جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نبرد برای اثبات وفاداری


نبرد برای اثبات وفاداری

انتخابات شهری سال ۲۰۰۴ لبنان رقابت میان جنبش امل و حزب­ا را برای کسب وفاداری شیعیان لبنان, آشکار ساخت حضور این دو حزب با فهرست­های انتخاباتی جداگانه, فرصتی را برای سنجش میزان محبوبیت نسبی آنها فراهم آورد

در این انتخابات حزب­الله بسیار قوی­تر ظاهر شدالبته این احتمال وجود دارد که امل و حزب­الله در انتخابات پارلمانی ۲۰۰۵ با فهرستی مشترک شرکت کنند، ولی انتخابات محلی سال ۲۰۰۴ قدرت سیاسی بالقوه حزب­الله را آشکار ساخت. اگرچه هر دو حزب برای کسب رأی بیشتر با هم رقابت می­کنند، ولی وحدت و صداقت حزب­الله با جنبش امل – که در چند سال اخیر شهرت و اعتبارش در میان شیعیان به پائین­ترین سطح خود رسیده – به شکل قابل توجهی تفاوت دارد. در هر حال محبوبیت سیاسی فزاینده حزب­الله قطعاً مشکلاتی را برای ایالات متحده در زمینة "جنگ علیه ترور" ایجاد می­کند.در حالی که جهت­گیری سیاسی انجام شده توسط اکثریت شیعه در عراق چندان باعث نگرانی سیاستگذاران آمریکایی نمی­شود، در بخش دیگری از جهان عرب، جهت­گیری­های سیاسی یک جماعت مشابه و رقابت­های سیاسی آن، هنوز برای ایالات متحده حل نشده باقی مانده است. از هنگام برگزاری مجدد انتخابات در لبنان پس از پایان جنگ­های داخلی این کشور – کشوری که شیعیان بزرگ­ترین گروه مذهبی آن را تشکیل می­دهند (۱) – ، هر دو حزب امل و حزب­الله موجودیت خود را در انتخابات­های انجام شده با ارائه فهرست­های مشترک، تقویت کرده­اند. بدین ترتیب ارائه فهرست­های مشترک باعث شد تا این دو حزب شیعه هیچگاه در یک رقابت نهایی مستقیم، رو رد روی یکدیگر قرار نگیرند. اما در انتخابات محلی می و ژوئن ۲۰۰۴ ، این دو حزب با دو فهرست جداگانه در انتخابات شرکت کردند، پدیده­ای که می­تواند میزان محبوبیت هر کدام از آنها را آشکار سازد. نتایج این انتخابات نشان می­دهد که حزب­الله آشکارا به عنوان نماینده سیاسی برگزیده شیعیان لبنان، جلوتر از رقیب خود در حال حرکت است. البته این موضوع نیز لازم به ذکر است که اگرچه این نتایج میزان محبوبیت سیاسی دو حزب را منعکس می­کند، ولی نقش سوریه نیز در این میان نباید فراموش شود. رقابت میان حزب­الله و امل برای کسب جایگاه برتر و نمایندگی شیعیان لبنان، همواره یک رقابت داغ بوده است. اگرچه پیدایش جنبش امل به "جنبش محرومین" (حركه المحرومین)، به رهبری "امام موسی صدر" باز می­گردد، رهبری این جنبش در سال ۱۹۷۹ به عهده یک روحانی به نام "حسین حسینی" و در سال ۱۹۸۰ به "نبیه بری" گذاشته شد.از سوی دیگر رهبری جنبش حزب­الله همچنان برعهده علما باقی مانده، رهبری که از لحاظ ایدئولوژیک و فقهی نسبت به رهبری عالی ایران "آیت­الله خامنه­ای"، وفادار باقی مانده است. در حقیقت تعداد زیادی از بنیانگذاران اولیه حزب­الله از مقامات و اعضای جنبش امل بودند که به دلیل نارضایتی از پذیرش نظام سیاسی سکولار توسط امل، از آن جدا شدند. در واقع هم اعضای "امل اسلامی" و هم اعضای "دعوۀ" ملحق شده به امل، در تأسیس حزب­الله نقش برجسته­ای داشتند. مثل تمام گروه­های سیاسی رقیب دیگر، درگیری­ها و نزاع­هایی میان دو گروه وجود داشته، اما این درگیری­ها عمدتاً در لایه­های زیرین ایجاد شده است. در میان سال­های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ و در مدت اختلافاتی که در میان این دو گروه جریان داشت، جنگ­های خونینی نیز میان شبه­نظامیان حزب­الله و نیروهای جنبش امل در جنوب لبنان رخ داد. این در حالی است که در چند سال اخیر خشونت و رقابت میان دو حزب در مقیاس کوچک و کاملاً محلی در جریان بوده و طبیعتاً روی انتخابات محلی متمرکز می­باشد.بواسطة طبیعت پیچیده سیاست در لبنان، حضور سوریه در فرایند سیاسی این کشور، ارائه تصویری روشن از نتایج حوادثی مثل انتخابات در لبنان بسیار مشکل است. لیکن در مورد انتخابات محلی سال ۲۰۰۴ باید گفت که به روشنی حزب­الله به عنوان یک حزب، بسیار قدرتمندتر از رقیب خود امل در صحنه ظاهر شد. در جنوب کشور، حزب­الله در بیش از ۶۰ درصد از حوزه­ها به پیروزی رسید (در مقایسه با رقم ۵۵ درصد در سال ۱۹۹۸)، در حالی که امل تنها موفق به پیروزی در ۳۰ درصد از حوزه­ها شد(یک شکست در مقایسه با رقم ۴۵ درصد در سال ۱۹۹۸). همچنین حزب­الله در جنوب بیروت و دره بقاع، بخصوص در بعلبک نسبت به سال ۱۹۹۸ بسیار خوب عمل کرد. از طریق یک سازماندهی خوب در منطقه، حزب­الله موفق شد در دره بقاع کنترل ۲۷ شهرداری از ۳۰ شهرداری را به دست گیرد (۲).موفقیت نسبی حزب­الله را می­­توان ناشی از برخی عوامل سیاسی داخلی و نیز برخی مسائل استراتژیک بااهمیت درازمدت دانست. در مورد سوریه باید گفت که دمشق همواره سعی در حفظ توازن میان دو گروه داشته، اما در انتخابات ۲۰۰۴ ، با دیدی واقع­گرایانه­تر برخورد کرده و گرایشی آرام به سمت حزب­الله انجام داد. در نتیجه تمام این عوامل، حزب­الله توانست قدرت خود را در منطقه مرکزی و حیاتی شیعه لبنان – دره بقاع، حومه­های جنوبی بیروت و جنوب لبنان – به نمایش بگذارد.تصمیم سوریه برای هماهنگی با موضوع شرکت جداگانه دو حزب در انتخابات و رقابت مستقیم آنها، تا حدی تحت برخی ملاحظات خارجی قابل بررسی است. به دلیل سطح واقعاً بالای محبوبیت حزب­الله و حمایت مردمی از آن، سوریه فهمید که از طریق انتخابات می­تواند با یک نمونه روشن، میزان محبوبیت حزب­الله در لبنان را به ایالات متحده نشان دهد. به دنبال محرومیت­ها و تحریم حزب­الله در اواخر سال ۲۰۰۱ (به عنوان یک سازمان تروریستی) از سوی ایالات متحده، دولت سوریه مترصد فرصتی بود تا به واشنگتن واقعیت­های لبنان را نشان دهد. همچنین از این طریق سوریه می­توانست میزان و قدرت ارتباطات خود در منطقه را هم برای ایالات متحده نمایش دهد. این مسئله بویژه در پی تصویب "قانون الزام سوریه به پاسخگویی" و "قانون اصلاح حاکمیت لبنان" توسط مجلس نمایندگان آمریکا در اکتبر ۲۰۰۳ اهمیت یافت. به عنوان مثال "قانون الزام سوریه به پاسخگویی" اعلام می­داشت که «... دولت سوریه باید فوراً و بدون قید و شرط حمایت از تروریسم را متوقف کند، به طور دائمی و آشکار چشم­پوشی خود را از تمام اشکال تروریسم اعلام نموده و تمام دفاتر و امکانات تروریست­ها در سوریه (شامل دفاتر حزب­الله) را تعطیل کند ...» (۳). سوریه با نمایش میزان واقعی محبوبیت حزب­الله در لبنان قصد داشت تا اثر قانون فوق را تقلیل داده و به ایالات متحده نشان دهد که حزب­الله یک واقعیت سیاسی مشروع در داخل لبنان است. این منظور در سخنان "بشار اسد" رئیس جمهور سوریه نیز منعکس است، وقتی که گفت «انتخابات اندازه­ها و محدوده­های درست سیاسی را در لبنان معین کرد.» (۴).البته گذشته از تأثیر ملاحظات سیاسی سوریه در موفقیت حزب­الله، باید گفت که این حزب اساساً در لبنان محبوب است.محبوبیت بالای حزب­الله در لبنان پیامد دو موضوع است: یکی فعالیت­های نظامی و مقاومت حزب­الله که خروج "نیروهای دفاعی اسرائیل" (IDF) را از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ موجب شد؛ و دیگری دیپلماسی فوق­العاده حزب­الله و موفقیت در بازگرداندن برخی از زندانیان لبنانی از اسرائیل و در عوض باقی ماندن سربازان IDF در لبنان.البته در این میان عامل اول یعنی تلاش و مقاومت حزب­الله علیه اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل اهمیت بیشتری دارد. خروج نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ ، به حزب­الله انگیزه­ای جدی بخشید و به آن توانایی داد تا هم اعتبار و شهرت ملی و لبنانی خود را افزایش دهد و هم توانایی خود را به عنوان تنها گروه عربی که تا کنون توانسته اسرائیل را از نظر نظامی شکست دهد، گسترش دهد. بلافاصله پس از پیروزی حزب­الله در جنوب لبنان، حمایت از این گروه در جنوب افزایش یافت. البته خود حزب­الله هم دست به اقدامات سازنده دیگری زد. حزب در این زمان شروع به تعمیر و بازسازی روستاها و نقاط آسیب­دیده در طول سال­های مقاومت نمود، و همزمان به دلیل وجود اختلاف بر سر مالکیت منطقه "مزارع شبعا"، حزب­الله توانست شبه­نظامیان خود را حفظ کرده و باز هم عهده­دار عملیات نظامی علیه نیروهای متجاوز اسرائیلی شود.همچنین خودداری دولت لبنان از به کارگیری ارتش در کنترل مناطق مرزی، نیز دست حزب­الله را در این مناطق باز گذاشت. بدون وجود مقاومت، ممکن است حزب­الله همانند جنبش امل دچار روزمرگی شده و موقعیتش تا حدی تضعیف شود، لیکن با جناح نظامی، حزب دارای ارتباطات منطقه­ای قوی بوده و توانایی برای انجام کارهای بزرگ را دارد.البته نباید از نظر دور داشت که حزب­الله همیشه دارای چنین موقعیت قوی از نظر سیاسی در جامعه شیعیان نبوده، و حزب از واقع­بینی کافی برای مدنظر داشتن چنین واقعیتی برخوردار است. حزب­الله تا کنون سهم خود را در شکست­های سیاسی لبنان پرداخت کرده؛ اما اکنون با استفاده از این تجربیات بر قدرت خود افزوده است. برای مثال حزب­الله در اواخر دهه ۱۹۹۰ اولین شکاف و انشعاب عمده را تجربه کرد وقتی که دبیرکل سابق حزب "شیخ صبحی طفیلی" در رقابت برای کسب موقعیت با "شیخ عباس موسوی" میانه­رو شکست خورد و یک گروه انشعابی به نام "انقلاب گرسنگی" (الثورة الجیاء) را پایه­گذاری نمود. پایگاه حمایتی طفیلی کاملاً محدود به روستاهای بریتال و ترایا بود، اما این رویداد نشان داد که حزب نسبت به انواع مشابه اقدامات رهبران برای تأثیرگذاری بر دیگران یعنی احزاب سیاسی سکولار، آسیب­پذیر است. اما نگرانی بیشتر پس از اعلام نتایج انتخابات محلی سال ۱۹۹۸ حاصل شد. در این انتخابات جنبش امل در حوزه­های سنتی حزب­الله در بعلبک موفقیت قابل ملاحظه­ای را به دست آورد؛ و این موضوع یکی از شاهدان را بر آن داشت تا اعلام کند که «بیشتر شیعیان... حزب­الله را یک حزب افراطی می­دانند. رهبری عمدتاً سکولار جنبش امل، در مقابل بیشتر به افراد و اعضای جامعه شیعیان متوسل می­شود.» (۵). در حالی­که موفقیت در نبرد علیه IDF تجلیل و محبوبیت زیادی را برای حزب­الله به همراه داشت، این روزها جناح نظامی این حزب نسبت به دوران قبل از سال ۲۰۰۰ ، بیشتر باید تحت کنترل "سید حسن نصرالله" دبیرکل حزب قرار گیرد. با وجود این که اسرائیل در میان همه لبنانی­ها (بویژه ساکنان جنوب این کشور) یک همسایه منفور به شمار می­رود، اما رد ادعای لبنان نسبت به مزارع شبعا از سوی سازمان ملل متحد، مقاومت اسلامی را با یک چیستان و مسئله­ای بغرنج مواجه کرده است. بدون حمایت قطعنامه­های سازمان ملل از عملیات­های نظامی فعالیت­های نظامی، حزب­الله در جنوب لبنان با حمایت کامل مردم مواجه نخواهد شد؛ بویژه با توجه به عکس­العمل­هایی که اسرائیل ممکن است از خود بروز دهد. هرچه حزب­الله برای پی­گیری اهداف راهبردی خود در مزارع شبعا بیشتر دست به عملیات نظامی بزند، فرایند سیاسی در لبنان بیشتر به خطر می­افتد؛ بویژه با توجه به اینکه اکثریت لبنانی­ها با موضوع مزارع شبعا ارتباط چندانی ندارند. لیکن به نظر می­رسد حزب­الله محدودیت­های اعتماد زیاد به جناح نظامی را بخوبی درک می­کند، و به همین دلیل هم طرح­هایی را برای دوران پس از خروج اسرائیل از جنوب لبنان طراحی و به مرحله اجرا درآورده است. حزب­الله همواره در درون جامعه شیعیان لبنان به عنوان یک عرضه­کننده مهم و عمده خدمات اجتماعی فعال بوده و همیشه در حفظ شهرت و اعتبار خود تلاش می­کند؛ کاری که امل از انجام آن غافل بوده است. نکته مهم توانایی حزب­الله برای بسیج حامیان خود به منظور دستیابی به اهداف سیاسی راهبردی و نیز اهداف سیاسی محلی است. این مسئله­ای است که در درازمدت حداکثر اهمیت را برای حزب خواهد داشت، چرا که حزب­الله قصد دارد خودش را به عنوان یک بازیگر مهم در صحنه سیاسی لبنان مطرح نماید.به عنوان مثال در ماه می ۲۰۰۴ حزب­الله توانست بیش از ۲۵۰ هزار نفر از مردم بیروت را به صحنه آورد تا در تظاهراتی نسبت به تجاوز نظامی آمریکا به مناطق مقدس عراق در کربلا و نجف، اعتراض خود را اعلام کنند؛ این نمایشی از جذبه و محبوبیت عمومی حزب­الله بود. (۶)همچنین این واقعیت که ازدحام رأی­دهندگان در مناطقی که حزب­الله در آنها نفوذ زیادی داشت، چشمگیر بود، نشان از پایگاه حمایتی قوی این حزب در سطح محلی داشت. برای مثال در بعلبک، بیش از ۷۰ درصد از رأی­دهندگانی که قبلاً ثبت­نام کرده بودند، در انتخابات شرکت کردند، در حالی که این رقم برای نبتیه در جنوب تقریباً ۶۵ درصد بود. این ارقام را می­توان با ارقام ۲۰ درصدی بیروت و ۳۰ درصدی طرابلس (با اکثریت اهل تسنن) مقایسه نمود.در حالیکه در سازماندهی خوب و پایگاه قوی حزب­الله تردیدی وجود ندارد، رقیب آن یعنی جنبش امل در میان شیعیان فاقد چنین پایگاهی است. اعتبار امل به عنوان یک حزب سیاسی نماینده شیعیان به طور قابل توجهی از زمان انتخابات محلی ۱۹۹۸ سقوط کرده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.