سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

این بود وفای عهد اصحاب


این بود وفای عهد اصحاب

نام «عبیدالله» نام پدر «حر جعفی» نام اسب «ملحقه» چرا نام اسب کسانی را به ادب باید شناخت و برخی را به مرکب

۱) نام «عبیدالله». نام پدر «حر جعفی». نام اسب «ملحقه»! چرا نام اسب؟ کسانی را به ادب باید شناخت و برخی را به مرکب. بماند که بعضی ها سواران خوبی هستند و کسانی خوب سواری می دهند. اینجا منزل « بنی مقاتل» است یا به روایتی «قطقطانیه». چند فرسخی کربلا. ماجرا در چنین روزهایی رخ داده، چند روز پیش از آن که محرم از راه برسد. امام(ع) از صاحب چادری که آن سوتر برافراشته شده، می پرسد. می گویند از آن عبیدالله بن حر جعفی است. حضرت، حجاج بن مسروق جعفی را پی عبیدالله می فرستد. هدیه ای را حجاج عرضه می کند و هدیه ای را عبیدالله می خواهد تقدیم کند. «ای پسر حر! منم حجاج. خداوند کرامتی به تو هدیه فرستاده، اگر آن را بپذیری». چیست آن کرامت؟ «حسین بن علی تو را به یاری خویش می خواند اگر پیشاپیش او مقاتله کنی پاداش می یابی و اگر کشته شوی، به شهادت رسیده ای». ای حجاج از کوفه خارج نشدم مگر از ترس اینکه حسین وارد شود و من در آن شهر باشم و یاری اش نکنم. اغلب آنها به سوی دنیا متمایل شده اند.

این بار حسین (ع) خود به خیمه عبیدالله می آید. «ای پسر حر! فرزند دختر پیامبرت را یاری کن و در رکاب او با دشمنان خدا بجنگ تا پروردگار توبه ات را بپذیرد. چه چیز تو را از همراهی من باز می دارد؟» چه بگوید پسر حر جعفی؟ «به خدا سوگند می دانم هرکس از تو پیروی کند، به سعادت ابدی رسیده ولی احتمال نمی دهم یاری من سودی به حال تو داشته باشد. سوگندت می دهم مرا از همراهی با خودت معاف کنی. اما این اسبم ملحقه است، آن را پیشکش تو می کنم. تا به حال با این اسب تیزرو دشمنی را تعقیب نکرده ام مگر اینکه به او رسیده ام و هیچ دشمنی مرا تعقیب نکرده مگر اینکه با این اسب از پنجه او گریخته و نجات یافته ام. اسب تازنده و شمشیر برنده ام تقدیم تو! بگیر و بگریز! من ضامن تو و خانواده ات هستم».

به اینجا که رسید حسین بن علی آیتی از آیات سوره کهف را تلاوت کرد که تا ابد درس آموز حریت و فتوت خواهد بود «و ما کنت متخدالمضلین عضداً». من گمراهان را به یاری نمی گیرم. برای من خیرخواهی کردی، من نیز برای تو خیرخواهی می کنم و می گویم سوار اسبت شو و اگر می توانی آن قدر دور شو که فریاد استغاثه ما را نشنوی و جنگ ما را نبینی که به خدا سوگند اگر کسی فریاد استغاثه ما را بشنود و یاری نکند خداوند او را با صورت بر آتش می افکند.

تو بگو، تو که پس از ۱۳۷۰ سال صدای استغاثه حسین را می شنوی! آیا می شود جایی گریخت که فریاد هل من ناصر ینصرنی را از حلقوم سیدالشهدا نشنید؟ تو بگو، چهره های شهره ای از میان ما چگونه توانستند دست الفت و ائتلاف با دشمنان دین دهند و یادشان رفت که حسین(ع) حتی در آن وضعیت اضطرار هم می گوید «من هرگز گمراهان را به یاری نمی گیرم». آنها چگونه بر «ملحقه»های شیطان بزرگ نشستند، سواری گرفتند و سواری دادند؟

۲) نمک خوردن و نمکدان شکستن؟ شما را به خدا، ادب و استدلال پروردگار را درباره بندگانش ببینید که چون خواست بیمشان دهد چنین فرمود «از آنچه خداوند روزی تان کرده بهره مند شوید و گام های شیطان را پیروی نکنید. بدرستی که او برای شما دشمنی آشکار است» (انعام- ۱۴۲). نمک خوردن و نمکدان شکستن بد است اما بدتری هم هست، اینکه انسان ذی شعور، دشمن ترین دشمن را راه بلد خود کند و به دنبال او رود. مرگبارترین طنز تاریخ آنجاست که شیطان «ملاک» انسان باشد و معیار و پشتوانه او شود.

