جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فریاد غزه, سکوت آمریکا


فریاد غزه, سکوت آمریکا

این مطلب قبل از آغاز تهاجم اخیر رژیم صهیونیستی به غزه نوشته شده و نشان می دهد که مردم تحت ستم فلسطین در این منطقه که تل آویو آنرا به بزرگترین زندان جهان تبدیل کرده اند تا چه حد محروم و تحت فشار قرار دارند

این مطلب قبل از آغاز تهاجم اخیر رژیم صهیونیستی به غزه نوشته شده و نشان می دهد که مردم تحت ستم فلسطین در این منطقه که تل آویو آنرا به بزرگترین زندان جهان تبدیل کرده اند تا چه حد محروم و تحت فشار قرار دارند. بعد از نگارش این مطلب بود که معلوم شد رژیم غاصب اسرائیل قصد دارد به تهدیدات خود مبنی بر حمله به غزه جامع عمل بپوشاند. موضوعات مطرح شده در این نوشتار اهمیت اقدام فوری برای نجات مردم در بند غزه را به نمایش می گذارد؛

نوزاد دوباره گریه را سر داده و تو از خواب بیدار می شوی. سرد است. برق نیست. شب قبل برق رفت. طی ماههای گذشته برق عمدتا قطع بوده است. کتی روی دوشت می اندازی و می روی تا وضع را نوزاد بررسی کنی. بی حال است. در خانه شیری وجود ندارد که به او بدهی. غذا هم اندک است. ارسال غذا توسط سازمان ملل دوباره قطع شده و نمی دانی کی دوباره از سر گرفته خواهد شد. از اتاق دیگر صدای سرفه شوهرت می آید. هفته ها است که مریض است و این اواخر خون بالا می آورد. او خیلی تلاش کرده مجوز خروج از غزه و رفتن به بیمارستان را بگیرد اما به او مجوز نداده اند.

بیرون می روی تا ببینی همسایه شیر دارد که به تو بدهد؟ اولین چیزی که متوجه می شوی بوی تعفن است. چندین هفته است که زباله ها را جمع آوری نکرده اند. باران هم باعث شده فاضلابهای مسدود شده بالا بزند و حالا بدتر هم شده است. پس تعجبی ندارد که چرا این همه مردم مریض شده اند. بوی تعفن به قدری شدید است که انگار در چاه فاضلاب زندگی افتاده ای. با این حال تو و بقیه در این زندان به دام افتاده و راه فرار ندارید چرا که اسرائیلی ها مرزها را بسته اند. حالا حدود یک سال و نیم است که چنین است و معلوم هم نیست که اوضاع چه وقت تغییر کند. حالا هم که آتش بس تمام شده اسرائیل تهدید به حمله کرده است. حتی همین الآن هم بالای سرت یک هواپیمای بدون سرنشین اسرائیلی را می بینی و می دانی که هر لحظه ممکن است موشکی از آن شلیک شود. این گوشه ای از زندگی روزمره در غزه است. در این باریکه واقع در ساحل جنوبی دریای مدیترانه که حدود ۳۰ کیلومتر طول و ۱۰ کیلومتر عرض داشته و در داخل آن یک و نیم میلیون نفر که اکثرشان آواره اند، گنجانده شده اند. غزه یکی از بالاترین تراکم های جمعیتی جهان را دارد و اکثر جمعیت آن یعنی حدود ۵۶ درصد از آنها زیر ۱۶ سال سن دارند. بسیاری از این افراد دچار سوء تغذیه هستند. بر اساس برخی آمارها میزان سوء تغذیه در میان مردم غزه بالغ بر ۷۶ درصد است. بر اساس تحقیقاتی که اخیرا صورت گرفته و گریس هجز نویسنده سرشناس هم به آن اشاره کرده، ۴۶ درصد از کودکان غزه از کم خونی مزمن رنج می برند و رشد ۳۰ درصد از آنان به دلیل سوء تغذیه مزمن و بیماریهای ناشی از آن کاملا مختل شده است. حدود یک دهم از این کودکان به دلیل سوء تغذیه شدید دچار آسیب های مغزی غیرقابل جبران شده اند. ۸۰ درصد از آنان دچار ناراحتی های روانی مانند اضطراب شدید هستند. تعداد بیشماری از این کودکان با چشم خود شاهد مرگ و میر بوده اند. در کل ۸۰ درصد از مردم غزه به کمکهای غذائی سازمان ملل و سازمانهای خیریه وابسته اند. بی کاری در غزه شاعی است. بیش از ۶۰ درصد از مردم این منطقه بی کار هستند. بر اساس گزارش تازه ای به قلم آندریا بکر، درمقاله ای تحت عنوان “مرگ آرام غزه”، تاثیرات محاصره ای که اسرائیل از زمان روی کار آمدن حماس در ژوئن ۲۰۰۷، به این باریکه تحمیل کرده ویرانگر بوده است و اوضاع این منطقه روز به روز وخیم تر می شود. بسیاری از ناظران حاظر در منطقه و سخنگویان بین المللی سرشناس بی هیچ تعللی اقدامات اسرائیل را هم در مقصود و هم در عمل، جنایت کارانه می خوانند.

به عنوان مثال ریچارد فالک بازرس ویژه سازمان ملل متحد در اراضی اشغالی محاصره غزه توسط اسرائیل را محکوم کرده و آنرا “جنایت علیه بشریت” و “مقدمه کشتار جمعی” توصیف کرده است. او در گزارشهات خود اشکال مختلف بدبختی و محرومیتی را که ساکنان غزه هر روز با آن دست به گریبان هستند، شرح می دهد. او می نویسد:”در عمل، محاصره غزه توسط اسرائیل به معنای محرومیت مردم غزه از دارو، و گستره بزرگی از اقلام است مانند، غذا، اقلام صنعتی، تحصیلی و بهداشتی و درمانی. اسرائیل این اقلام را برای مردمی که بعد از سالها اشغال سرزمین شان عمدتا توان خود کفا بودن را ندارند، غیرضروری می داند. “

این بدان معنا است که انواع سوخت که در حالت معمولی هم در غزه کمیاب است اکنون اصلا وجود ندارد. در پمپ بنزین ها هیچ صفی وجود ندارد چون به دلیل نبود سوخت تعطیل شده اند. نبود سوخت همچنین به این معنا است که تصفیه خانه ها نمی توانند به خوبی کار کنند، و در نتیجه از میزان آب سالم و بهداشتی در غزه کاسته شده و روزانه دهها میلیون لیتر مایعات آلوده بصورت فاضلاب به دریا ریخته می شود. برق در غزه معمولا قطع است. قبلا برق روزی هشت ساعت می رفت اما حالا میزان قطعی برق به روزی ۱۶ ساعت رسیده است. آنهائی هم که موتور برق دارند یا سوخت روشن کردن آنها را ندارند و یا اینکه موتورهایشان در اثر کار بیش از حد خراب شده و قطعات یدکی برای تعمیر آنها موجود نیست. مقالات و مطالبی از این دست در باره غزه و اوضاع وخیم ساکنان آن به راحتی در اینترنت پیدا شده و حتی گاهی هم در مطبوعات آمریکائی به چاپ می رسد. برای نشان دادن شدت مشکلاتی که اهالی غزه در چالش با این محاصره ظاهرا بی پایان با آن روبرو هستند قحطی آمار و ارقام هم وجود ندارد. اما قصد من این نیست که فقط یک بار دیگر این آمار و ارقام را تکرار کنم. من صرفا می خواهم برخی از صداهائی را به گوش شما برسانم که از غزه برمی خیزد و در آن مردم این منطقه مستقیما از زندگی و احساس خود تحت این محاصره ممتد می گویند. کسانی که در اینجا نامه هایشان را می آورم دوستان من هستند - هرچند تا کنون آنها را ندیده ام. با اینکه خودم بیشتر ماه نوامبر را در فلسطین گذراندم اما هرگز نتوانستم وارد غزه شوم چون دیوارهای این زندان نه تنها نمی گذارد زندانیان از آن خارج شوند بلکه اغلب مانع ورود بازدید کنندگان هم می شود. اما این افراد با طریق نامه با من دوست شده اند و همه شان در نگارش کتابی که دارم در باره زندگی تحت اشغال می نویسم با من همکاری خواهند کرد. اما در اینجا، من فقط می گذارم که خودشان حرف بزنند و نامه هائی را که به دست من رسانده اند را برایتان بازخوانی می کنم. یک مرد فلسطینی ساکن غزه که استاد دانشگاه است، چندین ماه قبل این نامه را برای من نوشت، هرچند از زمان نگارش این نامه تا کنون اوضاع غزه بهبود نیافته است:

اسرائیل در واقع نمی گذارد که ما سوخت داشته باشیم. آنها تنها اجازه دادند قدری سوخت به تنها کارخانه برق ما برسد. اما این مقدار اصلا کافی نبود. تمام شب را در تاریکی کامل بسر بردم.

کاهش شدید سوخت به برنامه های آموزشی و تحصیلی ما هم لطمه زده است.

دانشجویان و اساتید ما نمی توانند سر کلاسهای خود بروند. دیروز، در کلاس من از ۸۰ دانشجو فقط سه نفر حاضر بودند. آنهائی که می توانند مسیرهای طولانی را پیاده طی کنند، شانس خود را امتحان می کنند. اما دیروز موج گرمائی آمده بود که بسیاری از آنهائی که پیاده به سمت دانشگاه آمده بودند، در راه گرمازده شده بودند. لازم به ذکر است که اکثر دانشجویان ما در اینجا سوء تغذیه دارند. بدتر اینکه سازمان ملل هم دیروز برای اولین بار طی ۶۰ ساز گذشته همه فعالیت هایش را متوقف کرد. ۸۰ درصد از مردم غزه به کمک غذائی سازمان ملل وابسته اند. بنابر این می توانید تصور کنید که اوضاع اینجا چگونه است. ادامه محاصره غزه بر تمام ما تاثیرات فاجعه بار داشته است. بعلاوه کمبود مزمن سوخت، ما همچنین کمبود دارو، و مواذ غذائی داریم. به راحتی می توان گفت که اوضاع ما فاجعه بار است. من همین الآن شنیدم که بیمار شماره ۱۳۸ هم جان سپرده است. او یکی از هزاران بیمار دارای بیماری های بدخیم بود که نیاز به درمان در خارج از غزه داشت اما اسرائیل به آنها مجوز خروج نمی دهد. دو روز قبل به بیمارستان الشفاء رفتم. در آنجا به من گفتند که تقریبا تمام عمل ها به خاطر قطع ممتد برق و نبود سوخت برای به کار انداختن موتور برق، لغو شده است. بلاوه کمبود خطرناک برق، که جان بیماران بد حال را در بیمارستانهای غزه تهدید می کند، و همچنین ما به خاطر کمبود نفت و گازوئیل و گاز و قطع برق نانوائی ها در سراسر غزه کمبود نان داریم.”

یکی دیگر از دوستان من یک دانشجوی دانشگاه است که این نامه را همین دو هفته پیش برایم فرستاد. او بعد از اشاره به شرایط مشابه شرایطی که گفته شد، احساسات خود را اینگونه خلاصه کرده است؛

“دوست عزیز، من نمی خواهم با دادن اخبار بد در باره غزه مرحوم، که خدا رحمتش کند، قلب تو را بشکنم. اطمینان دارم هر کجا که باشی اخبار را دنبال می کنی، اما رسانه ها نمی توانند و هرگز هم قادر نخواهند بود که حقیقت وضع ما را صادقانه توصیف کنند. مردم اینجا به نقطه ای رسیده اند که احساس می کنند که بقیه دنیا جدا افتاده اند. (که همینطور هم هست.)

اما باور کن که اوضاع بدتر از این حرفها است. ولی بسیاری از مردم غزه اعتقاد دارند که نجات نزدیک است.”

نامه آخر که در اینجا آنرا می آورم حدود یک سال قبل نوشته شده و نشان می دهد که حتی در آن موقع هم - یعنی پنج ماه بعد از آغاز محاصره ها- اوضاع مردم غزه تا چه حد وخیم بوده است. همانطور که خواهید دید، نامه را خانمی نوشته و همان احساسات را که دوست دانشجویم نوشته بود، بیان می کند. “ببخشید که نتوانستم زودتر از این به شما نامه بنویسم.، اما کلمات از بیان آنچه که امروزه بر غزه می گذرد و از بیان احساس عاجزند. غزه اکنون زندانی است که ابری تیره و تار بر آن سایه افکنده است. سه روز است که باران می بارد و هوا در حال سرد شدن است. بدبختانه با شروع توفان و باران قطعی برق هم داریم که یعنی آب و بخاری برقی هم نخواهیم داشت. به خاطر بهای بالای گاز، بخاری های گازی هم خاموش هستد و تازه این زمانی است که گاز وجود داشته باشد. اما از آنجا که بیشتر مردم سهمیه گاز خود را برای خوراک پزی صرفه جوئی می کنند نمی توانند بخاری ها را روشن کنند مخصوصا اینکه احتمال دارد تا دوهفته دیگر به غزه حمله کنند و گاز قطع شود.

دلم برای مردم غزه که به گرما دسترسی ندارند می سوزد. همچنین دلم برای کسانی می سوزد که مثل عمه ام، خانه شان ویران شده و در خانه های خرابه بدون در و پنجره زندگی می کنند. سازمانهای امدادی سازمان ملل هم که قرار بود این خانه ها را بازسازی کند به خاطر نبود مصالح دیگر آنها را تعمیر نمی کند. اول زمستان است و هوا دارد سرد می شود.

دست خودم نیست، دارم به بیماران و افراد در حال مرگ در غزه می اندیشم.... که با بدنهای نحیف، با ناامیدی در بستر افتاده و دعا می کنند که به لطف خداوند بتوانند روزی برای معالجه از غزه خارج شوند یا اینکه معجزه ای شود و کسی بیاید و آنها را نجات بدهد. اما بیشتر این بیماران از مجوز خروج محرومند... و بیشترشان به آهسته آهسته از درد و بیماری می میرند و تنها وقتی مردند از این وضع نجات پیدا می کنند.

مردم دنیا اخبار مربوط به این اوضاع را می خوانند و می شنوند اما گویا اخبار غم انگیز غزه برایشان داستانی تکراری شده است. اما امیدوارم که جهان بفهمد که این وضع وخیم تا چه حد واقعی است و این افراد در حال مرگ تا چه حد واقعی هستند. عموی خود من یکی از همین بیماران است که بیماری قلبی دارد، یا پسردائی ام که تومور مغزی دارد، همینطور متاسفانه شوهر خاله ام که تا همین اواخر سالم بود اما یک روز که از خواب بیدار شد دید که فلج شده است. او هم تومور مغزی دارد. وقتی آدم این بیماران را می بیند از بی عدالتی ای که در حقشان می شود به خشم می آید. این خشم آدم را می خورد اینها در بیمارستانها افتاده اند. به آنها اجازه خروج از غزه را نمی دهند و ما نمی توانیم کاری برایشان انجام دهیم. بیشتر این بیماران در انتظار دریافت مجوز خروج جان می سپارند. در هیچ کجای دنیا به جز غزه اینگونه نیست. و در هیچ کجای دنیا در برابر اینگونه رفتار وقیح و غیرانسانی ای که اسرائیل با مردم غزه دارد سکوت نمی کنند. با این اوصاف برای ما دشوار است که احساس نکنیم در یک اردوگاه اسرا به سر می بریم. من خیابانهای خالی غزه را می بینم و به نظرم بیشتر مردم احساس می کنند که در این فضای کوچک زندانی و رها شده اند. ما نمی دانیم که دنیا برای ما چه نقشه ای دارد، یا اینکه بعد باید انتظار چه چیزی را داشته باشیم. احساس مردم غزه این است که جامعه جهانی آنها را رها کرده و واقعیات موجود در اینجا را نادیده گرفته است.”

واقعیت این است که بیش از یک میلیون نفر انسان در غزه در حال تحمل یک بحران انسانی فجیع هستند که با سکوت آمریکائی ها بدتر هم شده است. البته ممکن است بگوئید: در سراسر جهان جاهای دیگری هم هستند که مردمانش در رنج اند، مثل دارفور، کنگو، کنیا، هند و غیره ...

من این را قبول داردم اما آمریکایی ها باید این را به خاطر داشته باشند که حمایت لاینقطع مالی ما (آمریکا) از اسرائیل- که به حدود سه میلیارد دلار و به گفته برخی از کارشناسان به پنج میلیارد دلار در سال می رسد باعث شده که محاصره غزه ممکن شود. اسرائیل اکنون دریافت کننده بیشترین کمک مالی خارجی آمریکا است. به این ترتیب در واقع پول خرید این همه هواپیما و موشک، و بولدوزرهائی را که خانه های فلسطینیان و مردم غزه را ویران می کنند، را ما (آمریکائی ها) پرداخت می کنیم. همچنین حقوق تمام آن نظامیان و نگهبانانی را که مردم غزه را در آن زندان رو باز محبوس کرده اند را ما می پردازیم. بله همه این ها پولهائی است که ما مردم آمریکا بصورت مالیات به دولتمان داده ایم. آیا واقعا می خواهید پولهای شما اینگونه صرف شود؟ اگر نه، پس لطفا با روی کار آمدن دولت اوباما به رئیس جمهور جدید و به نمایندگان ایالتهای خود در سنا و کنگره و حتی به مقامات دولت اسرائیل نامه بنویسید که خودشان به زودی قرار است انتخابات برگزار کنند و به با شدت هر چه تمام تر به ادامه محاصره غزه اعتراض کنیم و خواستار پایان آن شوید. آمریکائی ها در این میان مسئولیت ویژه ای دارند با افزوده شدن حمایت مردم آمریکا به حمایت بقیه مردم جهان که به قوی ترین نحو ممکن محاصره غزه را محکوم کرده اند شاید ما بتوانیم بالاخره باعث پایان محاصره غزه شویم. مردم غزه با اینکه بسیار در مقابل شرایط سخت و طاقت فرسای کنونی مقاومت می کنند، از ما انتظار دارند که آنها را فراموش نکنیم. ما باید ندای آنها را شنیده و با فریادهای خود آنها را یاری کنیم و تنها نگذاریم.

نویسنده: کنت رینگ

ترجمه:جمشید سلمانیان