سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
گزاره های بنیادی اقتصاد اتریشی
● دایرهالمعارف اقتصادی کانسایس
مکتب اتریشی اقتصاد در سال ۱۸۷۱ با چاپ کتاب «اصول اقتصاد» کارل منگر به وجود آمد. منگر، همراه با ویلیام استنلی جونز و لیون والراس، انقلاب مارژینالیستی را در اندیشه اقتصادی ایجاد کردند.
منگر کتاب «اصول اقتصاد» خود را به همکار آلمانی خود ویلیام روسچر، چهره اول مکتب تاریخی آلمان که اندیشه اقتصادی غالب در کشورهای آلمانی زبان بود، اختصاص داد. وی در کتاب خود این مساله را مطرح میکند که تحلیلهای اقتصادی به صورت جهان شمول برقرارند و واحد مناسب این تحلیلها فرد و انتخابهای اوست. او مینویسد این انتخابها به وسیله ترجیحات ذهنی فرد و حاشیهای که تصمیمها بر آن گرفته میشوند، مشخص میشوند. منطق انتخاب، به عقیده وی، نقطه شروع نظریه اقتصادی جهان شمول است.
از سوی دیگر، مکتب تاریخی این ایده را مطرح کرده بود که علم اقتصاد ناتوان از ایجاد گزارههای جهان شمول است و در عوض تحقیق علمی بر روی آزمون تاریخی متمرکز شود. پیروان مکتب تاریخی بر این عقیده بودند که اقتصاددانان کلاسیک انگلیسی در اشتباه بودند که قوانین اقتصادی مستقل از زمان و مرزهای جغرافیایی است. «اصول اقتصاد» منگر دیدگاه اقتصاد سیاسی کلاسیک را با استفاده از تحلیل نهایی دوباره مطرح کرد. شاگردان روسچر، مخصوصا گوستاو اشمولر، اعتراض شدیدی را به دفاع منگر از «نظریه» وارد کردند و به کار او و پیروانش، یوگن بوهم-باورک و فردریش ویزر، نام موهن «مکتب اتریش» را به خاطر جایگاه آکادمیک آنها در دانشگاه وین نسبت دادند و این اسم به جای ماند.
بعد از دهه ۱۹۳۰، هیچ اقتصاددانی از دانشگاه وین یا هر دانشگاه دیگری در اتریش به یکی از چهرههای «اقتصاد اتریشی» بدل نشده است. در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، مکتب اتریش به بریتانیا و ایالات متحده نقل مکان کرد و دانشوران متعلق به این رویکرد اقتصادی عموما در مدرسه اقتصادی لندن (LSE) (۱۹۵۰-۱۹۳۱)، دانشگاه نیویورک (از ۱۹۴۴)، دانشگاه اوبورن (از ۱۹۸۳) و دانشگاه جورج میسون (از ۱۹۸۱) حضور دارند. بسیاری از اندیشههای اقتصاددانان مطرح اتریشی قرن بیستم، مانند لودویگ فون میزس و اف. ای. هایک، ریشه در اندیشه اقتصاددانان کلاسیکی چون آدام اسمیت و دیوید هیوم یا چهرههای اوایل قرن بیستم چون نات ویکسل و همچنین منگر، بوهم-باورک و فردریش فون ویزر دارد. این ترکیب متنوع از سنتهای فکری به گونه واضحتری در اقتصاددانان معاصر مکتب اتریش که توسط چهرههای مدرن اقتصاد تحت تاثیر قرار گرفتهاند، قابل مشاهده است. این اقتصاددانان عبارتند از: آرمن آرچیان، جیمز بوکانان، رونالد کوز،هارولد دمستز، اکسل لیجونهوفود، داگلاس نورث، منکور اولسون، ورنون اسمیت، گوردون تالوک، لیلند ییگر، اولیور ویلیامسون و همچنین اسرائیل کرزنر و مورای روتبارد. با اینکه یک نفر میتواند از وجود یک مکتب اتریشی واحد در اقتصاد معاصر دفاع کند، فردی دیگر میتواند این ادعا را نیز مطرح کند که برچسب «اتریشی» دیگر هیچ معنای منسجمی ندارد. در این مقاله من بر روی گزارههایی از اقتصاد متمرکز خواهم شد که «اتریشیها» به اشتراک دارند.
