شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
مجله ویستا

حقوق اقلیت ها در نظام علوی


حقوق اقلیت ها در نظام علوی

آنچه بیش تر در این نوشتار مورد توجه قرار گرفته, حقوق اقلیت های مذهبی است, هر چند اقلیت های غیرمذهبی نیز در صورتی كه حالت محاربه به خود نگرفته باشند دارای همان وضعیت اقلیت های مذهبی هستند یكی از وظایف مهم حكومت اسلامی و نهادهای آن به رسمیت شناختن, نهادینه كردن و اجرای حقوق انسان های تحت حاكمیت خویش است

یكی از بحث های مطرح در حكومت اسلامی، به خصوص در شرایط كنونی، موضوع حقوق اقلیت ها است. این عنوان، كه هم قابل انطباق بر اقلیت های مذهبی است و هم غیر مذهبی، ابعاد گوناگونی دارد. آنچه بیش تر در این نوشتار مورد توجه قرار گرفته، حقوق اقلیت های مذهبی است، هر چند اقلیت های غیرمذهبی نیز در صورتی كه حالت محاربه به خود نگرفته باشند دارای همان وضعیت اقلیت های مذهبی هستند. یكی از وظایف مهم حكومت اسلامی و نهادهای آن به رسمیت شناختن، نهادینه كردن و اجرای حقوق انسان های تحت حاكمیت خویش است.۱ اگرچه اجرای چنین حقوقی جدای از ادای تكالیف نمی باشد، دولت اسلامی، كه نمود دولت رحمت و گذشت است،۲ از همان ابتدا به گونه ای عمل كرد كه حقوق همه مردم تضمین گردد، مگر آن كه با اَعمال و رفتار خود، زمینه سلب این حقوق را از خویش به وجود آورند.

قرآن كریم با رسمیت بخشیدن به اقلیت ها، حقوق آنان را نیز به رسمیت شناخته است.۳ پیام اسلام و پیامبران(علیهم السلام)برای تحقق بخشیدن به این آرمان در زندگی فردی و اجتماعی انسان ها، وارد شده و موجب رحمت عالمیان گردیده است. هر فرد و گروهی می تواند با اختیار خود، هر عقیده ای را برگزیند، گرچه تنها دین پذیرفته شده نزد خداوند، چیزی جز اسلام نمی باشد.۴ پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) با انعقاد قرارداد صلح و سازش با اهل كتاب، این روش را به طور عملی به اجرا گذاشتند.۵

دوران پنج ساله نظام علوی نیز از این قاعده كلی جدا نیست. نمونه های متعدد تاریخی كه در ضمن بحث خواهد آمد گویای این واقعیت است. از آن جا كه این تحقیق درصدد بررسی حقوق اقلیت ها در نظام علوی است، ابتدا به اصول حاكم بر روابط دولت اسلامی و اقلیت ها می پردازد و سپس با طرح انواع حقوق این گروه ها، به نمونه های تاریخی آن در حكومت امام علی(علیه السلام)اشاره خواهد شد.

● «انسان» در فرمان حضرت علی(علیه السلام) به مالك اشتر

از نظر حضرت علی(علیه السلام)، همه انسان ها در همه جوامع و اعصار، بدون هیچ گونه تبعیض از شایسته ترین حقوق برخوردارند.۶ محتوای فرمان حضرت به مالك اشتر به گونه ای روشن بر این معنا دلالت دارد. كلمه «ناس»، «رعیت» و «عامه» و بیان مشابهت مردم در خلقت همه گویای این واقعیت است.۷ از دیدگاه علی بن ابی طالب(علیه السلام)، حاكم اسلامی موظف به اعمال محبت و لطف در مورد همه مردم و از جمله اقلیت ها می باشد. او نباید حالت درنده خویی داشته باشد و خوردن رعیت خویش را غنیمت شمارد.۸ در این مكتب، مردم بر دو نوعند: یا برادر دینی حاكم و یا نظیر او در خلقت. پس جای رفتارهای غیرانسانی نسبت به آن ها وجود ندارد. این اصل، از دستور حضرتش به مالك درباره لزوم رحمت و محبت قابل استفاده است. در این بین، آنان كه به یكی از ادیان حقه مانند یهود و نصارا معتقدند از حقوق بیش تری برخوردارند. این گروه می توانند ارتباطات رسمی در شكل قرارداد ذمّه با مسلمانان برقرار نمایند. این وضعیت، حتی نسبت به ادیان ساختگی، مادام كه به مسلمانان، حكومت اسلامی و سایر انسان ها صدمه نرسانند، می تواند اجرا گردد.۹

در این مكتب، همه انسان ها در حقوق و تكالیف بسیاری مشتركند. احترام ذاتی، كار و فعالیت مناسب و سودمند و حق بهره برداری از مزایای مادی و معنوی اسلام مشروط به عدم مزاحمت با حقوق سایر مسلمانان و استحقاق عقوبت در صورت تخلف از قوانین، از این جمله است.

