دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

رادیكال مشروطه خواه


رادیكال مشروطه خواه

حیدر عمواوغلی از چهره های سرشناس چپ در قیام مشروطیت است كه در سال ۱۲۵۹ ه ش در ارومیه یا به قولی در سلماس زاده شد, اما دوران كودكی و نوجوانی و دوره تحصیلات خود را به دلیل مهاجرت خانواده در قفقاز به سر برد و پدرش علی اكبر افشار طبیب بود و درمیان مردم نفوذ داشت و مردم او را عمو خطاب می كردند, از همین رو حیدرخان به عمواوغلی پسرعمو شهرت یافت

حیدر عمواوغلی از چهره های سرشناس چپ در قیام مشروطیت است كه در سال ۱۲۵۹ ه.ش در ارومیه یا به قولی در سلماس زاده شد، اما دوران كودكی و نوجوانی و دوره تحصیلات خود را به دلیل مهاجرت خانواده در قفقاز به سر برد و پدرش علی اكبر افشار طبیب بود و درمیان مردم نفوذ داشت و مردم او را عمو خطاب می كردند، از همین رو حیدرخان به عمواوغلی پسرعمو شهرت یافت. در قفقاز آنها نام خانوادگی تاری وردیوف تركی و روسی خدادادزاده بر خود نهادند. حیدرخان پرورش یافته فضای اجتماعی سیاسی چپ گرایانه و انقلابی روسیه در شرف انقلاب اكتبر بود. وی در ایروان پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، دبیرستان را با رتبه شاگرد ممتاز به پایان برد و پس از آشنایی با بعضی آثار انقلابی و ایدئولوژی ماركسیسم در ۱۸سالگی وارد حزب سوسیال دموكرات شد. سپس در دانشگاه گرجستان در رشته مهندسی برق به تحصیل پرداخت. پس از اتمام تحصیل به باكو رفت و در جریان جنبش انقلابی روسیه ۱۹۰۵ میلادی قرار گرفت. وی به اتفاق كراسین كه از انقلابیون معروف بود، ایستگاه برقی ایجاد كرد و بعد از آن در كارخانه متقال باقی به عنوان متخصص برق و سپس در صنایع نفتی تقی اف مشغول به كار شد. با تشكیل حزب اجتماعیون به رهبری نریمان نریمانف در باكو، حیدرخان به عضویت در كمیته مركزی این تشكیلات پذیرفته شد. بازگشت حیدر عمواوغلی به ایران با دعوت حاج میرزا محمود میلانی رضایوف تاجر تبریزی میسر شد. داستان از این قرار بود كه پس از ورود چراغ برق به ایران متولیان آستان قدس به فكر تامین روشنایی حرم امام رضاع از كارخانه برق افتادند و این طرح با همت رضایوف و یا به روایتی دستور مظفرالدین شاه در هنگام بازگشت از سفر اول اروپا و اقامت سه روزه در باكو و به هر حال با سرمایه رضایوف عملی شد و از آنجا كه برق كشی در حرم اقتضای وجود مهندسی مسلمان را داشت، به پیشنهاد مسلمانان قفقاز و از طرف رضایوف عمواوغلی برای این كار انتخاب شد و او همراه تجهیزات لازم روانه مشهد شده و در كارخانه برق این شهر استخدام شد. حیدرخان در مدت ۱۵ ماه برنامه به كار انداختن كارخانه برق برای روشنایی حرم و بالاخیابان مشهد را به پایان برد. پس از آن از مشهد به تهران رفت و در كارخانه برق حاجی امین الضرب استخدام شد و به حیدرخان برقی معروف شد.

با اوج گیری جنبش مشروطه در بسیاری از رویدادهای انقلابی و تند، می توان ردپای عمواوغلی را دید كه می تواند نشانه تاثیرپذیری او از فضای رادیكال سیاسی روسیه پیش از انقلاب اكتبر باشد كه به صورت الگویی در ذهن حیدرخان درآمده بود. چنان كه از همان بدو ورودش به مشهد به نشر افكار چپ پرداخت و تلاش كرد شعبه ای از احزاب انقلابی روسیه را در آن شهر به پا كند. تشكیلاتی كه گرچه ایجاد شد ولی پایدار نماند و ملك الشعرای بهار خود را از اعضای كمیته ایالتی آن نامیده است. عمواوغلی حین راه اندازی تاسیسات برق حرم امام رضاع با نیرالدوله حاكم مشهد و سهام الملك متولی باشی آستان قدس به مقابله پرداخت و با توجه به زمینه های مساعد اجتماعی به دلیل مشكلات و كمبودهای معیشتی مردم، در ایجاد شورش علیه حاكم و عزل وی و نیز افشاگری بر ضد دستگاه تولیت، فعالانه نقش ایفا كرد.