● علم اقتصاد
▪ گزاره اول: فقط افراد هستند که انتخاب میکنند.
انسان، با اهداف و برنامههایش، نقطه آغاز تمام تحلیلهای اقتصادی است. فقط افراد هستند که انتخاب میکنند؛ به این معنا که موجودات جمعی انتخاب نمیکنند. هدف اصلی علم اقتصاد این است که بر پایه برنامهها و اهداف فردی، پدیدههای اقتصادی را قابل فهم سازد. هدف ثانویه اقتصاد، ردیابی و شناسایی نتایج ناخواسته انتخابهای فردی است.
▪ گزاره دوم: مطالعه نظم بازار اساسا درباره رفتار مبادله و نهادهایی است که مبادلات در چارچوب آنها صورت میگیرد.
بهترین مفهوم برای درک سیستم قیمتها و اقتصاد بازار، «کاتالاکسی» است. این واژه از ریشه یونانیاش (katallaxy) گرفته شده است که به معنای مبادله و آغاز دوستی با یک غریبه به واسطه مبادله است. علم مبتنی بر کاتالاکسی که یکی از شاخههایش مطالعه ساختار نظم بازار است، به صورت تحلیلی بر روی روابط مبادلهای که در بازار به وجود میآیند، چانهزنی که فرآیند مبادله را مشخص میکند و نهادهایی که مبادلات در چارچوب آنها صورت میپذیرد، تمرکز دارد.
▪ گزاره سوم: «واقعیات» علوم اجتماعی عبارت است از؛ آنچه مردم باور دارند و فکر میکنند.
برخلاف علوم طبیعی، علوم انسانی با اهداف و برنامههای افراد آغاز میشوند. در حالی که پاکسازی اهداف و برنامه در علوم طبیعی با فائق آمدن به مشکل آنتروپومورفیسم (تصور شخصیت انسانی برای چیزی. م.) منجر به پیشرفت میشود، در علوم انسانی، زدودن اهداف و برنامهها منجر به پاکسازی علوم کنش انسانی از موضوع اصلیاش میشود. در علوم انسانی، «واقعیات» جهان آن چیزی است که کنشگران فکر میکنند و باور دارند.
معنایی که افراد به اشیا، رویهها، مکانها و مردم میدهند جهتگیری آنها در تصمیمگیری شان را مشخص میکند. هدف علوم کنش انسانی «قابل فهم نمودن» است، نه پیشبینی. علوم انسانی به این دلیل قادر به رسیدن به این هدف است که ما آن چیزی هستیم که مطالعه میکنیم یا به عبارتی چون ما دانش از درون داریم. به همین دلیل نیز است که هدف علوم طبیعی نمیتواند «قابل فهم کردن» باشد؛ چرا که آنها به دانشی اتکا دارند که بیرون از ما است. ما میتوانیم اهداف و برنامههای دیگر انسانهای کنشگر را بفهمیم چون که ما خود انسان کنشگریم.
مثال کلاسیک برای روشن ساختن این تمایز بین علوم کنش انسانی و علوم طبیعی، مریخیای است که در ایستگاه مترو به مشاهده «دادهها» میپردازد. این مریخی مشاهده میکند که وقتی عقربه کوچک ساعت به هشت میرسد، حجم عظیمی از انسانها از مترو پیاده میشوند و وقتی این عقربه به پنج میرسد، حجم عظیمی از انسانها دوباره وارد مترو میشوند. این مریخی حتی میتواند پیشبینی نیز در مورد رابطه عقربه کوچک و حرکت انسانها انجام دهد، ولی تا زمانی که مریخی نتواند به درکی از اهداف و برنامهها برسد (رفتن انسانها به کار و برگشت به خانه)، فهم «علمی» او از دادههای ایستگاه مترو ناقص خواهد بود. علوم کنش انسانی متفاوت از علوم طبیعی هستند و با تلاش برای جا کردن آنها در قالب
علمی- فلسفی علوم طبیعی به نتیجهای جز بی خاصیت کردن آنها نخواهیم رسید.