این نكته نیز مد نظر است كه در فرمان حضرت علی(علیه السلام)،ازمالك خواسته می شود افراد جامعه ای كه زمام داری آن را به عهده گرفته، با حقایق اسلامی ناب آشنا نماید و آن ها را در سیر نهایی كمال خود قرار دهد; زیرا هر انسان ذی حقی می تواند از حقوق خود سوءاستفاده كردهوباتوجه به موقعیتی كه اسلام در اختیار آن قرار داده است، حقوق دیگران را ضایع كند و موجبات اخلال در نظم عمومی و فساد اخلاقی اجتماعی را فراهم كند. در این صورت، بر حاكم اسلامی فرض است كه به شدت از عمل او جلوگیری كند و هم خود فرد و هم جامعه اسلامی را از خطر سقوط نگه دارد.

با مقایسه كلام حضرت علی(علیه السلام) در موردانسان و سایر مكاتب فكری، كه انسان را در همین بُعد طبیعی خلاصه می كنند و هیچ بعد و استعداد و رفتاری جز همانچه با نمودهای طبیعی و مستند به انگیزه های طبیعی از خود بروز می دهد، قایل نیستند، زیبایی های مكتب الهی اسلام در مورد انسان بسیار چشمگیر خواهد بود.۱۰

● اصول لازم الرعایه برای حاكم اسلامی نسبت به همه مردم

در نامه حضرت علی(علیه السلام)به مالك، اصولی ترسیم شده است كه همه آن ها باید از سوی حاكم اسلامی اجرا شود تا بنیان حكومت اسلامی تقویت گردد. این اصول كه نسبت به همه افراد باید اعمال شود، در مورد اقلیت ها نیز جریان دارد:

انصاف: در بخشی از نامه حضرتش می خوانیم: «بین خدا و مردم از یك طرف و خویشتن و خواص دودمانت و هر كه از مردم جامعه كه تمایلی به او داری از طرف دیگر، انصاف داشته باش.»۱۱ در این كلام، كلمه «ناس» به كار رفته كه اسم جمع و شامل همه مردم بدون استثناست. جایگاه انصاف فراتر از اِعمال حقوق است. حركت در چارچوبه قرارداد ذمّه، می تواند تبعاتی داشته باشد كه با اعمال و اجرای اصل انصاف آن آثار از بین خواهد رفت. جالب آن كه در جای دیگر، حضرت عدم اجرای انصاف را مساوی با ظلم تلقی می كند و نتیجه ظلم به بندگان خدا چیزی جز خصومت الهی نمی باشد. و در نهایت، به حالت محاربه با خداوند می انجامد، مگر آن كه جبران كند و راه توبه در پیش گیرد.۱۲ چنین وضعیتی در هیچ یك از اسناد حقوق بشر، كه با فریاد بلند اجرای بدون تبعیض حقوق را اعلام می كند، وجود ندارد.۱۳ نهایت چیزی كه در اسناد حقوق بشر یافت می شود، درخواست اجرای حقوق توسط دولت هاست، در حالی كه سخن حضرت حاكی از ضمانت اجرایی بسیار قوی حقوق اسلامی است. حضرت در این سخن، نه تنها عدم اجرای حقوق را ممنوع می كند، بلكه عدم اعمال انصاف را در ردیف جنگ با خدا می داند.۱۴

برطرف كردن كینه: «هر كینه ای را از درون مردم برطرف كن»۱۵ این سخن، كه حاكی از روح بالای رهبران اسلامی است، در مورد اقلیت ها لازم تر می باشد; زیرا با توجه به شرایط قرارداد ذمّه، امكان نوعی حقد و كینه وجود دارد و حاكم اسلامی می تواند با تدبیر خاص خود، مانع از تحقق چنین وضعیتی گردد.

اصل رسیدگی به احتیاجات: از جمله اموری كه باید به طور مستقیم توسط حاكم اسلامی اعمال شود، برطرف كردن نیازهای مردم است. این اصل در كلام علی بن ابی طالب(علیه السلام) به مالك مطرح شده است.۱۶ از سوی دیگر، حضرت سفارش می كند كه كار مردم بدون تأخیر انجام پذیرد. این سخن ناظر به اقلیت ها نیز می باشد.

