شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

علمی شدن گردشگری (1)



      علمی شدن گردشگری (1)
نوشته جعفر جعفری؛ ترجمه امیر هاشمی مقدم

شاید تعداد اندکی از صنایع، به سرعت گردشگری دگرگون شده باشند – و در کل، علیرغم ریشه کهنی که دارد، اساساً [این دگرگونی] در چند دهه اخیر رخ داده است. همچون در جوامع و کشورهایی که چشم انداز اقتصادی شان را در گردشگری یافته و کوششهای شان را بر یافتن روزنه ای به پتانسیلهای آن متمرکز کرده اند، گردشگری به طور ناگهانی به مثابه یک تجارت پرقدرت ظاهر شد؛ تجارتی بین المللی و فراصنعتِ جهانی. در یک چرخش زمانی کوتاه، این صنعت به رتبه نخست پس از نفت ارتقاء یافت. سپس با آن برابر شد و ناگهان در صدر قرار گرفت. اکنون نیز جایگاه بزرگترین صنعت را در جهان در اختیار دارد. بنابراین این رشد و دگرگونی موثر، کوششها را متوجه بدنه میان رشته ای دانشی کرده که می تواند این صنعت را درک کرده و برنامه و توسعه اش را در همه مراحل و حوزه های محلی، منطقه ای و بین المللی هدایت کند. این حوزه جدید، با فرایندهای علمی شدن و همچنین پیشرفت سریعش امروزه به مثابه حوزه ای مشروع و درخور رسیدگی در بسیاری از جوامع علمی پهنه جهان به رسمیت شناخته شده است. هدف این مقاله این است که دیدگاه های معطوف به گذشته و آینده درباره سیر علمی گردشگری را ترسیم کند. به طور مشخص تر، هدف این است که برخی از موقعیت های گذشته ای که به گردشگری یاری رساندند تا ابعاد و عمق دانش بودگی اش در دوره معاصر را نمایان سازد تا با این کار: شاکله چشم انداز این دانش را طرح ریزی کرده؛ به طور گزینشی از این زمینه، مباحث اجتماعی/ اقتصادی مرکزی را استخراج کند؛ نقاط عطف پژوهش میان رشته ای را برای گسترش مرزهای جدید پیشنهاد دهد؛ توانمندی این دانش را در بین چالشها و فرصتها بسنجد؛ تا به نوبه خودبتواند اداره و برنامه ریزی حال و آینده این فراصنعتِ متفاوت را رهنمون شود. در بخش تئوریک، اطلاعات به دست آمده و در بخش عملی، راهبردهای پایدار پرورانده شده، اکنون در بدنه این دانش ریشه دوانده و می تواند به همه این [بخشهای] مستقیم یا غیرمستقیم گردشگری سود برساند: بنگاه های کارآفرینی بخشهای عمومی و خصوصی که عزم توسعه دارند؛ گردشگرانی که بخشی از درآمد و اوقات فراغت شان را برای دیدن مردمان و مکانهای دور و نزدیک صرف می کنند؛ میزبانانی که جوامع و منابع شان بسیج شده و تحت تأثیر نیازهای گردشگران قرار گرفته و صنایع بسیاری که با آنها سازگار شده اند؛ و نهادهای دانشگاهی ای که درگیر پژوهش، آموزش و گسترش دانش در این حوزه شده و اکنون در بسیاری از فضاهای دانشگاهی جهان مستقر شده اند.

سیر تکاملی اندیشه درباره گردشگری

امروزه گردشگری به مثابه یک قدرت بزرگ اقتصاد جهانی و یک صنعت بزرگ جهان شمول مورد ستایش قرار گرفته است. در میان آثار منتشره سازمان جهانی جهانگردی، بسیاری از آنها به رشد ثابت این پدیده از جنگ جهانی دوم به این سو اشاره دارند. برای نمونه در سال 1950 از ورود 25.3 میلیون گردشگر بین المللی، 2.1 میلیارد دلار درآمد به دست آمد. در سالهای پایانی سده بیستم، یعنی در 1998، 524 میلیون گردشگر، درآمدی برابر 445 میلیارد دلار را ایجاد کردند. در همان سال در سراسر جهان، بودجه گردشگری داخلی و بین المللی به 3 تریلیون دلار افزایش یافت. بر اساس یک تحلیل، این مورد دوم [گردشگری بین المللی]، چندین برابر بزرگتر از هزینه های دفاعی دنیاست. به بیانی دیگر، بودجه جهانی در حوزه گردشگری فراتر از تولید ناخالص ملی هر کشوری در دنیاست؛ [البته] به استثنای امریکا و ژاپن. این ارزیابی، ظرفیت گردشگری در سالهای آغازین سده بیست و یکم را همچنان شگفت انگیز می داند [این مقاله بیش از ده سال پیش منتشر شده است؛ اگرچه چیزی از کاربردی بودن داده های آن نکاسته. م]

ثبات رشد گردشگری از جنگ جهانی دوم، و به ویژه در طول دهه های اخیر موجب بیشترین توجهات به آن، هم به عنوان یک صنعت و هم به عنوان یک پدیده شده است. نگاهی به ادبیات این دانش، پرتو تازه ای بر رشد و محبوبیت آن می افکند. برای نشان دادن این الگو، نوشته ها و بینشهای چند دهه اخیر می تواند در چهار گروه دسته بندی شود که برای هر گروه، یک موقعیت یا خط مشی شاخص اندیشه، پیشنهاد می شود. اینها، یعنی موقعیتهای «جانبدارانه»، «هشدارآمیز»، «سازگارانه» و «دانش-بنیاد» آنچنانکه بحث خواهد شد، به شیوه رویدادنگاری مطرح می شوند؛ با زمینه و موقعیتی که به [مرحله] بعدی راهنمایی می کند؛ اما نه به گونه ای که جایگزین آن شود. بلکه امروزه هر چهار زمینه به طور همزمان وجود دارند.

موقعیت «جانبدارانه» (advocacy platform): مثبت

این موقعیت نخستین، به وسیله افراد، شرکتها و نهادهایی شکل گرفت که به گونه ای مستقیم یا غیرمستقیم به دنبال زمینه اقتصادی گردشگری بودند (در این میان می توان به مواردی همچون فعالیتهای تجاری خصوصی، ارگانهای دولتی و اتحادیه های حرفه ای اشاره کرد). این گروه های علاقمند، اغلب استدلال می کنند که گردشگری یک صنعت اشتغال زا است، به بخشهای بیرون از حوزه اش نیز سود می رساند، برای بسیاری از مناطق و کشورها یک گزینه اقتصادی جدید است، برای اعضای ثابت جامعه جهانی ارز تولید می کند، و مواردی دیگر از این دست. این گروه ها همچنین برای روشن تر نشان دادن گردشگری، بر ویژگیهایی مانند: گردشگری از محیطهای طبیعی و ساخته شده به دست بشر حفاظت می کند، سنتهای گذشته را زنده نگه می دارد، برنامه های فرهنگی را فعالانه گسترش می دهد، ارتباطات بین فرهنگی را تسهیل کرده و در پی صلح جهانی است، تأکید می کنند. این دیدگاههای اقتصادی-اجتماعی هنگامی که زیر چنین نورافکنی ای بزرگ می شوند، توسعه و ترفیع گردشگری را در مقاصد دور و نزدیک سرعت می بخشد.

جدول 1: دیدگاه زمینه جانبدارانه درباره پیامدهای گردشگری

منافع اقتصادی:

  • می تواند یک صنعت پر اشتغال باشد که مشاغل تمام وقت/ پاره وقت/ فصلی/ غیرمهارتی ایجاد می کند؛
  • می تواند ارز تولید کند؛
  • می تواند بر روی زیرساختهای موجود، بنا شود؛
  • می تواند با همین تولیدات محلی توسعه یابد؛
  • می تواند توسعه را گسترش دهد؛
  • می تواند مکمل سایر فعالیتهای اقتصادی باشد؛
  • درآمد گردشگری می تواند اثرات ضریب تکاثری داشته باشد.

 

منافع اجتماعی/ فرهنگی

  • می تواند آموزش را گسترش دهد؛
  • می تواند تفاهم/صلح بین المللی را ترویج دهد؛
  • می تواند موانع زبانی/ فرهنگی-اجتماعی/ نژادی/ سیاسی/ دینی را کاهش دهد؛
  • می تواند محافظت از میراث و سنت را تقویت کند؛
  • می تواند دیدگاه جهانی و عضویت در جامعه جهانی را ترویج کند؛
  • می تواند باعث قدردانی از فرهنگ خویش شود.

 

موقعیت «هشدارآمیز» (cautionary platform): منفی

با گذشت زمان، مشاهدات اتفاقی و به همان اندازه، یافته های پژوهشی جدی درباره موضوعات و پیامدهای گردشگری آغاز کردند به چالش کشیدن موقعیت جانبدارانه. این صدای تازه که به سختی تا پیش از دهه 1960 شنیده می شد، [آنچنان] رشد کرد تا در دهه 1970، یک موقعیت هشدارآمیز شد. اعضای این جامعه پژوهشی و به ویژه آنهایی (اعم از  خصوصی یا دولتی که علاقمند به حفظ فرهنگ و طبیعت بودند، در شکل دادن به این موقعیت هشدار دهنده یا آماده باش دخیل بودند. پیام آنها به زیانهای افتصادی محدود نمی شد، [بلکه] بحث می کرد که این صنعت مشاغل فصلی و غیرماهرانه ایجاد می کند، تنها به شرکتهای بزرگ و بنگاههای تجاری سود می رساند، به منابع طبیعی و مناظر آسیب می رساند، مردمان و فرهنگهای شان را کالایی می کند [بحث کالایی شدن فرهنگ یا Cultural Commoditization] و ساختار جوامع میزبان را نیز به هم می زند. امروزه این موقعیت دوم، از رد کردن بدون درنگ موقعیت اولیه [جانبدارانه] به سوی اعلام محاسبه شده و دقیق درباره پیامدهای ناخوشایند گردشگری تغییر موضع داده است.

جدول شماره 2: دیدگاه های زمینه هشدارآمیز درباره نتایج گردشگری:

هزینه های اقتصادی:

  • می تواند باعث تورم شود؛
  • [پول به دست آمده از گردشگری] می تواند خیلی زود از چرخه اقتصادی شود؛
  • می تواند فصلی بوده و به بیکاری کمک کند؛
  • می تواند به تغییرات/ شایعات/ شیوع بیماری ها/ نوسانات اقتصادی حساس باشد؛
  • می تواند منتج به توسعه اقتصادی نامتوازن شود؛
  • می تواند وابستگی خارجی [به کشورهای گردشگر فرست] ایجاد کند؛
  • می تواند اثر نمایشی [demonstration effects: الگوپذیری بومیان از رفتارهای مصرفی گردشگران] را افزایش دهد؛
  • می تواند منابع را از بین برده و آلودگی بصری ایجاد کند.

 

هزینه های اقتصادی-اجتماعی

  • می تواند در عدم فهم متقابل، نقش داشته باشد؛
  • می تواند [رفتارهای یک نفر را] تعمیم سازی کند؛
  • می تواند به سمت بیگانه ترسی سوق دهد؛
  • می تواند منتج به آلودگی های اجتماعی شود؛
  • می تواند اجتماع/ فرهنگ/ دین و هنرها را تجاری کند؛
  • می تواند ساختارهای خانوادگی را تهدید کند؛
  • می تواند در فحشا نقش داشته باشد؛
  • می تواند برخی جرائم را افزایش دهد؛
  • می تواند برخی تضادها را در جامعه محلی، تحریک کند.

 

پیروان این دو دیدگاه هنوز حرف خودشان را می زنند. با وجودی که زیر یک پرچم سازماندهی شده یا صدای متحد قرار ندارند، [اما] مجادلات بین آنها که در دهه 1970 در اوج خودش بود، اجتناب ناپذیر است. این برخوردها اغلب ناشی از احساساتی است که شامل تبادل دیدگاهها و مواضع مخالف، و به همان اندازه هم انتقادات تند و تیز طرفین از یکدیگر است. برای هر ادعایی از جانب موقعیت جانبدارانه، یک دعوی متقابل از سوی موقعیت هشدارآمیز نیز وجود دارد. وضعیتی که به طور بالقوه به یک گفتمان و دیالوگ نتیجه بخش، منتج نمی شود.

موقعیت «سازگارانه» (adaptancy platform): چگونگی

از آنجایی که دو قطبی کردن گفتمان بین موقعیت جانبدارانه و هشدارآمیز، به طور اساسی با پیامدهای این صنعت سر و کار داشت، [بنابراین] می شد بحث کرد که برخی از اشکال گردشگری جایگزین یا انواع سازگار گردشگری، پیامدهای منفی کمتر یا محدودتری از گزینه های دیگر دارند. بنابراین توجهات به تدریج به سمت اشکال جایگزین توسعه [گردشگری] کشیده شد. این موضوع انگیزه ای شد برای شکل گیری موقعیت سومی در دهه 1980: موقعیت سازگارانه.

مسلح [و مسلط] بودن به دیدگاه های نخستین، این موقعیت سوم را به گونه ای ظاهر ساخت که از آن اشکالی که به ویژه نسبت به جوامع میزبان و محیطهای فرهنگی-اجتماعی، طبیعی و دست سازشان مسئول بود، طرفداری کرده و در همان زمان، برای گردشگران گزینه های تازه و تجربیات باارزشی فراهم می کرد. این راهبردهای تجویزشده، در طیف متنوعی همچون گردشگری کشاورزی [agritourism]، گردشگری مناسب [appropriate tourism]، گردشگری اجتماع-محور [community-based tourism]، گردشگری کنترل شده [controlled tourism]، گردشگری کلبه ای [cottage tourism اشاره به گردشگری در مقیاس کوچک با امکاناتی چون هتلها و رستورانهای کوچک دارد]، گردشگری فرهنگی یا قومی [cultural or ethnic tourism]، اکوتوریسم [ecotourism اشاره به گردشگری پایدار و سبز دارد]، گردشگری مزرعه [farm tourism]، گردشگری سبز [green tourism]، گردشگری بومی [indigenous tourism]، گردشگری در بافت فرهنگی [lifeseeing tourism]، گردشگری طبیعی [nature tourism]، شبه گردشگری [paratourism اشاره به رفتارهایی گردشگرگونه –همچون حضور کوتاه مدت در هتل- دارد که در فاصله ای نزدیک به خانه صورت می گیرد]، گردشگری مسئول [responsible tourism]، گردشگری روستایی [rural tourism]، گردشگری خردمندانه [sensible tourism]، گردشگری کوچک مقیاس [small-scale tourismبا ایجاد هتلها و رستورانهای کوچک]، گردشگری نرم [soft tourismمخالف گردشگری سخت و انبوه] و گردشگری پایدار [sustainable tourism]، این لیست همچنان در حال گسترده تر شدن است؛ با «گردشگری نه!» [no tourism] که حتی به مثابه یک جایگزین برای خودش نامیده می شود.

به طور کلی، موقعیت سازگارانه بحث می کند که این اشکال، جامعه-محور هستند، منابع محلی را به خدمت می گیرند، مدیریت شان نسبتاً ساده تر است، آسیب زا نیستند، به گروههای میزبان و میهمان به یکسان سود می رسانند و حتی روابط بین این دو گروه را بهبود می بخشند.

موقعیت «دانش-بنیاد» (knowledge-based platform): چرایی

این موقعیت های جمعی جانبدارانه، هشدارآمیز و سازگارانه، اساساً از دل شرایط و نیروهایی به وجود آمدند که برخی پیشرفتهای نظری درباره گردشگری را نیز پرورش دادند. ابتدا فارغ از موقعیت ها، درباره گردشگری این تأیید همگانی و به رسمیت شناختن به وجود آمد که یک صنعت بزرگ دنیاست که برای میلیونها گردشگر به طور روزانه تسهیلات فراهم می کند، و هم گردشگری و هم گردشگران باقی خواهند ماند. دوم، هر توسعه ای (که گردشگری هم بخشی از آن است) دگرگونیها و پیامدهای خواسته و ناخواسته ای را ایجاد می کند؛ [اما] آنچه باید اهمیت داشته باشد، رابطه بین هزینه و سود است. سوم، کانون مشترک زمینه های جانبدارانه و هشدارآمیز درباره پیامدها، و کانون مشترک زمینه سازگارانه درباره اشکال توسعه، تنها یک دیدگاه محدود یا نیمه کاره را نشان می دهد. چهارم، بنابراین اگر گردشگری را (برای فهم کارکردها و ساختارهای زیرین اش) همچون یک کل یا سیستم در نظر بگیریم، چنین امری به چارچوب بندی دانش در این حوزه کمک خواهد کرد. در واقع به توسعه پیش روی طرح ریزی تئوریک پدیده ای که اکنون دارد به نهادی جهانی بدل می شود و تجارتی که به فراصنعت تبدیل می شود، یاری می رساند. این شایسته بینش هایی به هم پیوسته، مداوم و تحلیلی است که موقعیت چهارم، یعنی زمینه دانش-بنیاد در دهه پایانی سده بیستم [در آن قالب] ظاهر شد.

این موقعیت پایانی، اساساً توسط جامعه دانشگاهی و پژوهشی اشغال شد؛ که موقعیت خودش را که در همان زمان بر سه موقعیت قبلی چیره شده بود، بر یک نهاد علمی استوار ساخت. برای این دیدگاه میانه رو، این بینش برگرفته از دانش، بدون هیچ پیش داوری، از غالب شدن دستیابی های برنامه ریزی شده (و نه از سر احساس و بدون برنامه) بر دیگر دیدگاه ها حمایت می کرد. وانگهی، مطالعات نظام مند بر روی ساختار خود گردشگری، آنرا در قالب حوزه های مختلفی از بررسی و رشته [های تخصصی] منظم کرد؛ جایگاهش را در این حوزه میان رشته ای بزرگ که آنرا ایجاد کرده و یاری رسانده بود مشخص کرد؛ کارکردهایش را در سطوح فردی، گروهی، شرکتی، دولتی و سیستمی به مولفه های هویتی ای که از آن تأثیر پذیرفته یا بر آن تأثیر می گذارند بررسی کرد، و... . همه این موارد، ارائه یک دیدگاه کل نگر درباره گردشگری را در پی داشت (و نه فقط اشکال و پیامدهایش را). هدف اصلی، صورت بندی بدنه علمی دانش گردشگری است.

با این توسعه های های متوالی که اغلب بطور همزمان انجام می شد، اولین تعاریف از گردشگری عموماً و به طور پیوسته مرتبط با میزان مسافت طی شده، دلایل انجام سفر و میزان پول هزینه شده  پرورانده می شود (موارد معمولی [مورد بررسی] در گرایش جانبدارانه). چنین تغییری مناسب چارچوب بندی دیدگاه کل نگر بود که از میان سایر چیزها، شامل جذب گردشگر و سیستمهای پذیرایی، وابستگی متقابل این دو به یکدیگر، و همه متون و زمینه هایی است که آنها را پویا می کند. برای نمونه، گردشگری ممکن است به عنوان مطالعه مردمی که از سکونتگاه عادی خود دورند، شبکه ها و تجهیزات توریستی، عرصه های معمولی (محل سکونت) و غیرمعمولی (مسافرتی) زندگی، و روابط منطقی بین آنها تعریف شود. این تعریف و مواردی که اخیراً بیان شده، تعمّداً از آن اندیشه اولیه ای نشأت گرفته که اساساً از سنجش حجم ترافیک گردشگری یا دامنه اقتصادی اش به سوی یک دیدگاه جایگزینی دیگر سوق یافته است؛ دیدگاهی که گردشگری را همچون یک سیستم کلی ای می دید که اقتصاد تنها یکی از ابعاد سازنده مهم آن است. چنین تلاشهای سیستماتیکی بی تردید در سده بیست و یکم نیز، با هدف تعالی بخشیدن بیشتر به این تعاریف و برداشت کل نگر از گردشگری به مثابه زمینه دانشگاهی این بررسی ها، تداوم خواهد یافت. در حال حاضر، این شاکله و جهت گیری در مرحله استوار شدن است: کار زمینه دانش-بنیاد، ارام آرام رسیدن به نقطه اوج است.

 

مشخصات مقاله:

Jafari, Jafar (2001), "Scientification of Tourism", in Hosts and Guests Revisited: Tourism Issues of the 21st Century, co-edited by: Valene Smith and Maryann Brent, New York: Cognizant. PP: 28-41.

 

ادامه دارد ...

 

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294