یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
صوفی نیشابور زندگی, مرام, اندیشه و آثار ابوسعد خرگوشی نیشابوری
![صوفی نیشابور زندگی, مرام, اندیشه و آثار ابوسعد خرگوشی نیشابوری](/web/imgs/16/152/sshc51.jpeg)
ابوسعد خرگوشی از صوفیهی اندکشناختهشده، ولی در عین حال، پراهمیت، در تاریخ تصوف اسلامی است. اهمیت ویژهی خرگوشی در این است که وی از نخستین کسانی است که راجع به طریقهی ملامتیه، سخن گفته و دراین راه، پیشگام کسانی نظیر سلمی است و کتاب گرانسنگ او، «تهذیبالاسرار»، نیز اطلاعات بکر و دستاولی را در بارهی طریقهی ملامتیه -به طور خاص-، و تصوف اسلامی -به طور عام-، در اختیار پژوهندهی تاریخ تصوف مینهد. در این مقاله، سعی بر آن است که نمایی کلی از زندگی و آثار این صوفی بزرگ ارایه شود.
● ابوسعد خرگوشی نیشابوری؛ زندگی و مرام
ابوسعد، عبدالملک بن ابی عثمان محمد بن ابراهیم خرگوشی نیشابوری، مشهور به زاهد و واعظ در نیمهی نخست قرن چهارم هجری دیده به جهان گشود. تاریخ تولد وی برما معلوم نیست، اما میتوان احتمال داد که نباید پیش از سال ۳۲۱ هجری بوده باشد ]۱[. نسبتش به کوی خرگوش ـ که محلتی بزرگ در نیشابور آن عهد بوده است ـ یا قریهی خرگوش- در همان شهر میرسد. البته در میان منابع، تنها ابن قیسرانی ]۲[ است که خرگوش را قریهای در نیشابور دانسته است، لیکن در منابع دیگر ذکری از قریهای به این نام نیست و این منابع خرگوش را همان محلت بزرگ خرگوش در نیشابور دانستهاند. و نیز به گفتهی برخی معلوم نیست که خرگوشی به آن محل منسوب بوده، یا آن محل به وی ]۳[. کنیهی خرگوشی را برخی منابع «ابوسعد» ذکر کردهاند و برخی دیگر «ابوسعید». اما به نظر میرسد که صورت صحیح آن «ابوسعد» باشد، زیرا منابع اولیه اخبارش ]۴[، کنیهاش را «ابوسعد» ذکر کردهاند و «ابوسعید» در منابع متاخر شرح حالش آمده است ]۵[. پدرش، ابوعثمان محمد، که از مشایخ روایت او نیز بوده است ]۶[، از زهاد و عباد صوفیه به شمار میرفته است ]۷[، و از همین روی از ابوسعد با عبارت «زاهد بن زاهد» یاد کردهاند ]۸[.
از برخی منابع برمیآید که خرگوشی در آغاز جوانی پس از فراگیری فقه به صحبت زهاد صوفیه رسید و طریق ایشان در پیش گرفت ]۹[. ابوسعد، در سالهای پس از ۳۷۰ نیشابور را به قصد حج ترک گفت و جز اقامت در حجاز به عراق، مصر و شام نیز کوچید ]۱۰[. برخی منابع دیگر سفر او را ۳۹۳ ذکر کردهاند ]۱۱[، و بنا به نظر مرحوم طاهری عراقی، خرگوشی ظاهراً دوبار نیشابور را به قصد حج ترک گفته است ]۱۲[. وی در همه جا به محضر مشایخ و عالمان میرسید و از آنها حدیث میکرد و یا به اساتید خود احادیثی روایت. از کتب وی و شرح حالش نیز برمیآید که به استماع حدیث و روایت آن توجه و رغبت داشته و از کسانی چون ابوالعباس محمد بن یعقوب اصم (۲۴۷ ـ ۳۴۶)، ابوسهل بشر بن احمد اسفراینی (متوفی ۳۷۰)، ابوسهل محمد بن سلیمان صعلوکی و دیگران حدیث کرده ]۱۳[، و کسانی چون ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵)، ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری (متوفی ۴۶۵) و ابومحمد بن محمد خلال (۳۵۱ ـ ۴۳۹) از وی حدیث روایت کردهاند ]۱۴[.
خرگوشی، پس از سالها مجاورت کعبه ـ ظاهراً سه دههی اخیر قرن چهارم ]۱۵[ـ به نیشابور بازگشت و در سر راه نیز ابوالقاسم تنوخی (متوفی ۴۴۷) در بغداد از وی سماع حدیث کرد ]۱۶[. خرگوشی هنگامی که به نیشابور بازگشت به تدریس و تالیف و ارشاد مردمان پرداخت. برایش مجلس املاء منعقد کردند که دو سال ادامه داشت و جز اینها به یاری و خدمت مردمان همت گماشت و خود و مالش را وقف فقرا و ابن سبیل کرد. به امور عامالمنفعه چون احداث مساجد و حفر قنوات دست یازید و بیمارستانی بنا کرد و موقوفات بسیاری به آن اختصاص داد و خود و اصحابش را به تیمار داشت بیماران گماشت ]۱۷[، و نقل است که در قحطی سختی که در نیشابور افتاد، در هر روز ۴۰۰ مرده را تکفین و تدفین میکرد ]۱۸[. افزون بر این خانقاه و مدرسهای ساخت و کتابخانهای نیز به آن اختصاص داد که در همان کوی خرگوش است. در این مدرسه کسانی چون ابوحازم عمر بن احمد عبدوی نیشابوری (م ۴۱۷)، حافظ بن منجویه (م ۴۲۸ ) و ابوالمظفر شهفور بن محمد اسفراینی (م ۴۷۱ ) مجلس تدریس و املاء داشتهاند ]۱۹[. از شاگردان خرگوشی میتوان ابوالحسن علی بن محمد مؤذن خسروآبادی را نام برد که از ابوسعد احادیث بسیار شنیده و روایت کرده است ]۲۰[.
