکی از آخرین کتاب‌هایی که اشمیت نوشته، مجموعه داستانی است که با عنوان «پرنسس پابرهنه» به فارسی ترجمه شده است. مترجم کتاب سعیده بوغیری است که با همکاری نشر افراز به نشر این ترجمه از اشمیت همت گماشته است.

● جذاب، ولی نخ‌نما

این مجموعه متشکل از ۷ داستان کوتاه است که در فضاهای متفاوتی از هم ارائه می‌شوند. اغلب داستان‌ها مثل سایر کارهای اشمیت، جذاب و دوست‌داشتنی هستند، ولی نکته‌ای که توجه خواننده‌ آثار اشمیت را جلب می‌کند، استفاده از تکنیک جذاب ولی نخ‌نمایی است که وی آن را به صورت کاملا یکسان و بدون تغییر در اغلب نمایشنامه‌ها و داستان‌هایش به کار می‌گیرد. کافی است قبلا خواننده‌ نمایشنامه‌های خرده‌جنایت‌های زن و شوهری، نوای اسرارآمیز، مهمانسرای‌دو دنیا و عشق‌لرزه بوده باشید تا دقیقا این تکنیک جذاب ولی لوث شده را شناسایی کنید. در ابتدای داستان‌ها، شخصیت‌‌ها موضوع داستان را طرح می‌کنند. داستان تا چند صفحه برپایه همان گمان‌های اولیه که به خواننده داده شده پیش می‌رود. با ورود شخصیت جدیدی در داستان و اطلاعات جدیدتر، گمان‌های اولیه‌ای که به مثابه‌ پایه‌های داستان به شمار می‌رفت، نقش برآب می‌شود. موضوع مجدد با ورود شخصیت جدید یا بروز حالت یا اتفاق دیگری در داستان چرخش جدیدی پیدا می‌کند و اطلاعاتی که در مورد اتفاق اصلی داستان تغییر یافته بود، مجدد تغییر می‌کند. این تغییر به تناوب داستان را دچار تبدیل و تغییر می‌کند تا وقتی اشمیت خودش از بازی دادن و متحیر کردن مخاطبش خسته بشود و داستان را در جایی کاملا متفاوت با نقطه‌ اولیه‌ داستان به پایان برساند که نمونه‌ کامل این بازی را در خرده‌جنایت‌های زن و شوهری یا نوای اسرار‌آمیز می‌توان بخوبی مشاهده‌کرد. نمونه‌ ناقص این بازی را نیز می‌توان در داستان‌های غریبه، تقلبی و همه‌چیز برای خوشبخت بودن در مجموعه‌ پرنسس پابرهنه مشاهده کرد.

نگاه موشکافانه و فیلسوفانه اشمیت در جای‌جای آثارش مخاطب را به‌وجد در می‌آورد و یادآوری‌های هوشمندانه‌اش در مورد قواعد زندگی و روابط انسانی که میان افراد برقرار است، دائم به انسان گوشزد می‌کند در حین خواندن کتاب، در حقیقت پای نصیحت‌های مرد پخته و سرد و گرم چشیده‌ای نشسته است که همین غافلگیری‌های لحظه ‌به لحظه‌ای که هر چند صفحه‌ یکبار مخاطب را به تحیر وامی‌دارد، اشاره‌ای به شگفت‌آور بودن کل کائنات و جهان هستی‌ است. زندگی‌ای که اشمیت خود تجربه کرده و سعی در معرفی آن به مخاطب خود دارد به هیچ وجه قابل پیش‌بینی نیست. حقیقت هر واقعه‌ای قابلیت گنجایش در ذهن یک فرد را ندارد، بلکه حقیقت هر اتفاق، در مجموعه‌ اذهانی شکل می‌گیرد که هرکدام با زاویه‌ دید مخصوص به خود با آن روبه‌رو شده‌اند.

به‌نظر می‌رسد موضوع داستان و شخصیت‌های داستان‌های اشمیت آنقدر پیچیدگی و قابلیت کار بیشتر در خود دارند که نیاز چندانی به تکرار غلوآمیز غافلگیری‌ها وجود نداشته باشد. ضمن این‌که چنین شگردی شاید در نمایشنامه‌های اشمیت خوش‌نشسته است، اما با توجه به نقش پررنگ دیالوگ در داستان‌های اشمیت که بار اصلی روایت داستان را به دوش می‌کشند به نظر می‌رسد اگر ۳ داستان مذکور در این مجموعه نیز نمایشنامه می‌شدند آثاری قوی‌تر به نظر می‌رسیدند.

بهاره اله‌بخش