شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اسنودن جاسوس یا قهرمان


اسنودن جاسوس یا قهرمان

ادوارد اسنودن یعنی همان افشاگر جنجال برانگیزی که پرده از جاسوسی های اینترنتی و غیراینترنتی دستگاه های اطلاعاتی آمریکایی و بریتانیایی برداشت, کیست

ادوارد اسنودن یعنی همان افشاگر جنجال‌برانگیزی که پرده از جاسوسی‌های اینترنتی و غیراینترنتی دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکایی و بریتانیایی برداشت، کیست؟

این جوان سی ساله ای که به تنهایی با ابرقدرتی به نام آمریکا پنجه در پنجه انداخته و آوارگی و سرانجام زندگی و پناهندگی در روسیه را به جان خرید، واقعا چه می خواهد؟ آیا سزاوار حمایت است یا پیگرد و مجازات؟ آیا قهرمان است یا مجرم؟

ادوارد جوزف اسنودن در سال ۱۹۸۳ متولد شد، همان سالی که داستان اینترنت نیز آغاز شد. او در سال های نخست تولد همراه با والدین و خواهرش در کارولینای شمالی و سپس در مریلند زندگی کرد. پدرش کارمند گارد ساحلی و مادرش کارمند دادگستری بود. همسایگان دوران کودکی اسنودن از او به عنوان کودک آرامی یاد می کنند که همیشه پشت کامپیوتر بود. اسنودن کوچک در آن زمان همراه با دوستانش بازی های کامپیوتری می کرد و به داستان های مصور ژاپنی علاقه خاصی داشت، بویژه به داستان هایی که شخصیت اصلی آن قهرمانان تنهایی بودند که به دلیل خستگی از زندگی روزمره به دنبال زندگی مخفی و مهیج می رفتند.

در سال ۲۰۰۲ والدین اسنودن از یکدیگر جدا شدند و او بعد از اتمام دبیرستان برای طی یک دوره کامپیوتر به کالج رفت، اما خیلی زود ترک تحصیل کرد. اسنودن در یکی از مطالب اینترنتی خود از این ترک تحصیل با افتخار یاد می کند و می گوید: انسان های باهوش نیازی به دانشگاه ندارند و آنچه بخواهند به دست می آورند و از خود در تاریخ اثری بر جا می گذارند. او در جایی دیگر می نویسد: من آدمی خشن و عصبی هستم چون در دوران کودکی به اندازه کافی از محبت پدر و مادر برخوردار نبودم.

دو سال بعد به عنوان داوطلب به ارتش پیوست و در آن زمان هدفش از این کار آزاد کردن مردم عراق بود، اما در تمرینات هر دو پایش شکست و از خدمت معاف شد و به عنوان نگهبان به استخدام شرکتی درآمد که همکاری نزدیکی با آژانس امنیت ملی آمریکا داشت. چیزی نگذشت که به عنوان متخصص کامپیوتر به استخدام سازمان سیا درآمد و در حالی که فقط ۲۴ سال داشت از سوی این سازمان به ماموریت ژنو رفت. تا این جای کار اسنودن هر چه می خواست به دست آورده بود.

ادوارد اسنودن حتی امروز نیز می داند که ابزار لازم را برای قهرمان شدن در اختیار دارد. او به دلیل کار برای سیا و آژانس امنیت ملی به مدارکی دسترسی داشت که او را در این باره که آمریکا یک دولت بزرگ جاسوسی است، مطمئن می کرد. اسنودن از همان زمان و تا چند ماه بعد برای افشاگری های خود نقشه می کشید و بعدها طی مصاحبه ای با یک روزنامه چینی گفت به استخدام یک شرکت مشاوره امنیتی به نام بوز آلن درآمده تا به گونه ای هدفمندانه به برنامه های جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا دسترسی داشته باشد. او در ژانویه ۲۰۱۳ از طریق یک ایمیل ناشناس با مستندسازی به نام لورا پتراس که در گذشته فیلمی درباره چند افشاگر ساخته بود، تماس گرفت. اسنودن البته در آن نامه الکترونیکی فاش نکرد که برای چه کسانی کار می کند، اما اطمینان داد که اسناد بسیار مهمی در دست دارد.

