سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

زن و خشونت در رسانه های غربی


زن و خشونت در رسانه های غربی

امروزه خشونت نسبت به زنان با یك سازماندهی مرموز در رسانه های گروهی نمود پیدا كرده است و رسانه ها با نشر این مسائل, فرهنگ رفتار خشونت آمیز را در جامعه شكل داده اند خشونت انواع برخوردهای شدید فیزیكی, تیراندازی و بی حرمتی ها را شامل می شود

مدارك تحقیقاتی روشنی وجود دارد كه نشان می‌دهد زنان به نحو نامناسبی مانند قربانیان ترسیم می‌شوند بنابراین خشونت نسبت به زنان اغلب ماهیتی جنسی دارد و مجازات مهاجم اغلب پنهان است.بررسی CRTC از تحقیق بر روی خشونت رسانه‌ای نشان داده است «روابطی ضعیف اما مثبت بین نمایش خشونت‌آمیز در تلویزیون و رفتار تجاوزگرانه وجود دارد و معمولاً از میان گروه‌های مختلف اجتماع، زنان بیشترین قربانیان این رفتارهای خشونت‌آمیز هستند.این كه آیا قوانین در مورد نمایش چهره‌ی زنان در رسانه‌ها و خشونت نسبت به آنان بحث كرده است جای سؤال دارد. با توجه به این كه این قوانین تنها برای شنوندگان رادیو و تلویزیون اغلب سرگرمی‌هایشان را از كشورهای دیگر نیز به دست می‌آورند، مباحثات در مورد تنظیم این گونه برنامه‌های خشونت‌آمیز سخت‌تر می‌شود.در این راستا برای تعدیل خشونت نسبت به زنان در رسانه‌های جمعی راهكارهایی پیشنهاد می‌شود از جمله: حمایت از وزارتخانه‌های آموزشی برای بالا بردن سواد جنسی، ایجاد دوره‌های تحصیلی، آگاه كردن والدین، حمایت از طرح‌های پژوهشی، تولیدات مناسب و سازنده و تنظیم قوانین ملی و بین‌المللی و …

مقدمه

مسأله خشونت نسبت به زنان پیش از آن كه یك مسأله خانگی، محلی، شهری، كشوری یا منطقه‌ای باشد یك مسأله جهانی است و جهانی شدن معضلات و مشكلات، حداقل دستاورد قدرت‌طلبی سردمداران است. آنان برای جهانی كردن مشكلات و معضلات از هیچ كوششی فروگذار نمی‌كنند.امروزه انواع خشونت نسبت به زنان از خشونت‌های «نرم» تا خشونت‌های «سخت» با یك سازماندهی مرموز در رسانه‌های گروهی نمود پیدا كرده است و رسانه‌ها با نشر این اطلاعات افكار، ذهنیات و فرهنگ جامعه را شكل داده‌اند. در این میان نقش انتخاب‌كنندگان و تدوین‌كنندگان پیام در چگونگی شكل‌گیری این فرهنگ و تحولات آن حایز اهمیت بوده است (راوردراد، ۱۶۷: ۱۳۸۲).از دیدگاه اغلب صاحبنظران ارتباطات، ابزارهای فرهنگی و رسانه‌های جمعی اعم از نوشتاری، دیداری و شنیداری قادرند به واسطه انتشار محتوا، تصاویر و اصوات مخرب، آسیب‌های فرهنگی از جمله خشونت نسبت به زنان را در جامعه ترویج كنند. به عبارت دیگر برخورد رسانه‌ها در جوامع مختلف با مسأله زنان از طرفی به دلیل فقدان یك جایگاه شایسته و هویت مستقل برای آنان و از طرف دیگر به دلیل ابزاری دیدن زن برای تولید، عرضه و فروش بیشتر كالاها، یك نگاه خرد و توأم با خشونت است، از این رو بحث در مورد جنسیت و خشونت نسبت به زنان در رسانه‌های گروهی، مطالعه در مراحل جدید توسعه، تحقیق و پژوهش را ایجاب می‌كند. در این میان حضور كسانی كه از اندیشه خلاقیت و نگرش مناسب به موضوع برخوردار باشند عامل بسیار مهمی در چگونگی طرح مسائل زنان و نهادینه شدن ارزش‌ها و هنجارهای آن در سطح جامعه خواهد بود.