● ابوسعد خرگوشی نیشابوری؛ اندیشه (فقه، کلام، تصوف، حکمت)
خرگوشی، در فقه پیرو مذهب شافعی بود و آن را در عنفوان جوانی نزد علی بن حسن ماسرجسی (م ۳۸۴)، که از مشاهیر فقهای شافعیه و از بزرگان خاندان ماسرجسی بود، آموخته بود ]۲۱[. در کلام نیز ـ هر چند اهل آن نبود ـ مذهب اشعری داشت ]۲۲[، و با اینهمه به امامان شیعه نیز اراداتی تام و تمام داشت ]۲۳[، و برای نمونه، در چند موضع از کتاب مشهور خود -«شرف النبی»- از حدیث شهادت امام حسین (ع) و مجازات کشندگان او سخن میراند و در جایی دیگر قصیدهی معروف فرزدق را در ستایش امام زینالعابدین (ع) میآورد ]۲۴[.
تصوف خرگوشی، مبتنی است بر فقر و زهد و از سنخ تصوف متشرعانهی اهل صحو است که از التزام شرع و متابعت سنت دور نمیشد ]۲۵[. وی از سنت ملامتیهی نیشابور هم بهرهمند بوده و سخنان مشایخ این طریقه چون ابوعمر اسماعیل نجید سلمی (م ۳۶۶) و عبدالله منازل را شنیده و نقل میکرد ]۲۶[. ماسینیون نیز وی را از ملامتیه دانسته و از علاقهمندان حلاج ]۲۷[. وی همچنین در پی معرفی اصول ملامتیه بوده -که به گفتهی او سابقاً محزونین خوانده میشدند ]۲۸[- و ایشان را از حیث افعال، اقوال و احوال با صوفیه متفاوت میداند. هر چند که طریقههای ایشان را -برخلاف کسانی چون سلمی و ابن عربی که ملامتیان را برتر از صوفیه مینشانند ]۲۹[- در عرض هم قرارمیدهد. وی تصوف را مخصوص اهل عراق میداند و طریقهی ملامتیه را مختص اهل خراسان.
● تفاوتهایی را که خرگوشی میان این دو طریق برمیشمرد عبارتند از:
۱) اصول ملامتیان مبتنی است بر علم، اصول صوفیه مبتنی است بر حال.
۲) ملامتیان به کسب و کار تمایل دارند و صوفیه به ترک کسب.
۳) ملامتیان اکراه دارند که از راه لباس و پوشیدن مرقعه در جامعه شناخته شوند، در حالی که صوفیان به این کار تمایل دارند.
۴) ملامتیان در مجالس سماع شرکت نمیکنند و از پایکوبی و دستافشانی، اظهار وجد نمودن و شیونکشیدن، تن میزنند، در حالی که صوفیهی بغداد اهل سماع و پایکوبی، تواجد و فریاد کشیدن در حین سماعاند. ]۳۰ [
خرگوشی، به حکمت -البته به معنای دینی آن- نیز علاقهمند بوده است ]۳۱[، و مؤلف ناشناختهی «علمالقلوب»، وجوه چهارگانهای را در باب حکمت از قول او نقل میکند که مبتنی است بر یکی از احادیث، یا تفاسیر ابنعباس از آیهای از قرآن یا بعضی سخنان بزرگان دین و مشایخ صوفیه.
بنا به گفتهی مؤلف علمالقلوب، وجوهی که خرگوشی برای حکمت برمیشمرد، سی وجه است، اما از بیم اطالهی کلام و ملالت خواننده، چهارده وجه را از قول خرگوشی به اختصار نقل میکند. چهارده وجهی که خرگوشی در مورد حکمت بیان میکند عبارتند از:
۱) حکمت، معرفت به ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مقدمه، موخره و حلال و حرام و امثال قرآن است. و این همان قول ابنعباس است که گفته است « الحکمه هی المعرفه بالقرآن ناسخه و منسوخه و محکمه و متشابهه و محکومه و موخره و حلاله و حرامه و امثاله ».
۲) حکمت، نبوت است. در توضیح این وجه این قول السدی را نقل میکند: « الحکمة هی النبوه». سپس این حدیث نبوی که « حکیم را در رسیدن به مقام نبوت راهی نیست » را ذکر میکند.
۳) حکمت، فراست است. و فراست درست از کار درآمدن گمانها (اصابت در ظنون) و دانستن نابودنیها از بودنیها است. سپس قول ابوبکر بن یزدانیار را نقل میکند که معتقد است اکثراً در تاویل معنای صحیح فراست به بیراهه رفتهاند و معنای صحیح آن این است: فراست بارقهای است که در نگاه اهل صلاح است (یعنی نوری است که در مصلحتی که اهل صلاح میاندیشند، میتابد) و فراست ایمان و حقایق است و از سر صدق کناره جستن از دنیا و اشتیاق به عقبی، و پس از آن این قول را میآورد که فراست تنها به اهل صدق و تدبیر و ورع ارزانی میشود.
۴) حکمت، عقل است. در توضیح این وجه نیز این اقوال به چشم میخورد: عاقلترین مردم کسی است که از خدای ترس دارد و احمقترینشان کسی است که از مکر خدای ایمن شود. عاقل کسی است که دامن از دنیا برچیند و به آخرت مشتاق باشد.
۵) حکمت، خشیت است. و خشیت انقباض قلب است در سایهی جلال و هیبت پروردگار و این حالت از رهگذر واردات قلبی و تجلی پروردگار ]بر عارف[ است ... . در توضیح این وجه این قول ابن عطا به چشم میخورد: خشیت اتم از خوف است، زیرا خوف صفت عموم مومنین است و حال آنکه خشیت صفت علماء ربانی است.
۶) حکمت، فقه و دانایی در تفسیر قرآن است. در توضیح این وجه نیز قولی از ابوبکر نقاش در کتاب «التفسیر المختصر من المختصر» به چشم میخورد. برطبق این قول، تفسیر قرآن، شامل انواعی است. از جمله تفسیر ناسخ و منسوخ، تفسیر محکم و متشابه؛ و .
۷) حکمت، علم است. در توضیح این وجه، در میان اقوالی که ذکر شده است، این قول ابراهیم تمیمی به چشم میخورد: علوم بر سه دستهاند؛ ۱) علوم دنیوی. ۲) علم دنیوی و اخروی. ۳) علمی که نه به کار دنیا میآید و نه به کار آخرت. علم دنیوی، علومی چون طب و نجوم و علومی ازین دست را در بر میگیرد و اما علم دنیوی و اخروی قرآن و فقه است و علمی که نه به کار دنیا میآید و نه به کار آخرت، شعر است.
۸) حکمت، اصابت در اقوال است. یعنی آنگاه که گویندهای سخن گوید، سخن خدای گوید و چون خاموشی گزیند گویی که با خداست (دل از سر خلوت با خدای خاموشی گزیند). در توضیح این وجه، این قول نیز به چشم میخورد: یعنی هر که کمتر گوید، بیشتر به صواب باشد (یعنی هر که کم گوید گزیده گوید) و هر که بیشتر گوید کمتر به صواب باشد.
۹) حکمت، احادیث نبی است که در آنها احکام قرآن شرح شده و مجملات آن به تفصیل رسیده است. مانند بیان احکام نماز، زکات، حد دزدی و زنا و خمر .
۱۰) حکمت، اصابت در اقوال و اعمال و ارادت است. یعنی [حکیم] جز سخن خدای نگوید، جز برای پروردگار نکند و جز آنچه او میخواهد، نخواهد.
۱۱) حکمت، حیا از خداوند و حفظ حرمت نبی و رعایت حقوق زن و فرزند و همسایه است.
۱۲) حکمت، ورع است. و ورع چهار گونه است: ۱) حفظ زبان از غیبت و دروغ. ۲) پرهیز از حرام و لقمهی شبهه. ۳) پاکدامنی. ۴) پالودن دل از کین و حسد.
۱۳) حکمت، حفظ و محافظت قرآن است از سویدای جان. در توضیح این وجه این فرمایش نبی (ص) را ذکر میکند که: کسی که قرآن را به نیکی آموخته است با فرشتگان همپایه است.
۱۴) حکمت، فهم لطائف، وجوه و معانی قرآن است. و در توضیح این وجه آورده است که قرآن دارای هفت معنای ظاهر و باطن و اشارات و امارات و لطائف و دقایق و حقایق است. ظاهر آن برای عوام است و باطن آن برای خواص. اشارات برای گزیدگان خواص، امارات آن برای اولیا و لطایف آن برای صدیقین و دقایق برای محبین و حقایق برای نبیین است. ]۳۲[
به خرگوشی، اقوال صوفیانه -از جمله دو بیت شعر ]۳۳[- و کراماتی هم منسوب است. و ابوالفضل محمد بن عبدالله صرام هیری نیشابوری (متوفی ۴۹۹) که صحبت او را دریافته بود، از آن حکایات و اقوال بسیار نقل میکرده است ]۳۴[. شیخ فریدالدین عطار نیشابوری نیز این حکایت را، که به دوستی خرگوش با ابوعلی دقاق اشاره دارد، در کتاب خود «تذکرهالاولیا» آورده است: «یک روز استاد بوسعید خرگوشی و استاد ابوعلی (دقاق) را از حمام باز آورده بودند و هر دو بیمار بودند. استاد بوعلی بدو گفت: چه بود اگر همچنین هر دو به سلامت نشسته باشیم تا وقت نماز در آید و به تعجب بماندم که چندین بار طهارت میباید کرد و ایشان هر دو را یک علت بود. بوسعید دهان برگوش استاد نهاد و گفت: راست بدان ماند که ستیزه همیکند لیکن هر چه از او بود خوش بود». ]۳۵[