روز اول ژوئن سال جاری اسنودن در هتلی پنج ستاره در هنگ کنگ با پتراس و دو روزنامه نگار از روزنامه گاردین دیدار کرد، اما در آن روز هیچ یک از آن سه نفر تصور نمی کردند​ اسناد و مدارک اسنودن می تواند بزرگ ترین ماجراجویی زندگی او باشد. هیچ یک از آنها نمی دانست که این جوان کیست و واقعا چه می خواهد.

ایوان مک آسکیل، نویسنده روزنامه گاردین درباره آن ملاقات می گوید که اسنودن کاملا آرام بود و به نظر باهوش می آمد. او مدت یک ساعت به پرسش های آن سه نفر پاسخ داده و سپس از اسناد و مدارک محرمانه ای گفت که در چهار لپ تاپ آن را ذخیره کرده است، اسنادی که در میان آنها اطلاعاتی درباره یک برنامه جاسوسی و شنود وجود دارد و نشان می دهد چگونه آژانس امنیت ملی آمریکا اطلاعات فیسبوک، گوگل و دیگر شرکت های بزرگ اینترنتی را سرقت می کند.

در این اسناد گزارش هایی از یکی از سرویس های مخفی بریتانیا نیز وجود داشت که مثلا نشان می داد سران حاضر در اجلاس گروه ۲۰ در سال ۲۰۰۹ تحت شنود و جاسوسی قرار داشته اند. افزون بر آن درباره برنامه ای گفته شده بود که به وسیله آن بریتانیا به کابل های فیبر نوری دسترسی پیدا کرده و اطلاعات حاصل از آن را در اختیار آمریکایی ها نیز می گذارد. به گفته مک آسکیل، اسنودن در آن ملاقات هیچ پولی بابت این اسناد درخواست نکرد.

در این مورد که اسنودن مرتکب عملی خلاف قانون شده است، تقریبا شک و تردیدی وجود ندارد. بدون شک او به اعتماد کارفرمایانش خیانت کرده است و دادستان کل آمریکا نیز بر اساس قانونی که زمان تدوین آن به سال ۱۹۱۷ بازمی گردد، علیه وی به اتهام سرقت مدارک محرمانه و جاسوسی اعلام جرم کرده است. اما این قانون که در زمان جنگ اول جهانی تدوین شد در پاراگراف های مبسوط خود از چنان تناقض هایی برخوردار است که گاه حقوقدان های آمریکایی نیز براحتی نمی توانند از آن استفاده کنند. بر این اساس خیانت در اسرار دولتی در صورتی که به منافع آمریکا خدشه وارد کرده و موجب امتیاز برای قدرت های خارجی شده باشد، جرم محسوب می شود و مجازات دارد؛ اما اگر اسنودن محکوم شد آیا باید چند دهه پشت میله های زندان بماند یا مجازات مرگ هم او تهدید می کند؟ آیا چنین مجازاتی مناسب و عادلانه خواهد بود؟

اما اسنودن و هوادارانش که تا به امروز بر شمار آنان افزوده شده است، اقدامات او را با همان تفسیرهای عادی از نافرمانی مدنی توجیه می کنند. از نظر آنان آنچه را که عدالت می گویند، بی عدالتی است و این نافرمانی مدنی علیه قواعدی است که چه بسیار بی قانونی ها و بی عدالتی ها را رقم زده است. آن قانونی که اسنودن بر پایه آن محکوم می شود، فقط برای سرپوش گذاشتن بر برنامه های جاسوسی و قانون شکنی های بی شمار قدرت های بزرگ به کار می آید.

به باور طرفداران اسنودن، شاید عمل وی غیرقانونی باشد، اما به همان اندازه ضروری و مشروع بوده است. بر پایه این استدلال اگر اسنودن نظر سوئی داشت می توانست این اطلاعات را به چینی ها و روس ها و دیگر دشمنان آمریکا بفروشد و صاحب میلیون ها دلار ثروت شود؛ اما اسنودن نه تنها چنین کاری نکرد بلکه شغل پردرآمد و زندگی راحت خود را رها کرد تا آمریکایی ها و دیگر مردم دنیا بدانند که دولت آمریکا و متحدانش به چه میزان گسترده ای اطلاعات را دزدیده و ذخیره می کنند و هیچ نهاد رسمی و قانونی مانند پارلمان نیز بر کار آنها نظارت ندارد. اسنودن بحثی را در جهان به جریان انداخت که مدت ها مغفول مانده بود؛ یعنی بحثی درباره قانون و آزادی که به عقیده خودش سرانجام حتی می تواند در جهت منافع آمریکا نیز باشد.

از سوی دیگر، مخالفان اسنودن عقیده دارند کار وی باعث می شود​ از این پس کشورهای دیکتاتوری جهان دیگر به ادعاهای حقوق بشرخواهانه آمریکا وقعی نگذارند و از همین حالا نیز رسانه های چین از آمریکا به عنوان کشور شرور یاد می کنند؛ اما آیا واقعا گناه همه این واقعیت ها بر گردن اسنودن است؟

طرفداران برنامه شنود و جاسوسی استدلال می کنند که این کار به نفع امنیت آمریکا بوده است. آنها ادعا دارند که از سال ۲۰۰۷ تا به امروز به همین وسیله یعنی شنود و جاسوسی، از پنج حمله تروریستی در اروپا جلوگیری کرده اند، اما ادعای آنان قابل بررسی نیست زیرا در طبقه بندی خیلی محرمانه جای دارد. از قرار معلوم حتی آلمانی ها نیز که بتازگی متوجه شنود تلفن همراه آنگلا مرکل از سوی آژانس امنیت ملی آمریکا شده اند نیز آگاهانه یا ناآگاهانه با آمریکا همکاری کرده اند. اما پرسش اینجاست که چگونه همین نهاد آمریکایی نتوانست حملات به متروی لندن در سال ۲۰۰۵ را کشف کند و از کشته و مجروح شدن صدها نفر جلوگیری کند؟ به چه دلیل این آژانس در داخل خاک آمریکا از این که بتواند انفجارهای بوستون را که از سوی دو جوان مهاجر و تقریبا کم سن و سال انجام گرفت جلوگیری به عمل آورد، عاجز ماند؟

به هر حال، اسنودن چاره ای نداشت جز آن که زندگی مخفیانه را آغاز کند یا مانند جولیان آسانژ به سفارتخانه یک کشور دیگر رفته و در آنجا پناه بگیرد یا خود را به خاک کشور ثالث برساند. در این مرحله بود که وکلای ویکی لیکس به کمک اسنودن آمدند و پس از فشارهای دولت هنگ کنگ، او را که هیچ برنامه ای برای آینده نداشت از آن کشور خارج کردند.

وکیل ویکی لیکس قبل از خروج اسنودن به دیدن وی در هتل رفت و به توصیه اسنودن موبایل خود را در یخچال گذاشت تا شنود نشود. اسنودن در این دیدار تنها از این نگرانی داشت که اگر به زندان بیفتد به اینترنت و کامپیوتر دسترسی ندارد و این مساله برای او قابل تحمل نبود.

سرانجام اسنودن به فرودگاه مسکو وارد شد و پس از چند هفته با کمک وکلای جولیان آسانژ و ویکی لیکس توانست از دولت روسیه پناهندگی یک ساله بگیرد. در این مدت پاسپورت آمریکایی او نیز به دستور کاخ سفید باطل شد. افشاگری های اسنودن در این مدت نه تنها پرده از شنود تلفن همراه مرکل، بلکه از شنود بیش از ۳۰ کشور متحد آمریکا از سوی آژانس امنیت ملی آن کشور پرده برداشته و یک دیوار بی اعتمادی میان واشنگتن و متحدانش ایجاد کرده است.

اسنودن بیش از هر چیز نمی خواست به سرنوشت آن سرباز افشاگر آمریکایی یعنی بردلی منینگ دچار شود و برای سال های طولانی در زندان بماند. صد البته اگر اسنودن به دست آمریکایی ها می افتاد، سرنوشتی به مراتب بدتر از او در انتظارش بود. حال اسنودن در روسیه کار می کند، همان کشوری که البته کارنامه درخشانی در رابطه با گردش آزاد اطلاعات ندارد. اما آیا اسنودن انگیزه های اولیه خود را فراموش می کند و با روس ها و چینی ها دست به معامله می زند یا همچنان اسنادی را افشا می کند تا مردم بدانند در چه دنیایی زندگی می کنند؟

محمدعلی فیروزآبادی



همچنین مشاهده کنید