یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آسیب شناسی ناکارآمدی دستگاه دیپلماسی


آسیب شناسی ناکارآمدی دستگاه دیپلماسی

سال هاست که عده ای از مقامات سیاسی کشور و برخی از کارشناسان که در دستگاه دیپلماسی کشور دارای مقام و مسوولیتی نیز نیستند از سیاست خارجی کشورهایی مانند ایالات متحده انگلستان و برخی دیگر از کشورها تصویری که نشان دهنده سطحی نگری و عدم کار کارشناسی است ارائه می دهند این افراد گفته های صرفا تبلیغی را که ارزشی بیش از تبلیغات ندارد باور داشته و بر مبنای آن ها تصمیم گیری می کنند

چند اتفاق و اظهارنظر مقامات و کارشناسان سیاسی بهانه ای شد تا به نگاه حاکم بر دیپلماسی ایران اشاره ای داشته باشیم و آن را فارق از هر گونه جهت گیری سیاسی بررسی کنیم. سال هاست که عده ای از مقامات سیاسی کشور و برخی از کارشناسان که در دستگاه دیپلماسی کشور دارای مقام و مسوولیتی نیز نیستند از سیاست خارجی کشورهایی مانند ایالات متحده انگلستان و برخی دیگر از کشورها تصویری که نشان دهنده سطحی نگری و عدم کار کارشناسی است ارائه می دهند. این افراد گفته های صرفا تبلیغی را که ارزشی بیش از تبلیغات ندارد باور داشته و بر مبنای آن ها تصمیم گیری می کنند.

گفته های یکی از سفرای سابق کشور در یکی از کشورهای اروپایی، اشاره برخی منابع از مقامات در مورد دیوید پترائوس و بی اطلاعی وی از اوضاع ایران، تحلیل یکی از معاونان سابق وزارت خارجه در مورد سیاست خارجی دولت هشتم که مبتنی بر دمکراسی در داخل و گفتمان در خارج بوده است و در چند روز اخیر ایراد شده است، همگی نشان از یک رویکرد بسیار سطحی و غیرکارشناسانه در دستگاه دیپلماسی کشور است. بسیاری از دیپلمات های ایران سالهاست که به کسب افتخارات مجازی عادت کرده اند. این عده از هر اتفاق عادی بین المللی برای خود برگ زرینی از تدبیر و درایت ترسیم می کنند و دوست دارند ملت هر چه را که آن ها می گویند باور کنند. ظاهرا مقامات کشور فرض را بر این قرار داده اند که مقامات بزرگ ترین قدرت جهان از اوضاع دنیا کاملا بی خبرند.

اگر مقامات کشوری تلاش کنند از دشمن تصویری ارائه دهند که فاقد عقلانیت در عملکرد بوده و افراد بی تدبیری بر آن حکومت می کنند کاری الزاما نکوهیده نیست به شرط آن که مقامات کشور به تبلیغاتی بودن آن باور داشته باشند و آن را محور سیاست گذاری قرار ندهند، اما ظاهرا مقامات ایرانی از این قاعده مستثنی هستند. برای اینکه این نوع نگاه تخیلی و سطحی را نشان دهیم به چند مورد اشاره می کنیم.

سال هاست که سفارت خانه های ایران به تبعیدگاه عده از مقامات سیاسی و یا تشویق و دلجویی از برخی دیگر تبدیل شده اند که هر کس می تواند با لحظه ای تامل ده ها شاهد مثال برای آن پیدا کند. رئیس سابق بانک مرکزی به سفارت ایران در اتریش فرستاده می شود. برای وزاری معزول سفارت پیشنهاد می‏شود و ده ها مورد دیگر.

ابتدایی ترین وسیله برقراری ارتباط با دیگران زبان است. اکثریت قریب بالاتفاق سفرای ایرانی با هیچ زبان بیگانه ای آشنا نیستند چه رسد به زبان کشور میزبان. سفیر اسبق ایران در فرانسه که مدتی نیز سفیر ایران در ونزوئلا بوده است دلیل کارایی خود را یادگیری زبان فرانسه ذکر می کند. ظاهرا باقی سفرای کشور در مدت ماموریت خود زبان کشور میزبان را نیز یاد نمی گیرند که این سفیر اسبق محترم چنین بدان افتخار می کند.

مساله مهم دیگری که در مورد سفارت خانه های ایران وجود دارد تعریف داشتن کارکرد صرف سیاسی است؛ البته نه اینکه همین کار را درست انجام می دهند؛ و کارکرد اقتصادی ندارند. همه کشورهای دنیا دارای اهمیت سیاسی نیستند و دلیل اینکه برای چند کشور سفیر آکرودیته انتخاب می شود نیز همین است. بازرگانان ایرانی از سفارت خانه های کشورشان حمایت خاصی دریافت نمی کنند.