ابعاد و جنبه‌های مسأله

همواره این سؤال مطرح بوده است كه «آیا نمایش خشونت در رسانه‌ها موجب ایجاد خشونت در جامعه می‌شود؟» خشونت چیست؟ آیا خشونت صرفاً مانند شلیك كردن و مشت زدن است، یا شامل تهدیدات كلامی یا خودداری از كمك مورد نیاز و نیز می‌شود؟ «موجب شدن» به چه معناست؟ آیا همه بینندگان عمل مشاهده شده در رسانه را تقلید می‌كنند؟ یا اینكه فقط ممكن است «بعضی بینندگان» تحت «بعضی شرایط» به اقدامات تهاجمی روی آورند و به اظهارات خشونت‌آمیز متوسل شوند؟ منظور از جامعه چیست؟ آیا ما به دنبال تأثیرات جهانی هستیم یا خیر؟در جواب باید گفت: تحقیقات در مورد كلیه‌ جنبه‌های این مسأله هنوز به پاسخ‌های جامع دست نیافته است. از طرف دیگر پاسخ مختصر به این پرسش همه جانبه كار دشواری است با این حال تعداد زیادی از بررسی‌ها نشان می‌دهد كه خشونت نسبت به زنان كم و بیش در رسانه‌ها نمایش داده می‌شود و این امر می‌تواند در بینندگان موجب رفتار تهاجمی شود.(Spears. Seydegart, ۱۹۹۳. ۴-۵)

خشونت چیست؟

در گذشته‌ی نه چندان دور، بحث در مورد «خشونت» در رسانه‌ها به توصیف زد و خوردهای شدید فیزیكی، تیراندازی و امثال آن محدود می‌شد. هنگامی كه شخصی با استفاده از نیروی تهدید و خشونت فیزیكی بر دیگری غلبه می‌یافت این تعریف شامل «خشونت روانی» می‌شد. سپس این تعریف گسترش بیشتری یافت تا شامل «بی‌حرمتی‌ها»، هم از نوع حقیقی و هم تهدیدی شد.(Media Development, ۱۹۹۱-۲)خشونت را ما هم در مورد مردم عادی كه با موقعیت‌های خشونت‌بار مانند حمله فیزیكی روبه‌رو هستند و هم در مورد كسانی كه ریشه‌ی جنون رذالت و تجاوز دارند به كار می‌بریم.چك و مالاموت و همكارانش، طی دهه‌ی گذشته تحقیقاتی انجام دادند كه نشان می‌دهد تجاوز به عنف یك فعالیت عادی است كه افراد معمولی انجام می‌دهند و نشأت گرفته از جنون نیست. مواردی كه بر آموزش رفتارهای متناسب با جنس در افراد معمولی مؤثرند (مانند توصیف جنس در رسانه‌ها) در معادله‌ی تجاوز به عنف به طور ناگهانی تغییر می‌یابند. ارتباط بین كلیشه‌سازی جنسیت در رسانه‌ها و رفتار خشونت‌آمیز در جامعه بسیار آشكار می‌شود و ما باز هم دچار تردید می‌شویم كه آیا تعریف ما از «خشونت» در رسانه‌ها، تعریف مناسبی است؟(Media Development, ۱۹۹۶, ۷۵-۹۲)

آیا خشونت علیه زنان ارزش مطالعه دارد؟

تحقیقات زیادی كه در توصیف خشونت رسانه‌ای انجام شده است به این تصور كه خشونت نسبت به زنان با خشونت در معنای كلی فرقی ندارد معمولاً اعتراضی نمی‌شود. برای مثال زنان كمیته فرعی دولت فدرال در مطالعه‌ی خشونت نسبت به زنان عنوان می‌كنند: «به نظر می‌رسد خشونت رسانه‌ای نسبت به زنان در این كاربرد بسیار خاص و محدود باشد به عبارتی این خشونت در صورتی می‌تواند تحت طبقه‌ی خاصی از خشونت رسانه‌ای گنجانده شود كه حداقل دو شرط صحیح داشته باشد:راه­هایی كه در آنها خشونت علیه زنان تصویر شده، ضرورتاً شبیه راه‌هایی باشد كه سایر خشونت‌ها به تصویر كشیده می‌شوند.توصیف خشونت رسانه‌ای نسبت به زنان مانند توصیف سایر گونه‌های خشونت، ضرورتاً تأثیرات مشابهی بر بینندگان داشته باشد. (Signorielli, ۱۹۹۰, CRTC)