درباره شیطان زدگی چیزی شنیده ای؟ چیزی مثل جن زدگی و جن گرفتگی. نه برادر! تا کسی تنش نخارد، شیاطین سراغ او نمی روند. نخست فرزند آدم است که سراغ دشمن دیرینه می رود و پس از آن است که شیطان زده می شود. امیرمؤمنان درباره راه کج کردگان و بار کج کردگان جمل بود که فرمود «شیطان را برای کار خویش ملاک و تکیه گاه گرفتند ]و چون چنین شد[، شیطان هم آنها را به عنوان دام ها و شریکان خود گرفت، پس در سینه های آنها تخم گذاشت و جوجه درآورد و بالید و به تدریج در آغوش آنها جای گرفت. از آن پس، با چشم های آنان نگریست و با زبان های آنها سخن گفت. سپس آنها را مرکبی برای راندن در لغزشگاه ها کرد و خطا و انحراف ها را در چشم آنان آراست، رفتار کسی که شیطان او را در قدرت خویش شریک ساخته و به باطل از زبان او سخن می گوید» (خطبه۷ نهج البلاغه). این سنت و قانون الهی است که «ای فرزندان آدم شیطان شما را نفریبد همان گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباس از تنشان بیرون آورد تا زشتی هایشان را بنمایاند. او و نظایر او شما را می بینند از جایی که شما آنها را نمی بینید. ما شیاطین را سرپرست و مسلط قرار دادیم برای کسانی که ایمان نمی آورند».(اعراف- ۲۷)

۳) کسی که دشمن بزرگ را معیار و پشتوانه گرفت و او در جانش ریشه دواند و لانه کرد و از چشمش نگریست و از زبانش سخن گفت، می شود دورو و دوگانه گو، می شود انسان وارونه. «منافقین بعضی از بعضی دیگر هستند امر به منکر می کنند و از معروف باز می دارند». (توبه-۶۷). لاف صلاح و اصلاح می زنند و عملشان می شود، عین فساد. می شوند ضرب المثلی برای اشاره کبک های سر به زیر برف برده. می شوند از طایفه ای که هرگاه از معروف ها و منکرها، و از اسلام و امام و انقلاب و دشمنان آنها سخن گفته شود و مرز جداکننده دو قطب انقلاب اسلامی و شیطان بزرگ مورد تأکید قرار گیرد، آنها را بیازارد. می شود قصه جن و بسم الله.

مرگ بر آمریکا که می گویی، به وارونه ها برمی خورد. حتی زبان به اعتراض می گشایند. زنده باد فلسطین و قدس می گویی، کامشان تلخ می شود. هر فریاد اعتراضی را به خود می گیرند. «یحسبون کل صحیه علیهم». از خط امام دفاع کنی آنها را رنج می دهد. روز مبارزه با استکبار جهانی و شیطان بزرگ می آید، همین وارونه ها روی مرگ بر آمریکا خط می کشند و علیه دیگران شعار می دهند تا به تعبیر حضرت امام(ره) مرگ بر آمریکا منسی (فراموش) شود. روز قدس از راه می رسد، اسرائیلی می شوند و مرگ بر اسرائیل را خط می زنند. روز مقابله دانشجویان با استکبار در ۶۱ آذر می شود، با حقارت، تصویر مردی را پاره می کنند که هیمنه استکبار را در دنیا شکست. اسلام را از جمهوری اسلامی حذف می کنند و آنجا که کار به جای باریک می کشد، دوآتشه تر از همه خط امامی می شوند. اول انکار می کنند اهانت را، بعد می گویند طبیعی است! و آخرالامر که از شوک خارج شده اند تازه یاد مراسم گرفتن و زنده باد امام گفتن می افتند. شما بگویید، کسانی این قدر «وارونه» و «عور» باید افکار عمومی را ملامت کنند که چرا آنها را به هم نشان می دهند و انگشت نما می کنند؟!

۴) دل همه دوستداران عزت اسلام و انقلاب و ایران گداخت از دیدن یا شنیدن جسارت به تصویر امام و رهبری در همین فتنه پس از انتخابات. آری غصه داشت مشاهده انتقام کشی مستکبران عالم از رکن رکین انقلاب. این هتک حرمت ها نه از سر اشتباه و تصادف- و به قول بعضی حضرات صحنه سازی!!- بود و نه دوستداران اسلام و انقلاب باید دیگران را سرزنش می کردند. این صحنه های تلخ، حاصل جمع خیانت ها و سکوت ها و تغافل ها بود. تصادف و اشتباه و از دست در رفتن یا صحنه سازی نبود چون مسبوق به سابقه بود. ۹ سال پیش، آن زنجیری مدعی اصلاح طلبی آیا جز به حضرت امام جسارت کرد و گفت خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت؟! همان انسان مفلوک اکنون مشغول گدایی اروپایی ها و آمریکایی هاست تا شبکه ماهواره ای برای وی و هم قطارانش راه بیندازند تا بتوانند از علمک شیطان سخن بگویند و از چشم انداز او تیر به اردوی جمهوری اسلامی بیافکنند. ده ها میلیون دلار و یورو که علف خرس نیست، پول اموی و یزیدی است برای ترور مردان سینه سپر کرده اردوگاه فضیلت.

جسارت به ساحت امام و رهبری برای ملت ما تلخ است اما همه ماجرا نیست. ۱۱-۰۱ سال پیش بود که آن عضو شبه مارکسیست سازمان مجاهدین (انقلاب)- همو که به تأسی از مارکسیست ها، دین را افیون دولت ها خوانده بود- در همدان بساط انحطاط و فرسودگی را گشوده و با عبور از مرز هتاکی علیه ساحت مرجعیت، به اهانت حقیرانه علیه امامت شیعه پرداخت. آیا منطق تروریستی- و فاقد ادب و استدلال او- با منطق وهابیون، سلفی ها، بهایی و منطق تروریستی ۳ سازمان جاسوسی استکبار (سیا، ام آی۶ و موساد) متفاوت بود و جز تئوریسین های ضددین و ضدشیعه شیطان بزرگ از زبان او سخن می گفتند؟

آیا غیر از این است که مهره هتاک به امام خمینی در حاشیه کنفرانس برلین، پیش از آن هم در روزنامه صبح امروز (وابسته به تئوریسین اصلاحات) با جسارت تمام حق به جانب یزید داده و مدعی شده خون حسین در کربلا به خاطر خشونت های پدر و جدش در جنگ های بدر و احد و خندق ریخته شد؟ توقع داشتید وقتی مایکل برانت رئیس اسبق بخش شیعه شناسی سیا می گوید «خون حسین نواده پیامبر اسلام ]ص[ و مرجعیت و رهبری دو عامل برپاکننده انقلاب و نگاه دارنده آن است و ما برنامه ریزی کردیم که از درون جریان شیعه و انقلاب، به این دو رکن ضربه بزنیم و انقلاب را نابود کنیم»، اجیر شدگانی که نوکری آنها امروز آشکارتر از آفتاب است، جز به سراغ سیدالشهداء و جز سراغ خمینی و خامنه ای بروند؟ روزنامه گاردین همین دیروز و پریروز بود که با اشاره به رفتار مذبوحانه اغتشاشگران در آتش زدن تصاویر بزرگان نوشت «آنها حتی پیامی مبتنی بر عدم تأیید میرحسین موسوی فرستادند و شعار دادند: موسوی یک بهانه است، کل نظام نشانه است».

آیا رجال راه گم کرده را باید ملامت کرد که غیرتشان کجاست و چرا از امام دفاع نمی کنند؟! ظاهرا سالبه به انتفای موضوع است. راهزنان عقل و دین دیری است که دار و ندار و سرمایه این جماعت را ربوده اند. وگرنه آیا می شد با شیخ آلت دست منافقین که خون به دل امام کرد و حتی حق به جانب تروریست های قاتل فرزندش و ۲۷ شهید انقلاب داد، بنای مراوده و مکاتبه و همنوایی گذاشت و باز هم خط امامی باقی ماند؟ می شد با گروهک آمریکایی و خائن نهضت آزادی (همان که امام فرمود اگر می ماندند سیلی یی به اسلام می زدند که قرن ها سر بلند نمی کرد)، جبهه مشترک اپوزیسیون تشکیل داد و از آنها مدال گرفت و باز هم عطر و بوی امام داشت؟ می شد مدال پشت مدال از سران آمریکا و انگلیس و اسرائیل گرفت و تیتر یک VOA و BBC و رادیو فردا شد و باز هم گفت مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و استکبار؟! آنگاه باید در قانون علیت و در حکمت بالغه الهی تردید می کردیم.

ما خود شایسته ملامتیم اگر دیر از خواب بیدار می شویم. برادران! سکه اگر کج نباشد، به موقع می افتد و ارتباط می دهد. ببینیم چرا سکه بعضی از ماها به موقع نیفتاد. این همه سال زیارت عاشورا خواندیم و بر مظلومیت حسین(ع) گریستیم. یکبار هم تأمل کنیم که چرا امام محمدباقر(ع) در آغازین فرازهای زیارت عاشورا فرمود «یا اباعبدالله لقد عظمت الرزیه و جلت و عظمت المصیبه بک علینا و علی جمیع اهل الاسلام... فلعن الله امه اسست اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیت و لعن الله امه دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها» و پس از این همه لعنت، قاتلان را لعنت کرد و فرمود «و لعن الله امه قتلتکم و لعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم».

باز محرم شد و دلها شکست. امسال دل ها پیش از محرم، محرمی شد و شکست. درد در جان ملتی قدرشناس نشست و بی تاب کرد، خدا خوابزدگان را هم بیدار کند.

ما را همه شب نمی برد خواب

در بادیه تشنگان بمردند

ای سخت کمان سست پیمان

ای خفته روزگار دریاب

وز حله به کوفه می رود آب

این بود وفای عهد اصحاب؟

محمد ایمانی