سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
نقش خوب و زشت
![نقش خوب و زشت](/web/imgs/16/152/sxdii1.jpeg)
تصور برخی بر این است كه شرط لازم برای عاشق شدن برخورداری از شرایط برونی و ظواهر مادی است، مانند ثروت، خانه و زیباییهای جسمی و اندام و غیره، لذا از عاشق شدن میترسند و از آن میگریزند و خود را لایق آن نمیدانند.
اما مولانا این جهتگیری را قویا رد میكند و هنر عشق ورزیدن را نوعی جهتگیری ذهنی و بینش و نگرش عرفانی و اراده و مجاهدت و همت عالی میداند:
منگر اندر نقش خوب و زشت خویش
بنگر اندر عشق و در مطلوب خویش
مولوی و شمس برای عشق قوانینی از این قرار بر میشمارند:
۱ ) پاكباختگی و پرهیز از صرفه و سود: نخستین اصل عشق، دست شستن از سود و حرفه و پای نهادن بر دلبستگیهایی چون مال و جاه و جان و حتی آبروست:
صرفه مكن، صرفه مكن، صرفه گدارویی بود
در پاكبازان ای پسر فیض و خداجویی بود
۲ ) پایداری و شكیب: عشق راهی دشوار در میان تلخیها و نامرادیهاست، در نتیجه مردانی پولادینگام میجوید تا این وادی پرخون و هراس را تا پایان آن درنوردند. عشق جلالالدین از دست عشقهای نرم و نازك و به اصطلاح رمانتیك نیست، بلكه عشقی است آمیخته به جنونی خونآلود، حماسی و پهلوانانه. او عاشقی است دیگر از همرهان سست عناصر و...
این عشق همی گوید كانكس كه مرا جوید
شرطی است كه همچون زر در كوره قدم دارد
۳) بریدن از غیر و پیوستن به او: آنان كه با عشق قرار میبندند تكلیف دارند كه قرار دیگری را كه نه در این راه است، بگسلند. خویشی و پیوستگی، دوستی و همدلی، حسب و تبار، حتی فرزندی و پدری، چنانچه همسوی با عشق نباشد، رها و فراموش میشود. آنگونه كه شمس خود را مرغ آب خواند و پدر را مرغ خاك و خشكی، كه در اثر یك رویداد طبیعی آشنایی و پیوند یافته بودند. مولوی نیز این درس بزرگ شمس را در مكتب عشق آموخته بود:
برادرم، پدرم، اصل و فضل من عشق است
كه خویش عشق بماند، نه خویشی نسبی
۴) بینیازی از دیگران و نیاز به او: نگاه به حق و استغنا از غیر، پایه همه ادیان راستین آسمانی است و مومنان و موحدان راستین بر آن پایبندی داشتهاند، اما مولوی به این اصل بزرگ عشق، جلال بیشتری داده و بر رعایت آن در آیین عشق- كه او را تا اوج استغنای انسانی بالا برده بود- اصرار و پافشاری دارد:
همچو موسی كم خوریم از دایه شیر
زانكه مست شیر و پستان توایم
۵ ) داشتن نگاهی متفاوت: هر یك از مسلكها و مشربها، نوعی نگاه منجمد و بیتحرك درباره جهان و حوادث و پدیدههای آن دارند. آنان هر پدیدهای را بر مبنای سود و زیان مسلك یا زندگی خویش میسنجند. این امر آنان را از دیدن حقایق ناتوان میكند؛ و در بیراهه خطا و تباهی میغلطاند. اما عاشق، جهان را در پرتو عشق و به دور از هرگونه خودمحوری و تعصب، یا رقابت و حسادت و حقشكنی مینگرد و در نتیجه هر چیزی را در جایگاه شایسته آن مینشاند.
این عشق اگر چه پاك است ز هر صورت
در عشق پدید آید هر صورت زیبایی
صابر محمدی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان پزشکیان دولت چهاردهم حرم شاهچراغ دولت رئیس جمهور ترور انتخابات سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری مجلس شورای اسلامی رهبر انقلاب
ایران زلزله هواشناسی تیراندازی شاهچراغ شیراز شهرداری تهران پشه آئدس تب دنگی سازمان هواشناسی وزارت بهداشت شورای شهر تهران
قیمت طلا قیمت خودرو یارانه نقدی حقوق بازنشستگان قیمت دلار قیمت مسکن خودرو دولت سیزدهم ترافیک بازار خودرو برق ایران خودرو
امام حسین روز عاشورا لیلی رشیدی محمدرضا گلزار تلویزیون مداحی فیلم سینمایی دفاع مقدس سینمای ایران سینما
فناوری
دونالد ترامپ رژیم صهیونیستی ترامپ فلسطین غزه آمریکا ترور ترامپ اسرائیل روسیه جنگ غزه ایالات متحده آمریکا جو بایدن
پرسپولیس فوتبال استقلال رئال مادرید علیرضا بیرانوند یورو 2024 تیم ملی اسپانیا رامین رضاییان تیم ملی انگلیس باشگاه پرسپولیس لیگ برتر نقل و انتقالات
همستر کامبت هوش مصنوعی دیابت ناسا کد مورس اپل
سلامت تخم مرغ طب سنتی ویتامین دی کاهش وزن