پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تجلی قرآن در مثنوی معنوی


تجلی قرآن در مثنوی معنوی

از آن روزگاران دور که ایرانیان نخستین گام ها در جهت بیان اندیشه و سرایش سخن به زبان پارسی را برداشتند دین و موضوع های مرتبط با آن جایگاهی ویژه در ادب پارسی داشته است البته منظوم ساختن کلام از سوی ایرانیان خوش قریحه شاید ریشه در عرق ملی و عشق به زبان مادری داشته باشد, اما این نکته بر دوستداران ادب پوشیده نیست که شعر پارسی در بن مایه و پیکر خود وامدار اندیشه های دینی و عرفانی است

از آن روزگاران دور که ایرانیان نخستین گام‌ها در جهت بیان اندیشه و سرایش سخن به زبان پارسی را برداشتند دین و موضوع‌های مرتبط با آن جایگاهی ویژه در ادب پارسی داشته است البته منظوم ساختن کلام از سوی ایرانیان خوش‌قریحه شاید ریشه در عرق ملی و عشق به زبان مادری داشته باشد، اما این نکته بر دوستداران ادب پوشیده نیست که شعر پارسی در بن‌مایه و پیکر خود وامدار اندیشه‌های دینی و عرفانی است.

آنچه روشن است، حضور تاریخی شاعران و عارفان نام‌آوری چون مولوی، حافظ، عطار، سنایی غزنوی و بسیاری دیگر که ذکر نام یکایک آنان خود مثنوی هفتاد من کاغذی را می‌طلبد بر درستی گفتار فوق گواه است.

سخن‌سرایان مسلمان ایران‌زمین همانگونه که کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، شاعر سده هفتم هجری نیز اقرار داشته، بدان باور بودند که «رسنی محکم است قرآن‌/‌ خویشتن را بدان رسن دربند» و بدین روی در درازنای تاریخ هرگاه رو به سوی گفتمانی دینی نهاده خود را ناگزیر از مراجعه به قرآن یافته‌اند.

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی ، عارف نام‌آور و از بزرگ‌ترین پارسی‌سرایان در گستره‌ای زمانی به وسعت تمام تاریخ، از جمله شاعرانی است که در مجموعه آثار خویش و بویژه در مثنوی معنوی به قرآن و آیات آن عنایتی ویژه دارد. به باور بیشتر کاوشگران عرصه ادب اشعار مولوی تا بدان پایه از مفاهیم، مضامین و آیه‌های قرآنی تأثیر پذیرفته است که می‌توان آنها را تفسیری عارفانه بر قرآن برشمرد.

گفتنی است، به تعبیر بهاءالدین خرمشاهی، قرآن‌پژوه نامدار معاصر، در مثنوی معنوی مولوی مستقیم یا غیرمستقیم به ۴۵۰۰ آیه از قرآن استناد شده است. این کتاب ارزنده آنچنان مشحون‏ به نکته‌های قرآنی است که به‌یقین می‌‏توان بخش‏ عمده‌ای از اعتبار آن را مرهون و مدیون همین ویژگی برشمرد.

مولوی با به کاربردن هنرمندانه ارائه‌ها و صنایع ادبی چون تلمیح، تضمین، اسناد، تحلیل، اقتباس، تمثیل، استعاره و حتی ارائه ترجمه یا تفسیر منظوم آیات قرآن، دانش افزون خویش به قرآن و مضامین آن را نمایان ساخته است. به عنوان نمونه مولوی در دفتر چهارم مثنوی، یا ایها المزمل، که از جمله موارد خطاب خداوند به پیامبر اکرم(ص) است را چنین تفسیر کرده است.

خواند مزمل نبی را زین سبب‏ ‌/‌ که برون آی از گلیم ای بوالهرب ‌/‌ سر مکش اندر گلیم و رو مپوش‏ ‌/‌که جهان جسمی است سرگردانی تو هوش‌/‌ باش کشتیبان در این بحر صفا ‌/‌ که تو نوح ثانیی ای مصطفی‌/‌ خضر وقت غوث هر کشتی تویی ‌/‌‏ همچو روح اللّه مکن تنها روی‌/‌ هین روان کن ای امام المتقین ‌/‌‏ این خیال اندیشگان را تا یقین

از دیگر موارد کاربرد آیات قرآن در مثنوی استدلالی است که مولوی درباره تفاوت ۲ مفهوم مرگ و هلاک بیان داشته است. وی در دفتر سوم مثنوی و هنگامی که داستانی از زبان حمزه(ع) نقل می‌کند با استناد به آیه لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه، فرق معنایی این دو واژه را هویدا نموده است:

آن‌که مردن پیش چشمش تهلکه است ‌/‌‏ امر لا تلقو بگیرد او به دست ‌/‌ وانکه مردن پیش او شد فتح باب‏ ‌/‌ سارعو آید مر او را در خطاب

مولانا در بخشی دیگر از مثنوی نیز با اقتباس از آیه ۳۰ سوره قاف، به معرفی ماهیت دوزخی نفس پرداخته و درباره خطر آن هشدار داده است:

ای شهان کشتیم ما خصم برون ‌/‌ ماند خصمی زو بتر در اندرون‌/‌ کشتن این کار عقل وهوش نیست ‌/‌ شیر باطن سخره خرگوش نیست ‌/‌ دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست‌/‌ کو به دریاها نگردد کم و کاست ‌/‌ هفت دریا را درآشامد هنوز ‌/‌ کم نگردد سوزشش آن خلق‌سوز‌/‌سنگ‌ها وکافران سنگ دل ‌/‌ اندر آیند اندرو زار وخجل ‌/‌ عالمی را لقمه کرد و درکشید ‌/‌ معده‌اش نعره زنان هل من مزید

اشاره‌ای‌ که در دفتر سوم مثنوی، مولوی به آیه‌ هفتم سوره مبارکه روم داشته است و همچنین تلمیحی (اشاره) که او به آیه ۶۴ سوره مبارکه عنکبوت کرده است، نشانی دیگر از تجلی آشکار قرآن در مثنوی معنوی است:

گرجنین را کس بگفتی در رحم ‌/‌ هست بیرون عالمی بس منتظم ‌/‌... در صفت ناید عجایب‌های آن ‌/‌ تو درین ظلمت چه‌ای در امتحان ‌/‌ خون خوری در چهارمیخ تنگنا ‌/‌در میان حبس وانجاس وعنا ‌/‌ او به حکم حال خود منکر بدی ‌/‌ زین رسالت معرض وکافر شدی‌/‌ کاین محال است و فریب است وغرور‌/‌ زان که تصویری ندارد وهم کور‌/‌ جنس چیزی چون ندید ادراک او ‌/‌ نشنود ادراک منکر ناک او ‌/‌ همچنان کی خلق عام اندر جهان ‌/‌ زان جهان ابدال می‌گویندشان‌/‌ این جهان چاهی است بس تاریک و تنگ ‌/‌ هست بیرون عالمی بی بو و رنگ ‌/‌ هیچ در گوش کسی زایشان نرفت ‌/‌کاین طمع آمد حجاب ژرف و زفت ‌/‌ گوش را بندد طمع از استماع ‌/‌ چشم را بندد غرض از اطلاع آنچه هویدا می‌نماید، مولوی با این تلمیحات ملکوت و حقایق پنهان هستی را برای انسان‌ها یادآور شده است.

شایان یادکرد است، این عارف شیدا به آیات قرآن تنها از یک منظر نگاه نکرده، بلکه به طور معمول به معانی و ابعاد گوناگون آن عطف توجهی ویژه کرده است. چنان‌که از یک آیه ممکن است در وقتی تفسیری ارائه کرده باشد و از همان آیه در هنگامی دیگر نتیجه‌ای اخلاقی برگرفته باشد و حتی در برخی زمان‌ها در تایید گفتار خویش بدان استناد جسته باشد. به عنوان نمونه، آیه بیست و سوم سوره مبارکه اعراف که در آن به داستان آدم (ع) و «ربنا ظلمنا انفسنا» گفتن او اشاره شده، از جمله آیاتی است که مولوی در بخش‌های مختلف مثنوی، هم بدان استنادکرده، هم آن را تفسیر کرده و هم از آن نتیجه اخلاقی برگرفته است.

کاربرد بسیار زیاد واژگان و ترکیبات قرآنی چون ضالین، عصای موسی، قارون، عروه‌الوثقی، ید بیضا و... چه در معنای حقیقی و چه در مفهوم مجازی آنها، وجهی دیگر از وجوه تجلی قرآن در مثنوی است. ابیات ذیل بر درستی این گفتار گواهند:

از برای چاره این خوف‌ها ‌/‌ آمد اندر هر نمازی اهدنا‌/‌ کاین نمازم را میامیز ای خدا‌/‌ با نماز ضالین و اهل ریا

عروه الوثقی است این ترک هوا ‌/‌ برکشد این شاد جان را بر سما

چون عصای موسی اینجا مار شد ‌/‌ عقل را از ساکنان اخبار شد

باد حمال سلیمانی شود ‌/‌ بحر با موسی سخندانی شود

مولوی در بسیاری مواقع حتی با کاربرد هنرمندانه ارائه ادبی،تضمین، از قرآن به صورت مستقیم آیه یا بخشی از آیه‌ای را وام گرفته و در اشعار خویش آورده است. ابیات ذیل نمونه‌هایی از اشعار پرشماری هستند که در آنها آیات قرآن آمده است:

عقل کی ماند چو باشد سرده ‌/‌ او کل شی‏ء هالک الا وجهه

ورنه آدم کی بگفتی با خدا ‌/‌ ربنا انا ظلمنا نفسنا

جد طلب آسیب او ای ذوفنون ‌/‌ لایمس ذلک الا الطاهرون

به عنوان برآیند سخن می‌توان با کمال اطمینان اذعان داشت که مثنوی نه‌تنها جلوه‌هایی فراوان از جمال افزون قرآن را نمایان می‌سازد، بلکه مولوی را نیز شاعر و عارفی توانمند معرفی می‌کند که واجد آگاهی افزون در علم قرآنی بوده است.

امیر نعمتی لیمائی