● ابوسعد خرگوشی نیشابوری: گذشتن از جهان
تاریخ وفات ابوسعد را به اختلاف ۴۰۶ ]۳۶[، یا جمادیالاول ۴۰۷ ]۳۷[، ذکر کردهاند. قاضی نیشابور، ابوعمر بسطامی، بر وی نماز خواند و در تعزیهاش مجلسها کردند و نه تنها مسلمین، که اهل ذمه هم به سوگش نشستند. جسدش را در خانقاهش در کوی خرگوش به خاک سپردند و مدفنش زیارتگاه عامه شد که به آن متوسل میشدند و از آن شفا میطلبیدند. ]۳۸[
● خرگوشی نیشابوری؛ آثار
خرگوشی، آثار بسیاری تالیف کرد که در شرق و غرب بلاد و سرزمینهای اسلامی رواج یافت ]۳۹[. مهمترین اثر او به «تهذیبالاسرار»، یا آنچنانکه حاجی خلیفه ]۴۰[، گفته به «تهذیبالاسرار فی طبقات الاخیار» نامبردار است. سبب تالیف کتاب را خود خرگوشی در مقدمهی تهذیبالاسرار چنین بیان میدارد: «شیخی از صوفیان، از من خواست تا کتابی کنم در مذاهب اهل تصوف و آداب سیرشان و افعال و اقوالشان و مستند هر یک از آنها از آیتی محکمه یا سنتی ماثوره یا حکایتی از سلف. و این مقدور نیفتاد و آن شیخ از جهان درگذشت. ولی خواستش همواره در خاطر میبود و پس از دیری به تالیف آن عزم کردم و هم بدان ایام یکی از اصحاب آن شیخ را به خواب دید در هیاتی زیبا و جامهای پاکیزه که به دیدار من همی آمدی و آن رویا رغبت در من بیفزود و آغاز کردم به نوشتن این کتاب». ]۴۱[
تهذیب الاسرار، در زمرهی آثار قدیم و طراز اول صوفیه محسوب است و بهگفتهی دکتر پورجوادی، اهمیت آن از لحاظ تاریخی، بیش و کم در ردیف کتابهای «اللمع سراج»، «التعرف کلاباذی» و «رسالهی قشیریه» است و از جهاتی مهمتر از آنها. این کتاب متعلق به سنت عرفانی و صوفیانهی نیشابور است و از منابع اصلی قشیری در رسالهی قشیریه و ابوحامد غزالی در «احیاءالعلوم» بوده است ]۴۲[. تهذیبالاسرار، حتی در تبویب رسالهی قشیریه اثر گذاشته است. به عنوان نمونه، باب «خلق» در رسالهی قشیریه متاثر از باب «حسن خلق»، در کتاب تهذیب الاسرار است. ابوحامد غزالی نیز مطالب تهذیب الاسرار را برگرفته و بدون ذکر ماخذ، در کتاب خود -احیاء العلوم- آورده است. مطالبی که غزالی از خرگوشی گرفته عبارتند از: ۱) حسن خلق، ۲) سخاوت، ۳) ایثار، ۴) تواضع، ۵) محبت و شوق، ۶) اخلاص، ۷) صدق، ۸) مراقبه، ۹) تفکر، ۱۰) سخنانی که مشایخ در هنگام مرگ گفتهاند و رویاهایی که خود دیدهاند یا دیگران دربارهی ایشان دیدهاند ]۴۳[. تهذیبالاسرار، نخستین دستینهی صوفیانهی نیشابوری است و نیز نخستین کتاب جامع در شرح تصوف که در هفتاد باب به نگارش درآمده ]۴۴[. خرگوشی، ابواب کتاب را با نقل احادیثی از پیامبر آغاز میکند و سپس به نقل اقوال و حکایاتی دربارهی پیامبران و صحابه، تابعین، پارسایان و اهل تصوف و ملامتیان و گاه دولتمردان میپردازد، تهذیبالاسرار، مشحون از اخبار و معارف صوفیه و داستانهای عرفانی و مواعظ اخلاقی شده است ]۴۵[. آربری به سبب تشابه تدوین تهذیبالاسرار به «اللمع سراج» و نیز ماخوذ بودن پارهای مطالب آن از اللمع و هم این نکته که تهذیبالاسرار، مستقیماً از خود خرگوشی نیست، بلکه به روایت شخصی زاهدنما و ریاکار به نام ابوعبدالله محمد بن احمد بن موسی شیرازی (متوفی ۴۳۹) است، در اهمیت آن تردید کرده، اما این نکته را نیز انکار نکرده که بسیاری از ابواب تهذیبالاسرار کاملتر از اللمع است و مطالبی در تهذیب آمده که نه در اللمع یافت میشود و نه در کتابی دیگر ]۴۶[. برای نمونه، میتوان «باب السخا» و «باب الملامتیه» را نام برد. البته ممکن است که هم خرگوشی و هم سراج به اثر دیگری چون اللمع ابوبکر مفید نظر داشتهاند ]۴۷[.
از ابواب پراهمیت و بکر تهذیبالاسرار، که اغلب مورد غفلت محققانی که راجع به ملامتیه تحقیق کردهاند، واقع شده است، بابی است راجع به ملامتیه، تحت عنوان «فی ذکر الملامتیه و صفاتهم و شعارهم والفرق بین الصوفیه و بینهم فی الاقوال والاحوال والافعال و ما قیل فیهم»، که از قدیمیترین منابع درباب ملامتیه است و حتی پیش از رسالهی سلمی به نگارش درآمده و در عین داشتن شباهت بسیار از نظر شکل و صورت و تدوین با رسالهی سلمی، از آن منظمتر و حسابشدهتر است و حتی میتوان گفت که سلمی، در نگارش بخش اول «اصول الملامتیه» و نیز کتاب «الفتوه» خود از تهذیبالاسرار سود جسته است ]۴۸[. از فواید جالب توجه تهذیبالاسرار اقوال فراوانی است که خرگوشی از ائمهی شیعه (علیهم السلام) و در راس ایشان حضرت علی (ع) آورده است ]۴۹[.
● دومین کتاب خرگوشی، «شرف النبی» در ۹۰ فصل از سیرههای نامدار پیامبر اکرم
(ص) است -هر چند بخش اعظم آن در شمائل و دلایل نبوی است ]۵۰[ـ به «تفاریق» موسوم است به دلائل النبوه ]۵۱[، شرف النبوه ]۵۲[، شرف المصطفی ]۵۳[، المبتدا و المبعث ]۵۴[. تاریخ تالیف کتاب بر ما روشن نیست، اما به گفتهی مرحوم طاهری عراقی، میتوان احتمال داد که تالیف آن پس از سال ۳۸۴ و محتملاً بین سالهای ۳۸۵ و ۳۹۰ صورت گرفتهاست ]۵۵[. شرفالنبی، در اصل، گویا چندین مجلد بوده ]۵۶[، و به گفتهی کتانی و حاجی خلیفه در ۸ مجلد به نگارش درآمده است ]۵۷[. آنچه خرگوشی، از آن به «شرف» تعبیر کرده همان است که در اصطلاح برخی دیگر از مؤلفان «خصائص» نامیده شده است. یعنی آنچه از «شرفها» که به رسول اکرم اختصاص داشته است ]۵۸[. این کتاب، هر چند از منابع درجه اول سیره و مغازی نیست و از نظر احتوا بر روایات تاریخی اهمیتش اندک است. ولی در بین این کتب به سبب قدمت، شهرت و رواج خاصی داشت و مورد قبول عام بود و نیز دستمایهای برای واعظان و مذکران. حسن ترتیب و تبویب و خلو روایات از اسانید، احتمالاً از موجبات آن قبول عام بوده است.
به عقیدهی مرحوم طاهری عراقی، تاریخ تطور علم سیره و نیز سیر عقیدهی مسلمین در حق پیامبر اکرم (ص) بدون شناسایی آن ناقص خواهد بود ]۵۹[. خرگوشی، به هنگام مجاورت کعبه، اجازهی روایت شرفالنبی را به دو تن از عالمان اندلس که سالها مجاور کعبه بودند، یکی ابو محمد عبدالله بن سعید شنتجالی (متوفی ۴۳۶) و دیگری احمد بن هشام قرطبی (متوفی ۴۳۰) داده بود ]۶۰[. از این کتاب، یکی اصل عربی آن است که تحت عنوان «شرف المصطفی»، توسط ابوعاصم نبیل بن هاشم الغمری آل با علوی، به سال ۱۴۲۴ق، در بیروت چاپ شده است. این کتاب به روایت امام قشیری به جای مانده است. تصحیح کتاب، از روی سه نسخهی برلین به شمارهی ۹۵۷۱، نسخهی بریتانیا شمارهی ۵۰۹ و نسخهی ظاهریه شمارهی ۳۵، صورت گرفته و مرجع اصلی مصحح، نسخهی ظاهریه است ]۶۱[. دیگری ترجمهی فارسی آن است -که در قرن ششم صورت گرفته- از امام نجمالدین محمود بن محمد بن علی راوندی. نثر راوندی، ساده، روان و بیتکلف است و شیوایی آن گاه به مرز فصاحت میرسد.
سومین کتاب خرگوشی، «الاشاره و العباره» نام دارد که بخشهای قابل توجهی از آن در کتابی به نام علمالقلوب -که به غلط به ابوطالب مکی نسبت دادهشده ]۶۳[- بازمانده است ]۶۲[. الاشاره و العباره، پس از «قوت القلوب» ابوطالب مکی، مهمترین منبع و ماخذ علمالقلوب بوده است و مؤلف علمالقلوب چندین بار به مناسبتهای مختلف از خرگوشی یاد کرده و مطالبی از کتاب او را نقل کرده است ]۶۴[.
«البشاره و النداره فی تعبیر الرویا و المراقبه»، یکی از متون کهن دربارهی تعبیر رویاست و تعبیرات بسیاری از آن مبتنی است بر اقوال ابنسیرین و ابراهیم بن محمد کرمانی. علاوه بر این، کتاب، مشتمل بر مطالبی است که در باب تاریخ اجتماعی و کیفیت زندگی و پندارهای مردمان آن زمان و نیز مباحث لغوی مفید است. خرگوشی، در این کتاب، رویای صحیحهی صادقه را از طرق وحی به انبیا و مبین حقایق اعمال، عواقب امور میداند ]۶۵[. این کتاب، هنوز به صورت خطی است و به چاپ نرسیده است. کهنترین نسخههای آن عبارتند از: نسخهی واتیکان، ویدا ۱۳۰۴ ( ۲ ) ( گ ۳۱۴ ـ ۲۳۰ قرن ۵ هـ) و نسخهی کتابخانهی بریتانیا ۰V . ۶۲۶۲ ( ۲۵۸ قرن هفتم ) ]۶۶[.