در زمان حکومت نیکلای چائوشسکو دیکتاتور رومانی چشم و گوش ایران در این کشور یعنی سفارت ایران کور و کر بود و تحولات آن کشور را نمی دید و مقامات سیاسی کشور نیز مانند سفارت کشور فقط می خواستند حسن نیت خود را با دعوت از سران کشورهای شناخته و ناشناخته به جهانیان نشان دهند. چائوشسکو به ایران سفر کرد و دو هفته پس از بازگشت با قیام مردمی سرنگون و تیر باران شد. البته سفیر ایران در رومانی برکنار شد اما در تفکر حاکم بر دستگاه دیپلماسی کشور تغییری پدید نیامد. هر چند نمی خواهم وارد مباحثی مانند نمره مثبت به سفرا از طرف وزارت خارجه در صورت ارسال گزارش های مثبت شوم که در صورت صحت که دلایل زیادی برای آن وجود دارد، شرم آور است. زیرا سفارت باید واقعیات کشور حوزه اش را منتقل کند و وزارت خارجه آن را پردازش کند که در غیر اینصورت به دروغگویی و تظاهر مبتلا می شود. ظاهرا سفرای ایران وقت خود را به کارهایی غیر از شرح وظایفی که دارند تلف می کنند.

پس از پیروزی مجاهدین در افغانستان ایران یکه تاز عرصه سیاسی این کشور بود و حمایت قاطع ایران از هر گروهی به معنی غلبه آن گروه و تمکین باقی گروه های جهادی بود، اما سستی و بی برنامگی ایران باعث شد گروه های جهادی از ایران قطع امید کنند و هر یک به سمت کشور دیگری متمایل شوند. تمام کشورهایی که با هر درجه ای از نفوذ در افغانستان درگیر بودند دست ها را در برابر ایران بالا برده بودند اما دیپاماسی مستاصل کشور اوضاع را به گونه ای دیگر رقم زد. ازبک ها به سمت ترکیه گرایش پیدا کردند و پاکستان زمان بوتو با کمک زلمای خلیل زاد و حامد کرزای رئیس جمهور کنونی افغانستان طالبان دشمن سرسخت ایران را به وجود آوردند. در آن مقطع شرکت هالیبرتون که چنی را در راس کار داشت در تلاس برای امن کردن افغانستان به خاطر احداث خط لوله اش بود. گروه های جهادی می گفتند که ایران در یک زمان واحد به همه گروه ها که با یکدیگر در جنگ به سر می برند همه جور کمکی می کند. ایران هزینه سیاسی حمایت از علی مزاری را پرداخت بدون آن که به وی کمک موثری کرده باشد. ایران نیز مانند سایر گرو های جهادی افغانستان به یک بازیگر معمولی تبدیل شد و در نهایت عرصه را به دنفع رقبا ترک کرد.

چه در افغانستان و چه در کشورهای دیگر دنیا ایران هزینه های زیادی را تقبل کرده است که معمولا هزینه در سخت افزارهای مادی بوده است. در بحبوحه جنگ داخلی افغانستان که آمریکای ها با کمک پاکستان در حال پرورش طالبان بودند دولت پنجم با ساخت کارخانه و نشان دادن نمایش طرفدار توسعه در هرات وقت گذرانی می کرد. فرصت افغانستان به یک تهدید جدی برای ایران تبدیل شد.

سیروس ناصری عضو سابق تیم مذاکره کننده هسته ای در برنامه زنده تلویزوینی می گوید که سر میز مذاکره پی می بریم که در سر حریف چه می گذرد و به دنبال چیست؟ ظاهرا کار کارشناسی و داشتن برآورد استراتژیک برای کشور در تفکر برخی آقایان به هیچ وجه تعریف نشده است و همه چیز را بر سر میز مذاکره جستجو می کنند. اگر بنا بر چنین عمل کردن باشد وزارت خارجه با ۵۰ نفر هم اداره می شود چه نیازی به شش هزار کارمند است؟ کشوری که چهار برابر کشور یک میلیاردی هند کارمند وزارت خارجه دارد نباید چنین تفکری داشته باشد.

همین دیدگاه بداه سرایی منجر به اتخاذ استراتژی از ابتدا محکوم به شکست نگاه به شرق شد. مثل روز روشن بود که هندوستان با آمریکاست و جانب ایران را نخواهد گرفت با این حال دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی می خواست با ژست های سیاسی استراتژی یک کشور را تغییر دهد. ظاهرا واقع بینی در دیپلماسی ایران حلقه ای گم شده است.

