سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

جهشِ معرفتیِ بحرانی


جهشِ معرفتیِ بحرانی

۱ ) هر شخص خصوصا اشخاص تاریخی را باید یک فرآیند دانست، نه یک واحد خاص. به همین دلیل باید فرآیندهای قبلی که منجر به پدید آمدن یک شخصیت تاریخی شده است (خصوصا مسائل معرفتی ـ ساختاری) …

۱ ) هر شخص خصوصا اشخاص تاریخی را باید یک فرآیند دانست، نه یک واحد خاص. به همین دلیل باید فرآیندهای قبلی که منجر به پدید آمدن یک شخصیت تاریخی شده است (خصوصا مسائل معرفتی ـ ساختاری) بررسی شود. نیز فرآیندهایی که این شخص را به عنوان یک فرآیند به وجود آورده است، باید بررسی شود.

۲ ) اولین فرآیند مکتب تاریخی‏نگر فقهی قم بود؛ این نوع رهیافت تاریخی با آیت‏الله بروجردی به اوج خود رسید، و دارای چارچوب خاص خود شد. این رهیافت، اصحاب خود را به واقعیت‏گرایی فقهی می‏کشاند؛ چراکه در رهیافت فهم تاریخی یک متن، وضع حال برای فهم آن متن در نظر گرفته می‏شود. به عبارتی دیگر، آن متن تاریخی در وضعیت حال و فعلی فهمیده می‏شود و این واقعیت‏گرایی معرفتی سبب واقعیت‏گرایی ساختاری نیز می‏شود.

۳ ) حوزه علمیه قم از فضای عقل نظری حاکم بر حوزه اصفهان استفاده می‏کند؛ همان‏طور که آیت‏الله بروجردی حاصل حوزه فلسفی اصفهان بوده است. فقه، حصن دین است و در نقش تعیین مرزهای یک مکتب ظاهر می‏شود و فقها حصون دین هستند و در مقابل انحرافات در معرفت دینی، همچون سد. حال اگر فقه به تنهایی باشد و فلسفه و دیگر علوم و دانش‏ها به کناری روند، ممکن است به «فقه برای فقه» تبدیل شود و دیگر برای زندگی نباشد و به این دلیل دچار یک نوع ایستایی شود که در ساحت معرفتی، تحجر را استقبال کند. پس فلسفه نقش جلوبرنده فقه را دارد و از یک جاماندگی فقه جلوگیری می‏کند و افق حرکت فقه را به سوی جلو نشان می‏دهد.

۴ ) ادبیات ایرانی، ادبیات عرفان است و زبان آن، زبان اختصاصی عارفان؛ همان‏طور که فلسفه، فقه را به جلو می‏برد و ادبیات آن را واقعیت‌گرا می‏کند، عرفان آن را مردم گرا می‏کند؛ مردمی که زندگی روزمره را تجربه و آن را با دانش روزمره خود هدایت می‏کنند و عرفان بر این زندگی صحه می‏گذارد و بر آن تاکید می‏ورزد؛ چرا که بالاترین مقام عارف این است که برای خدا به خلق خدا خالصانه خدمت کند و آنها را در زندگی روزمره‏شان یاری دهد.

۵ ) حوزه‏های معرفتی ادبیات و فلسفه و عرفان و فقه، حوزه منسجم و فرآیندساز و کنش‏ساز بزرگان حوزه علمیه قم بوده است. به همین دلیل حوزه علمیه قم، یک حوزه اختصاصی در میان حوزه‏های مشهد، نجف، اصفهان و. . . بوده است که توانست انقلاب اسلامی را رهبری کند و جهان اسلام و بلکه جهان مذهبی را تحول بخشد و یک کنشگر بزرگ را در این انقلاب منصه ظهور رساند؛ یعنی امام خمینی(ره) که حامل همه حوزه‏های معرفتی حوزه علمیه قم بود.

۶ ) امام خمینی(ره) از ادبیات شروع کرد و به عالم عرفان و فلسفه وارد شد و در نهایت فقه را در حوزه تخصصی خود قرار داد و بر رشته مذکور به تجلی و ظهور بالایی رسید و در نهایت به زندگی روزمره مردم در قالب حکومت مردمی - مذهبی وارد شد و خود را خدمت‏گزار مردم دانست و مردم را رهبران واقعی خواند که راهنمای نخبگان جامعه‏اند. در نظر امام خمینی(ره) نخبگان جامعه بایستی به مردم و فطرت و عقل سلیم آنها برگردند تا هرگز دچار بن‏بست معرفتی و سپس ساختاری نشوند و او هر آنچه گفت، به عمل رساند؛ چنان‏که در اوج عرفان و در آخرین تجربه عرفانی خود از خدا خواست که او را با بسیجیانش محشور کند؛ چرا که بسیجیان، عرفان را با زندگی روزمره درآمیختند و دچار عرفان اصطلاحی و علمی (به روایت خود امام) نشدند.

۷ ) فرآیند امام و انقلاب، حوزه علمیه قم را به جهان جدیدی وارد کرد؛ فرآیندی که توسط کنش امام به یک جهش معرفتی برای حوزه علمیه می‏ماند. حوزه علمیه در حالی که وارد علوم بسیار انتزاعی می‏شد، وارد مسائل زندگی روزمره نیز شد و با توجه به منابع علمی، فکری و معرفتی خود در مسائل روزمره جهانی دخالت کرد و سعی در تاثیرگذاری دارد و اگر در این فرآیند بحران‏هایی را شاهد هستیم، به این علت است که این فرآیند بسیار عظیم و حالت شوک داشته است، و زمان بسیار می‏خواهد تا در یک حوزه، تبدیل به یک فرآیند سریع و بدون مانع شود.

۸ ) حوزه علمیه قم بعد از انقلاب به علوم‌انسانی که یک دانش تجربی انسانی است، دست یازید و سعی کرد دارای بالاترین سطوح این نوع دانش شود و آن را با دانش حوزوی تلفیق کند تا بتواند بین دانش فلسفه خود و دانش تجربه دانشگاهی، نوعی هماهنگی ایجاد کند و زمینه بسط معارف اسلامی را فراهم سازد و در نهایت، آن جدایی را که از زمان مشروطیت بین حوزه و دانشگاه انداختند، از بین ببرد و از این راه و رهیافت به وحدت و انسجام حوزه‏های معرفتی جامعه ایرانی و سپس اسلامی نائل آید تا در نهایت به وحدت سازمان معرفتی در سطح جامعه برسد که این شروع تمدن جدید اسلامی است.

۹ ) نژادهای مختلف جهان به حوزه علمیه قم هجوم آوردند و سعی در فهم تجربه معرفتی حوزه علمیه قم کردند تا بتوانند این تجربه آینده‏نگرانه ۱۰۰ ساله (میشل فوکو) را به جامعه خود ببرند و سعادت را به جای توسعه برای جامعه خود به ارمغان آورند و آرامش زندگی روزمره را به جای نگرانی و حرص، قرار دهند و دین و حوزه علمیه را یک مکان میان‏فرهنگی برای گفت‏وگو بین فرهنگ‏ها قرار دهند؛ متغیری که معادله جهان فردا را رقم خواهد زد.