پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سنتِ نوآوری


سنتِ نوآوری

هنوز آن پنجشنبه به یادماندنی را با تمام جزئیاتش به خاطر دارم اوایل دهه هشتاد بود, برای نخستین بار در حیاط سرسبز خانه تاریخی انجمن شاعران ایران در منطقه قلهک تهران قرار بود او را از نزدیک ببینم کت معروف خاکستری رنگش را روی دست انداخته بود و کیف بند دار قهوه ای و همیشگی اش روی شانه سنگینی می کرد

هنوز آن پنجشنبه به یادماندنی را با تمام جزئیاتش به خاطر دارم. اوایل دهه هشتاد بود، برای نخستین بار در حیاط سرسبز خانه تاریخی انجمن شاعران ایران در منطقه قلهک تهران قرار بود او را از نزدیک ببینم. کت معروف خاکستری رنگش را روی دست انداخته بود و کیف بند دار قهوه‌ای و همیشگی‌اش روی شانه سنگینی می‌کرد.

مهربان و صمیمی در ایوان خانه شاعران با منظره ای از باغ و حوضچه و فواره ای خوش آهنگ، دور یک میز حلقه زدیم و قیصر امین پور همان طور که سرش رو به پایین و بود و انگشتانش دور استکان کوچک و کمرنگ چای حلقه می زد، سخنانش را برای ما که قرار بود یک سال شاگردش باشیم، این گونه آغاز کرد:

«به نام خدا، خدایی که نوآوری سنت اوست...»

این خاطره کوتاه را از آن سبب بر پیشانی این نوشته قرار دادم که از همان ابتدا تکلیفمان با «نو» و «نوآوری» مشخص باشد، یعنی آنچه یا بهتر است بگویم آن بخش از ادبیات و شعر که در یکصد سال اخیر ایران توانسته با نیما متولد شود، رشد کند و جایگاهی ویژه در میان مردم و علاقه مندان فرهنگ برای خودش به دست بیاورد، به یقین ریشه و سرچشمه اش را باید در «سنت» جستجو کرد.

به عبارتی در بررسی شعر نو در ایران و ارجاع دادن به نیما ـ که آغازگر تاریخ و جغرافیای جدیدی از فرهنگ، ادبیات، هنر و شعر در ایران بوده است ـ نباید فراموش کنیم که این حرکت و جریان، بی تردید رویدادی تکوینی و تکمیلی بوده است، نه جهشی و انفجاری!

دقیقا به همین دلیل است که نیما موفق می شود عنوان پدر شعر نوی فارسی را از آن خود کند در حالی که به اعتقاد گروهی از مورخان و به استناد برخی آثار منتشر شده، افرادی مانند تقی رفعت یا خانمی به نام شمس کسمایی یا حتی هوشنگ ایرانی زودتر از نیما اقدام به انتشار آثاری متفاوت از شیوه و شکل مرسوم و کهن شعر فارسی در برخی جراید کرده اند. نمی توان انکار کرد که اولین نفر تقی رفعت بود که در روزنامه تجدد تبریز به شکل های جدید شعر فارسی اشاره کرد و نیز اولین شعر با مصراع های کوتاه و بلند را شمس کسمایی سال ۱۲۹۹ در مجله «آزادیستان» تبریز به چاپ رساند:

ز بسیاری آتش لطف و مهر و نوازش

از این گرمی و روشنایی و تابش

گلستان فکری

خراب و پریشان شد افسوس

چو گل های افسرده افکار بکرم

صفا و طراوت ز کف داده گشتند مأیوس...

اما چه می شود که امروز اغلب اهل قلم و فرهنگ مبدا شعر نوی ایران را ۹۱ سال پیش یعنی دی سال ۱۳۰۱ و انتشار شعر «افسانه» نیما در مجله «قرن بیستم» می دانند؟!

نیما می دانست شعر از دیرباز هنر چیره ایران و قالب هنری غالب در فرهنگ و ادبیات ما بوده است و بزرگ ترین اندیشمندان، عالمان، عارفان، حکیمان و متکلمان ما یا شاعر بوده اند یا شعر هم می سروده اند، او این حساسیت را بیش از هر کسی درک می کرد و از همین رو پس از سرودن «افسانه» بیش از ۱۵ سال سکوت می کند و در این فاصله باز هم به قالب ها و فضای شعر سنتی پناه می برد و سر کلاس قافیه می نشیند و می آموزد و بعد اعلام می کند که قافیه زنگ تفریح است!

از طرفی با بررسی آنچه از تقی رفعت مانده است، نظراتش قابل مقایسه با نظریه های شعری نیما نیست. رفعت بیشتر از ضرورت توجه به اشکال جدید در شعر فارسی سخن به میان آورده است، اما نیما سنت و نوآوری را در مقام عمل ابتدا تجربه می کند و سپس به گردآوری و نظریه پردازی منسجم مشغول می شود.

شعر شمس کسمایی هم اگرچه به نظر می رسد بیشتر کاربرد تصنیف داشته است تا شعر، باز هم صرفا تفاوتی ظاهری دارد و از نظر درونمایه و نوع نگاه به جهان مقلد صرف اسلوب کهن شعر فارسی است و حتی با وجود آن که پیش از نیما به طور رسمی منتشر شده، ولی ما برای اولین بار با «افسانه» حرکت های تازه ذهنی و نوپردازانه را می توانیم ببینیم و این تازگی نه از نظر وزن: در شب تیره، دیوانه ای کاو / دل به رنگی گریزان سپرده / فاعلاتن، فعولن، فعولن...) و دیگر ارائه ها و ظواهر شعری که از نظر فضای خاص آن و نیز از لحاظ زبان که بعدها سرچشمه و مبدا زبان پیشرفته شعر امروز می شود و هم به سبب سادگی بیان و شیوه های محاوره ای و داستان پردازی و شخصیت پردازی متفاوت بی سابقه است و نمی توان جز این شعر هیچ اثر دیگری را مبدا و منشأ شعر امروز به شمار آورد.

از طرف دیگر نیما برای نخستین بار و به صورت جدی بخصوص در دهه ۲۰، کارکرد اجتماعی و سیاسی با رویکردی متفاوت و نگاهی مردمی را وارد شعر کرد. او خوب می دانست هیچ هنری به اندازه شعر نمی تواند کاربرد اجتماعی داشته باشد. پیش از نیما شعر همیشه توسط شاعر به خصوصی ترین شکل سروده شده و در خلوت زمزمه شده بود، اما او شعر را به میان دردهای مردم برد. انگار وقتی شعر می سراید روبه روی مردم نشسته و آنها را مخاطب قرار می دهد. وقتی نیما می گوید:

خشک آمد کشتگاه من / در جوار کشت همسایه / گرچه می گویند «می گریند روی ساحل نزدیک / سوگواران در کنار سوگواران / قاصد روزان ابری داروک کی می رسد باران!»

بدون تردید شاعر به یک مسأله مهم اجتماعی نظر داشته است؛ تحولی که در کشور او هم باید اتفاق می افتاد مثل تحولی که در کشور همسایه اتفاق افتاد.

او به آن متحول شدگان حسرت می خورد و آنها را همدلان خود می داند. خشکی کشتگاه او گویای فقر اقتصادی وحشتناکی است که بر ایران حاکم بوده و او حالا چشم به راه باران است، بارانی که بتواند این مردم را زنده و اقتصاد در هم شکسته را شکوفا کند.

این گونه است که نیما کلیددار جریانی می شود که در سال های کودتا و خفقان پهلوی اول خواسته یا ناخواسته جنبشی ادبی به راه می اندازد.

در مجموع اگر بخواهیم ده ویژگی بارز را برای شعری که نیما سرود، برشماریم به نکات زیر باید اشاره کنیم:

۱ـ نیما شاعری مبدع اما آگاه به سنت بود.

۲ـ وزن در شعر نیما همان وزن عروضی است با نبود تساوی مصرع ها.

۳ـ قافیه در شعر نیما رعایت شده و زنگ مطلب است.

۴ـ نیما واحد شعر را بیت نمی داند، بلکه بند یا پاره معرفی می کند.

۵ـ طبیعت در شعر نیما برجسته است.

۶ـ لهجه محلی مازندرانی( ورود زبان محاوره به شعر) مورد استفاده است.

۷ـ شعر نیما شعری اجتماعی است.

۸ـ زبان نیما در عین سادگی، پیچیده و چندلایه است.

۹ـ نگرش و زاویه دید نیما در مقایسه با پیشینیان کاملا متفاوت و جزء نگر است.

۱۰ـ شعر نیما، شعری سمبلیک و نمادگراست.

سینا علی محمدی