شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا

امید و اراده


امید و اراده

یک دانشمند مشهور که در شناسایی زندگی جانوران کار می‌کرد، گفته است که:
ـ چندین سال زحمت کشیدم تا توانستم دویست تصویر ازپرندگان گوناگون را تهیه کنم. مجموعهٔ من، نتیجه سالها …

یک دانشمند مشهور که در شناسایی زندگی جانوران کار می‌کرد، گفته است که:

ـ چندین سال زحمت کشیدم تا توانستم دویست تصویر ازپرندگان گوناگون را تهیه کنم. مجموعهٔ من، نتیجه سالها تلاش و زحمتم بود.

یک سال که می‌خواستم به مسافرت بروم، آنها را در صندوقی گذاشته و به یکی از دوستانم سپردم.بعد از چند ماه از سفر بازگشتم و صندوق را تحویل گرفتم.

پس از گشودن درصندوق، منظره‌ای را مشاهده کردم که تمام بدنم را به لرزه انداخت؛ سرم گیج رفت و از پای افتادم.

دو موش بزرگ که داخل صندوق به این سو و آنسو می‌دویدند، تمام تصاویر پرندگان را جویده و ریزْریزْ کرده بودند.پس از دیدن این منظره، چندین روز مثل اشخاص مریض در حال اغما و بیهوشی فرو رفته بودم. هنگامی که به خود آمدم، خیلی فکر کردم و سرانجام تصمیم خود را گرفتم: وسایل کارم را برداشته و به سوی جنگل رفتم. از آن روز به بعد، فعالیّت خویش را دوباره آغاز کردم.

پس از اینکه چند سال زحمت کشیدم، خیلی خشنود گشتم؛ زیرا می‌دیدم که تصاویر بهتری را پدید آورده و نواقص کارهای قبلی خودم را برطرف ساخته‌ام

هنرمند و دلقک

«عبید زاکانی» در روزگار شاه ابواسحاق، در شیراز به تحصیل علم مشغول بود.

او نسخه‌ای از علم معانی به نام شاه ابواسحاق تصنیف کرد و خواست که آن کتاب را به ابواسحاق نشان بدهد.

وقتی به دربار شاه رفت، گفتند:

ـ دلقکی به دربار آمده است و شاه به تماشای او مشغول می‌باشد!

عبید که تعجب کرده بود، با حیرت ازآنجا برفت و دوستان را گفت:

ـ هرگاه تقّرب سلطان به مسخرگی و دلقکی میّسر گردد، چرا کسی ذوق لطیف خویش را به دود چراغ مدرسه کثیف سازد.!

برگرفته از کتاب حکایتها و لطیفه‌های تربیتی