افزون بر اینها، کتابهایی دیگری چون «شعارالصالحین» ]۶۷[، اللوامع ]۶۸[، الفتوه ]۶۹[، سیرالعباد و الزهاد ]۷۰[ و کتاب الزهد ]۷۱[ نیز به وی منسوب است. البته معلوم نیست که این دو کتاب اخیر، دو نامند بر یک کتاب یا هر کدام کتابی مستقلاند. و جز اینها یک تفسیر ]۷۲[ و نیز تاریخی در باب نیشابور ]۷۳[ به وی منسوب است که به گفتهی مرحوم طاهری عراقی انتساب کتاب اخیر به خرگوشی صحیح به نظر نمیرسد و مراد از اشارهی منابع به آن ظاهراً اطلاعات پراکندهای است که از آثار خرگوشی، دربارهی رجال نیشابور میتوان به دست آورد و نه کتابی مفرد در تاریخ نیشابور ]۷۴[.
ابوسعد خرگوشی نیشابوری
(عبدالملک بن ابی عثمان محمدبن ابراهیم خرگوشی نیشابوری)
Abu-Sa۰۳۹;d, Khargushi [Xarguši] -ye Neyshaburi
Sufi - ye Neyshabur
صوفی و اندیشمند اسلامی قرن چهارم هـ . ق
پدیدآورندهی «تهذیبالاسرار فی طبقات الاخیار»، «شرف النبی»،
«الاشاره و العباره»، «البشاره و النداره فی تعبیر الرویا و المراقبه» و چند اثر ارزشمند دیگر
پینوشتها:
۱.طاهری عراقی، احمد، «ابوسعد خرگوشی»، مجله معارف، دورهی پانزدهم، آذر- اسفند ۱۳۷۷، شمارهی پیاپی ۴۵، ص ۷.
۲.ابن قیسرانی، محمد بن طاهر، الموتلف و المختلف، بیروت، ۱۴۱۱، ص ۵۹.
۳.سمعانی، عبدالرحمن بن محمد بن منصور، الانساب، حیدرآباد، ج ۵، ص ۸۶؛ یاقوت حموی، شهابالدین ابی عبدالله، معجم البلدان، بیروت، ۱۹۹۵، ج ۲، ص ۳۶۱.
۴.فارسی، عبدالغافر، کتاب السیاق، چاپ عکسی فرای، سال انتشار ۱۹۶۵، ص۴۷؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، سال انتشار ۱۴۱۷، ج ۱۰، ص ۴۳۱.
۵.کتانی، محمد بن جعفر، رساله المتسطرفه، قاهره، ص ۱۹؛ ابن عماد حنبلی، ابن فلاح، شذرات الذهب، بیروت، ۱۳۹۹، ج ۳، ص۱۸۴.
۶.خرگوشی، ابوسعد، شرف النبی، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۱، ص ۲۴۷.
۷.حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، تاریخ نیشابور، تهران ۱۳۳۹، ص ۱۰۳.
۸.همان، ص ۹۵؛ سبکی، تاجالدین، طبقات الشافعیه، ج ۵، ص ۲۲۳.
۹.سمعانی، همان، ج ۵، ص ۱۰۲؛ ابن عساکر دمشقی، علی بن حسن، تبیین کذب المفتری، دمشق، ۱۴۰۴، ص ۲۳۳. البته به گفتهی زکریا قزوینی (آثار البلاد و اخبار العباد، وستقلد، ۱۹۶۷، ج ۱، ص ۳۱۹) خرگوشی در اواخر عمر روش فقر را اختیار کرد و از کسب دست چون کلاهدوزی امرار معاش میکرد.
۱۰.سمعانی، همان، ج ۵، ص ۸۶؛ ابن اثیر، عزالدین، الباب فی تهذیب الانساب، بیروت، ۱۴۱۴، ج۱، ص۴۳۶.
۱۱.بغدادی، همانجا؛ ابن عساکر، همان، ص ۲۳۵.
۱۲.طاهری، همان ، ص ۱۱.
۱۳.فارسی، همانجا؛ سمعانی، همان، ج ۵، ص ۱۰۱؛ یاقوت؛ ابن عساکر، همانجاها.
۱۴.سمعانی، همانجا؛ ذهبی، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلا، بیروت، ۱۴۰۲، ج ۱۵، ص ۲۵۶؛ سبکی، همان، ج ۵، ص ۲۲۴ و ص ۲۲۲؛ بغدادی، همانجا.
۱۵.طاهری، ص ۱۱.
۱۶.بغدادی، همانجا.
۱۷.فارسی، همانجا؛ ابن عساکر، همان، ص ۲۳۴.
۱۸.بیهقی، علی بن زید، تاریخ بیهق (حیدرآباد)، ص ۳۰۴ و ص ۳۰۵؛ عتبی، ابونصر، التاریخ الیمینی در حاشیهی شرح المنینی (مصر، ۱۲۸۶)، ج ۲، ص ۱۲۷.
