یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

امیل بوترو واضع نظریه کمال عرضی و طولی


امیل بوترو واضع نظریه کمال عرضی و طولی

امیل بوترو در سال ۱۸۴۵ در فرانسه به دنیا آمد وی از استادان نامی دانشگاه پاریس بود و تمام عمر خود را در فرانسه گذراند و تقریباً تمامی جوانی اش را وقف علم آموزی, تدریس و تألیف نمود

امیل بوترو در سال ۱۸۴۵ در فرانسه به دنیا آمد. وی از استادان نامی دانشگاه پاریس بود و تمام عمر خود را در فرانسه گذراند و تقریباً تمامی جوانی اش را وقف علم آموزی، تدریس و تألیف نمود. از جمله شاگردان بوترو می توان به "هنری برگسون" اشاره نمود که در زمینه اخلاق از آموخته‌های استادش بوترو تأثیرات فراوانی برد.‏

‏ بوترو با آنکه در فلسفه به ارائه نظریه ای ماندگار مبادرت نورزید؛ امّا مباحث وی در مورد قوانین طبیعی مورد توجه و مداقه دیگر اندیشمندان قرار گرفت. وی به بررسی دقیق حول مباحث اصل علیت و رابطه آن با قوانین طبیعت، اصل بقای ماده و مسئله جبر و اختیار پرداخت. وی به وجود عقل کل و مطلق در جهان هستی اعتقاد داشت. وی منشاء طبیعت را نامحدود و کاملاً مختار معرفی می نماید. ‏

وی معتقد است که هرچه در مراحل وجود بالاتر می رویم مشاهده می نماییم که احوال حرکتی بر احوال سکونی غلبه دارد. چنان که جسم جمادی با‌لطبع، حرکتش ضعیف است و تقریباً ساکن می باشد. ولی گیاه حرکتش محسوس و حیوان بسیار پر تحرک تر است و انسان از حیوان نیز متحرک تر

می‌باشد. لذا اصل در وجود، حرکت است. از این رو انسان می‌بایست علوم خود را مبتنی بر احوال حرکتی بنماید.

اثر مشهور بوترو تحت عنوان "امکان قوانین طبیعت" می‌باشد که در مورد قوانین طبیعی و چگونگی آنها به بحث می پردازد. بوترو بر این باور است که تمامی قوانین طبیعت بر مبنای رابطه علت و معلولی تکوین یافته است. وی قوانین طبیعت را واجب و ضروری ندانسته و در حد امکان تلقی می‌نماید. یعنی قوانینی که در جهان وجود دارند بنیاد سیر و تحول طبیعت نیستند بلکه نتیجه آن می باشند.

به زعم بوترو انسان این قواعد و قوانین را برحسب مقتضای فهم و عقل خویش ادراک و کشف می نماید. وی معتقد است انسان، امور را برحسب اراده و خواست های خود تصور می نماید و ممکن است این تصور و ادراک با حقیقت منطبق نباشد. ‏

از منظر وی انسان ناچار است جریان امور را با عقل خویش تطبیق ساخته و محک بزند. ولی مشخص نیست که این تطبیق با عقل کل نیز یکسان باشد. وی بر این باور است که عقل بشر برای درک حقیقت کامل و وافی نیست. از این رو قوانینی که بر انسان مکشوف می گردد اجمالی و تقریبی است و تام و مطلق نیست. لذا وی قانون علت و معلول را یک قانون جزمی و کلی بر نمی شمارد.‏

‏ بوترو در مورد موجودات جهان به تنوع معتقد است. وی عقیده دارد که موجودات جهان همه یکسان نیستند و لذا جریان امور آنها بر روشی یکسان نبوده و نمی توان آنها را یک رشته متصل و پیوسته تصور نمود. جمادات حکمی دارند و نباتات حکم دیگر و حیوانات با آن دو متفاوت و متمایز است. در این بین انسان نیز خصایص و ویژگی هایی دارد که انحصاری او می باشد. ‏

بوترو بر این گمان بود که در گیاه حقیقتی است فراتر از آنچه در جمادات یافت می شود و آن را نفس نباتی نام نهاده اند و آن مایه حیات است. هر قدر بخواهیم احکام خواص مادی یعنی قوانین فیزیکی و شیمیایی را بر آن جاری سازیم سرانجام چیزی می ماند که احکام جمادی بر آن احاطه ندارد. در حیوانات نیز چیزی افزون تر و فراتر از آنچه در جمادات است وجود دارد که حکمای پیشین آن را نفس حیوانی نامیده اند. ‏

به زعم بوترو انسان در مدارک، عقل و شعور و مشاعرش چیزی یافت می شود که خواص حیوانیت بر آن محیط نیست و بر نفس حیوانی برتری و رجحان دارد. وی معتقد است که هر کدام از این مراحل وجود دارای قوانین منحصر به خود می‌باشند. کما اینکه قوانین زیست شناسی را نمی توان از قواعد فیزیک و شیمی استخراج نمود و قواعد روان شناسی با قوانین و اصول زیست شناسی مباینت دارد.‏

وی معتقد است که موجودات با آنکه مرکب از اجزاء می باشند یعنی هر فردی یک کل است که از جمع اجزایی ساخته شده است ولی خصایص مجموع ها و کل با خصایص اجزاء یکسان و معادل نیست و زیاده است.

وی بر این باور بود که هر چه در مدارج وجود بالاتر رویم، مشاهده خواهیم نمود که عوارض و حدوث حوادث به صورتی بیش تر و شدیدتر ظهور یافته و قانون طبیعی از کلیت متفرع‌تر و جداتر می گردد و به جزئی بودن بیش تر سوق پیدا می‌نماید تا آنجا که به سمت شخصیت گرایش می یابد.

وی در زمینه تکامل موجودات بر این باور است که سیر تکاملی موجودات فقط به تحول نیست. بلکه در هر طبقه از موجودات، امری تازه احداث گشته است. یعنی علاوه بر اینکه هر طبقه از موجودات نسبت به طبقه دیگر تکامل می یابد، در درون آن طبقه نیز تکامل رخ داده است. لذا وی در زمینه تکامل قائل به کمال عرضی و طولی است. ‏

به عبارت دیگر در سیر تکاملی فقط تبدیل یک کارمایه به کارمایه دیگر رخ نمی دهد . بلکه ایجاد کارمایه جدید و تحول یافته نیز به وقوع می پیوندد و قوه خلاقیت به کار گرفته می‌شود. از منظر بوترو کارمایه ای که بدین نحو حادث می گردد معلولی نیست که کارمایه قدیم علت آن باشد. بنابر این طبق یافته های این تحقیق دو نتیجه مهم مکشوف گردید. نخست آنکه قاعده بقای کارمایه که اغلب فلاسفه بدان اعتقاد و التزام ذهنی داشتند از کلیت و مسلمیت افتاد. دوم بر اصل علیت تزلزل و خدشه وارد گشت. چرا که کارمایه تازه معلول علتی که بر او مقدم باشد نیست.‏

بوترو در زمینه جبر و اختیار اذعان می دارد، هر اندازه که "وجود" مدارج بالا می یابد؛ درجه جبر تخفیف یافته و بر میزان اراده و اختیار افزوده می شود. وی انسان را موجودی تقریباً کاملاً مختار تلقی می نماید. وی امور اختیاری را اموری می‌داند که برای شخص ناظر اتفاقی است و قاعده و ضابطه ندارد و نمی توان پیش بینی نمود. اختیار مربوط به نفس است و هر چه درجه نفس بالاتر رود بر میزان اختیار افزوده می شود. اختیار سبب می گردد که اعمال انسان از کلیت خارج شده و به شخصیت نزدیک تر و نسبت به قانون جبر مستقل‌تر گردد. بوترو در سال ۱۹۲۱ درگذشت.‏

رضا احمدیان راد