دوری از تبعیض: در جای جای نهج البلاغه، به خصوص نامه مالك، حضرت این اصل را تذكر می دهند. حضرت با یك تقسیم دوگانه، مردم را به دو گروه تقسیم می كنند: یا تشابه در دین دارند یا تشابه در خلقت.۱۷ با این بیان، حتی مخالفان را نیز در دایره سخن خود جای می دهند. روشن است كه مخالف در فرض مذكور، ناظر به كسی است كه حالت محاربه به خود نگرفته باشد.

اصل محبت و رفق: چشم پوشی از خطای مردم و عفو و گذشت تا حد امكان، موجبات برقراری روابط حسنه بین گروه ها و افراد جامعه را فراهم می آورد; چنانچه برخوردهای تند می تواند زمینه از هم گسیختگی جامعه را فراهم كند كه در نتیجه، نه اكثریت و نه اقلیت، هیچ كدام نمی توانند از حقوق خود بهره مند شوند. حضرت در نامه خود، این گونه می فرمایند: «ای مالك، رحمت و محبت به رعیت را در قلب خود وارد كن و برای آنان درنده ای وحشی مباش...»۱۸

اصل احترام به سنّت ها: در این باره، حضرت می فرماید: «هرگز سنّت نیكی را كه موجب وفاق مردم گشته و توده جمعیت بر مبنای آن اصلاح شده است نادیده نگیر.»۱۹ این سفارش حضرت شامل سنّت های اقلیت و اكثریت می گردد; زیرا روش پسندیده همیشه در انحصار اكثریت نبوده است. از دیگر سو، احترام به شیوه های نیكو موجبات گردهمایی گروه های اقلیت در كنار اكثریت مسلمان را فراهم می كند. نكته جالب توجه آن كه در این زمینه، حضرت قدمی فراتر از تلاش سازمان های بشر دوستانه، كه صرفاً خواستار اجرای حقوق هستند، برداشته است; حركتی كه پس از گذشت چهارده قرن، هنوز دنیا نتوانسته به آن برسد.

اصل هم زیستی مسالمت آمیز: اسلام همه پیروان ادیان الهی را به همكاری فراخوانده۲۰ و این خود شاهد عظمت این شریعت الهی است. قرآن از تمام اهل كتاب می خواهد كه بر محور مشتركات جمع شوند. این سخن نه تنها در اول بعثت، بلكه در آخرین آیات الهی نیز منعكس شده است.۲۱

اصل تعاون: شركت در فعالیت های اجتماعی بر محور برّ و تقوا مطلوب قرآن كریم است، چنانچه می تواند به بسیاری از اختلافات نیز پایان دهد. از این رو، اسلام از همه افراد جامعه، اعم از اكثریت و اقلیت، می خواهد كه در فعالیت های تعاونی بر محوریت تقوا جمع گردند.۲۲

اصل احسان: جدای از روابط خشك قانونی بین حاكم و مردم، اسلام با نگرشی عمیق، روح همكاری و امید را در قالب اصل احسان و نیكوكاری، به جامعه تزریق كرده است. حاكم اسلامی با اجرای این اصل، حتی نسبت به اقلیت ها، می تواند بسیاری از معضلات اجتماعی و اقتصادی مردم را برطرف كند. زمانی كه حضرت علی(علیه السلام)حاكم جامعه اسلامی بودند، به پیرمرد عاجزی كه از مردم گدایی می كرد، برخوردند. حضرت از اصحاب خود درباره آن پیرمرد پرسیدند. در جواب گفتند: این شخص نصرانی است. حضرت فرمودند: از او كار كشیدید تا زمانی كه پیر شد، آن گاه از كمك به او خودداری می كنید؟ سپس فرمودند از بیت المال به او روزی بدهید.۲۳

● نمونه ای از روابط اخلاقی، عاطفی حاكم اسلامی

زمانی كه حضرت علی(علیه السلام) حاكم جامعه اسلامی بودند، در راه خود به سوی كوفه با مردی از اقلیت های مذهبی برخورد نمودند و چون بخشی از مسیر هر دو مشترك بود، توافق كردند كه این مسافت را با هم بپیمایند. آن گاه به دوراهی رسیدند، مرد با كمال تعجب دید كه رفیق مسلمانش از راه كوفه نرفت و به مصاحبت خویش ادامه داد. با شگفتی تمام پرسید: مگر نگفتی به قصد كوفه می روی؟ مصاحبش با كمال مهربانی پاسخ داد: بلی. مرد كه قانع نشده بود، پرسید: پس چرا از این سو می آیی؟ حضرت در پاسخ فرمود: می خواهم قدری تو را مشایعت كنم; پیامبر ما فرموده است: هرگاه دو نفر در راهی با یكدیگر مصاحبت كنند حقی بر یكدیگر پیدا می كنند. اكنون تو حقی بر من پیدا كردی. من به سبب این حق، چند قدمی تو را مشایعت می كنم، سپس به راه خودم می روم. تعجب آن مرد زمانی بیش تر شد كه متوجه شد رفیق مسلمان او حاكم كوفه است.۲۴

