جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا

در برزخ عشق و تردید


در برزخ عشق و تردید

نگاهی به سریال ستایش

سعید سلطانی نام آشنایی برای دوستداران درام های تلویزیونی است. سلطانی با ساخت آثار قابل قبولی مانند "پس از باران " و " خانه ای در تاریکی " نشان داد که به روایت قصه های قدیمی و پیوند آن به جامعه معاصر علاقه خاصی دارد. او با استفاده از موقعیت دراماتیک، تصویری ملموس از کاراکترهایش را می سازد که برای تماشاگر تلویزیون جدید و بکر است. علی الخصوص علاقه جالب توجه سلطانی به پایه ریزی درام بر مبنای شخصیت زنان در دو اثر ذکر شده کاملا مشهود است. رویکردی که در تولید جدید ترین اثر تلویزیونی اش نیز منجر به انتخاب نام "ستایش" شده است.

اینبار سلطانی بستر قصه اش را بر خلاف دو اثر گذشته اش در زمان های نه چندان دور و اوایل دهه شصت انتخاب کرده و با پردازش شخصیت های داستان در میان دو خانواده سنتی تلاش کرده تقابل سنت های گذشته با دنیای نسل جدید را به چالش بکشد.

حشمت فردوس و محمود نادری در واقع چهره دو قشر طبقاتی را به تصویر می کشند، یکی تعصبات ایدئولوژیکی را با جبر به خورد فرزند و خانواده اش می دهد او پدر سالار وار سعی دارد به نوعی وجه ارباب گونه را در روابط کاری و خانوادگی اش حفظ کند و دیگری با اتکا به دین تصویر سمبولیکی از پسرش می سازد. در این میان این دو مرد با تفاوت های آشکارشان در نوع نگاه به هستی در یک اصل اتفاق نظر دارند، اینکه پسرانشان باید همان رویه ای که آنها می خواهند را در پیش بگیرند. فردوس قصد دارد از فرزندش یک ور دست بسازد به طوری که مخالف تحصیلات دانشگاهی است و نادری می کوشد با کسب افتخار فرزندش در جنگ تصویر قابل قبولی را در طبقه اش کسب کند و مهر تائیدی بر اعتقاداتش بزند. غافل از اینکه جنگ ناتمام بین نسل ها و عدم ارتباط درست بین جهانبینی والد و فرزند همیشه وجود داشته ودارد.

از طرفی سلطانی با تصویر نهاد خانواده و پر رنگ نشان دادن احترام های سنتی به پدر سعی کرده سابقه تکریم والدین توسط فرزندان را برجسته تر کند. تصمیمی که با انتخاب به جای مهدی پاکدل و سکوت و احترام خاصی که در نگاه او نسبت به پدر موج میزند توانسته نظر مخاطب را جلب کند و در ناخودآگاهش برای شخصیت طاهر با همه جفای پدر احترام خاصی را قائل شود.

سلطانی در رویه سریال سازی اش نشان داده است توجه ویژه ای به ادبیات دارد و این امر را در دو اثر پیشین خود به اثبات رسانده است. اینبار نیز او با انتخاب داستانی ملودرام و انتخاب نام یک زن که به شدت تداعی کننده رمان های ایرانی است سعی کرده است نیم نگاهی به جنگ و آدم های درگیر آن داشته باشد . اما در این بین تصویر سازی او از آن برهه زمانی نسبت به کارهای قبلی او عقب گرد جدی در آثارش به شمار می آید. فضا سازی او در اکثر سکانس های ابتدای قصه به هیچ وجه کامل نیست و در بعضی ازسکانس ها به هیچ وجه تداعی کننده تهران دهه شصت نیست .از طرفی وقوع جنگ آنقدر ها که لازم است در زندگی روزمره شخصیتها منعکس نشده است به طور مثال سبک زندگی شخصیت های قصه و نوع طراحی صحنه منازل به هیچ وجه مطابق آن برهه زمانی نیست; همین طور می توان به عدم انعکاس جنگ و شاخصه های آن در زندگی کاراکترها اشاره کرد. به طوری که اگر از مقطع زمانی فرار محمد از جبهه فاکتور بگیریم داستان و کاراکترهای سریال می توانند قصه شان را در زمان حال نیز روایت کنند.

رویکرد دیگری که در کل ماجرای سریال "ستایش "قابل تامل است، توجه به زنان و وجه دراماتیکی که حضور آنان بر کل ماجرا تحمیل می کند، حکایت از علاقه خاص سلطانی به روایت اینگونه آثارش دارد. او با انتخاب چهره معصوم نرگس محمدی و قطب منفی به نام انیس سعی دارد درامی مانند پس از باران را تصویر کند. ستایش ابتدا به خاطر برادر و در ادامه به خاطر عشق فداکاری های زیادی انجام می دهد و زمانی که مقابل پدر می ایستد سعی دارد احترام اورا حفظ کند .اما در نهایت پیام قصه جوانان را به سمت انتخابهای جسورانه و ترک خانواده تشویق می کند که چندان خوشایند عامه مردم نخواهد بود.

درست است که سلطانی در روایت ملودرامی هایی که بیشتر وامدار ادبیات قصه گو است تبحر خاصی دارد. اما ریتم کند قصه و بعضا عدم وفاداری کارگردان به فضای سازی داستان در برهه زمانی روایت اثر، ستایش را در حد آثار پر بیننده گذشته کارگردان قرار نداده است. رویکردی که می توانست با انتخاب به جای روایت های عاطفی داستان وجه دیگری از درام هفتگی را به تصویر بکشد.

نویسنده : سیده مریم مطلب پور