كارنامه آزادیخواهی حیدر عمواوغلی را باید در چند لایه واكاوی كرد. عمواوغلی را می توان فردی با انگیزه و اهل عمل و پای كار دانست كه این صفات با توجه به تحصیلات و تخصص او در آن مقطع زمانی، ویژگی های كمیابی به حساب می آیند. در همین زمینه باید توان او را در بسیج نیروها به مشخصات مهم وی افزود. حیدرخان در سركوب مخالفان مشروطیت فعالانه شركت داشت. وی پس از به توپ بسته شدن مجلس به باكو رفت و با تبلیغات و گردآوری عده ای داوطلب فدایی برای مبارزه با محمدعلی شاه روانه تبریز شد و با هماهنگ كردن سه دسته فارس، ترك و ارمنی طرفدار مشروطه به مقابله با مخالفان در آذربایجان پرداخت روزنامه مكافات در شرح درگیری های یاد شده به نقش برجسته عمواوغلی در سركوبی كردان مخالف مشروطیت و تمجید از وی پرداخته است. كسروی پس از نقل این گزارش به تلگرافی اشاره می كند كه در روزنامه انجمن تبریز به چاپ رسیده و داستان به قولی او «شگفت» را از برخورد این مشروطه خواهان با «دشمنان» بازمی گوید، برخوردی خشونت بار كه با نگاهی مثبت و تاییدآمیز روایت شده است. تاریخ مشروطه، صص ۸۷۴ و ۸۷۵ توجه و همت حیدرخان به تشكیل احزاب و نهادهای اجتماعی به لحاظ اهمیت و لزوم تشكیل این نهادها صرف نظر از مرام و مسلك احزاب می تواند نمره قابل توجهی را در كارنامه او به ثبت برساند. از جمله این اقدامات می توان به موارد ذیل اشاره كرد.

۱ تشكیل حزب عامیون اجتماعیون در مشهد ۲ ایفای نقش در تاسیس حزب كمونیست ایران و نمایندگی این حزب در اولین كنگره خلق های شرق در سال ۱۳۳۸ ۳ تاسیس انجمن آذربایجانیان در تهران ۴ برنامه ریزی و حمایت از تشكیل اداره های قانونی برای دادگستری، شهرداری و شهربانی در خوی ۵ كمك به میرزاحسین رشدیه در تاسیس دبستان در خوی ۶ كمك به میرزا آقاخان مرندی در راه اندازی روزنامه مكافات در خوی كه به انعكاس رویدادها و اخبار قیام مشروطیت می پرداخت. یقینا نمی توان تاثیر عمیق و همه جانبه قیام و جنبش در قد و قامت مشروطیت را در عمق جامعه ایرانی نادیده و كم اهمیت انگاشت، اما به هر حال بعد از كودتای انگلیسی رضاخان و بازگشت استبداد از مشروطیت در نظام سیاسی ایران جز قانونی نوشته بر كاغذ به جا نماند. در جست وجو برای چرایی این سرانجام، می توان رویدادها و نقش شخصیت های اثرگذار را بازخوانی كرد و چه بسا به عملكرد و سوگیری بعضی از چهره های طرفدار و حتی كوشندگان و عاشقان جنبش نیز در راندن مسائل متن به حاشیه و بار كردن هزینه هایی مافوق طاقت و ظرفیت واقعی اجتماعی نقد جدی وارد كرد. از همین منظر می توان كارنامه حیدرخان عمواوغلی را مورد ارزیابی قرار داد.

كسروی در كتاب تاریخ مشروطه ایران قبل از روایت ترور محمدعلی شاه رخداد هشتم اسفند از رفتار مثبت و تعامل مناسب شاه با مجلس سخن به میان می آورد گرچه این برخورد را ناشی از سیاسی كاری های محمدعلی شاه قلمداد می كند بعد از ترور نافرجام شاه كه عده ای در آن كشته می شوند و عمواوغلی در آن متهم است و كسروی خود بدان باور دارد، پنهان نمی كنند كه فضای بی اعتمادی و بدبینی و جوسازی و شانتاژ و تنش رو به فزونی رفته و عاقبت با قطبی شدن جو اجتماعی سیاسی مجلس مورد هجمه و به توپ بستن قرار می گیرد. كسروی حیدرخان را درباره نقشه ترور محمدعلی شاه چنین می ستاید: «این نمونه دیگری از این كارهای حیدر عمواوغلی است و می رساند كه او یك شورشی خواه راست و شایانی می بوده و به كارهای بزرگ می كوشیده. پس از كشتن اتابك این دومین شاهكار او می بود كه اگر پیش رفتی هر آینه نتیجه های بزرگی را در پی داشتی.

این بمب اگر محمدعلی میرزا را از میان برده بودی جنبش مشروطه خواهی ایران رنگ دیگری به خود گرفتی.» ص ۵۴۳ گذشته از این كه برای ترور در مبارزات آزادیخواهی چه جایگاهی قائل شویم و این كه چگونه باید با ریخته شدن خون كسانی كه هدف ترور نبوده اند و جان خود را از دست داده اند، كنار آییم، معطوف كردن نابودی نظام استبدادی و پیروزی جنبش آزادیخواهی به توفیق یا عدم توفیق در ترور شاه، نظریه ای است كه حداقل امروز پس از حدود یك قرن از آن دوران بی اعتباری خود را به روشنی به نمایش گذاشته است. قابل تامل اینجاست كه به گفته كسروی در قضیه ترورها و به ویژه ترور اتابك، روزنامه های انگلیسی با بزرگنمایی بیش از حد ترورها و عاملین آن، به جو ارعاب دامن می زده اند.

نویسنده تاریخ مشروطه می گوید كه حیدرخان كشتن اتابك را به گردن می گیرد و تقی زاده هم از آن آگاهی داشته ص ۴۴۹ و عمواوغلی را جوان بسیار دلیر و كاردان می نامد اما در صفحات بعد ص۸۰۸ در نكوهش تقی زاده به خاطر بدگویی از ستارخان و باقرخان و تفرقه در میان صفوف مجاهدان، حیدر عمواوغلی را نیز متهم به دشمنی نهانی با ستارخان می كند. حیدرخان در سال ۱۳۲۸ از طرف حزب دموكرات به ماموریت مخفی میان ایل بختیاری رفت و در ۱۳۲۹ به تهران بازگشت. بعد از آن كه مخفی گاه او شناسایی شد، به دستور یپرم خان او را تبعید كردند. حیدرخان به روسیه و از آنجا به فرانسه و سوئیس رفت و به همكاران لنین پیوست. از جمله مسائل قابل بررسی درباره حیدرخان نقش او در قیام جنگل به رهبری میرزا كوچك خان است. وی در دوره هفت ماهه پایانی جنگل به میرزا پیوست و با اعلام اتحاد با او مسئولیت فراهم آوردن پول و اسلحه را برای جنگلی ها بر عهده گرفت. اما فضای انقلابی و بلشویكی روسیه او را حامل دیده ها و نسخه ای كرده بود كه امكان پیچیدن آن برای بیماری مخصوص به خود جامعه ما وجود نداشت. به همین دلیل در نهضت جنگل بیشتر از آن كه مفید فایده باشد، مشكل ساز شد و خود نیز قربانی این مشكلات شد و سرانجام در فرار از دست یاران كوچك خان با اتهام توطئه علیه جنگلیان به پیمان گریخت و توسط معین الرعایا به ایل آلیان فرستاده شد. گفته می شود افراد ایل وقتی از نابودی نهضت جنگل اطلاع حاصل نمودند، حیدرخان عمواوغلی را هم به بهانه های مختلف به قتل رسانده و همان جا به خاك سپردند. بدین ترتیب زندگی سیاسی مردی پرانرژی و پرشور، فعال و بااراده و هوشمند و بی باك به پایان رسید.

مرضیه آذرافزا