یکی از مسائل پذیرفته شده در روابط بین الملل پیوستگی سیاست و اقتصاد است که به معنی استفاده از یکی برای کسب امتیاز در دیگری است. در خبرها آمده است که ایران می خواهد به کردستان عراق یک میلیارد دلار وام دهد. شکی نیست که این وام هیچ گونه منفعتی برای کشور ندارد. اقلیم کردستان به لحاظ راهبردی بطور صد در صد با آمریکاست و چنین کارهایی به معنی هدر دادن منابع مالی کشور است.

در جدال های منطقه ای دستگاه دیپلماسی کشور بارها خطای بزرگی مانند اجازه دادن به تصمیم گیری متحد ضعیف تر را به سوریه داده که باعث عدم استفاده از فرصت های بوجود آمده شده است که بحث بسیار مفصلی را می طلبد و بموقع بدان خواهیم پرداخت.

معاون سابق وزارت خارجه در دولت هشتم سیاست خارجی دولت اصلاحات را بر دمکراسی در داخل و گفتگو در خارج می داند. سخنان عجیب و غریب و بی مبنا به جزئی از جریان دیپلماتیک کشور تبدیل شده است. کدام شاهدی برای موفقیت تعمیم شیوه حکومتی در داخل و عملکرد سیاسی در خارج وجود دارد که به این صورت قاطعانه از آن دفاع می شود. در سالی که اوج گفتگو بود و به نام گفتگوی تمدن ها نام گذاری شد آمریکا به افغانستان حمله کرد. ظاهرا مسولان سیاست خارجی کشور در دولت اصلاحات فکر می کردند نخستین انسان هایی هستند که با دنیای خارج مواجه شده اند و باید به خلق نظریه بپردازند.

سفیر سابق ایران در رومانی ناتو را مساله ای می داند که فرصت و یا تهدید بودن آن به عملکرد ایران بستگی دارد. برخی فکر می کنند ایران مرکز عالم است و همه کشورهای جهان سیاست خود را با سیاست خارجی ایران تنظیم می کنند. اگر سفیر کشور نتواند جایگاه، اهداف و تبدیل اهداف را در بزرگ ترین سازمان نظامی جهان(ناتو) تحلیل کند پس چه کسی باید این کار را انجام دهد؟ البته از سخنان سفیر گرامی استباط عضویت ایران در ناتو نیز مشکل نبود. اگر به سران کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) بگویید ایران عضو ناتو شود چه عکس العملی نشان خواهند داد؟ این تفکر که ایران هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد زاییده افکار تخیلی دمکراسی در داخل و گفتگو در خارجی است که بنای سیاست بین الملل را نه بر قدرت بلکه بر سخنرانی و گفتگو می داند.

دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی در هر دور از مذاکرات هسته ای از مختومه شدن پرونده هسته ای خبر می داد در حالی که این پرونده هرگز مختومه نخواهد شد. ایشان که خود را متخصص حقوق بین الملل می دانستند از ابتدایی ترین قواعد حاکم بر شورای امنیت بی اطلاع بودند و مرتب از غیرقانونی بودن اقدامات علیه ایران سخن می گفتند و می خواستند تنها با مذاکره بر سر یک میز همه چیز را فیصله دهند.

در ۲۰ سال گذشته سیاست خارجی کشور در انفعال کامل به سر برده و نسبت به تحولات پیرامون خود نگاهی مبهم که به عدم حرکت منجر شده در پیش گرفته است. دستگاه دیپلماتیک کشور فاقد ابتکار و فرصت سازی است و بدتر آن که از فرصت ها نیز نمی تواند استفاده کند. در ماجرای جزایر ایرانی و ادعای امارات به تکذیب های پراکنده اکتفا کرده است و اقدام دیگری صورت نداده است.

عدم داشتن متولی مشخص یکی دیگر از مشکلات دستگاه دیپلماسی کشور است. نهادهای امنیتی نیز با تحلیل خود اقداماتی را صورت داده و با تشخیص خود عمل می کنند و خود را در همه حال پیروز می دانند و مسوولیتی نیز نمی پذیرند که باعث پیچیده تر شدن مشکلات می شود.

در مجموع کشور نتوانسته است دستگاهی قدرتمند برای پیش بردن اهداف سیاست خارجی کشور تربیت کند و مرور تصمیم گیریهای کلان کشور نشان از سلطه تفکر سطحی و تفننی در سیاست خارجی است که هر کس بر سر کار آمده برداشت شخصی خود را پیاده کرده و عرصه را به دیگری سپرده است.

عطا بهرامی



همچنین مشاهده کنید