۱۹.دربارهی مدرسهی خرگوشی: ابن عساکر، همانجا؛ Bulliet , w . Richard , The Patricians of Nishapure , Cambridge , Mass , ۱۹۲۷ , PP . ۲۵۱ , ۲۵۲. و درباب اساتید مدرسهاش: صریفینی، محمد بن ازهر، منتخب کتاب السیاق، ۲۵ آ؛ فارسی، همان، ۸۶ آ.
۲۰.بیهقی، همان، ص ۳۱۹.
۲۱.یاقوت؛ ابن عساکر، ابن اثیر همانجا ها.
۲۲.طاهری، همان، ص ۱۲.
۲۳.روشن، محمد، مقدمهی شرف النبی، ص سیوپنج.
۲۴.خرگوشی، همان، ص ۲۵۹ و ۲۵۲ در صفحهی ۲۹۹ نیز از خبر برادری پیامبر اسلام با حضرت علی یاد میکند. ناگفته نماند که داوری او دربارهی پیامبر و خلفای راشدین نیز با بینشی بیتعصب قرین است (صفحات ۲۳۶ و ۲۳۵ ).
۲۵.طاهری، همان، ص ۱۳.
۲۶.پورجوادی، نصرالله، منبعی کهن در باب ملامتیهی نیشابور، مجلهی معارف، دورهی پانزدهم، فروردین- آبان ۱۳۷۷، شمارهی پیاپی ( ۴۳ ـ ۴۴)، ص ۱۹.
۲۷.massignon , Louis , La Passion de Hallaj – Paris , ۱۹۷۵ , Vol II , P . ۱۱۴ .
۲۸.پورجوادی، همان، ص ۱۶ و نیز صفحهی ۳۲ بند اول از باب سوم تهذیب الاسرار.
۲۹.سلمی، رساله الملامتیه، تصحیح ابوالعلا عفیفی، قاهره، ۱۳۶۲ هـ ( ۱۹۴۵ م )، ص ۷۷ و ۷۸ و در مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی، گردآوری نصرالله پورجوادی ، صفحات ۴۰۳ و ۴۰۴؛ ابن عربی، فتوحات مکیه ، ج ۳، ص ۳۶ و ص ۳۴.
۳۰.پورجوادی، همان، ص ۱۳. هر چند که خرگوشی سعی داشته تا فقط تفاوتهای میان این دو طریقه را نشان دهد، لیکن با توجه به اینکه وی با ملامتیهی نیشابور ارتباط داشته و ملامتیهی عهد وی نیز به گفتهی خواجه عبدالله (طبقات الصوفیه، تصحیح عبدالحی حبیبی، ص ۱۰۵) هنوز تهاون شرع و زندقه و بیادبی و بیحرمتی بردست نگرفته بودند، انتقاداتی که دیگر نویسندگان صوفی چون هجویری (کشف المحجوب، چاپ ژوکوفسکی، ص ۷۵)، نجم رازی (مرصادالعباد، به اهتمام محمد امین ریاحی، ص ۲۶۱)، کلاباذی (التعرف، ویرایش احمد شمسالدین ص ۱۱۷) و ابوابراهیم مستملی بخاری (شرح التعرف، تصحیح محمد روشن، ج ۳ ص ۱۲۸۶) بر ملامتیان وارد میآوردند، در آثار وی به چشم نمیخورد.
۳۱.پورجوادی، نصرالله، «بازماندههای الاشاره و العباره ابوسعد خرگوشی در کتاب علم القلوب»، مجلهی معارف، دورهی پانزدهم، آذر- اسفند ۱۳۷۷، شمارهی پیاپی ۴۵، ص ۳۸.
۳۲.مکی، ابوطالب، علم القلوب، تصحیح عبدالقادر عطا، قاهره، ۱۳۸۴، ص ۱۹ تا ۲۹.
۳۳.الیک جئنا و انت بنا ولیس رب سواک یغنینا بابک رجب فناوه کرم تووی الی بابک المساکینا قزوینی ، همانجا؛ ابن عساکر، همان، ص ۲۳۶.
۳۴.فارسی، همان، ۴۷ آ ، ب ـ ۱۴ آ.
۳۵.عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیا، به کوشش دکتر محمد استعلامی، تهران، ۱۳۷۸، ص ۶۵۱.
۳۶.بغدادی؛ یاقوت؛ ابن اثیر، همانجا.
۳۷.سمعانی؛ ذهبی؛ ابن عساکر، همانجاها؛ اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافیه، بیروت، ۱۴۰۷، ج ۱، ص ۴۷۷؛ ابن عماد، همانجا.
۳۸.فارسی، همانجا؛ سمعانی،ص ۸۶ و ص ۱۰۲.
۳۹.اسنوی، همان، ج ۱، ص ۲۲۹؛ فارسی، همانجا.
۴۰.حاجی خلیفه، کشف الظنون، تهران، ۱۳۸۷، ج ۱، ص ۵۱۴.
۴۱.طاهری، همان، ص ۱۶، به نقل از نسخهی برلین شمارهی ۲۸۱۹، ق ۳ ب.
۴۲.پورجوادی، تهذیب الاسرار خرگوشی، نشردانش، سال هفدهم، شمارهی سوم، پاییز ۱۳۷۹، ص ۶۸؛ همو، منبعی کهن در باب ملامتیه، ص ۹.
۴۳.همو، «غزالی و مآخذ صوفیانهی او»، معارف، دورهی هفدهم، شمارهی ۳، آذر -اسفند، ۱۳۷۹، ص ۵۶ ـ ۵۷ ـ ۵۸ ـ ۵۹ .
۴۴.همو، «تهذیب الاسرار خرگوشی»، نشر دانش، همانجا.
۴۵.همو، «غزالی و مآخذ صوفیانهی او»، ص ۵۸.
۴۶.ARBery . Artor . BSOAS , Vol XIX , PP . ۳۴۵ , ۳۴۹ ; EI۲ , IV , P . ۱۰۷۴.
۴۷.پورجوادی، منبعی کهن در باب ملامتیه، ص۹. چنانکه دکتر پورجوادی متذکر شده، آربری، میپنداشته که اللمع سراج کتابی اصیل است و سراج در تالیف آن از کتابی دیگر سود نجسته است و از همین روی ایشان توجه میدهند به این قول خواجه عبدالله که حکایت از این دارد که سراج اللمع را به تقلید از کتاب اللمع ابوبکر مفید نگاشته است: «شیخالاسلام گفت که بوبکر مفید نام وی محمد بن ابراهیم است. امام بود، بزرگ از شهر جرجرایا، وی (را) کتاب لمع است. اینک لمع سراج بر آرزوی آن کرده اما در بوی آن نرسیده».
۴۸.همو، «منبعی کهن درباب ملامتیه»، ص ۲۹ ـ ۲۸ ـ ۱۰، این باب را دکتر پورجوادی در مقالهی مذکور معرفی و چاپ کردهاند؛ طاهری، همان، ص ۱۶.
۴۹.پورجوادی، همان منبع، ص ۱۰.
۵۰.طاهری، همان، ص۲۰ ـ ۱۹.
۵۱.ابن اثیر، همانجا؛ ذهبی، العبر فی خبر عن غبر (کویت، ۱۹۶۱)، ج ۳، ص ۹۶.
۵۲.حاجی خلیفه، همان، ج ۲، ص ۱۰۴۵.
۵۳.ابن خیر، محمد، فهرسه (بیروت ،۱۳۹۹)، ج ۲، ص ۲۸۹؛ سخاوی، شمس الدین محمد، اعلان بالتوبیخ (بغداد ،۱۳۸۲ )، ص ۱۶۹.
۵۴.فارسی، همانجا.
۵۵.طاهری، همان، ص ۲۳.
۵۶.سخاوی، همانجا.
۵۷.کتانی، همان ص ۸۱؛ حاجی خلیفه، همانجا.
۵۸.طاهری، همان ، ص ۱۹.
۵۹.همو، ص ۲۴ ـ ۲۳.
۶۰.ابن بشکوال، خلف بن عبدالملک، کتاب الصله، مادرید، ۱۸۸۳.
۶۱.نبیل بن هاشم، مقدمه شرف المصطفی، ج ۱، ص ۴۸.
۶۲.روشن، محمد، همان، ص بیست وهشت.
۶۳.مجتبایی، فتحالله، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی،ج ۵، ص ۶۳۱؛ پورجوادی، بازماندههای الاشاره والعباره، ص ۳۶.
۶۴.پورجوادی، همان، ص ۳۷ و ۳۸.
۶۵.طاهری، همان، ص ۱۷.
۶۶.سزگین، فواد، تاریخ نگارشهای عربی ، تهران، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۹۸۱؛ بروکلمان، کارل ، تاریخ ادب العربی، قاهره، چاپ دوم، ج ۴، ص ۸۴ و ۸۵.
۶۷.حاجی خلیفه، همان، ج ۲، ص ۱۰۷۴.
۶۸.همو، ج ۲، ص ۱۵۶۹.
۶۹.خرگوشی، شرفالمصطفی، تصحیح نبیل بن هاشم، بیروت، ج ۴، ص ۴۱۳. با توجه به اینکه خرگوشی به گفتهی خود صاحب کتابی به نام الفتوه بوده، شاید بتوان این احتمال را داد که سلمی -همانطور که دکتر پورجوادی متذکر شدهاندـ در نگارش رساله ملامتیه و نیز الفتوه خود علاوه بر اینکه برتهذیبالاسرار خرگوشی نظر داشته است از الفتوه او نیز سود برده باشد.
۷۰.یاقوت، همانجا؛ ابن اثیر، همانجا؛ نبیل بن هاشم (مقدمهی شرفالمصطفی ، ص ۲۵)، احتمال میدهد کهسیرالعباد والزهاد نام دیگر تهذیب الاسرار باشد.
۷۱.ذهبی، سیر اعلام النبلا، همانجا؛ همو، العبر فی خبر عن غبر، ج ۳، ص ۹۶.
۷۲.همو، تذکره الحفاظ ( حیدرآباد )، ۱۹۸۰، ج ۳، ص ۱۰۶۷؛ همو، سیر اعلام، همانجا.
۷۳.بیهقی، ص۳۰۵ و ص۳۰۴؛ ابن عساکر،ص ۲۳۵.
۷۴.طاهری، همان، ص ۱۵.
منبع:
حمیدی، سیدمهدی. «صوفی نیشابور»، وبگاه مجذوبان نور
ققنوس شرق (فرزند نیشابور)
http://abarshahr.blogfa.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست