پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

راهی برای برون رفت از بحران یا تشدید آن


راهی برای برون رفت از بحران یا تشدید آن

هورتفو یکی از دوستان و مشاوران نزدیک سارکوزی است که از سال های طولانی مناسبات تنگاتنگی با وی داشته و به ویژه در زمان وزارت کشوری سارکوزی در دوره ریاست جمهوری ژاک شیراک با مساله مهاجرت و اقامت خارجی ها و آشنایی کامل دارد, و ویژگی دیگر او این است که در حلقه محدود دوستان نزدیک رئیس جمهوری است

تشکیل وزارتخانه "مهاجرت، جذب اجتماعی، هویت ملی و توسعه مشترک" توسط سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه نگرانی هایی را موجب شده و بسیاری آن را ابزاری برای اعمال سیاست های تبعیض آمیز راست گرایان می دانند و آن را ایدئولوژی نژاد پرستانه عنوان می کنند.

به گزارش فارس، یکی از ۱۵ وزارتخانه ای که بعد از انتخاب نیکلا سارکوزی به ریاست جمهوری و تشکیل دولت جدید در ۱۸ مه ۲۰۰۷ ایجاد شد، وزارتخانه جدیدی به نام " وزارت مهاجرت، جذب اجتماعی، هویت ملی و توسعه مشترک " است که "بوریس هورتفو" در راس آن منصوب شده است.

هورتفو یکی از دوستان و مشاوران نزدیک سارکوزی است که از سال های طولانی مناسبات تنگاتنگی با وی داشته و به ویژه در زمان وزارت کشوری سارکوزی (در دوره ریاست جمهوری ژاک شیراک) با مساله مهاجرت و اقامت خارجی ها و... آشنایی کامل دارد، و ویژگی دیگر او این است که در حلقه محدود دوستان نزدیک رئیس جمهوری است.

ابتکار تاسیس این وزارتخانه برای اولین بار به مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری فرانسه باز می گردد که نیکلا سارکوزی به عنوان نامزد پست ریاست جمهوری و وزیر کشور وقت در تاریخ ۸ مارس ۲۰۰۷ برای اولین بار در برنامه ای با شبکه دوم تلویزیون فرانسه، پیشنهاد تاسیس آن را داد.

طرح سارکوزی که درآن زمان فقط دو بعد مهاجرت و هویت ملی را داشت و در عمل دو بعد دیگر یعنی جذب اجتماعی و توسعه مشترک نیز بعدا به آن اضافه شد. از آن جایی که عناوین انتخابی برای وزارتخانه ها حاکی از جهت گیری های سیاسی در حوزه های مربوطه است، انتخاب چنین عنوانی برای یک وزارتخانه واکنش های تندی به همراه داشت.

این اقدام سارکوزی که به زعم بسیاری از تحلیلگران اقدامی انتخاباتی برای خلع سلاح کردن جریان راست افراطی بود، توانست موثر افتد. سارکوزی حتی چند روز قبل از طرح این ایده در مصاحبه دیگری با شبکه اول تلویزیون فرانسه با اشاره به برخی مهاجران مغربی تبار گفته بود: «این که برخی در حمام خود گوسفند سر می برند، زنان را پست تر از مردان می دانند، زنان را در منازل خود زندانی می کنند، دختران را ختنه می کنند، تمایلی به فراگیری زبان فرانسه ندارند، به تعدد زوجات معتقدند و نمی خواهند ارزش های فرانسه را بفهمند این افراد جایی در فرانسه ندارند». به این ترتیب عملا مقدمات پرداختن به این موضوع را فراهم آورده بود.

موضوع مهاجرت یکی از مسائلی است که طی دهه های متوالی فرانسه درگیر آن بوده و دیدگاه سارکوزی در این حوزه از همان دوره اول وزارت کشوری وی بسیار مشخص بود اما در این میان ایده ای که تازگی داشت مساله هویت ملی بود و این واژه اصطلاحی بود که "ژان ماری لوپن" رهبر حزب افراطی جبهه ملی برای اولین بار از آن استفاده کرده بود.

لوپن در این حوزه رقیبی قدر بود که طی سه دهه و اندی، مساله مبارزه با مهاجرت بی رویه را شعار اصلی انتخاباتی خود قرار داده و به نوعی متولی اول در این مساله به شمار می رفت. وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۲ توانسته بود با کنار زدن "لیونل ژوسپن" نامزد سوسیالیست ها به دور دوم راه یابد.

از همین رو غالب تحلیلگران با توجه به مانورهای متعدد انتخاباتی سارکوزی در جذب آرای راست افراطی معتقدند که این اقدام سارکوزی گام مهم دیگری برای تصاحب آرای هواداران این حزب تندرو بوده که به تدریج شکل گرفته است.

اما به نظر می رسد ایده سارکوزی در ایجاد این وزارتخانه و سیاست مهاجرت به نوعی گرته برداری از الگوی برخی کشورهای انگلفون مانند کاناداست. کانادا نیز مهاجرت را با شهروندی در آمیخته است و " وزارت شهروندی و مهاجرت " دارد.

وزارتخانه ای که بر اساس ایده سارکوزی شکل گرفت، چهار حوزه کلان را تحت پوشش دارد و رسما ماموریت این وزارتخانه اجرای سیاست های دولت در زمینه مهاجرت، پناهندگی، جذب اجتماعی جوامع مهاجر، ارتقای هویت ملی و توسعه مشترک است که بی شک در زمینه مهار جریان مهاجرت، مبارزه با مهاجرت های غیرقانونی، اتخاذ سیاست های مربوط به ویزا، تقویت همکاری ها با کشورهای جنوب، تسهیل روند جذب اجتماعی آن دسته از مهاجرانی که در فرانسه پذیرفته شده اند (فراگیری زبان، آموزش اصول ارزشی فرانسه، دستیابی به آموزش، دستیابی به کار برای تسهیل بیشتر) فعالیت می کند. بدیهی است در این عرصه تمام دستگاه ها و وزارتخانه های کشور، امور خارجه، ماورای بحار، امور اقتصادی، کار، دادگستری و... با این وزارتخانه همکاری تنگاتنگ دارند.

● برای آگاهی بیشتر از این حوزه ها به اجمال به توضیح هر یک از آن ها می پردازیم:

الف) مهاجرت

فرانسه به دلیل سابقه استعماری و ماهیت جغرافیایی اش خود را کشوری مهاجر پذیر می داند و در بین کشورهای اروپایی نیز یکی از بالاترین میزان مهاجران را در خود جای داده است. هر چند بر اساس آمار موجود از سال های دهه ۹۰ روند مهاجرت به فرانسه در مقایسه با میانگین مهاجرت در دیگر کشورهای اروپایی پایین تر بوده است.

بر اساس آمار رسمی سال ۱۹۹۹ میلادی ۱۴ میلیون فرانسوی از ناحیه پدر، مادر یا یکی از پدر بزرگ یا مادربزرگشان خارجی تبار محسوب می شوند و این میزان ۲۳ درصد جمعیت فرانسه را تشکیل می دهد. با این تعریف نیکلا سارکوزی نیز خود در زمره این افراد است.

بر اساس مستندات موجود واژه "مهاجرت یا مهاجر" تا سال ۱۸۷۰ در فرهنگ حقوقی سیاسی فرانسه وجود نداشت و به جای آن بیشتر از عبارت " خارجی " استفاده می شد و بعد از آن که در کنوانسیون بین المللی رم در سال ۱۹۲۴ رسما تعریفی از مهاجر ارائه شد، فرانسه نیز آن را مورد استفاده قرارداد.

شورای عالی جذب اجتماعی که مهمترین مرجع در فرانسه دراین زمینه است، تقریبا بر همان اساس تعریفی از مهاجر ارائه داده که طبق آن مهاجر فرد خارجی است که در خارج به دنیا آمده و وارد خاک فرانسه شده و قصد ماندگاری در فرانسه را دارد. به این ترتیب یک خارجی که به فرانسه برای طولانی مدت مهاجرت کند می تواند تابعیت فرانسوی کسب کند.

تا نیمه سال ۲۰۰۴ در فرانسه ۴ میلیون و ۹۳۰ هزار مهاجر (۷۶۰ هزار نفر بیشتر از سال ۱۹۹۹) وجود دارد که از این میزان ۴۰ درصد دارای تابعیت فرانسوی می باشند، ۵۵۰ هزار نفر خارجی که در فرانسه به دنیا آمده است، یک میلیون و ۹۷۰ هزار نفر نیز خارجی های فرانسوی شده که در خارج به دنیا آمده اند و بالاخره ۲ میلیون و ۹۶۰ هزار نفر هم خارجی هایی هستند که در خارج از فرانسه به دنیا آمده اند.

از نظر تنوع مهاجرین در فرانسه نیز یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر (۲/۷ درصد جمعیت) از کشورهای عضو اتحادیه اروپایی (۲۵ کشور)، یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر (۲/۴ درصد جمعیت) مغربی تبار و ۵۷۰ هزار نفر (۱/۳ درصد جمعیت) از کشورهای آفریقای مرکزی می باشند که شمار این گروه آخر نسبت به سال ۱۹۹۹با افزایش ۴۵ درصدی روبرو است به گونه ای که از هر دو آفریقایی سه نفر آن ها از کشورهای استعماری سابق می باشند.

آمارهای موجود سن مهاجرین را نسبت به سال های گذشته رو به افزایش ومیزان تحصیلات آنان را رو به کاهش محسوس نشان می دهد. در سال ۱۹۸۲ میزان مهاجرانی که دارای مدرک تحصیلات عالیه بودند ۴ برابر افراد مشابه در سال میلادی گذشته است. آمار دیگری همچنین حاکی است که از سال ۱۹۹۹ بیش از ۱ میلیون نفر تابعیت فرانسوی اخذ کردند.

اما در مورد مهاجرین غیرقانونی گفته می شود که آمار دقیقی از مهاجرین غیرقانونی در فرانسه وجود ندارد اما بر اساس آماری که دومینک دو ویلپن وزیر کشور وقت در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار مهاجر غیرقانونی در فرانسه به سر می برد که تنها در سال ۲۰۰۴ بیش از ۱۶ هزار مهاجر غیرقانونی از این کشور اخراج شدند.

حضور مهاجران برای فرانسه بی فایده نبوده است و بسیاری با تزویر دولمتردان این کشور که از یکسو مهاجران را ریشه بسیاری از مشکلات خود معرفی می کنند و از سوی دیگر از حضور آن ها بهره بسیاری می برند، مخالفند. بر اساس تحقیقات انجام گرفته (۲۰۰۶) توسط - ژرژ موکو- و - ژرار نوآری یل - از زمان جنگ جهانی دوم ۹۰ درصد بزرگراه ها در فرانسه، یک هفتم خودروها، نیمی از ساختمان ها در فرانسه توسط مهاجرین ساخته شده است.

به باور این پژوهشگران ازآن جایی که مهاجرین غالب در سن فعال وارد فرانسه می شوند و از حقوق کمک های اجتماعی کمتری برخوردارند همین امر موجب می شود که بیشترین سود از فعالیت مهاجرین به جای این که نصیب دولت شود نصیب کارفرمایانی شود که آن ها را به کار می گیرند. در عین حال برخلاف برخی که معتقدند حضور مهاجران موجب از دست رفتن فرصت های شغلی برای کارکنان بومی می شود واقعیت این است که غالبا به مهاجرین مشاغلی ارائه می شود که نیروهای محلی از پذیرش آنها سر باز میزنند.

مهمترین مشکل ناشی از مهاجرت که سال ها بر آن تکیه شده، مساله ناامنی، بزهکاری و جرائم است به گونه ای که برخی آمار رسمی حاکی ازآن است که ۶۰ تا ۷۰ درصد تخلفات و جرائم از سوی مهاجرین جدید صورت می گیرد. همین آمار حاکی است که شمار زندانیانی که از مهاجرین می باشند در اول ژانویه ۲۰۰۴ میلادی ۱۲ هزار و ۲۴۱ نفر (از ۵۵ هزار و ۳۵۵ نفر کل زندانیان) بوده است.

دولت جدیدی که از حدود سه ماه قبل روی کارآمده است در نظر دارد با تغییراتی اساسی در سیاست های خود این مساله را بر اساس نیازهای عینی فرانسه سامان دهد و در همین راستا - بوریس هورتفو- وزیر مربوطه معتقد است مشکل اصلی فرانسه در این زمینه مهاجرت فی الذاته نیست بلکه مساله نبود سیاست مهاجرتی است که وزارتخانه وی عهده دار آن می باشد.

ب ) جذب اجتماعی

تحلیلگران موضوعات اجتماعی فرانسه بزرگترین مشکل در زمینه مهاجرت را ناکامی سیاست جذب اجتماعی می دانند. شاید تنها زمینه که بتوان گفت جذب اجتماعی فرانسه درآن موفق بوده مساله فوتبال می باشد که در آن نمایندگان زیادی از جوامع مهاجر به چشم می خورد.

برخی معتقدند غالب مهاجرین قدیمی به نوعی در جامعه فرانسه جذب شده اند. گذشت زمان، ارتباط طولانی، آموزش، کار در مراکز به ویژه صنعتی و اداری، ازدواج مختلط، طی دوره های تحصیلی یا آموزش حین کار همه و همه فرصت هایی بوده اند که در تغییر آداب و فرهنگ این مهاجرین نقش داشته اند.

شاید یکی از مقاوم ترین قومیت ها در قبال مساله جذب اجتماعی یهودیان می باشند که به شدت به سنن و فرهنگ های خود پایبندند و به جز یهودیان لائیک غالب یهودیان به صورت قومی در محلات به زندگی و سنن گروهی خود مشغولند، فرزندان آنان به جای مدارس ملی در مدارس خصوصی یهودی تردد می کنند و ارتباطات تنگاتنگ خود با اسراییل را حفظ کرده اند و حتی در ظاهر خود تغییر اساسی نداده اند.

در بسیاری از نقاط پاریس که شهری جهانی است می توان یهودیانی را با لباس و کلاه و کپیه ویژه خود دید درست مانند بسیاری از مغربی تبارها یا زنان و مردان آفریقایی تبار که با پوشش محلی خود در حومه پاریس تردد می کنند. بسیاری از مهاجرین مغربی تبار و آفریقایی ها که مهمترین گروه های مهاجر در فرانسه به شمار می روند به ویژه مسلمانان که پایبندی های فرهنگی خود را اکثرا حفظ کرده اند نیز همینطور می باشند اما تحولات جهانی و روند مبارزه با اسلامگرایی موجب جلب توجه رسانه ای به آنها شده وحساسیت ها به آنان را چند برابر کرده است.

اما در زمینه جذب اجتماعی انتقاداتی که وجود دارد حاکی است ارزیابی عمومی از مساله جذب اجتماعی در سیاست های دولتی چندان مثبت نیست. تا جایی که در سال ۲۰۰۳ این مساله به عنوان یکی از شروط لازم برای اخذ تابعیت فرانسه یا کارت اقامت مطرح شده و پلیس برای صدور کارت اقامت متقاضی باید ارزیابی مثبتی از جذب اجتماعی وی داشته باشد.

از همین روست که این موضوع به عنوان یکی از محورهای مورد نظر وزارتخانه جدید قرار گرفته و بر اساس آن مهاجری که برای ورود به فرانسه پذیرفته شده است طی گذر زمان باید نشان دهد می تواند در جامعه فرانسه جذب شود و دولت نیز باید شرایط این امر را برای وی فراهم آورد.

برخی معتقدند که اگر این وزارتخانه بتواند در مسیر جذب اجتماعی به نابرابری ها و تبعیض های موجود نسبت به خاستگاه قومی، مذهبی و ملیتی خارجی ها خاتمه دهد می توان تاحد زیادی به نتیجه کار امیدوار بود.

ج ) هویت ملی

تا اوائل دهه ۸۰ تقریبا قاطبه احزاب سیاسی در فرانسه بر این باور بودند که مساله هویت ملی بعد از مساله اتحادیه اروپایی مطرح می باشد اما نتیجه همه پرسی در مورد قانون اساسی اتحادیه اروپایی در سال ۲۰۰۵ نشان داد که تا چه حد مسائل ملی برای فرانسویان اهمیت دارد.

طرح ایده هویت ملی از سوی سارکوزی آن هم در آستانه برگزاری دویستمین سالگرد انقلاب کبیر فرانسه برای بسیاری غافلگیر کننده بود. هر چند همانطور که اشاره شد ژان ماری لوپن (رهبر حزب راست افراطی جبهه ملی) آن را برای اولین بار طرح کرده بود و حتی پیش از وی فرانسوا میتران، رئیس جمهوری سوسیالیست فرانسه (۱۹۹۵ - ۱۹۸۰) نیز نسبت به این مساله نظراتی را مطرح کرده بود و معتقد بود که بیش از دروس اقتصادی و اجتماعی باید در مدارس به فرزندان تاریخ ملی را آموخت. اما ارائه این موضوع در قالب یک وزارتخانه امری تازه بود.

نکته دیگر آن که یکی از ماموریت های وزارت رزمندگان سابق فرانسه که وابسته به وزارت دفاع می باشد دفاع ازهویت ملت فرانسه است. اما بی شک مفهومی که سارکوزی از ایده هویت ملی در سر داشت با مفهومی که در ماموریت این وزارتخانه در راستای تجلیل از شهامت ها و جانفشانی های نیروها تببین شده بود، تفاوت دارد.

با این حال این موضوع هنوز هم برای بسیاری از کارشناسان مبهم و نامعلوم است. بسیاری با اشاره به این که مساله هویت را پدیده ای در حال تغییر می دانند و معتقدند که در هر دوره ای فرانسه دارای هویت متغیری بوده است از خود می پرسند چگونه یک وزارتخانه می تواند این هویت متغیر را حفظ و آموزش دهد؟ چگونه می توان هویت ملی نزد کسی را سنجید؟ آیا شاخص زبان است؟ تاریخ است؟ سنت تاریخی قرن ۱۸ تعلق ملی را به حضور در خاک و انجام امور شهروندی می داند اما امروز برای برخورداری از حق شهروندی ابتدا باید استحقاق خود به یک هویت را ثابت کرد چه کسی در این مورد باید قضاوت کند؟ چه کسی باید انتخاب کند؟ چه کسی باید ارزیابی کند؟ پلیس؟ قاضی؟

در همین ارتباط سارکوزی خود در تبیین ایده خود در میتینگی در شهر کان گفته بود: فرانسه کشوری با تاریخی طولانی است. کشوری است که در طول تاریخ هویت، شخصیتی برای خود تراشیده که باید مورد احترام قرار گیرد و نمی توان آن را پاک کرد و نادیده گرفت این هویت ملی از هویت فردی افراد تشکیل شده است و هر کس به این هویت ملی بخشی را افزوده است. تمام یادبودها، دروس معلم ها و ظرائفی که نسل به نسل منتقل شده است، خاطرات کودکی، داستان های قدیمی پدربزرگ ها از جنگ هایی که کرده اند همه بخشی از این هویت است. فرانسه صفحه سفید نیست.

شاید بتوان گفت دو واقعه مهم درکنار حوادث دیگر موجب تداعی این ایده نزد سارکوزی شد که برای سالیان متمادی در عرصه سیاسی فرانسه در کانون شعارهای راست افراطی بود.

نخستین واقعه بروز یک حادثه مهم درخلال برگزاری بازی فوتبال بود که شاید بتوان گفت شدید ترین زنگ خطر پیش از بروز آشوب های شهرک ها محسوب می شود. این رویداد به بازی دوستانه تیم ملی فوتبال فرانسه با تیم ملی فوتبال الجزایر در سال ۲۰۰۲ باز می گردد که پیش از برگزاری آن و زمانی که در ابتدای بازی سرود ملی الجزایر نواخته شد اکثر تماشاچی هایی که غالب آن را جوانان شهرک ها و مهاجرتبار تشکیل می دادند سرود ملی الجزایر را خواندند و زمانی که نوبت خواندن سرود ملی فرانسه شد آن ها با هو کردن و سوت کشیدن و مسخره کردن پرداختند و به عقده گشایی پرداختند. این رفتار که به شدت ناراحتی ژاک شیراک، رئیس جمهوری فرانسه حاضر در ورزشگاه را برانگیخت و پرده دیگری از واقعیت پنهان را برای وی و بسیاری دیگر آشکار ساخت.

دومین واقعه بروز آشوب در شهرک های حومه پاریس بعد از مرگ دو نوجوان خارجی تبار بود. در زمان آشوب های شهرک های فرانسه در اکتبر ۲۰۰۵ موجی از خشم جوانان شهرک های محروم که طی سالیان متعدد نسبت به تبعیض، بیکاری، نژادپرستی، تحقیر و جمع شده بود به ناگاه مناطق محروم را در بر گرفت. در همین حال بخشی از جریانات راست افراطی مانند جبهه ملی به رهبری ژان ماری لوپن و گرایش های میهنی مانند جنبش فرانسه به رهبری فیلیپ دو ویلیه خواستار برخورد جدی دولت با این فرانسویان خارجی تبار شدند و با طرح این موضوع که چرا در شرایطی که کسی فرانسه را دوست ندارد و با آن ضدیت دارد باید به او تابعیت داد، در مورد هویت ملی مساله تازه ای را مطرح کردند. حتی دو ویلیه با اشاره به این که فرانسوی بودن لیاقت می خواهد خواستار سلب تابعیت شورشیان و اخراج آنها شد. این موضوع در شکل خام آن به عنوان شعار راست گرایان افراطی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر مطرح شد که در اعلامیه های خود می نوشتند : فرانسه را یا دوست بدار یا ترکش کن.

سارکوزی در همین ارتباط در ۲ مه در جریان مناظره با خانم رویال گفت: این حق فرانسه است که آنانی را که مایل است وارد خاکش شوند انتخاب کند مهاجرت یعنی فرانسه ۳۰ سال بعد و اگر به فرانسویان آینده هویت فرانسه توضیح داده نشود جای تعجبی ندارد که سیاست جذب اجتماعی جواب ندهد.

با این حال تحلیلگران معتقدند که روابط مهاجرین با فرانسه یک دست نیست برخی از کشورهای مستعمره سابق فرانسه آمده اند و نگاهشان نسبت به فرانسه با مهاجران اروپای شرقی که فرانسه را فرصتی برای آینده بهتر اقتصادی خود می بینند، فرق دارد.

از سوی دیگر شمار زیادی از جوانان مهاجر تبار که نسل دوم و سوم مهاجرین محسوب می شوند و جزو نمونه های موفق سیاست جذب اجتماعی می باشند به دلیل نهادینه شدن برخی تبعیضات ناموفق مانده اند و خود را قربانی نژاد پرستی سیستم می دانند.

سالانه موارد بسیاری از سوی مراکز مبارزه با نژادپرستی گزارش می شود که افراد به رغم داشتن قابلیت های لازم به صرف داشتن نام های خارجی، اسلامی، عربی، آفریقایی یا حتی آن دسته از افرادی که نام خود را تغییر داده اند به دلیل داشتن نشانی در یکی از محلات مشکل دار از فرصت شغلی محروم می شوند.

از همین رو مهاجران مساله هویت ملی را به یکسان برداشت نمی کنند. برخی مایل به تسویه حساب با فرانسه ای هستند که سال ها کشورشان را استعمار کرده و امروز نیز به صورت تبعیض آمیز با آنها برخورد می کند، در این میان برخی از مهاجران نیز از کشورهای آسیایی می آیند برخی از اروپای شرقی هستند و همه مناسبات واحدی با فرانسه برقرار نمی سازند.

یکی از اساتید تاریخ در فرانسه که الجزایری تبار است در خصوص قانونی که ژاک شیراک در ۲۳ فوریه ۲۰۰۵ در مورد نقش مثبت دوره استعماری فرانسه ارائه داد می گوید: درست در زمانی که الجزایر برای امضای پیمان مودت بین دو کشور که یکی از موضوعات مورد علاقه دو کشور بود از فرانسه خواست تا نسبت به گذشته استعماری خود در الجزایر عذر خواهی کند، فرانسه از این کار سرباز زد و این پیمان به این دلیل هیچ گاه امضا نشد.

حتی رئیس جمهوری جدید (سارکوزی) نیز در دو سفری که به الجزایر داشت گفت فرزندان نباید بابت اشتباه پدران خود عذرخواهی کنند. این در حالی است که شیراک در همان روزهای نخست پیروزی اش در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۵ نسبت به سهم فرانسه در انتقال یهودیان به آلمان از یهودیان عذرخواهی کرد. وی در اواخر دوران ریاست جمهوری اش نیز در جریان سفر به ارمنستان نیز از ترکیه خواست با شناسایی قتل عام ارامنه نسبت به گذشته خود ابراز ندامت کند و مدعی شد این کار موجب بزرگی ترکیه می شود.

در همین ارتباط - کریستیان استروسی- وزیر آمایش سرزمینی و از یاران سارکوزی می گوید: اگر فرانسه به کسی بدهکار باشد (و بابت آن باید عذرخواهی کند) باید از حرکی ها (الجزایری هایی که در نبرد الجزایر طرف فرانسویان را گرفتند و بعد ها نیز مورد بی مهری فرانسه واقع شدند) و از تمام آنانی که الجزایر را ترک کرده اند، عذرخواهی کند.

به نظر این استاد فرانسوی الجزایری الاصل تاریخ نیز بخشی از هویت ملی است اما فیلتر کردن تاریخ و برخورد دوگانه نیز با تاریخ نیز مساله ساز است. واقعیت این است که به نظر می رسد هم چپ و هم راست در ارائه قرائتی واقعی از تاریخ فرانسه به ویژه در دوره استعماری فرانسه در پایان قرن ۱۹ دستخوش تناقض و مشکل هستند.

از همین روست که دولت به تقلید از همان " الیس آیلند" در آمریکا بر آن شده است با ایجاد مرکزی تحت عنوان " شهرک تاریخ مهاجرت " که به نوعی موزه ای در این زمینه می باشد به پر کردن خلا» موجود در این زمینه بپردازد.

د) توسعه مشترک

حوزه چهارمی که این وزارت خانه تحت پوشش دارد توسعه مشترک نام دارد و پیشتر تحت عنوان همکاری ها تحت نظر وزارت امور خارجه به اجرای سیاست کمک به توسعه کشورهای جنوب می پرداخت که امروز این وظیفه به این وزارتخانه منتقل شده است و وزارتخانه یاد شده قرار است با همکاری سه وزارتخانه امور خارجه، امور اقتصادی و کار به عنوان طراح اصلی سیاست همکاری های بین المللی به ویژه با کشورهای مهاجر خیز که غالب مهاجران فرانسه از این کشورها راهی فرانسه می شوند، وارد میدان شود.

منظور فرانسه از این حوزه این است که با ارائه و اجرای طرح های مشترک اقتصادی در کشورهای مبدا مهاجرخیز مانع از عزیمت مهاجران به فرانسه شود. زیرا به طور طبیعی بخش قابل توجهی از این مهاجرت ها با انگیزه بهبود وضعیت اقتصادی صورت می گیرد.

البته این ایده چندان جدید نمی باشد زیرا در دوره ریاست جمهوری "والری ژیسکاردستن" نیز در شکل ساده تری برای آن دسته از مهاجرینی که حاضر به بازگشت به کشور خود بودند جوائز و کمک هایی در نظر گرفته می شد تا بتوانند موقعیت خود در کشور مبدا را بهبود بخشند اما ایده حاضر دارای جنبه های متعددی است. به طور مثال در زمینه تحصیلی سیاست جدید فرانسه این است که متقاضیان تحصیل در فرانسه حتما پس از اتمام تحصیل خود به کشورشان بازگردند. در همین ارتباط سارکوزی در جریان سفرش به کشورهای آفریقایی گفت: «فرانسه در نظر ندارد مغزهای کشورهای آفریقایی را بدزدد. آن ها باید به کشورشان بازگردند.»

از همان زمان طرح ایده ایجاد وزارتخانه یاد شده موجی از اعتراضات مختلف از راست میانه تا طیف های چپ تندرو و حتی انجمن های دفاع از حقوق بشر به راه افتاد. غالب مخالفت هایی که نسبت به ایده تاسیس این وزارتخانه صورت گرفته حول دو نکته شکلی و محتوایی می باشد.

در بعد اعتراضات که به جنبه شکلی این طرح صورت گرفت می توان به اظهارات دومینیک دو ویلپن، نخست وزیر وقت و رقیب از میدان به در شده سارکوزی اشاره کرد که تاسیس یک آژانس بین وزارتی را مناسب تر از تاسیس یک وزارتخانه برای این موضوع می داند.

در این خصوص بسیاری دیگر نیز بر این باورند که حتی کشوری مانند آمریکا که از جهات متعدد الگوی سارکوزی قرار دارد و به نوعی مهاجرپذیرترین کشور جهان است وزارتی برای مهاجرت یا برای هویت ملی و این که به آمریکایی ها یاد دهد چگونه احساس کنند آمریکایی اند، درست نکرده است.

اما از نظر محتوایی بسیاری تاسیس این وزارتخانه را ابزاری برای اعمال سیاست های تبعیض آمیز راست گرایان می دانند و در این میان به طور مثال اتحادیه حقوق بشر فرانسه آن را ایدئولوژی نژاد پرستانه خواند و سوسیالیست ها آن را امتیازی به حزب راست افراطی برای فریب و جذب آرای هواداران این حزب توصیف کردند.

عملی ترین اعتراض به تاسیس این وزارتخانه در فردای صدور حکم تاسیس آن رخ داد که طی آن ۸ تن از مورخان و اساتید دانشگاهی - شهرک ملی تاریخ مهاجرت - که ریاست آن را " ژاک توبون "، وزیر پیشین دادگستری برعهده دارد، استعفای اعتراض آمیز خود را به رئیس این مرکز که قرار است نمادی برای بررسی تاریخ مهاجرت باشد، تسلیم کردند.

از دید برخی دیگر از منتقدان اگر آوردن مساله هویت ملی در قالب یک وزارتخانه به عنوان پاسخی برای بحران موجود در این زمینه مطرح می شود مسیر برگزیده اشتباه می باشد زیرا اساسا برای تعمیم هویت ملی در تمام اقشار جامعه باید در بدوکار نسبت به رفع تبعیض ها، اختلافات، امتیازات، رفتار نژادپرستانه و ... پایان داد.

پاره ای دیگر بر این باورند که به ویژه در برخورد با پدیده مهاجرت به نظر می رسد فرانسه درحال تغییر مسیر مهاجرت است زیرا رهبران این کشور به خوبی واقفند که مهاجرت صفر وجود ندارد. از همین رو به نظر می رسد در این میان جوامع خاصی موضوع کار واقع شده اند و طرح گزینش مهاجرین سنتی از کشورهای مستعمره سابق با مهاجرین کشورهای شرق اتحادیه اروپا به ویژه باتوجه به باز شدن مرزهای شرقی این اتحادیه در دستور کار قرار دارد خصوصا این که مهاجرین شرق اروپا از نظر قرابت فرهنگی و تطبیق با ارزش های فرانسوی سازگاری بیشتری نسبت به مهاجرین آفریقایی و مغربی (که غالبا مسلمان می باشند) دارند.

در پاسخ به بیشترین نگرانی ها نسبت به تاسیس این وزارتخانه بوریس هورتفو گفته است که وی قصد دارد در عین اعمال سیاستی انسانی قاطعانه در این حوزه وارد شود تا ضمن رعایت باورهای بشردوستانه فرانسه منافع اقتصادی این کشور را نیز حفظ کند.

در همین راستا و در چارچوب مبارزه با مهاجرت های غیرقانونی وزیر جدید مهاجرت اولین ماموریت خود را اخراج ۲۵ هزار مهاجر غیرقانونی در سال ۲۰۰۷ مطرح کرده است.