در نظر حضرت، اموال و اعراض اهل كتاب همانند مسلمان محترم است و از این رو، پس از آن كه خبر حمله سپاه معاویه به شهر انبار و تعرض آنان به زنان مسلم و غیر مسلم (اهل ذمّه) را شنیدند، فرمودند: «به من خبر رسیده كه یكی از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی كه در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده و خلخال، دستبند، گردنبند و گوشواره های آن ها را از تنشان بیرون آورده، در حالی كه هیچ وسیله ای برای دفاع جزگریه والتماس نداشته اند.آن هابدون پرداخت كوچك ترین هزینه ای با غنیمت فراوان برگشته اند. اگر به خاطر این حادثه، مسلمانی از تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است.»۲۵

در نامه ای كه به عمّال خراجی خود می نویسند، می فرمایند: برای گرفتن خراج از بدهكار، لباس تابستانی یا زمستانی و ابزاری را كه با آن به كارهایش می رسد و نیز برده اش را به فروش نرسانید و نیز برای درهمی، كسی را تازیانه نزنید. همچنین برای جمع آوری خراج، به مال احدی، چه مسلم و چه ذمّی، دست نزنید، مگر اسب یا سلاحی باشد كه برای تجاوز به مسلمان ها به كار گرفته می شود.۲۶

احترام ذمّی در اسلام به قدری است كه می تواند علیه حاكم اسلامی اقامه دعوا كند و از او بینّه بخواهد; چنانچه در مورد زره حضرت چنین اتفاقی افتاد و در بحث «تساوی در برابر قانون» به آن اشاره خواهیم كرد.

از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است كه روزی از مقابل ما جنازه ای عبور داده شد. در این هنگام، حضرت رسول(صلی الله علیه وآله)قیام كردند و ما نیز به پا خاستیم. آن گاه به حضرت عرض كردیم: یا رسول الله، این جنازه مربوط به شخص یهودی است. حضرت در پاسخ فرمودند: هر موقع جنازه ای را دیدید به پا خیزید.۲۷

مسائلی كه در عقد امان مطرح است، شاهد دیگری از موج روابط عاطفی و اخلاقی اسلام است و شاید كم تر بتوان در موارددیگراثری ازچنین روابطی یافت.۲۸

نویسنده:مسعود راعی

پی نوشت ها

۱ـ شذی خفاجی «حقوق اقلیت ها در حكومت اسلامی»،ترجمه مهدی حسینیان،حكومت اسلامی، سال چهارم، ش. سوم، پاییز ۷۸، ص ۱۰۶

۲ـ انبیا: ۱۰۷

۳ـ نحل: ۱۲۵

۴ـ آل عمران: ۱۹ و ۸۵

۵ـ شذی خفاجی، پیشین، ص ۱۰۷

۶ـ محمدتقی جعفری، اصول حكمت سیاسی اسلام، چاپ دوم، تهران، بنیاد نهج البلاغه، ۱۳۷۳، ص ۳۲۷

۷ـ نهج البلاغه، با ترجمه و شرح محمدجعفر امامی و محمدرضا آشتیانی، چاپ دهم، ج سوم، نامه حضرت علی(علیه السلام) به مالك اشتر، ص ۱۴۱

۸ـ «ولاتكوننّ علیهم سَبعاً ضاریاً تَغْنم اكلهُم.»

۹ و ۱۰ـ محمدتقی جعفری، پیشین، ص ۳۳۰

۱۱ـ «انصف اللّهَ و انصفِ الناسَ من نفسكَ و مِن خاصهِٔ اهلكَ.»

۱۲ـ «مَن ظلمَ عبادَاللّهِ كانَ اللّهُ خصمُه دونَ عبادِه.»

۱۳ـپاتریك ترنبری، حقوق بین الملل و حقوق اقلیت ها، ترجمه علی اكبر آقایی و آزیتا شمشادی، تهران،پژوهشكده مطالعات راهبردی،۱۳۷۹،ص۴۷

۱۴ـ «و كان للّهِ حربا حتی ینزعَ اویتوبَ»

۱۵ و ۱۶ـ همان / اَطْلِق عن النّاسِ عُقْدَهَٔ كُلِ حِقْد.»

۱۷ـ «فانّهم صنفانِ: اما اخٌ لكَ فی الدّین او نظیرٌ لكَ فِی الخلقِ.» (همان)

۱۸ـ واشعر قلبكُ الرحمهَٔ للرعیهِٔ» (همان)

۱۹ـ «ولاتنقض سنهًٔ صالحهًٔ عمل بها صدور هذه الامّهِٔ... و صلحت علیها الرّعیهٔ.» (همان)

۲۰ـ آل عمران: ۶۴

۲۱ـ۲۲ـ مائده: ۴۸ ـ۴۲/ ۲

۲۳ـ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه ج ۱۱، ص ۴۹، باب ۱۹، ج ۱

۲۴ـ محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، منشورات المكتبهٔ الاسلامیهٔ، ۱۳۸۸ ق. الجزء الثانی، ص ۴۹۱، باب حق الصاحب فی السفر»

۲۵ـ۲۶ـ نهج البلاغه، پیشین، ج ۱، ص ۱۱۸/ ج سوم، ص ۱۳۸

۲۷ـ بخاری، صحیح، ج ۱، ص ۲۲۸، فی الجنائز، باب «من قام لجنازهٔ یهودی»

۲۸ـ انفال: ۶۱

۲۹ـ عباسعلی عمیدزنجانی، حقوق اقلیت ها، چاپ پنجم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۰، ص ۲۲۴

۳۰ـ احزاب:۴۵/انبیا:۱۰۷/آل عمران:۹۶/یونس:۹۹

۳۱ـ ابن هشام، ج ۲، ص ۲۱۷، به نقل از مجله حكومت اسلامی، پیشین، ص ۱۱۱

۳۲ـ ابن سعد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۲۶۶

۳۳ـ نحل: ۱۲۵ / آل عمران: ۶۴ / بقره: ۱۳۵

۳۴ـ نهج البلاغه، صبحی صالح، ص ۵۳۱

۳۵ـ شذی خفاجی، پیشین، ص ۱۱۲

۳۶ـ الماوردی، الاحكام السلطانیه، مكتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۶ ق; ج ۲، الطبعهٔ الثانیهٔ، ص ۱۴۵; در این باره، شروط شش گانه لازم و سه گانه جایز را برمی شمارد.

۳۷ـ طوسی، الاستبصار، تهران، دارالكتب، ج ۴، ۱۳۹۰، ص ۱۸۹

۳۸ـ ابن هشام، السیرهٔ النبویهٔ، ج ۲، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴

۳۹ـ غایهٔ المراد، قم، مركز الابحاث، ۱۴۱۴ ق; ج ۱، ص ۴۹۹

۴۰ـ المبسوط، ج ۶، ص ۱۸۲

۴۱ـ امام خمینی(رحمه الله)،تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۵۰۴

۴۲ـ ابن كثیر، السیرهٔ النبویهٔ، ج ۴، ص ۲۹

۴۳ـ نهج البلاغه، نامه حضرت علی(علیه السلام) به مالك اشتر، بندِ چهارم

۴۴ـ امام خمینی(رحمه الله)، پیشین، ج ۲، ص ۵۰۱

۴۵ـ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۲۸، ص ۱۵۲

۴۶ـ محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج ۷، ص ۳۰۹

۴۷ـ شذی خفاجی، پیشین، ص ۱۱۸

۴۸ـ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج ۱۱، ص ۴۹

۴۹ـ امام خمینی(رحمه الله)، پیشین، ج ۲، ص ۵۶، ۹۱، ۷۱، ۳۶۴ و ۵۰۷

۵۰ـ محمدبن یعقوب كلینی،الجزء الثانی، ص ۴۹۱

۵۱ـ عباسعلی عمیدزنجانی، پیشین، ص ۲۱۹

۵۲ـ مائده: ۴۲

۵۳ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۵۶، باب ۱۰۵، ج ۶

۵۴ـ شیخ حرّ عاملی، پیشین، باب ۵ و ۱۸ و ۲ از جمله ۱۲، ۱، ۲ و ۳

۵۵ـ ۵۶ـ ۵۷ـ ۵۸ـ ۵۹ـ ۶۰ـ عباسعلی عمید زنجانی،پیشین،ص۱۹۳/ص۱۹۴/ص۱۹۸/ص۱۶۴

۶۱ـ همان، ص ۱۷۰ / الماوردی، پیشین، بیروت، دارالكتب العلمیهٔ، ۱۹۸۵، ص ۳۱۹

منبع:ماهنامه معرفت ، شماره ۳۷


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.