● اقتصاد خرد
▪ گزاره چهارم: مطلوبیت و هزینهها ذهنی هستند.
تمام پدیدههای اجتماعی از فیلتر ذهن انسان میگذرند. از دهه ۱۸۷۰ به بعد، اقتصاددانان به این توافق رسیدهاند که ارزش ذهنی است؛ ولی، با استناد به کارهای آلفرد مارشال، بسیاری این مساله را مطرح کردهاند که طرف هزینه این معادله بر اساس شرایط عینی مشخص میشود. مارشال بر این عقیده بود؛ همانگونه که دو تیغه قیچی یک تکه کاغذ را میبرند، ارزش ذهنی و هزینههای عینی قیمت را مشخص میکنند؛ ولی مارشال در درک این موضوع عاجز ماند که هزینهها نیز ذهنی هستند؛ چرا که آنها خود از طریق ارزش استفادههای جایگزین منابع کمیاب تعیین میشوند. درست است که دو تیغه قیچی کاغذ را میبرد، ولی تیغه عرضه نیز بر اساس ارزشگذاریهای ذهنی افراد مشخص میشود.
در مسیر انجام کنش، یک فرد باید انتخاب کند؛ به این معنا که فرد باید یک مسیر از چند مسیر را طی کند. تمرکز بر روی انتخابهای جایگزین ما را به سوی یکی از مفاهیم روش اندیشه اقتصادی سوق میدهد: هزینه فرصت. هزینه یک کنش، ارزشمندترین جایگزینی است که کنشگر با انجام کنش مذکور از دست میدهد. از آنجایی که جایگزین از دست رفته هیچ گاه به دست نمیآید، هنگامی که فردی تصمیم به انتخاب میگیرد، منافع مورد انتظار یک فعالیت را با منافع مورد انتظار جایگزینهایش مقایسه میکند.
▪ گزاره پنجم: مکانیزم قیمتها اطلاعات لازم را که مردم برای تصمیمگیری نیاز دارند، به آنها منتقل میکند.
قیمتها شرایط مبادله را در بازار خلاصه میکنند. مکانیزم قیمتها با علامت دادن به فعالان بازار نسبت به اطلاعات مربوط، به آنها کمک میکند تا منافع دوجانبه مبادله را بفهمند. در مثال معروف هایک، وقتی افراد میفهمند که قیمت قلع بالا رفته است، نیازی به این ندارند که بفهمند علت این افزایش قیمت، افزایش تقاضا برای قلع بوده یا کاهش عرضه. در هر حال، افزایش قیمت قلع آنها را به صرفهجویی در مصرف قلع سوق میدهد. با تغییر شرایط اساسی قیمتهای بازار سریعا تغییر میکنند و منجر به این میشوند که مردم نیز سریعا خود را با شرایط جدید تطابق دهند.
▪ گزاره ششم: مالکیت خصوصی در ابزار تولید شرطی است لازم برای محاسبه عقلایی اقتصادی.
اقتصاددانان و اندیشمندان اجتماعی مدتها است که به نقش مالکیت خصوصی در ایجاد انگیزههای قدرتمند برای تخصیص بهینه منابع کمیاب پی بردهاند؛ ولی موافقان سوسیالیسم بر این باورند که سوسیالیسم میتواند با تغییر طبیعت انسان بر این انگیزهها فائق آید. لودویگ فون میزس این مساله را مطرح میکند که حتی اگر تغییر مورد نظر در طبیعت انسان رخ دهد، سوسیالیسم محکوم به شکست است؛ چرا که فعالان اقتصادی در چارچوب آن قادر به محاسبه عقلایی استفادههای جایگزین منابع نخواهند بود. میزس استدلال میکند که بدون مالکیت خصوصی در ابزار تولید، بازاری نیز برای ابزار تولید و در نتیجه قیمت پولی برای آنها وجود نخواهد داشت و بدون قیمتهایی که نشاندهنده کمیابی نسبی ابزارهای تولید باشند، برنامه ریزان اقتصادی قادر به محاسبه عقلایی استفادههای جایگزین ابزارهای تولید نخواهند بود.
▪ گزاره هفتم: بازار رقابتی یک فرآیند اکتشاف کارآفرینی است.
بسیاری از اقتصاددانان رقابت را مقطعی از امور میبینند، ولی عبارت «رقابت» در بر گیرنده یک فعالیت است. اگر رقابت مقطعی از امور بود، کارآفرین هیچ نقشی بر عهده نمیداشت؛ ولی از آنجایی که رقابت یک فعالیت است، کارآفرین به عنوان عاملی که بازار را به سمت جهات جدید بر انگیخته و سوق میدهد دارای نقش عظیمی است.
کارآفرین حساس به فرصتهای ناشناخته برای منافع دوجانبه است. با شناخت فرصتها، کارآفرین سود به دست میآورد. یادگیری دوجانبهای که از این اکتشاف به دست میآید، بازار را به سمت تخصیص بهینهتری از منابع سوق میدهد. اکتشاف کارآفرینی متضمن آن است که بازار آزاد به سمت بهینهترین تخصیص منابع در حرکت است. به علاوه، کسب سود چیزی است که به طور مداوم کارآفرینان را به خلاقیت بیشتر و افزایش ظرفیت تولید تشویق میکند. برای کارآفرینی که فرصتی را کشف میکند، عیبهای امروز به معنای سودهای فردا هستند(۱). مکانیزم قیمتها و اقتصاد بازار ابزارهای یادگیری هستند که افراد را به سمت کشف منافع دوجانبه و استفاده بهینهتر از منابع هدایت میکنند.
● اقتصاد کلان
▪ گزاره هشتم: پول خنثی نیست.
پول واسطه مورد قبول مبادله تعریف میشود. اگر سیاست دولت واحد پولی را مختل کند، مبادله نیز مختل میشود. هدف سیاست پولی باید کمینه کردن این اختلالها باشد. هر افزایشی در عرضه پول که با افزایش در تقاضای پول جبران نشود، به افزایش قیمتها خواهد انجامید؛ ولی قیمتها بلافاصله و همزمان در اقتصاد تعدیل نخواهند شد. تعدیل برخی قیمتها زودتر و تعدیل برخی دیگر دیرتر به وقوع خواهد پیوست و این به معنای تغییر قیمتهای نسبی است. هر کدام از این تغییرها تاثیر خود را در الگوی مبادله و تولید نشان خواهد داد؛ بنابراین پول بنا به طبیعت خود نمیتواند خنثی باشد.
اهمیت این گزاره زمانی مشخص میشود که در مورد هزینههای تورم بحث شود. نظریه مقداری پول این نکته را به درستی بیان میکند که خلق پول منجر به افزایش ثروت نمیشود؛ بنابراین، اگر دولت عرضه پول را دوبرابر کند، توانایی ظاهری صاحبان پول برای خرید کالاهای بیشتر با دوبرابر شدن قیمتها از بین میرود، ولی با اینکه نظریه مقداری پول با بیان این مساله پیشرفت عظیمی را در اندیشه اقتصادی ایجاد کرده است، رویکرد مکانیکی این نظریه باعث ناچیز جلوه کردن هزینههای سیاست تورمی شده است. اگر قیمتها به سادگی با دوبرابر شدن عرضه پول، دوبرابر میشدند، فعالان اقتصادی میتوانستند با دنبال کردن فعالیتهای مسوولان عرضه پول این تعدیل قیمت را پیشبینی کنند و رفتار خود را متقابلا با این تغییر سازگار سازند. به این ترتیب، هزینه تورم کمینه میبود.
ولی تورم در چندین سطح متفاوت از نظر اجتماعی مضر است. اول اینکه حتی تورم پیشبینی شده اعتماد بین دولت و مردم را خدشهدار میکند؛ چرا که دولت از تورم برای به دست آوردن ثروت مردم استفاده میکند. دوم، تورم پیشبینی نشده اثر بازتوزیعی دارد؛ چرا که بدهکاران به هزینه قرضدهندگان سود به دست میآورند. سوم، از آنجایی که مردم نمیتوانند تورم را دقیقا پیشبینی کنند و به این دلیل که پول در جایی از سیستم اضافه شده استبرای مثال از طریق خرید اوراق قرضه توسط دولتبرخی قیمتها (برای مثال قیمت اوراق قرضه) قبل از قیمتهای دیگر تعدیل میشوند که به معنای آن است که تورم در الگوی مبادله و تولید اختلال ایجاد میکند.
از آنجایی که پول تقریبا رابط تمامی معاملات در یک اقتصاد مدرن است، اختلالات پولی بر تمام آن معاملات اثر میگذارد؛ بنابراین هدف سیاست پولی باید کمینه کردن اختلالات پولی باشد، خصوصا که پول خنثی نیست. (۲)
▪ گزاره نهم: ساختار سرمایه شامل کالاهای ناهمگنی است که دارای استفادههای متعددی هستند و باید با هم هماهنگ شوند.
در همین لحظه، افرادی در دیترویت، اشتوتگارت و توکیو در حال طراحی اتومبیلهایی هستند که حداقل برای یک دهه خریداری نخواهند شد. آنها چگونه میدانند که برای رسیدن به این هدف چگونه باید منابع را تخصیص دهند؟ تولید همیشه برای تقاضایی نامعلوم در آینده است و فرآیند تولید دارای مراحل مختلف سرمایهگذاری است که از مراحل بالادستی (استخراج سنگ معدن آهن) تا مراحل پایین دستی (معامله اتومبیل) تغییر میکند. ارزش تمام کالاهای تولیدی در هر مرحله از تولید از ارزشی به دست میآید که مصرفکنندهها بر روی کالای در دست تولید میگذارند. برنامه تولید کالاهای مختلف را در ساختار سرمایهای جای میدهد که به صورت ایده آل بهینهترین حالت است. اگر کالاهای سرمایهای همگن بودند، میتوانستند در تولید تمام کالاهای نهایی مورد نیاز مصرفکننده استفاده شوند. اگر اشتباهی رخ میداد، منابع میتوانستند بلافاصله بازتخصیص یابند، بدون اینکه هزینه زیادی را به تولیدکننده تحمیل کنند، ولی کالاهای سرمایهای ناهمگن هستند و استفادههای متعدد دارند. یک کارخانه اتومبیلسازی تنها میتواند اتومبیل تولید کند نه چیپ کامپیوتر. ترکیبهای پیچیده سرمایه که برای تولید کالاهای مصرفی به وجود میآیند متاثر از سیگنالهای قیمت و محاسبات دقیق اقتصادی سرمایهگذاران هستند. هنگامی که خطاها مشخص شوند، فعالان اقتصادی ترکیب سرمایه خود را تغییر خواهند داد در عین حال منابع از بین خواهند رفت. (۳)
▪ گزاره دهم: نهادهای اجتماعی اغلب نتیجه کنش انسانی هستند، ولی نه نتیجه طراحی انسان.
بیشتر نهادها و سنتهای بسیار مهم نتیجه مستقیم طراحی آگاهانه نیستند، بلکه نتیجه غیر مستقیم کنشهایی هستند که افراد برای رسیدن به اهداف خود آنها را انجام دادهاند. دانشآموزی که در زمستان برفی سعی میکند که برای فرار از سرما هر چه زودتر به کلاسش برسد، احتمالا مسیری میانبر از میان برفها را انتخاب خواهد کرد. دانشآموزان دیگر نیز با دیدن رد پاهای دانشآموز اول، همان مسیر را طی خواهند کرد و کم کم راهی از میان برف ایجاد خواهد شد. با اینکه هدف تمام آن دانشآموزان فرار از سرما و زودتر رسیدن به کلاس بود، گذر آنها از مسیر جدید راهی را پدید آورد که دانشآموزان بعدی را در رسیدن به این هدف یاری میکرد. این «راه» مثالی است از چیزی که «محصول کنش انسان است، ولی محصول طراحی انسان نیست.» (هایک ۱۹۴۸، ص ۷)
اقتصاد بازار و مکانیزم قیمتهای آن نیز مثالهایی از فرآیندهای مشابه است. مردم قصد مستقیمی برای ایجاد آرایه پیچیده مبادلات و سیگنالهای قیمت که اقتصاد بازار را شکل میدهند، ندارند. قصد آنها تنها بهبود زندگی خودشان است، ولی رفتار آنها منجر به ایجاد مکانیزم بازار میشود. پول، قانون، زبان، علم و غیره، همه پدیدههای اجتماعی هستند که میتوان ریشههای آنها را نه در طراحی انسان، بلکه در کنش انسانهایی یافت که سعی در بهبود زندگی خود داشتند و در طی این فرآیند محصولی را ایجاد کردهاند که عموم از آن منتفع شدهاند. (۴)
نتایج این ده گزاره نسبتا رادیکال است. اگر این گزارهها برقرار باشند، نظریه اقتصادی باید در بستر منطق کلامی بنا نهاده شود و کارهای تجربی تنها بر روی روایتهای تاریخی متمرکز شوند. در مورد سیاست عمومی نیز ایرادهای اساسی به توانایی دولت در مدیریت عقلایی اقتصاد و حتی دخالت بهینه در آن وارد خواهد بود.
شاید اقتصاددانان باید رویکرد پزشکان را اتخاذ کنند: «اول از هر چیز آسیب نرسانیم.» اقتصاد بازار از تمایل طبیعی افراد برای رسیدن به یک شرایط بهتر به وجود میآید که به معنای یافتن مبادلاتی است که برای هر دو طرف دارای منفعت است. آدام اسمیت این پیام را برای اولین بار در کتاب «ثروت ملل» خود مطرح کرد. در قرن بیستم، اقتصاددانان مکتب اتریش نه به خاطر پایبندی به یک ایدئولوژی، بلکه به خاطر منطقی که در پشت بحثهایشان وجود داشت، سرسختترین مدافعان این پیام بودند.
پیتر جی. بوتکه
مترجم: حسن افروزی
پاورقی:
۱. کارآفرینی میتواند به سه بخش جدا از هم تقسیم شود: اکتشاف، جستوجو و فرصت را مغتنم شمردن.
۲. جستوجو جهت یافتن راه حلی برای این هدف، موجب به وجود آمدن پارهای از خلاقانهترین کارهای اقتصاددانان اتریشی شد و به پیشرفتهایی که در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در ادبیات بانکداری آزاد اتفاق افتاد انجامید. این پیشرفتها توسط اف. ای. هایک، لاورنس وایت، جورج سلجین، کوین داود، کرت شولر و استیون هورویتز به وقوع پیوستند.
۳. گزارههای ۸ و ۹ هسته نظریه اتریشیها در مورد دورهای تجاری را شکل میدهد. این نظریه توضیح میدهد که چگونه گسترش اعتبارات توسط دولت باعث انجام سرمایهگذاریهای نادرست در ساختار سرمایه در دوره رونق میشود که باید در دوره رکود اصلاح شوند. در اقتصاد معاصر، راجر گریسون چهره پیشتاز این نظریه است.
۴. البته هر نظم خودجوشی لزوما دارای منفعت نیست و در نتیجه نباید از این گزاره چنین برداشتی شود. اینکه منافع عمومی نتیجه فرعی منافع شخصی افراد باشد یا نه به ساختار نهادهایی مربوط است که افراد در چارچوب آنها کنش انجام میدهند. هم دست نامرئی و هم تراژدی منابع مشترک نتایج تلاش افراد برای دنبال کردن منافع شخصی شان است. این به ساختار اجتماعی ربط دارد که دنبال کردن نفع شخصی به منفعت عمومی بینجامد یا به ضرر عمومی. اقتصاد نهادگرایی جدید تمرکز خود را بر روی بررسی حساسیت پدیدههای اجتماعی به ساختار نهادهایی کرده است که افراد در چارچوب آنها عمل میکنند. با این حال، بسیار مهم است به این نکته توجه کنیم که اقتصاددانان سیاسی کلاسیک و اقتصاددانان نئوکلاسیک اولیه همه نکته اساسی اقتصاد نهادگرایی جدید را درک کرده بودند. در واقع، از یک سو افسون اثباتهای تعادل عمومی رقابتی و از سوی دیگر تمایل کینزی به متغیرهای کلی بود که در اواسط قرن بیستم بود که نهادهای لازم برای هماهنگی اجتماعی را کمرنگ کرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست