شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
رویكرد فیلسوفان امروزی و دیدگاه های مذهبی
چه لزومی دارد مفاهیم و ارزش های گذشته را مجدد بیازماییم؟ آیا پلیدی واقعی است یا یك توهم است؟ آیا برای رنج معنایی وجود دارد؟ در رویاروی مرگ حتمی، معنای زندگی چیست؟ آیا یافته های علم را می توان با مفهوم خداوند سازگار ساخت؟ تكلیف قوانین اخلاقی در جهانی كه علم شرح می كند چیست؟ از زمان افلاطون و ارسطو و حتی قبل از آن، فلسفه بیشتر مربوط می شد به درك الگوی اصلی و پایه ای عالم و ارتباط آن با انسان. این دو زمینه را می توان به ترتیب با عناوین «متافیزیك» (مابعدالطبیعه) و اخلاق معرفی كرد. در بعضی دوره ها، فلاسفه سعی كرده اند كه به انسان كمك كنند تا معنای خداوند را بفهمد و در پرتوی آن زندگی شادمانه و درستی پیش بگیرد.
در اوقات دیگر، ایشان به این نتیجه رسیده بودند كه انسان می تواند زندگی مطابق با موازین اخلاقی داشته باشد بدون آن كه خدا را باور كند. فیلسوفان همه می كوشیدند مطالبی را كه مردم چشم بسته می پذیرفتند و از مفاد آن تبعیت می نمودند مورد تجزیه و تحلیل انتقادی قرار دهند.
در جهان متغیر، لازم بود مفاهیم و ارزش های پیشین مجدداً مورد بررسی قرار گیرد. با افزایش اهمیت كشفیات علمی، خیلی از عقاید و نظریات سنتی درباره جهان شروع به تغییر كرد. با افزایش پیشرفت های اقتصادی و زندگی مادی مرفه تر افراد، ارزش های اخلاقی و روحی تغییراتی را متحمل شد. در اواسط قرن نوزدهم، بسیاری از متفكران احساس كردند كه در بسیاری از تفكرات قبلی، نارسایی ها و ناهنجاری هایی وجود دارد.
برای این دسته از فلاسفه نوین، به نظر نمی رسید كه جهان بر قاعده شسته رفته ای می گردد. مسئله وجودی انسان می بایست مجدداً مورد بررسی قرار می گرفت. به راه حل های جدیدی احتیاج بود و مسائل، پاسخ های تازه ای را می طلبیدند.
● كییر كگارد و آغاز نهضت اگزیستانسیالیسم
سورن كی یركگارد، فیلسوف و نویسنده دانماركی معتقد بود كه مذهب یك تجربه شخصی است. كی یر كگارد با استفاده از نظریه كانت كه تنها تجربه را عزیمتگاه دانش بشری دانسته بود نظام فلسفی را پروراند كه وجود یا هستی را به سه طبقه تقسیم می كرد. به عبارت دیگر، او مدعی بود كه تجربه بر سه قسم است:
۱) زیباشناختی،
۲) اخلاقی
۳) مذهبی.
به زعم او كودك نمونه ای است از فردی كه تقریباً به طور انحصاری در مرحله زیباشناختی قرار دارد. برای كودك، تمام انتخاب ها بر حسب لذت و درد تعیین می گردد. تجربه از لحاظ كودك امری بی دوام و آنی است كه تداوم و معنی ندارد و صرفاً از لحظات گسسته و غیر مرتبط تشكیل می شود. مرحله اخلاقی تجربه واجد انتخاب است. هر وقت كه انتخاب آگاهانه ای صورت بگیرد، شخصی در سطح اخلاقی هستی زندگی می كند. در سطح مذهبی، انسان تعهد خود را احساس می نماید و ضمناً به تنهایی و فرد بودنش پی می برد. زندگی كردن در مرحله و سطح مذهبی معنایش این است كه شخص هر نوع فداكاری و رفتار غیر اجتماعی كه لازم است انجام دهد تا با خود صادق باشد. البته این سطوح و مراحل مختلف هستی به طور كامل قابل جدا شدن از هم نیستند ولی همزیستی آنها امكان پذیر است. وقتی كه كسی سطح زیباشناختی هستی را انتخاب می كند، خود عمل انتخاب، متضمن تجربه اخلاقی است. و زمانی كه او در سطح اخلاقی اقدام به انتخاب می كند و این انتخاب یا انتخابها با فردیت او در توافق است، فاعل به این فعل در سطح دینی زندگی می نماید.
كییر كگارد معتقد بود كه وقتی انسان از یك سطح تجربه به سطح دیگری از تجربه به پیش می رود، در نهایت زجر و درد را تجربه می كند و علاوه بر آن به نوعی آگاهی از اختلاف میان هستی «موقت و گذرا» و حقیقت راستین دست می یابد. او نتیجه می گرفت تنها موقعی كه آدمی رنج تعهد به سطح مذهبی تجربه را، تجربه می كند می تواند مذهبی واقعی شناخته شود و از این گذشته، زجری كه خداوند تحمل می كند بزرگتر از رنج انسان است.
پس اگر مذهب، موضوعی كاملاً شخصی است، حقیقت به وضوح امری خواهد بود نظری و جدای از حقیقت دكترین مذهبی. زیرا حقیقت تجربه انسان، می بایستی از ایمان او به هویت تنهای خود سرچشمه گرفته باشد. كییر كگارد این اختلاف را میان حقیقت كلی عینی و حقیقت نظری شخصی، تشخیص داده بود. حقیقت عینی، مانند هندسه، توسط عقل كسب می شود و حقیقت نظری توسط تجربه. آدمی می تواند حقیقت عینی را داشته باشد ولی در ارتباط با حقیقت مذهبی، باید خود آن باشد.
● نظریه های هایدگر، یاسپرس، و سارتر
مارتین هایدگر آلمانی، معنی دار بودن موضع فلسفی كییر كگارد را مبنی بر اینكه آدمی موجودی است غمبار در دنیای متناهی، به درستی درك كرده بود. او با كییر كگارد موافق بود كه انسان می بایستی از فردیت و ویژه بودن خود آگاه باشد. در این حالت است كه آدمی می تواند خود و هستی اش را كه قبل از ذات واقع می شود مورد سؤال قرار دهد.
در حقیقت، معنا تنها می تواند به چیزی اطلاق شود كه پیشتر در تجربه شخص بوده باشد. انسان می تواند وجود و هستی خود را با سه صفت مشخصه تعریف كند:
۱) حالت روحی یا احساسی،
۲) درك و فهم،
۳) سخن گفتن.
این وجوه مشخصه را هایدگر «اگزیستانسیالیا» می نامید و سنتی فلسفی كه از تئوری او نشئت می گیرد با عنوان «اگزیستانسیالیسم» مشهور شد. آدمی تنها موقعی می تواند به هویت راستین خود پی ببرد كه هستی را بر حسب اگزیستانسیالیسم (اصالت وجود) مورد سؤال و بحث و فحص قرار دهد. موقعی كه انسان موفق شد هویت و ذات وجودی خود را بیابد قادر خواهد بود از محدوده های جهان بی تفاوت عبور كند و هویت خود را مستقر سازد.
كارل یاسپرس، فیلسوف و روانشناس آلمانی و معاصر هایدگر، با بسیاری از تئوری های مكتب اگزیستانسیالیسم موافق بود. فلسفه یاسپرس نیز بر اهمیت فرد تأكید می كند. او همچنین بر اهمیت اختلاف میان واقعیت های علمی و تفاسیر فردی از حقایق، پای می فشرد. از نظر یاسپرس، حقیقت امری نظری بود و در سطح وسیعی غیر عقلی، كه بارها توسط افراد مورد تفسیر مجدد قرار می گرفت. طبق نظر یاسپرس، آزادی توانایی فرد است برای اتخاذ تصمیمات طبیعی و خود به خود، و عشق نیز بالاترین سطح وجود به شمار می رود.
با توجه به اهمیت رنج در مكتب اگزیستانسیالیسم و نیز با در نظر گرفتن تمایل این مكتب به سازگار ساختن انسان با ضرورت مرگ، حیرت انگیز نیست كه متفكران زیادی، در قرن بیستم، مجذوب آن شده اند. از آنجا كه اگزیستانسیالیسم با انسان به صورت انفرادی اش توجه شدید دارد و به جای اینكه با تجریدات كلنجار رود به وجود انضمامی می پردازد، اندیشه های زیبای بسیاری، در ارتباط با آن، توسط نویسندگان و هنرمندان ابراز شده است.
ژان پل سارتر، داستان و نمایش نویس فرانسوی، فلسفه ای را عرضه كرد كه از خیلی جهات با افكار منفی همراه است. اما بسیاری از افكار او بر این اصل خوش بینانه مبتنی است كه می گوید: «انسان اساساً موجودی است نظری و كافی.»
سارتر با اعتقاد به اینكه پلیدی را نمی توان ریشهكن كرد و هر كس خود مسئول شرارت و پلیدی جهان است توانسته بود به كنه نفوذ این خصلت در میان جهانیان پی ببرد.
او همچنین برای انسان، به خاطر ظرفیت انجام اعمال قهرمانی، اعتبار قائل بود. از نظر سارتر آزادی نهایی، آزادی «نه» گفتن است. او معتقد بود كه انسان نمی تواند پلیدی را از روی زمین بردارد ولی می تواند و باید از همكاری با او چشم بپوشد. آزادی در گفتن «نه» را، البته، تنها می توان با وجدان ابقا نمود و ادامه داد. از این روست كه به عقیده سارتر، انسان مسئولیت هر دو را به گردن دارد. هم مسئولیت عملی نه گفتن را و هم مسئولیت روحی آن را. وجود انسان قبل از ذات او می آید و در ساحت هستی است كه انسان آزاد است از خود چیزی بسازد كه می خواهد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست