سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
انقلاب نافرجام
چنانكه میدانیم، فرجام ناموفق و دیگرگونه انقلاب مشروطیت ایران مهمترین موضوع را در تحلیل تاریخی این انقلاب به خود اختصاص داده است. مرحوم سیدمحمد طباطبایی توام با اشك دیده، ماحصل كلام در این زمینه را در یك جمله خلاصه كرد: «سركه انداختیم، شراب شد.» اما در تحلیل همین موضوع نیز، مهمترین نكته، كنارهگیری یا حذف روحانیت از صحنه انقلاب است. انقلاب با تحصن و اعتراض علما شروع شد، با فقه و فقاهت شیعی مشروعیت یافت و توسط روحانیون رتبه اول تشیع رهبری شد، اما كار آن به جایی رسید كه روحانیت خود را از آن تطهیر میكرد و مردم هم به تبع ایشان از آن رویگردانی نمودند. این سوال همچنان به قوت خود باقی است: سركوب، حذف یا كنارهگیری روحانیت، چگونه روی داد؟ آیا واقعا یك پروسه بود یا پروژه یا تركیبی از این دو؟ تاریخ به ما میگوید در آن مقطع، هم فتنههای روزگار بسیار سهمگین بودند، هم استبداد و استعمار در شیطنتورزی چیزی فرونگذاشته بودند و هم دودستگی، دلزدگی و دلمشغولیهای بیموقع برخی رهبران دینی، در نافرجامی نهضت بیتاثیر نبود.
جریان روشنفكری در ایران، از ابتدای قرن نوزدهم میلادی و با آغاز ارتباطات گسترده با غرب، شكل گرفت، بخصوص در دوره ناصری رشد یافت و از مشروطه بهاینسو بهطورجدی وارد صحنه سیاست ایران شد. اولین ایرانیان فرنگدیده، به غرب با حیرت و حسرت مینگریستند و در مقابل پیشرفتهای غرب، انگشت حیرت به دهان میگزیدند. آنها نتوانستند شناختی دقیق و بنیادین از مبانی نظری توسعه و رشد تمدن غربی به عمل آورند و لذا بهسرعت مبهوت و مجذوب تمدن غربی گردیدند و تن به تقلید از ظواهر فرهنگ غربی دادند. اغلب آنها جذب سازمانهای فراماسونری شدند و در خدمت اهداف و منافع دولتهای بیگانه و بخصوص انگلیس قرار گرفتند. میرزاصالح شیرازی و میرزاابوالحسنخان ایلچی، دو نمونه بارز این افراد بودند.
در عصر ناصری تعداد تحصیلكردههای فرنگدیده و روشنفكران آشنا به غرب، افزایش یافت. گرچه آگاهی روشنفكران این عصر نسبت به قبل افزایش یافته بود، اما در این دوره نیز روشنفكران ایران هیچگاه نتوانستند مبانی توسعه و نیز راههای حل بحران عقبماندگی در ایران را بشناسند و دربهترینصورت، تنها ناقلان خوبی برای اندیشههای غربی محسوب میشدند. بسیاری از آنان جز تقلید از ظواهر فرهنگ غربی، كار دیگری نمیدانستند و همانها بودند كه انتقادات زیادی را علیه خود برانگیختند.[i] ازسویدیگر راهحلها و سیاستهایی كه برای توسعه در ایران و حل بحران عقبماندگی ارائه میدادند، چندان مناسب حال آن روز ایران نبوده و بیشتر حاصل انتقال بدون تعمق اندیشهها و تجربیات دیگران به شمار میرفت.
بهطوركلی میتوان گفت اكثر روشنفكران این عصر، خوشباورانه و بدون توجه به مبانی فكری و اجتماعی مدرنیسم، مفاهیم و اندیشههای غربی را در ایران مطرح میكردند و توقع داشتند با استفاده از الگوی غرب، در كوتاهترین زمان به توسعه برسند؛ درحالیكه جامعه ایران و غرب تفاوتهای بنیادین با یكدیگر داشتند و هرگونه راهحل برای مشكلات ایران، باید با تفكر عمیق در وضعیت جامعه ایران و توجهدادن جامعه به ارزش والای دانش و دانشمندان اسلامی صورت میپذیرفت. گرایش تقلیدگونه به تمدن غربی كه از شناخت سطحی مدرنیسم و همچنین از تفكرنكردن در جامعه ایران ناشی میشد، نوعی بنبست توسعه در كشور بهوجود آورد و توسعه را سالیان دراز به عقب انداخت. علاوهبراین، ضعف دیگر روشنفكران، اعتماد آنها به استعمار بود، درحالیكه استبداد و استعمار در كنار هم، عامل اصلی مشكلات جامعه ایران بودند و امكان نداشت با تكیه بر یكی، دیگری را كنار زد. این اعتماد كه در واگذاری امتیازات كلان در قبال دریافتی اندك، تكیه بر نیروهای خارجی در سیاستها و توسل به آنان در مواقع حساس ایران، نمود مییافت، ضربههای جبرانناپذیری بر منافع ملی یاران وارد ساخت. مشكل دیگر روشنفكران این عصر، بیاعتنایی به سنتها و مذهب در جامعه ایران بود و این، یكی از دلایل عمده عدم موفقیت آنها به شمار میرفت. جامعه ایران كاملا مذهبی بود و هر تلاشی برای توسعه بایستی این ویژگی اساسی را در نظر میگرفت، وگرنه محكوم به شكست بود؛ بهعبارتدیگر، راه توسعه باید با توجه به سنتها و ویژگیهای خاص جامعه ایرانی و نه با الگوبرداری سطحی از غرب، انتخاب میشد. روشنفكران غربی نهادهای مذهبی حاكم بر قرون وسطی را به دلیل جلوگیری از رشد علم و توسعه نكوهش میكردند، اما در جامعه اسلامی چنانكه میدانیم، مذهب باعث شكوفایی تمدن بزرگ اسلامی شد و یكی از درخشانترین دورههای تاریخی را در كشورهای اسلامی پدید آورد. اصولا اسلام با تاكید بر علم، تعقل، آزادگی و ستایش از كار و تلاش و تمجید فراوان از مقام دانشمندان و نكوهش رهبانیت و گوشهگیری، با مبانی توسعه كاملا هماهنگ و سازگار است. بههمینجهت، در جهان اسلام علل عقبماندگی را باید در عواملی چون استبداد، استعمار خارجی و جهل و نادانی مردم جستجو كرد كه همگی برخلاف اصول و آموزههای اسلامی هستند.
از ضعفهای دیگر جریان روشنفكری، فقدان پایگاه مردمی بود. دلایل این امر متعدد است. ازیكسو بیاعتقادی آنان به ارزشها و باورهای جامعه و ازسویدیگر، محصوربودن روشنفكران در محافل و مجالس خاص و ارتباطنداشتن پیوسته آنان با مردم، میتواند در این مسأله موثر بوده باشد. ازاینرو، آثار سیاسی آنان نیز به علت بیسوادی اكثریت قریببهاتفاق مردم (نودوپنجدرصد) خوانندگان چندانی نداشت. نداشتن پایگاه مردمی، روشنفكران را از هر گونه اقدام سیاسی مستقل و مفید باز میداشت و آنها را به سمت اتحاد با سایر نیروهای سیاسی هدایت میكرد.
●فرایند كنارنهادن روحانیت
هنگامیكه ناصرالدینشاه از سفر سوم اروپا بازگشت، در اثر برخورد با پیشرفت تمدن اروپایی به فكر رفع خرابیهای موجود در ایران افتاد و بدینمنظور سران كشور را احضار كرد. به گفته عباسمیرزا ملكآرا، «سخن اول او این بود كه در این سفر آنچه دیده شد، نظم و ترقی مبتنی بر قانون بود. بدین منظور، شاه فرمان داد تا قانون نوشته شود. گفته شد این تصمیم نیاز به سالها مطالعه و تلاش فراوان دارد، [اما] فرنگیها سالها در این خصوص زحمت كشیدهاند، قانون نوشتهاند و نتیجه قانون آنها هم مشهود است؛ پس، بهتر آن است كه قانون آنها را ترجمه كنیم.»[ii] این فكر رفتهرفته گسترش یافت و در جنبش مشروطهخواهی قوت گرفت و روشنفكران غربگرا آن را به صورت بسیار گسترده مطرح میكردند. البته آنان نخست خواسته واقعی و درونی خود را بیان نداشتند و میكوشیدند آن را در پوشش اسلام و شریعت بپوشانند. روشنفكران با آگاهی از قدرت و نفوذ عظیم روحانیان در دل مردم، سعی كردند به این كانون قدرت نزدیك شده و با صورتی حقبهجانب ابتدا اطمینان این طبقه را به خود جلب نمایند و رفتهرفته خواستههای اساسی خود را بر مقاصد دینی آنها مقدم دارند. در مداركی كه از روشنفكران عصر ناصری در دست ماندهاند، به این فعالیتها كه بیشتر به توطئه شباهت دارند، برخورد میكنیم. بهعنوانمثال در نامههای میرزاآقاخان كرمانی به میرزاملكمخان كه هر دو در رأس روشنفكران آن عصر قرار داشتند، آمده است: «اگر از وظایف ملایان تایكدرجهمحدودی معاونت بطلبیم، احتمال دارد زودتر مقصود انجام گیرد.»[iii] همین روشنفكران برای پیشبرد هدفهای سیاسی و مشروطهگری و حتی پارلمانی خود، به روش غربیان اقدام به تأسیس احزاب مختلف نمودند. ازاینرو، در سال اول فتح تهران (۱۹۰۹.م/ ۱۲۸۸.ش) دو حزب پیدا شدند: یكی انقلابی و دیگر اعتدالی. بعد از افتتاح مجلس دوم، دو حزب فوق، به نام دموكرات عامیون و اجتماعیون اعتدالیون به مجلس معرفی شدند. دموكراتها با انگلیس روابط خوبی داشتند و ماموران بریتانیا در ایالات از این حزب حمایت میكردند. برنامه حزبی دموكراتها، جدایی روحانیت از سیاست بود. سیدعبدالله بهبهانی، از پیشروان جنبش مشروطه، به اشاره سران همین حزب به قتل رسید. افراد این حزب رفتهرفته قدرت اصلی را در مجلس و قانون بهدست گرفتند.[iv]
از فعالیتهای مؤثر روشنفكران از نیمه دوم سلطنت ناصرالدینشاه، تشكیل جمعیتهای سیاسی بود كه انجمن خوانده میشدند. تعداد این انجمنها تا نهضت مشروطیت به صدوچهل انجمن و كلوپ سیاسی در تهران (تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۹۰۸ م./ ۲ تیرماه ۱۲۸۷ش.) رسید كه مجموعا سیهزار عضو داشتند[v] و صدوده الی دویست انجمن نیز در شهرستانها تشكیل شدند.[vi] افراد مؤثری از سیاستمداران و روشنفكران عمدتا غربگرا و بسیاری از شاهزادگان قاجار و مشاهیر صدر مشروطیت و پسازآن، با این تشكیلات رابطه داشتند و ماهانه از سفارت انگلستان حقوق دریافت میكردند.[vii] ملكم و پدرش از موسسان این جمعیت فراماسونی در ایران شناخته میشوند. نامبرده در مصاحبهای كه در مصر با ویلفرد اسكاونبلانت، مولف كتاب تاریخچه مخفی اشغال مصر به وسیله انگلیسیها، به عمل آورد، به وی گفت: «من مایل بودم اصول تمدن غربی را در ایران شیوع دهم و برای اینكار از جامه دیانت استفاده نمودم.»[viii] ازاینرو «انجمنهای فراماسونی را در لفافه دینی پوشیدم.»[ix] به اعتقاد احتشامالسلطنه، «ملكم نه مذهب داشت، نه وطن، نه مسلك. گاه خود را وطنپرست و آزادیخواه جا میزد، بنا به مصلحت وقت، گاه مسلمانی پاكاعتقاد و متعصب و زمانی دیگر ارمنی و مسیحی و غیره بود.»[x]
ارتباطات مخفی میان فراماسونها، آزادیخواهان و روشنفكران غربگرای ایرانی و نیز تشكیل محافل سری و تحریف مذهب سنتی از سوی آنان تحت عناوینی نظیر «پیرایشگری اسلام» و «پروتستانتیسم اسلامی» و یا «احكام شرعی ما برای هزار سال قبل، خوب و بجا درست شده، ولی در عصر ما باید سیهزار مساله جدید بر آن بیافزاییم»، نشان میدهد روشنفكران وابسته به گروه فراماسونی، معتقد بودند بقای حیات ایران مستلزم آن است كه تمدن غربی در آن راه یابد و ترقیات جدید در این كشور رواج پیدا كند؛ پس باید زمینه تحقق این امر را با جلب توجه مردم به مشروطیت و مزایای آن مساعد ساخت و در برابر قوانین ثابت و غیرقابل تغییر شرع از جریانهایی نظیر بابیت و بهائیت كه به ارزشها و قوانین اسلامی انتقادهای فراوانی وارد میساختند، حمایت و پشتیبانی به عمل آورد.
مرتضی شیرودی
پینوشتها
[i]ــ جمشید بهنام، ایرانیان و اندیشه تجدد، تهران، فرزانه، ۱۳۷۵، ص۷۵
[ii]ــ عبدالحسین نوایی، شرححال عباسمیرزا ملكآرا، تهران، بابك، ۱۳۵۵، ص۷۶
[iii]ــ فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، پیام، ۱۳۵۵، ص۳۰
[iv]ــ ملكالشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۷، ص۱۲
[v]ــ همایون شهیدی، بمباران مجلس شورای ملی، تهران، اشكان، ۱۳۶۳، ص۳۳۹
[vi]ــ ناصر تكمیلهمایون، تحولات سیاسی ایران در دوره قاجاریه، تهران، امیركبیر، ۱۳۶۰، ص۲۵۷
[vii]ــ اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۷، ص۱۱۰
[viii]ــ همان.
[ix]ــ ابراهیم صفایی، رهبران مشروطه، تهران، فرهنگ و هنر، ۱۳۵۶، ص۲۴
[x]ــ محمود احتشامالسلطنه، خاطرات، تهران، زوار، ۱۳۶۷، ص۴۱۹
[xi]ــ همان.
[xii]ــ مهدی ملكزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج۲، تهران، علمی، ۱۳۷۱، ص۲۱۰
[xiii]ــ اسماعیل رائین، همان، ص۲۵۳
[xiv]ــ همان، ص۶۹
[xv]ــ یحیی دولتآبادی، تاریخ معاصر یا حیات یحیی، ج۲، تهران، رودكی، ۱۳۶۱، ص۴۷
[xvi]ــ ناظمالاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، تهران، آگاه، ۱۳۶۱، ص۱۹۱
[xvii]ــ اسماعیل رائین، همان، ص۱۴۹
[xviii]ــ م. ج. زاوش، رابطه تاریخی فراماسونری با صهیونیسم و امپریالیسم، تهران، آینده، ۱۳۶۱، ص۱۲۰
[xix]ــ حسن تقیزاده، خطابه، تهران، باشگاه مهرگان، ۱۳۳۷، ص۴۴
[xx]ــ حسن معاصر، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، تهران، ابنسینا، ۱۳۵۳، ص۱۸۰
[xxi]ــ احتشامالسلطنه، همان، ص۶۴۹
[xxii]ــ محمد تركمان، مكتوبات، تهران، رسا، ۱۳۶۲، ص۱۵۰
[xxiii]ــ حسن تقیزاده، مقالات، ج۵، تهران، باشگاه مهرگان، ۱۳۳۵، ص۲۱
[xxiv]ــ حسن تقیزاده، «تاریخ انقلاب ایران»، مجله یغما، شماره ۱۵۷، ص۱۵
[xxv]ــ هاشم محیط مافی، مقدمات مشروطیت، ج۱، تهران، جاویدان، ۱۳۴۲، ص۳۵۶
[xxvi]ــ ایرج افشار، اوراق تازهیاب مشروطیت، تهران، جاویدان، ۱۳۵۹، ص۷۹
[xxvii]ــ شیخفضلالله نوری، لوایح، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۲، ص۲۸
[xxviii]ــ هاشم محیط مافی، همان، ص۱۶۱
[xxix]ــ حسن تقیزاده، مقالات، همان، ص۹۱
[xxx]ــ مصطفی رحیمی، قانون اساسی و اصول دموكراسی، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۷، ص۳۱
[xxxi]ــ شیخفضلالله نوری، همان، ص۴۷
[xxxii]ــ محمد تركمان، همان، ص۳۲۰
[xxxiii]ــ اسماعیل رائین، همان، ص۲۰۱
[xxxiv]ــ محمد تركمان، همان، ص۲۴۱
[xxxv]ــ محمدمهدی شریفكاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، ج۱، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۲، ص۲۴۹
[xxxvi]ــ محمدحسین نائینی، تنبیهالامه و تنزیهالمله، قم، بوستان كتاب، ۱۳۸۲، ص۷۵
[xxxvii]ــ عبدالرسول كاشانی، رساله انصافیه، تهران، مرسل، ۱۳۷۰، ص۱۸
[xxxviii]ــ فریدون آدمیت، همان، ص۱۹۵
[xxxix]ــ همان، ص۲۰۰
[xl]ــ مهدی ملكزاده، همان، ج۴، ص۲۱۰
[xli]ــ همان.
[xlii]ــ همان، ج۳، ص۹۰
[xliii]ــ شیخفضلالله نوری، تذكرهًْ الغافل و ارشاد الجاهل، تهران، بیتا، بینا، ص۳۵
[xliv]ــ شیخفضلالله نوری، لوایح، همان، ص۲۸
[xlv]ــ حسن معاصر، همان، ص۱۰۴۷
[xlvi]ــ ابوالحسن بزرگامید، مظفرالدینشاه و مشروطیت، تهران، كوروش، ۱۳۶۳، ص۱۰۴
[xlvii]ــ همان.
[xlviii]ــ رسول جعفریان، بررسی و تحقیق در جنبش مشروطیت ایران، قم، توس، ۱۳۶۹، ص۲۷
[xlix]ــ امامخمینی(ره)، صحیفه نور، ج۵، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸، ص۵۱
[l]ــ همان، ج۷، ص۲۰۴
[li]ــ همان، ج۸، ص۱۷۹
[lii]ــ همان، ج۱۵، ص۲۰۲
[liii]ــ همان، ص۲۲۲
[liv]ــ حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه: ابوالقاسم سری، تهران، قومس، ۱۳۵۶، ص۳۴۸
[lv]ــ صادق زیباكلام، سنت و مدرنیسم، تهران، روزنه، ۱۳۷۷، ص۵۰۰
[lvi]ــ حامد الگار، همان، ص۳۵۳
[lvii]ــ همان، ص۳۴۴
[lviii]ــ مهدی ملكزاده، همان، ج۴، ص۲۱۹
[lix]ــ صادق زیباكلام، همان، ص۴۷۴
[lx]ــ همان، ص۴۹۴
[lxi]ــ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت، تهران، امیركبیر، ۱۳۶۰، ص۱۱۰
[lxii]ــ غلامحسین زرگرینژاد، رسائل مشروطیت، تهران، كویر، ۱۳۷۴، ص۱۸۵
[lxiii]ــ حسین آبادیان، حكومت مشروعه، تهران، نشر نی، ۱۳۷۴، ص۵۰
[lxiv]ــ صادق زیباكلام، همان، ص۶۴۲
[lxv]ــ احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج۱، تهران، آگاه، ۱۳۶۲، ص۲۳۸
[lxvi]ــ صادق زیباكلام، همان، ص۴۶۱
[lxvii]ــ همان، ص۴۷۶
[lxviii]ــ همان، ص۴۹۳
[lxix]ــ احمد كسروی، همان، ص۲۳۹
[lxx]ــ همان، ص۲۸۷
[lxxi]ــ حسن آیت، درسهایی از تاریخ سیاسی ایران، تهران، انتشارات مجلس، ۱۳۶۳، ص۱۹۵
[lxxii]ــ مهدی ملكزاده، همان، ج۱، ص۲۵۲
[lxxiii]ــ صحیفهنور، ج۱۵، همان، ص۲۰۲
[lxxiv]ــ همان، ج۶، ص۲۵۸
[lxxv]ــ همان، ج۲، ص۲۸۵
[lxxvi]ــ ناصر جمالزاده «تنوع گفتمانی علمای شیعه در عرصه مشروطیت»، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امامصادق(ع)، شماره ۸، زمستان ۷۸، ص۱۷۸
[lxxvii]ــ همان، ص۱۹۶
[lxxviii]ــ صحیفه نور، ج۱۸، همان، ص۱۳۵
[lxxix]ــ همان.
[lxxx]ــ همان، صص۱۵۱ و ۱۳۵
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست