پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

سال طلایی انقلاب


سال طلایی انقلاب

سال ۱۳۸۸ را باید سال «انقلاب» نامید این عبارت مبهم را باید با تحولات مهمی که امسال رقم خورد, شرح داد

سال ۱۳۸۸ را باید سال «انقلاب» نامید. این عبارت مبهم را باید با تحولات مهمی که امسال رقم خورد، شرح داد. انقلاب اسلامی ۳۰ساله، در سال۸۸ وارد چهارمین دهه از حیات خویش می شد. ۳۰سالگی برای یک انقلاب پویا، نقطه ای طلایی است. نقطه تلاقی «توانایی» و «پختگی»، تلاقی قدرت جوانی و درایت میان سالی. آیا می توان ادعا کرد انقلاب اسلامی به چنین نقطه ای رسیده بود؟ در پاسخ می توان به تفصیل گفت و نوشت و تحولات ۳۰ساله را مرور کرد. اما همین تحولات مهم سال۸۸ به تنهایی برای پاسخ «آری» گفتن به سؤال کفایت می کند.

سال۸۸ سال طلایی انقلاب بود. اولین سال دهه «عدالت» و «پیشرفت» - با سرمایه های بزرگی که اندوخته شده بود- آغاز شد. طراوت انقلاب بود که ۴۰میلیون ایرانی- ۸۵درصد واجدین شرایط- را مشتاقانه پای صندوق انتخابات کشاند. ۲رقیب اصلی بیش از دیگران دم از انقلاب و امام می زدند و توانستند قریب ۳۸میلیون رأی را به خود جلب کنند. انتخابات به تنهایی شاهدی بر طراوت انقلاب بود. اما طراوت انقلاب به همین جا ختم نمی شد. تفاوت موجود زنده و بالنده با موجود بی رمق و از پا افتاده در آن است که اولی به موازات رویش، سموم را دفع می کند و عفونت را پس می زند، برخلاف دومی که از رویش باز می ماند، سموم را در خویش نگه می دارد و عفونت تمام وجود او را فرامی گیرد. تحولات ۷ماهه پس از انتخابات تا به امروز، شاهدی است بر طراوت و بالندگی انقلاب. از این زاویه، سال ۸۸ به طور مضاعف سال انقلاب بود، سال نهضت و جنبش، سال دگرگونی ها برای پالایش سموم و آفات. تحولات مهم امسال، جریان و جنبشی شد در رگ های انقلاب. سموم بیرون ریخت و خون تازه در رگ های انقلاب دوید. یک شاهد از هزاران، همین قیام عاشورایی چهارشنبه هفته گذشته در شاهراه «امام حسین(ع)، انقلاب و آزادی» که صدای امواج خروشان اقیانوس ملت در آن، خاطرات عاشورای ۵۷ را تازه می کرد.

در سال طلایی انقلاب، سیاست بازانی خواستند انقلاب در انقلاب کنند. چون خود از انقلاب برگشته بودند، خواستند انقلاب را نیز دگرگون، وارونه و معکوس کنند. آنها جماعت «ینقلب علی عقبیه» بودند غافل از اینکه قانون خداوند، تخلف ناپذیر است. «پس هرکس به عقب (جاهلیت) بازگردد، هرگز به خداوند ضرری نمی رساند». غافل از اینکه دل های بیمار آنها به تصریح آیات الهی سبب می شود فساد را اصلاح جا بزنند و با وجود تظاهر به انقلابیگری ، مؤمنان به انقلاب را به استهزا بگیرند اما سرانجام خود انگشت نمای خلایق شوند. «آنها کسانی هستند که هدایت را به گمراهی فروخته اند. فما ربحت تجارتهم. پس تجارت آنها سودی ندارد و هدایت نیافته اند.»

دگرگون شدگان خواستند و غربال انقلاب به حرکت درآمد. وارونگان خواستند انقلاب را وارونه بنمایانند غافل از اینکه «فتنه» تاریخ مصرف دارد. به سرعت «گریم» و آرایش خود را از دست می دهد و باطن خویش را نمایان می کند. آنها زیان کردند و قطب های استکبار و عناد در دنیا نیز که بر سر آنها سرمایه و آبرو گذاشتند، دوچندان زیان دیدند. زخمی که مستکبران دنیا به واسطه «وارونگان» و زیر و رو شدگان بر پیکر انقلاب زدند، به جای آن که از پای درآورد، نیشتری ناخواسته شد برای بیرون ریختن آلودگی ها و ناخالصی ها. عقده ای که دشمن در این ۷ماهه به واسطه منافقین جدید علیه انقلاب اسلامی گشود، خون غیرت را در رگ های ملت ایران به جوش آورد و روح تازه در کالبد ملت ایران دمید.

اگر استاد فرزانه شهید مطهری(ره) در ریشه یابی انقلاب می فرمود «ملت ما درپس قرن ها، صدای آشنای رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را از حلقوم امام خمینی شنید و برپا خاست»، دشمنان اصلی انقلاب خواستند پس از ۱۳۷۰ سال دوباره بر این حنجر عاشورایی خنجر بکشند و آن صدا را که «روح ایرانی» را به حرکت درمی آورد، در حلقوم خاموش کنند. اما چه محاسبه احمقانه ای! پس از ۷ماه جولان فتنه، روز یکشنبه ۶دی ماه در آن روز عاشورا، کارد به حلقوم یک ملت رسید. آیا می شد درد خنجر بر حنجر را پنهان کرد و دم برنیاورد؟ قیام ۹دی و فریاد عاشورایی آن، برآمده از زخم خنجر بنی امیه بود. خلاصه کنم آمریکا و اسرائیل و انگلیس و کارگزاران آنها در داخل، تن یزید و معاویه و ابوسفیان را در گور لرزاندند، آن روز که انقلاب عاشورا را با پروژه حماقت آلود خود زنده کردند. سران و بانیان فتنه با «انقلاب و ارتجاع به عقب» نقش انرژی و حرارتی را بازی کردند که از موتورهای هواپیما خارج می شود و هواپیما را با شتاب به پیش می راند. انقلاب با تحولات سال ۸۸ شتاب انفجاری گرفت.

بگذارید از قوانین دیگری که بر جهان حکمفرماست سخن بگوییم. به استناد این قوانین، فتنه از اوج آبشاری خود گذشته و به سمت سقوط افتاده است. این را نهضت ملی- اسلامی ۹دی نشان داد، آنجا که مرز تصنعی حامیان نامزدها شکست و رود تا رود آن ۴۰میلیون در اقیانوس تبرّا و تولای عاشورایی به هم رسیدند. معلوم شد غبار فرو نشسته و فتنه با حقیقت خود شناخته شده است. قانون تکوینی نهفته در عالم می گوید فتنه چون پشت می کند و می رود شناخته می شود. موجودات را از پیش رو می شناسند اما فتنه را از پشت سر. امیرکلام علی علیه السلام فرمود «فتنه ها چون بیایند، به اشتباه اندازند و چون پشت کنند و برگردند، بیدار و متنبه می کنند. ناشناسند به وقت آمدن و شناخته می شوند به هنگام رفتن» (خطبه۹۳ نهج البلاغه) و همان جا فرمود «من چشم فتنه را در آوردم و کسی جز من جرأت این کار را نداشت».

خداوندا ما امسال دوباره به تو ایمان آوردیم! مسلمان که خوب است، زندیق هم اگر صادق باشد، قاهریت و غلبه قوانین تو را بر جهان و انسان می بیند و بر تو- طوعاً یا کرهاً- ایمان می آورد. این کلام صادق توست که «بعضی از مومنان اولیای بعضی دیگر هستند به معروف فرا می خوانند و از منکر باز می دارند» (آیه ۷۱ سوره توبه) اما «بعضی از منافقین اولیای بعضی دیگر هستند. امر به منکر و نهی از معروف می کنند و دست خویش را می بندند. خدا را فراموش کردند پس خدا نیز آنها را فراموش کرد. یقینا منافقین همان فاسقانند» (آیه ۶۷ سوره توبه). صدق الله العلی العظیم. راست گفت خداوند بزرگ و بلند مرتبه. ما در سال طلایی انقلاب دیدیم منافقان وارونه شده ای را که در قول و فعل به منکر خواندند و از معروف بازداشتند. سکوت و فریادهای آنان را دیدگان متحیر یک ملت دید که چه نابهنگام و نامربوط بود.

جان و جهان قاعده مند است، بی هیچ تردید. «ایحسب الانسان ان یترک سدی. آیا انسان گمان می برد بی هدف رها شده است» (قیامت، آیه ۳۶). آیا می توان انقلابی بود و از مجاهدت و ولایت و برائت روی برگرداند؟ «... و از مردم با ایمان کسی است که منکر را نه به دست و نه به دل و نه به زبان زشت و منکر نشمارد، پس این مرده ای است در میان زندگان» (کلمات قصار نهج البلاغه، کلمه۳۷۴). آیا می شود انسان سروته شود و پایین وی جای سر و مغز وی نشیند و بالای وی به زیر او آید؟ قاعده جاری در هستی است، کسی بپسندد یا نپسندد.

امیرمومنان از این قانون الهی راز گشود و فرمود: «نخستین درجه از جهاد که بازمانید، جهاد با دست و عمل است، سپس جهاد با زبان هایتان، بعد از آن از جهاد به واسطه دل هایتان باز می مانید. پس هر کس با قلبش معروفی را نشناخت و منکری را زشت و ناپسند نشمرد، دگرگون و سرنگون می شود. سپس پایین او بالایش و بالای او پایینش قرار می گیرد». (کلمه ۳۷۵ نهج البلاغه). کسی که در ۲۰ سال تهاجم فزاینده دشمن سکوت می کند و ابراز انزجار نمی کند و گستاخی به روح خدا خمینی و امام حسین(ع) را در دهه اخیر برمی تابد، طبیعی است چندان وارونه و مسخ شود که حرمت شکنان یزیدی در روز عاشورا- مشتی محارب و منافق و تروریست و بهایی و سلطنت طلب و چپ آمریکایی- را «مردم خداجو» توصیف کند. از عدالت و حکمت خدا دور است، نمی شود به پول حرام شهرام جزایری آلوده شد و در جبهه حسین(ع) ایستاد. نمی شود چشم بر فساد و انحراف نزدیکان بست و بر توسن غرور و جاه طلبی نشست و تعصب جاهلی را جانشین روحیه انقلابی کرد و پس از این همه سکوت را شکست و بر فتنه گران شورید.

نمی شود حق را با باطل پوشاند و کتمان کرد و باز از فتنه رست. تداوم عمل انحرافی، چابکی مومن را می ستاند و او را چنان سنگین و زمینگیر می کند که در نقاط عطف تاریخ نتواند از جای بجنبد مگر برای جبهه باطل. انحراف و نافرمانی، انسان را به «قساوت قلب» و حضیض «سنگ وارگی» بلکه قسی تر از سنگ می کشاند. «بعد از آن دل های شما را قساوت گرفت، پس مانند سنگ شد یا سخت و پرقساوت تر از آن چرا که پاره ای از سنگ ها می شکافد و از آنها رود جاری می شود...» (آیه ۷۴ سوره بقره).

سال طلایی انقلاب درحالی به جشن پیروزی نزدیک می شود که اوباما در آمریکا و برخی سران فتنه در داخل- اجاره دهندگان شانه و پشت خود به بیگانگان- از نقطه اعلان جنگ با انقلاب و صف آرایی خیابانی، به نقطه دعوت به مسالمت و مذاکره و آشتی رسیده اند! رجز جنگ و آشوب خیابانی- از کاخ سفید تا خانه های تیمی در ایران- جای خود را به زنده باد مسالمت و مذاکره و حکمیت داده است.

لاجرم صحنه صفین جلو چشم زنده می شود آنجا که معاویه در جنگی خودساخته گرفتار آمده و عمروعاص تا آستانه کشف عورت رفته بود. رسید آنجا که جنگ افروزان، قرآن سر نیزه کرده و شعار حکمیت و صلح سر دادند. یعنی در قیافه حتی یکی از آن ده ها میلیون نفری که قیام ۹ دی را در یک روز وسط هفته رقم زدند، اثری از تسلیم در برابر فریب فتنه گران به چشم می خورد؟! یعنی می شود جنگ برافروخت و هزینه نداد و به قول برخی منافقین خارج کشور، مفت و بی هزینه به «تسخیر عرصه عمومی» پرداخت و یک انقلاب را در نقطه طلایی و شکوه آن ربود؟! و پس از این همه رسوایی، مثل فرماندهانی بی لشکر، قبضه شمشیر تیغ شکسته را بر میز مذاکره و چانه زنی کوبید؟! آیا جنگ طلبان منهزم، جایی هم برای مسالمت یا برگ برنده ای برای مذاکره باقی گذاشته اند؟ جهان عرصه عمل و عکس العمل است. سران استکبار و دنباله داخلی آنها آنچه در خشاب داشتند، خالی کردند. حالا حق دارند از تلافی ملت و نظام اسلامی وحشت زده باشند. حق دارند همدیگر را لعنت کنند درحالی که این طرف در جبهه انقلاب، امت یکپارچه و مشتاق و پاکباخته در رکاب امام و مقتدای خویش ایستاده است. ۹ دی فقط یک مانور و رزمایش بود. پس از این منتظر ضرب شست ملت و نظام جمهوری اسلامی باشند.

محمد ایمانی