پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

تربیت از خلال جامعه می روید


تربیت از خلال جامعه می روید

همه اقوامی که به مرحله‌ای معین از تحول می‌رسند، طبیعتاً گرایشی به تربیت دارند. تربیت فرآیندی است که از طریق آن، جامعه انسانی ویژگی جسمی و روحی خود را حفظ می‌کند و به نسل آینده …

همه اقوامی که به مرحله‌ای معین از تحول می‌رسند، طبیعتاً گرایشی به تربیت دارند. تربیت فرآیندی است که از طریق آن، جامعه انسانی ویژگی جسمی و روحی خود را حفظ می‌کند و به نسل آینده منتقل می‌سازد. آدمی صورت وجود اجتماعی و فرهنگی خود را تنها از طریق آن نیروهای خاص طبیعی‌اش که آن صورت را پدید آورده‌اند، یعنی اراده آگاهانه و خرد به نسل‌های آینده، منتقل می‌تواند کرد. آدمی به سبب بهره‌وری از اراده آگاهانه و خرد، این امکان را دارد که جریان تحول خود را در مسیری خاص بیفکند. پس برای نگاهداری و انتقال صورت نوعی خویش شرایطی به وجود می‌آورد و سازمان‌هایی را برای پرورش روح و تن آماده می‌سازد که به محتوا و جوهر آنها اصطلاح تربیت اطلاق می‌شود. تربیت، کار فردی نیست بلکه بر حسب ماهیت، وظیفه جامعه است. سیرت جامعه در یکایک اعضا نقش می‌بندد و عمل و رفتار آدمی به عنوان حیوان اجتماعی از جامعه سرچشمه می‌گیرد. جامعه از طریق تربیت، انسان‌ها را مطابق خواست و شیوه فکر خود شکل می‌دهد. به هرحال تربیت به عنوان وظیفه جامعه انسانی چنان امری عمومی و ضروری است که به رغم بداهت، نسل‌های بسیاری آن را اعمال می‌کنند و از آن بهره می‌گیرند بی‌آنکه از وجود آن آگاه گردند و مدتی نسبتاً طولانی می‌گذرد تا جای پایش در آثار نوشتاری پدیدار شود. محتوای تربیت نزد همه اقوام کم و بیش یکی است و در آن واحد، هم اخلاق را دربرمی‌گیرد و هم امور عملی و مهارت‌های حرفه‌ای را. تربیت گاه جامه دستورهای اخلاقی را دربردارد: خدای را محترم دار، پدر و مادر را گرامی دار، به بیگانگان بی‌حرمتی مکن؛ و گاه محتوایش قوانین رفتار ظاهری و قواعد موفقیت در زندگی عملی است و گاه شناخت‌ها و مهارت‌های حرفه‌ای که در طی قرون و اعصار سینه به سینه منتقل شده‌اند و یونانیان آنها را تا آنجا که می‌توان نامی کلی بر آنها اطلاق کرد، تخنه (Techne) نامیده‌اند.

تربیت بدین معنی، با تربیت آدمی به منظور پدید آوردن نمونه آرمانی هماهنگی درونی، فرق دارد. این تربیت بدون در پیش چشم داشتن تصویر آدمی بدان سان که باید باشد ممکن نیست. آنچه در اینجا مهم است تقلید دقیق از زیبایی تکلیف‌آور تصویر آرمانی است. تضاد موجود میان این دو گونه تلقی تربیت را در همه قرون و اعصار می‌توان یافت. زیرا جزء بنیادی طبیعت آدمی است. مهم نیست که ما این تضاد را با چه عباراتی بیان می‌کنیم. ولی وقتی که اصطلاح تربیت را به این دو معنی مختلف ـ که حقانیت اختلافشان را در تاریخ نشان می‌دهد ـ به کار می‌بریم، به آسانی می‌توانیم دید که تربیت به معنی اخص از ریشه‌‌ای دیگر برآمده است غیر از ریشه تربیت به معنای معاصر که هم‌اکنون وصف‌اش کردیم. تربیت به معنی اخص در تمام وجود شخص نمودار است. چه در حرکات و رفتار ظاهری و چه در شیوه فکر. هیچ یک از این دو (رفتار ظاهری و شیوه فکر) به خودی خود به وجود نمی‌آید بلکه حاصل فرآیند انتخاب و انضباطی آگاهانه است. هر چند تربیت به این معنا نزد افلاطون (یا سقراط افلاطونی) از اشراف نشأت می‌گیرد ولی موضوع بسیار مهم در اینجا یگانگی «دانسته» و «عمل» است. مهمتر از آنچه گفته شد ویژگی شهری بودن (به معنی یونانی کلمه) است. ارسطو کتاب «اخلاق نیکو ماخی» را در ابتدای کتاب «سیاست» می‌نویسد. «جمهور» اثر افلاطون، سرشار از دستورها و شیوه‌های نظام دهنده تربیتی است و این درواقع به معنای اجتماعی بودن دانسته، عمل است. یعنی سه ضلع دانسته، عمل و در اجتماع بودن هدف مثلث تربیت هستند. سقراط هرگز عقل را از عمل جدا نمی‌کند و در رساله «پروتاگوراس» ثابت می‌نماید که نادانی و بدی یکی هستند: «... هر کس در انتخاب لذت و درد یعنی نیک و بد، دچار اشتباه شود، این اشتباه به سبب بی‌بهره بودن از دانش است ... هر کار که انگیزه‌اش بی‌دانشی باشد بد است و علت بدی آن جز این نیست که از روی نادانی صورت گرفته، پس باید چنین نتیجه گرفت که زبونی در برابر لذت بزرگترین نادانی است.»

علیرضا سمیعی