دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

تئوری پراسپكت در مقابل نظریه مطلوبیت


در سال های ۲۰۰۰ و۲۰۰۱ میلادی, سرمایه گذاری در بخش مخابرات, اولویت و طرفداران بسیاری داشت, زیرا سود بیست و چند درصدی را برای سرمایه گذاران نوید می داد و از این لحاظ بی رقیب بود

در سال‌های ۲۰۰۰ و۲۰۰۱ میلادی، سرمایه‌گذاری در بخش مخابرات، اولویت و طرفداران بسیاری داشت، زیرا سود بیست و چند درصدی را برای سرمایه‌گذاران نوید می‌داد و از این لحاظ بی‌رقیب بود اما در سال ۲۰۰۲ جهانیان، شاهد بزرگ‌ترین ورشكستگی تاریخ سرمایه‌داری، در نمونه شركت مخابراتی "ورلدكام" به همراه شركت‌های كوچك و بزرگ دیگری بودند و در پی این ورشكستگی‌ها، بازارهای بورس در اروپا و آمریكا، با نوسان‌های شدید روبرو گردید. از این رو، بسیاری از تحلیل‌گران بازارهای مخابراتی اروپا و آمریكا، به تحلیل رابطه علت ومعلولی این ورشكستگی‌ها پرداختند. برخی از ایشان علت را دستكاری اعداد و ارقام ترازنامه‌ها توسط مدیران مالی دانستند و عده‌ای نیز حادثه یازدهم سپتامبر را ریشه این ورشكستگی‌ها قلمداد كردند. اما نكته اصلی را آنها هنوز در نیافته بودند، زیرا دستكاری اعداد و ارقام ترازنامه‌های مالی و حسابداری، را نمی‌توان علت ورشكستگی شركت "ورلدكام" دانست بلكه معلول آن است و حادثه یازدهم سپتامبر اگر چه به جهانگردی، هتل‌داری، هواپیمایی و ... ضرر رساند اما تمایل به تلفن زدن و تماس گرفتن از طریق اینترنت و تلفن‌های همراه را افزایش داد.پس علت این ورشكستگی‌ها را باید در جای دیگر جست‌وجو كرد.در تحقیقات بعدی، تحلیل‌گران متوجه روند پرشتاب خرید شركت‌های كوچك توسط شركت‌های بزرگ در سال‌های اخیر شدند و حرص و ولع غول‌های مخابراتی جهان را برای خریدهای میلیارد دلاری پهنای باند طیف فركانس مورد نیاز خدمات نسل سوم همراه (IMT-۲۰۰۰)، دو علت احتمال ورشكستگی ورلدكام و سایرین دانستند اما باز جای این پرسش باقی بود كه مدیران هوشمند ورلدكام و مشاوران مجرب ایشان، با چه توجیه، انگیزه و نیتی، این چنین سخاوتمندانه سرمایه‌گذاری می‌كردند؟ پاسخ، بدیهی بود، آنها (یعنی مدیران و مشاوران) در اصل، سرمایه‌گذاری نمی‌كنند بلكه به طور معمول، سرمایه‌گذاران نه مدیرند و نه مشاور! اگر سرمایه‌داران به سادگی گول "منطق" و "پارادایم" مشاوران خود را بخورند و این "منطق" و "پارادایم" را باور كنند كه هر چه پایگاه مشتریان و تعداد اشتراك، بزرگ‌تر باشد، درآمد، بیشتر می‌شود و هر چه درآمد، بیشتر شود، سود بالاتر می‌رود، خود به خود دچار انگاره و دركی خطی (Linear understanding) می‌شوند كه همواره صادق نیست و لذا لازم نیست كسی آنها را گول زده باشد. درست هم همین است، كه در واقع، نه مدیران شركت‌های مخابراتی و نه مشاوران ایشان، نمی‌خواستند كسی را گول بزنند. آنها هم امیدوار بودند كه سهم بزرگشان از بازار جهانی مخابرات، آنها را چنان قدرتمند كرده است، كه به زودی از بحران مالی به سلامت عبور خواهند كرد. اما رسانه‌ها، مهلت‌‌شان ندادند، كشف تقلب‌های برخی از مدیران مالی هم مزید بر علت شد و به زودی بسیاری از شركت‌ها، سقوط كردند. در چنین اوضاع و احوالی این پرسش اساسی مطرح شد كه:

اصلاً نحوه قضاوت‌ها و تصمیم‌گیری‌های مدیران، مشاوران ودر یك كلام، ما انسان‌ها، در شرایط مخاطره‌آمیز (ریسكی) و تردید برانگیز منطقی است یا غیر منطقی؟

با طرح این پرسش، به ناگاه، همه نگاه‌ها، متوجه روان‌شناسی شد كه از سال‌ها پیش، این پرسش را طرح كرده بود و برای یافتن پاسخ‌های علمی برای آن، آزمایش‌هایی را به طور تكراری، انجام داده و به نتیجه بسیار جالب توجهی رسیده بود، كه برخلاف عقیده اكثر متفكران چند سده اخیر بود.باید توجه داشت كه عالی‌ترین ارمغان و دستاورد دوران روشنگری، اعتقاد به اصالت خرد و باور به عقل‌گرایی انسان مدرن بود. دانشمندان از اوائل دوران نوزایی (رنسانس) تا اواخر سده بیستم یعنی در طی چهار تا پنج سده متمادی، معتقد بودند كه انسان‌ها نفع پرست‌اند و برای بیشینه كردن منافع خود، از اصول منطقی و عقل پیروی می‌كنند. به این ترتیب، اكثر اندیشمندان مدرن، نظریه‌هایشان را بر شالوده جهانی استوار كرده بودند كه به تدریج، عقلانی‌تر و در نهایت ایده‌آل می‌شود، جهانی كه در آن انسان‌ها، عاملان به عقل و منطق‌اند و به قول "تیلور" همین عقلانیت است كه همچون دستی نامرئی، تكاپوی آنان را خود به خود، هم سو و هم‌گرا می‌كند. اما دكتر "كانه مان" از دانشگاه جورج میلسون آمریكا، ثابت كرد كه انسان‌ها، مانند رایانه نیستند كه داده‌های اخذ شده را به شیوه‌ای منطقی، پردازش كنند و نتایج این پردازش، همواره از قبل، قابل پیش‌بینی باشد، بلكه آنها، داده‌ها و اطلاعات دریافتی را گاهی به طور كامل، منطقی و گاهی هم كاملا غیر منطقی، مورد پردازش قرار می‌دهند و لذا غیر ممكن است كه بتوان مدلی عقلانی، فرمولی منطقی و نسخه‌ای آماده را برای همه تصمیم‌گیری‌ها و قضاوت انسان‌ها، یافت.

دكتر "كانه‌مان" با بیانی مثبت، این پدیده رفتاری را "عقلانیت جدید با الگوهای طبق‌بندی شده" نامید. او در آزمایش‌هایی كه برای اثبات نظریه خویش، طراحی كرد، متوجه شد كه مخاطبان در مواجهه با یك گزینه واحد كه فقط به گونه‌های متفاوتی فرموله می‌شود تصمیم‌های مختلفی می‌گیرند كه نظریه‌های قدیمی اقتصاد، ناتوان از توجیه و تبیین آنهایند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.