چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

در انتظار ظهور


در انتظار ظهور

سلام آقا جانم مهدی جان.
از وقتی که شکوفا شدم هنوز لیاقت دیدن تو را نداشته ام. دیگر طاقت انتظارت را ندارم؛ حتی طاقت گریه کردن و چشم انتظار ماندن را.
پس کی می آیی؟ جمعه ای باز گذشت …

سلام آقا جانم مهدی جان.

از وقتی که شکوفا شدم هنوز لیاقت دیدن تو را نداشته ام. دیگر طاقت انتظارت را ندارم؛ حتی طاقت گریه کردن و چشم انتظار ماندن را.

پس کی می آیی؟ جمعه ای باز گذشت و تو نیامدی ای مهدی جانم!

ای بهترین دوست من همه ی شیعیان عاشق و چشم انتظار دیدن تو هستند، دل تنگی می کنم شبی خوابت را دیدم آرام ننشستم خوابی که مرا به نفس نفس انداخت خواب گریه تو، هنگامی که داشتم به خانه می آمدم به مشامم بوی گل یاس می آمد گل های یاسی که هر روز در باغچه به امید تو آواز می خوانند، گل های یاسی که عطر آن در خانه همسایه ها می پیچید. آری هر روز بوی تو را حس می کنم ولی نمی بینمت و حسرت می خورم. نمی دانم کجایی! فقط می دانم که شاید در بیابانی خیمه زده ای یا در قبرستان بقیع برای مادر پهلو شکسته ات گریه می کنی یا نامه های مردم را در چاه جمکران می خوانی، چاهی که مردم به امید تو، نامه های حسرت دیدن تو را می نویسند و مشکلات خود را برای تو مطرح می کنند. امیدوارم روزی لبخندی به لب هایت ببینم پس کی می آیی؟

از طرف یکی از منتظرانت: عطیه قدرتی/ قم