شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

صنعتی زاده و نگاه اصولی به تقویت بخش خصوصی


صنعتی زاده و نگاه اصولی به تقویت بخش خصوصی

مولوی در جایی از مثنوی به مضمون مرگ می پردازد و می گوید مرگ آدمیان, از فامیل و دوست و خانواده سبب می شود آدمی به یاد آنها و اثراتی که برجای نهاده اند بیفتد و از تجربه های آنها درس هایی برای زندگی خود بگیرد

▪ اول؛ مولوی در جایی از مثنوی به مضمون مرگ می پردازد و می گوید مرگ آدمیان، از فامیل و دوست و خانواده سبب می شود آدمی به یاد آنها و اثراتی که برجای نهاده اند بیفتد و از تجربه های آنها درس هایی برای زندگی خود بگیرد. مرگ استاد زنده یاد دکتر صنعتی زاده هم چنین وضعیتی دارد به این معنا که اثرات و کارهایی که وی در عرصه نشر برجای گذاشت و خدماتی که در راه اندازی موسسات نشر و چاپ و حتی سازمانی که برای مبارزه برای بی سوادی به راه انداخت، زمینه هایی را فراهم می آورد تا آدمی به جست وجوی رمز این همه توفیق برآید و ناخودآگاه آن را با برخی رفتارها و نهادها در دوره معاصر به مقایسه بنشاند.

یکی از دلایل پرداختن دقیق تر به این تجربه ها و کشاندن برخی نکات ظریف از آن، بهره گیری و به کاربری اش برای امروزمان است؛متاسفانه ما (دولت و مردم) عادت کرده ایم تجربه های مفید را به کار نگیریم و به قول یکی از بزرگان، تاریخ را از ابتدا بنویسیم و برای همین هم هست که مدام مجبور به تکرار آن در شقوق مختلفیم.

▪ دوم؛ از جمله تجربه های خوب مرحوم صنعتی زاده انتشارات فرانکلین است، انتشاراتی که در زمان خود وی و نه در زمان آقای مهاجر، فعالیت می کرد. از قرار آن گونه که در اساسنامه این نهاد آمده بود و استاد عبدالرحیم جعفری در کتاب خاطرات خود هم نقل کرده اند موسسه فرانکلین خود به چاپ کتاب مبادرت نمی کرد، بلکه نویسندگان و مترجمان و ناشران خوش ذوق را شناسایی می کرد و به آنها سفارش چاپ کتاب می داد و بابت این کار هم دستمزدی برای آنها در نظر می گرفت. بعدها و در زمان آقای مهاجر این وضعیت دگرگون شد.

آقای جعفری مدیر انتشارات امیرکبیر در خاطرات خود به این نکته ظریف اشاره کرده و یکی از دلایل نزاع میان ناشران و فرانکلین را همین دوری مجریان ایرانی آن از اهداف اساسنامه اصلی یاد کرده است. «هنگامی که مهاجر بر اریکه موسسه فرانکلین مستقر شد و با سعایت های خود همایون (دکتر همایون صنعتی زاده) را به کلی از صحنه نشر کتاب خارج کرد، به رقابت با ناشرانی پرداخت که در اوایل با همایون و موسسه فرانکلین همکاری کرده بودند. با پرداخت حق التالیف یا حق ترجمه زیادتر به مترجمان و مولفان و گرفتن امتیاز چاپ کتاب هایشان، به اصطلاح رودست ناشران می رفت، و این یکی از دلایل مبارزات کسبی امیرکبیر شد با علی اصغر مهاجر. من و دوستانم می گفتیم طبق اساسنامه یی که موسسه فرانکلین دارد وظیفه اش کمک به ناشران کشور است و نباید راساً با سرمایه خود کتاب چاپ کند و با ناشران به رقابت بپردازد. در این زمان دوستی و همکاری ناشران و موسسه فرانکلین تقریباً قطع شده بود. (در جست وجوی صبح، جلد دوم، ص ۴۴۱)

▪ سوم؛ اکنون موسسات نشر و چاپ دولتی و شبه دولتی در ایران بسی افزون تر از قبل شده به رقابتی نابرابر با ناشران بخش خصوصی دست می یازند. برای نمونه چند موسسه را نام می برم که تقریباً همه این موسسات بر خلاف تصمیمات جدید در اصل ۴۴ عمل می کنند و بر خلاف گفته معاون محترم فرهنگی وزیر ارشاد این موسسات فعالیت اقتصادی می کنند نه فرهنگی و متاسفانه ایشان بخش اقتصادی فعالیت ناشران و شبه ناشران دولتی را درز گرفته و تنها بر فعالیت فرهنگی آنها تاکید کرده و نسخه صادر کردند که چون در اصل ۴۴ بحثی درباره فعالیت فرهنگی نشده و تصدی امور فرهنگی بر عهده دولت است، لذا در بخش نشر هم همچنان نظارت و دخالت بر امور نشر باید دولتی باشد. اما به گمان نگارنده اینجا مرز ظریفی است که در ادامه نوشته ام به آن می پردازم و آن اینکه درک نهادهای دولتی و شبه دولتی (همانند شهرداری تهران و به خصوص موسسه نشر شهر که حتی چاپخانه یی مجهز هم برای خود دارد) از کم کردن تصدی گری اشتباه و ناقص است.

این درک و البته راه اندازی نهادهای موازی و شبه دولتی برای رقابت با بخش خصوصی تنها در وزارت ارشاد و شهرداری بروز و ظهور ندارد، بلکه در تمامی وزارتخانه هاست و هر وزارتخانه یی برای خودش چاپخانه و انتشارات و دفتر و دستکی باز کرده است، و تازه با هزینه های بالاتر از بخش خصوصی به تهیه و چاپ کتاب اقدام می کنند. در حالی که اگر قرار است دولت به بخش خصوصی کمک کند باید تمامی این چاپخانه ها (از افست که بزرگ ترین چاپخانه است تا چاپخانه وزارت ارشاد و شهرداری) به سمت بخش خصوصی سوق داده شود و دولت و حتی شهرداری تهران که چند سالی است با موسسه نشر شهر به رقیب جدی ناشران تبدیل شده است تنها سفارش دهنده کتاب باشند. یعنی با ناشران رایزنی کنند و کتاب مورد نیاز خود را به آنها توصیه کرده و سپس در مدتی معین همان کتاب را از آنها با کیفیت مورد انتظار بخواهند.

در این زمینه می توان بیشتر نوشت اما متاسفانه به دلیل فهم ناقص از تصدی گری و اصل ۴۴ و نیز بوروکراسی ناکارآمدی که مدام فربه تر از گذشته می شود، تنها باید به خداوند پناه برد که این امور سرا و سرانجامی خوش بیابد.

سید ابوالحسن مختاباد