اما مدارك تحقیقاتی روشنی وجود دارد كه نشان می‌دهد هر دو مورد فوق اشتباه است. به عبارتی این مدارك نشان می‌دهد زنان به نحو نامناسبی مانند قربانیان ترسیم می‌شوند، بنابراین خشونت نسبت به زنان اغلب ماهیت جنسی دارد و مجازات مهاجم اغلب پنهان است(Signorielli, ۱۹۹۰, ۲۳۸)

خشونت و بی‌حرمتی در رسانه‌ها

محققان در حال موشكافی فرق بین خشونت و بی‌حرمتی هستند، آنان معتقدند:بی‌حرمتی به حالتی گفته می‌شود كه هیچ خشونتی اعمال نشده باشد. ایجاد اختلاف در قدرت یا فرصت شخصیت‌ها می‌تواند یك بی‌حرمتی باشد. اعمال خشونت می‌تواند بدون بی‌حرمتی اتفاق بیفتد، در اغلب ورزش‌های حرفه‌ای خشونت قابل ملاحظه‌ای به چشم می‌خورد اما حداقل هنگامی كه پای اطاعت از مقررات به میان می‌آید، بی‌حرمتی كمتر دیده می‌شود. (CRTC, ۱۹۹۹)شورای مشورتی وضعیت زنان در سال ۱۹۹۹ مطرح كرد: «بی‌حرمتی» احساسات و تجاربی را دربرمی‌گیرد كه تحقیر یك فرد، تحقیر پایه‌های روحی مشترك افراد، تحقیر جامعه و كاهش توجه به زندگی را شامل می‌شود».(Federation, ۱۹۹۶ “Canadian Teachels)

ابزارهای فرهنگی و مصادیق آسیب‌زا

صاحبان قدرت و سرمایه می‌كوشند با شگردهای تازه، بندهای اسارت را بر دست و پای مردم جهان محكم‌تر كنند، از این رو به كمك وسایل ارتباط جمعی با تولید داستان‌ها، نمایش‌ها، برنامه‌ها و فیلم‌های مبتذل، مخاطب را به ماشین‌های مجهز به كنترل از راه دور تبدیل كرده‌اند تا طبق فرمان آنان حركت كنند و در نتیجه چنین رسانه‌هایی برای مخاطبان خود پیامی جز «سكس به علاوه خشونت» نخواهند داشت. كتاب‌هایی كه با ترویج فساد اخلاقی، سكس و آزادسازی روابط جنسی و نفی ارزش‌های دینی و انسانی بستر و زمینه‌ی استثمار زنان را فراهم كرده است. فرهنگ‌سازی از طریق ادبیات، وسیله‌ای برای ایجاد خلسه‌های جنسی و آماده‌سازی جامعه برای رهایی جنسی است (گلدمن، ۱۳۸۰، ۲۴۷ ـ ۵۹).از طرف دیگر رسانه‌های جمعی مكتوب را باید یك جامعه‌ی جهانی یا به عبارت دیگر جهانی در یك نشریه نامید، از این رو می‌توان هر نوع آسیب را در عرصه‌های واقعی جامعه، در درون این رسانه مشاهده كرد. تبلیغ تجاری، زشت‌ترین نوع تحقیر زنان در تمام رسانه‌های مكتوب و تصویری است اما شایع‌ترین استفاده‌ی ابزاری از تصویر زنان، از طریق تبلیغات فیلم‌های سینمایی یا كالاهای مصرفی با بهره‌برداری از چهره‌ی برخی زنان معروف در طرح جلد نشریات صورت می‌گیرد. طبیعی است كه هیچگونه پاسخ عملی قانونی و غیرقانونی برای رفع این نیاز كاذب وجود ندارد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.