یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
یک نگاه پارودیک
"بیژن و منیژه" شاهنامه فردوسی، این بار برخلاف روند تغزلی ـ حماسه خود، با یک نگاه پارودیک از سوی شهناز روستایی(نویسنده) و داود فتحعلیبیگی(کارگردان) تبدیل به اجرایی کمدی شده است.
این اتفاق برجسته و بارز با حضور شخصیت سیاه(خجسته، با بازی داود داداشی) ممکن شده است. البته این ابتداییترین گام برای چنین تبدیل و تغییری است. این همان دراماتورژی است که امکان به روز کردن متون گذشته و همنوایی آن با مسائل روز اجتماع را فراهم کرده است.
برخورد پارودیک با داستان"بیژن و منیژه" باعث شده که از حال و هوای تغزلی و شور و شوق عاشقانهاش کاسته شود و به تعبیری از بروز جنبههای ملودراماتیک آن جلوگیری شده تا به جنبههای طنز و کمدی در آن بهای بیشتری داده شود. قرار نیست که"بیژن و منیژه" بدون حضور شخص سیاه(خجسته) محور باشند، گویی این شخصیت در مرکز ثقل نمایش قرار میگیرد تا نگاه تازهای را به دنیای متن تحمیل کند. یک رکن این حضور به روز شدن داستانی کلاسیک و رکن دیگرش بارز شدن تحلیلی تازه است.
البته شهناز روستایی نیز از زبان چندگانه برای این هنجارشکنی استفاده میکند. گاهی شخصیتها بنا بر ضرورت متن، از کلام محاوره امروزی بهره میگیرند. چنانچه شخصیت خجسته، بلبل، حاجب، کاروانسرادار، گرگین، خدمتکار منزل، کریم، رضا، یاسمن و دیگران چنین رویهای را در صحنه ممکن میکنند. گاهی زبان، جنبه آکادمیک به خود میگیرد. گاهی نیز زبان، فارسی دری میشود. گاهی نیز شعر منظوم"بیژن و منیژه" در پیکره دیالوگها تکرار میشود. تمام این موارد فرایند چند جانبهای را به کلیت اجرا تزریق میکند، تا همه چیز رنگ و بوی متنوع و در عین حال خوش آهنگی بگیرد که لازمه برقراری یک ضرباهنگ سلیس و خوش آواست. مطمئناً در متنی که کلمه سلطه مییابد، این روند در خوشآوایی کلمات و تنوع در بسامد شنیداریاش ممکن خواهد شد. البته این روند مخلوط با جنبههای بازی و شیوه هدایت بازیگران نیز آمیخته میشود. بازی مجید فروغی در ارائه دو نقش گرگین و گرسیوز در هر دو، بنا بر حرکات دست و پا یا میمیکهای صورت و زبان درازی لطافت و طنازی خاصی را در صحنه تداعی میبخشد. علی یداللهی با لحن و بیان نامفهوم و گنگ، این اتفاق را در ارائه هر سه نقش خود تکرار میکند. حسین بابایی به دنبال اقتدار بخشیدن به نقش بیژن است و البته در همراهی با خجسته کم نمیگذارد با آن که جدیت خود را نیز حفظ میکند. اما مرتضی رستمی واقعاً رستم را میشکند تا توجهی به جنبه پهلوانی و قهرمانی این نقش شود، بلکه همان نقیضهگرایی مدنظر اجرا در این شخصیت نیز نمود یابد. سارا عباسپور نیز هنوز بر بار ملودرام و عاطفی اجرا تاکید دارد و شاید این همه تنوع در بازی، خود یک امکان درست برای پوییدن تک تک این آدمها از سوی تماشاگران باشد. به هر تقدیر روزگار تقدس بخشی و تابو انگاری سر آمده است و هر هنرمندی میتواند نگاه خاص خود را به متون کلاسیک تحمیل کند. مهم ایجاد یک اتفاق روزآمد و کارآمد است تا ضمن بیان یک داستان کهن، آن را به شیوهای غیرمعمول برای تماشاگران ارائه کرد. داود فتحعلیبیگی و شهناز روستایی به همین دلیل موفق بودهاند و"بیژن و منیژه" منحصر به فردی را ارائه کردهاند. این نوع نگاه، ارزشمندی آثار امروز و ارجاع به متون کهن را الزامیتر میکند و بر این نکته سنجیده تاکید میکند که باید فرزند زمانه خویشتن بود!
داود فتحعلیبیگی بر حضور زنده و بداهه میزانسنها تاکید دارد، با آن که تمام خط و خطوط از قبل تثبیت شده اما این پرانتز باز وجود دارد تا شخص سیاه یا دیگران با تیزهوشی و فراست و با اشراف بر این نکته که اجرا را از ضرباهنگ مطلوب دور نگردانند در لحظه یک اتفاق غیرقابل پیشبینی را ممکن سازند.
طراحی صحنه فرشاد منظوفینیا و طراحی لباس محمدحسین ناصربخت نیز به لحاظ جلوهگری عناصر دیداری، با تاکید بر میزانسنهای صحنه رخ نمایی میکند. یک خانه قدیمی که در آن یک نمایش تخت حوضی به مناسبت مراسم ازدواج بازی میشود. تخت حوضی امکان هر نوع تغییری را با کمترین جابهجایی بنا بر یک موقعیت کمدی فراهم میکند. در این بین داود داداشی یک پدیده نوظهور در ارائه نقش سیاه جلوه میکند. سرانجام در زمانه حاضر هنوز هم بودن شخص سیاه و حضور منتقدانه و طنازانهاش در عرصههای نمایشی ایران زمین ضروری مینماید.
چنانچه در این جا نیز داود داداشی فقط مزهپرانی نمیکند، بلکه سعی بر آن دارد نیش و کنایههای لازم را نیز وارد فضای پارودیک اجرا کند تا فقط جنبههای داستانی آن جلوهگری نکند. این همان روند طی شدهای است که بیملاحظه همه اجزای اجرا را به سمت کمدی ناب سوق میدهد. قرار است که نگاه کمیک تمام لایههای مستتر در داستان"بیژن و منیژه" را برایمان آشکار کرده و این مهم تماشاگر را از دل یک داستان کهن به زمانه اکنون پیوند بزند. پیوندی مکاشفهگر تا همه چیز با طراوت و تازگی دیده شود. این اتفاق ما را با این دیدگاه آشنا میکند که میتوان"بیژن و منیژه" را از منظر ملودارم، پلیسی و جنایی، علمی و تخیلی و... هم دید چون بستگی به نگاه آفرینندگان امروز دارد که با دخل و تصرف خود داستانهای کهن را برای تماشاگران امروز قابل تفسیر و تاویل کنند و همین خود نکته بارزی برای تمام تنوعات بصری است. لباس هم قرار نیست که جلوه رئال و واقعی به خود بگیرد و در عین حال نمیخواهد هم خیلی فانتزی باشد، بلکه بر آن است تا حضورش در معرفی شخصیتها و پیشبرد اتفاقات و در عین حال ارائه جلوههای بصری برجستهتر شود.
موسیقی نیز در لحظات مختلف برای نقل و انتقالات و جابهجاییها و گاهی نیز فضاسازی در خدمت اجراست و رنگ و بوی کاملاً ایرانی به خود میگیرد تا جلوههای شنیداری اجرا نیز بر دلالتهای محتوایی متن پافشاری کرده باشد.
رضا آشفته
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست