سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

گفت وگو در محراب


گفت وگو در محراب

هر یک از بخش های مختلف نماز دارای معنایی باطنی است

مولفان مسلمانی که اهمیت نماز را تبیین کرده‌اند، نظری کامل در اعمال اسلامی داشته‌اند. مخاطبشان کسانی بوده‌اند که هر روزه نماز را بجا آورده‌اند، کمتر به مفاهیم حرکات جسمانی نماز پرداخته‌اند و چنین چیزهایی بیشتر در کتب «اسرار الصلوة» یافت می‌شود. مولف چنان کتبی عموما عارفانند، یعنی کسانی که به ظاهر اعمال بسنده نکرده و بر معنا بیش از شکل تأکید کرده‌اند. چنان آثاری بیشتر به شرح قواعد و آیات قرآنی مختلف که در نماز تلاوت می‌شود، توجه کرده‌اند تا شکل و فرم نماز. بی‌شک بخشی از این سکوت نسبی به دلیل آن است که بدن حکمت فرم و شکل را در خود تحلیل کرده و فرو می‌برد و پرگویی ضرورتی ندارد. در نهایت معاد جسمانی رخ خواهد داد و قرآن به ما می‌گوید هر قسمت از بدن درباره رفتارهایش مورد پرسش قرار خواهد گرفت.

پیامبر(ص) نماز را ستون دین خواند. نماز به عنوان ستون دین، بقیه اسلام را برافراشته نگه داشته و مبین اساسی‌ترین فعلی است که خداوند انجام آن را از انسان خواسته است. اگر شهادت اعلام زبانی تسلیم در برابر عشق و رحمت خداست، نماز رفتار جسمانی‌ مورد تأکید خدا را بر آن اضافه می‌کند.

از جهات بسیار متفاوتی می‌توان رهیافتی به معنای نماز یافت. شاید بهترین راه برای روشن کردن حکمت حرکات و فرم آن، قرار دادنش در متن آموزه‌های اسلامی درباره عالم صغیر انسانی است. این آموزه‌ها تفاوت روشنی میان بعد جسمانی آدمی که پست، تاریک، متکثر و غافل است با بعد روحانی آن که عالی، تابان، دقیق، آگاه و متحد است، قائل می‌شود. بدن، تصویر جسمانی خداست در حالی که روح نفس خداست که آن را هنگام شکل دادن به خاک آدم در وی دمید. یک روح بنیادی (نفس خدا) هست و شمار متکثری از ابدان انسانی که همه به صورت خدا ساخته شده‌اند. در هر فرد روح و جسم در سطحی واسطه (برزخ) که نفس نامیده می‌شود، ترکیب می‌شوند.۱

نفس محل مواجهه میان کیفیات روح و جسم است. آنجا مکان آگاهی و هویت است، اما نه کاملا روحانی و نه کاملا جسمانی است. نفس مکان نور و ظلمت، علم و جهل، وحدت و کثرت، ذکر و غفلت، حیات و مرگ و قوت و ضعف است. روح و جسم از طریق نفس عمل متقابل انجام می‌دهند. این فعل و انفعالات در تغییرات لحظه به لحظه در تفکر، سخن و حرکات ما نمودار می‌‌شوند. هدف وجود انسانی در این عالم تکمیل دانی به عالی، جسمانی به روحانی و انسانی به الهی است. بنابراین یک مسلمان در تلاش است بدنش را به نفس و نفس را به روح بسپارد. این البته به پایه‌گذاری رابطه‌ای قوی با مرکز الهی و وابسته کردن همه اعمال جسم و نفس به آنجا مرتبط است.

نماز همه سطوح وجود آدمی را با خود درگیر می‌کند. فرم و شکل؛ مدلی برای فعالیت جسمانی تعالی یافته در حق مهیا می‌کنند. نماز همانند انسان سه بعد اصلی دارد. روحش حضور قلب است. مسلمان در هر نمازی در تلاش است قلب ریشه‌ای عمیق در ذکر الهی داشته باشد. برپاداشتن نماز دلیل بر حضور حداقلی است همان طور که حیات آدمی دلیل بر حضور روح است. اما حضور کامل قلب در نماز همچون خودآگاهی انسانی در سطح روح الهی، نادر است. چنان آگاهی غایت وجود انسانی است و تنها پیامبران و اولیای بزرگ الهی آن را تجربه کرده‌اند.

هر حرکت نماز همراه با آیه‌ای از قرآن یا کلامی از پیامبر است که کلید اهمیت آن حرکت است. آیات یا عبارات پلی است که فاصله میان روح و جسم عابد قرار می‌گیرد میان حضور قلب و فعل جسمانی. آنها مانند برزخی میان روح و جسم نمازگزارند. آنها نَفس نمازگزارند که انوار روح نمازگزار را با شکل جسمانی آن گردهم می‌آورند. همان‌طور که کلمات باید شمرده بیان شوند، همچون حرکات نماز ماهیتی جسمی می‌یابند، اما معنای نهایی شان فراتر از هر شکلی است.

حدیث نبوی نماز معراج مومن است در بسیاری از متونی که قصد تبیین اهمیت نماز را داشته‌اند، ذکر شده است. معراج خود صعود پیامبر(ص) از آسمان‌ها به محضر ربوبی است. کلمه معراج خود به معنی وسیله‌ای برای صعود یا نردبان است. آدمی هم از نردبان بالا می‌رود و هم پایین می‌آ‌ید. اهمیت معراج، نه تنها در صعود پیامبر(ص) بلکه در بازگشت او به دنیا نیز هست. این دو حرکت نشانگر دو مرحله مهم کمال روحانی‌اند که در ساختار نماز هم بازتابانده شده‌اند.

برحسب نظریه مشهور، معراج پیامبر(ص) جسمانی بود. به بیان دیگر، کمال انسانی محدود به ابعاد غیبی، نورانی و روحانی وجود نیست. این کمال به بعد عینی، تاریک و جسمانی هم مربوط است، چراکه صورت الهی مظهر صفاتی است که طالب شکل جسمانی‌اند. جسم جزئی اساسی در طلب خداست و همانند نفس، تغییرات خاص خود را متحمل می‌شود.

در نماز چهار حالت اصلی است که عبارتند از قیام، رکوع، سجده و نشستنی که تشهد و سلام در آن خوانده می‌شود.

نکته: از جهات بسیار متفاوتی می‌توان رهیافتی به معنای نماز یافت. شاید بهترین راه برای روشن کردن حکمت حرکات و فرم آن، قرار دادنش در متن آموزه‌های اسلامی درباره عالم صغیر انسانی است

در بخش اول نماز، شخص ایستاده دستان را در جناحین یا در حالت بسته (بسته به مکتب فقهی‌اش) قرار می‌دهد. خداوند انسان‌ها را در حال انسان بودن مکلف به مسئولیت کرده است. ایستادن در نماز، پاسخ به آن تکلیف به حالت بندگی و خدمتگزاری است. معنای قیام، وقتی در برابر دو حرکت بعدی قرار می‌گیرد کاملا آشکار می‌شود؛ رکوع و سجده. رکوع، آن‌طور که ابن عربی می‌گوید برزخ میان قیام و سجده است.۲ این نکته بسیار مهم است که قرآن فعل سجده کردن را اغلب در داستان سجده فرشتگان بر آدم به امر پروردگار و سرزدن شیطان از آن به کار می‌برد. سجده در مقابل خداوند به معنای پذیرش قدرت عالی اوست. شخص تسلیم(اسلام) بودنش به امر پروردگار را هم به صورت جسمانی و هم نفسانی بیان می‌کند. شیطان نماد خودخواهی و عدم پذیرش هدایت الهی است. شعار او: من برتر از اویم. (۳۸:۷۶) آدم را در مرتبه پایین‌تری از خود دیده و وی را شایسته سجده نمی‌داند. بنده‌ای هم که در مقابل خدا سجده نکند، می‌گوید من از او برترم.

از آنجا که خداوند، الحی القیوم (۲:۲۵۵) است، بنده نیز در حالت قیام در این صفت الهی سهیم می‌شود. اما رکوع و سجده صفت بنده‌اند نه خداوند. این دو حالت اهمیت فروتنی، تواضع و خشوع را می‌نمایانند. چنان که ابن عربی اشاره می‌کند بنده در حال سجده به دنبال آغاز خود است که گل بود حال آن که در قیام پی جوی بازگشت به ریشه کیفیات مثبت خود یعنی روح است. گِل متشکل از آب و خاک است و دارای کیفیاتی چون پستی، تاریکی، غلظت، سنگینی، کندی، انفعال، جهل و مرگ است. روح، نفخه الهی است و جوهری همانند فرشتگان دارد. روح میراث دار کیفیاتی چون تعالی، نورانیت، لطافت، درخشندگی، فعالیت، علم و زندگی است. قیام نمایشگر ماهیت روحانی فرد، سجده نمایشگر ماهیت جسمانی وی و رکوع بعد برزخی نفس وی است. جمع حالات سه گانه بیانگر بندگی همه انسان‌هاست.

گرچه مقام روح در مقایسه با جسم عالی‌تر و نورانی‌تر است، در عین حال در برابر خداوند سیاه و پست است. پس از ایستادن با روح، بنده به رکوع می‌رود تا اعلان کند تمام کیفیات مثبت روح از خدا سرچشمه گرفته است. رکوع نشان می‌دهد بنده اندیشه من برتر از اویم را وانهاده است، چرا که می‌داند مالک همه دارایی‌هایش خداست. او ادعای استقلالی را که نفس در موقع دوری از نور روح دارد و گمان می‌برد نور از خودش است را به کناری می‌زند. یکی از عباراتی که هنگام رکوع خوانده می‌شود به این معناست که گوش و چشم و ذهن و استخوان‌ها و روان در برابر تو به خشوع افتاده‌اند. هر کدام از این اعضا و قوا صاحب یکی از صفات الهی است که به شخص آدمی اجازه حیات می‌دهد و از هر یک در روز قیامت سوال می‌شود.۳ رکوع مبین آن است که بنده ادعای مالکیت همه کیفیات خود را رد کرده و ریشه همه آنها را در خدا می‌بیند.

سجده اشاره به نقطه‌ای دارد که بنده به آن بازمی‌گردد که به خودش تعلق دارد و آن گِل است. به همین دلیل است که بزرگان عرفان گفته‌اند سجده نماد ظاهری یکی از عالی‌ترین مراتب کمال است. سجده شناخت و تجربه بنده از فقر مطلق و هیچ بودن خود است. سجده فنای انسان در نور الهی است.

نماز در حالت نشسته پایان می‌پذیرد که مبین تعادل در مرتبه‌ای میانی است. اینجاست که بنده از خداوند تقاضای صلوات بر محمد(ص) به عنوان بنده و رسولش می‌کند. حالت نشسته جمع تعالی روح و پیامبری ـ به‌عنوان رسول خدا در هستی ـ و فرومایگی جسم و بندگی است. بازگشت از معراج است که دلالت بر تحقق کامل صورت الهی دارد و به معنای بقا در صفات الهی بعد از فنای صفات شخصی است. حالت نشسته تبیینی است از آیه هر چه بر زمین است، فانی شود و ذات باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهدماند. (۵۵:۲۶-۲۷)

ویلیام چیتیک ‌

ترجمه: سیدامیرحسین اصغری

منبع: The Bodily Gestures of the Salat

مقاله دوم از کتاب «در جستجوی قلب گمشده»

پانوشت:

۱. درباره برزخ و ربط آن به معاد شناسی اسلامی بنگرید به فصول ۱۰ و ۱۹ کتاب.

۲. برای نظر ابن عربی درباره حالات بدنی نماز بنگرید به:

Chodkie wicz , An Ocean Without Shore, ۱۰۹ff.

۳. برای روز قیامت به فصل ۱۹ کتاب مراجعه کنید.



همچنین مشاهده کنید