چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
صدای عدالت انسانی
● نگاهی به کارنامه جرج جرداق
نزدیک به ۶۰ سال پیش، یک استاد جوان و بااستعداد لبنانی به نام جرج جرداق، وقتی در برابر پرسشهای بیپایان دانشجویان کلاسش در دانشگاه بیروت درباره شخصیت و روش و منش علیبن ابیطالب قرار گرفت، مطالعات پیشین خود در نهجالبلاغه را مرور کرد و بر آن افزود و دست آخر به این نتیجه رسید که هیچ منبع مکتوبی وجود ندارد که او به دانشجویانش معرفی کند تا آن را پلی بین بلندای علی و زمانه خود بیابند. او دید باید خود دست به کار شود و از علی بنویسد؛ از علی، زمانه خودش و زمانه امروز، از نسبتش با اندیشههای جدید برآمده از انقلاب فرانسه، از نسبتش با اندیشههای ناسیونالیستی عربی و نسبتش با مفاهیم بلندی که پنداری بشر به تازگی کشف کرده بود؛ عدالت و آزادی.
چند سال بعد، وقتی آوازه این کتاب پس از چند بار انتشار به ایران هم رسید، مترجمانی زبردست دست به ترجمه آن زدند و به سرعت این کتاب جای خود را در بین مبارزان انقلابی ایران باز کرد. کتاب جرج جرداق که چهره آزادیخواه و عدالتطلب امیرالمومنین را از ورای گرد و غبارهای تعصبات و نادانیها و دشمنیها و اغراقها بازنمایی کرده و روح پاک و جان بیقرار امام را گویی پس از قرنها بیخبری و غفلت به نمایش گذاشته بود به جزیی از ادبیات اسلامی و ضداستبدادی در آن دوران تبدیل شد.
اکنون پس از نیمقرن، به نظر میرسد ما هنوز نه فقط به امام علی(ع)، بلکه به روایت جرداق از او هم نیاز داریم؛ هنوز نهتنها آوای پرطنین عدالت انسانی و ندای فرازمانی حقوق بشر را از علیبن ابیطالب نشنیدهایم، بلکه مسلک و مشرب او را نیز به لافهای گزاف و عملکرد ناپسند خود آلودهایم. تعارف نباید کرد؛ ۱۴ قرن از شهادت امام علی(ع) میگذرد و هنوز درک علت شهادت، فلسفه حکومت و ابعاد شخصیت این اولین شهید محراب، حتی برای مایی که از کودکی با نام او خو گرفتهایم و قرار بوده مرام او را بیاموزیم و به آن عمل کنیم، ممکن نشده است بلکه در اول راه شناخت علی ماندهایم.
● مسیحیتبار دوستدار علی
جرج سجعان جرداق نویسنده و شاعر خوشآوازه لبنانی، هماکنون در حال ورود به هشتاد و ششمین سال عمر پربار خویش است. وی در سال ۱۹۲۴ میلادی در یک خانواده مسیحی ارتدوکس دارای تبار قحطانی، در شهرک «الجدیده» منطقه مرجعیون واقع در جنوب لبنان به دنیا آمد؛ منطقهای که خود او، آنجا را «یکی از زیباترین نقاط زمین و از پررویدادترین و پرخاطرهترین مناطق آن» توصیف میکند. او حتی ریشه نام این منطقه (مرجعیون) را هم «مرج العیون» ذکر میکند: «مرج» به معنای مرغزارها و چمنزارهای سرسبز و «عیون» به معنی چشمهها، که تعبیری ادبی برای این منطقه سرسبز و پر از چشمههای جوشان است. وی تحصیلات ابتدایی خود را نیز در یکی از مدارس همان روستا به پایان رساند. روستایی که جرداق درباره آن میگوید: «اهالی روستای من به فراگیری فراوان علم و دانش معروف بودند و شخصیتهایی از میان آنان سر بر آوردهاند که از جمله آنان میخائیلالدبعی از بزرگترین دانشمندان علم طب در قرن بیستم است.» او در خاطرات خود گفته است در دوران نوجوانی بارها از مدرسه گریخته و به آغوش طبیعت رفته تا به مطالعه نهجالبلاغه، دیوان متنبی (شاعر شهیر عرب) و کتاب مجمعالبحرین از شیخ ناصی الیازجی بپردازد. برادر بزرگش، مهندس فواد جرداق که لغتشناس و شاعر و مهندس بوده، جرج را با نهجالبلاغه آشنا کرده و او را به مطالعه مداوم این کتاب و حفظ آن، حتی به قیمت فرار از مدرسه تشویق کرده است. جرج جرداق به خاطر میآورد که در ۱۳سالگی بیشتر مطالب نهجالبلاغه و دو کتاب ادبی دیگر را حفظ بود.
جرداق تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشکده پاتریاکیه (بطروکیه) در بیروت، که به دانشجویان توانمندش در زمینه زبان و ادبیات عرب شهره است، به پایان برد و در این مسیر از استادان بزرگ ادبی لبنان همچون «فواد افرام البستانی» (بنیانگذار و نخستین رئیس دانشگاه لبنان)، رئیف خوری (ادیب معروف آن زمان) و میشل فرید غریب (شاعر فرانسوی زبان و استاد جرداق در زبان و ادبیات فرانسه) نیز بهره جست.
وی پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه، تا سالها به تدریس ادبیات عرب و فلسفه عربی در تعدادی از مدارس و دانشگاههای بیروت اشتغال داشت و همزمان به کار ترجمه و نیز نگارش مقالاتی در روزنامهها و مجلات لبنان میپرداخت. جرداق درباره روزنامههایی که در آنها به طور مرتب مطلب مینوشته، به نام مطبوعاتی همچون الجمهوری الجدید، الحریه، الصیاد، الشبکه، نساء، الکفاح العربی، الامن و برخی روزنامههای عربیزبان چاپ پاریس اشاره میکند و نیز دو سال نگارش بیوقفه یادداشت در روزنامههای الوطن و الرای العام را که هر دو در کویت چاپ میشدند، به خاطر میآورد.
او بسیار جوان بود که قلم به دست گرفت و اولین کتاب خود را با عنوان «واغنر والمراه» در ۱۸سالگی نوشت. کتاب گرانقدر «الامام علی صوت العداله الانسانیه» دومین کتاب جرج جرداق است که وی آن را در پنج جلد نوشت و مدتی بعد ضمیمهای با عنوان «روائع النهج» را نیز به آن افزود که در یک سال توسط سه ناشر در سه کشور عربی به چاپ رسید. این ضمیمه در ایران هم با عنوان «شگفتیهای نهجالبلاغه» توسط استاد فقید فخرالدین حجازی ترجمه شده و به چاپ رسیده است.
وی تالیفات خود را در شعر و نثر ادامه داد و چندین کتاب و مقاله از خود به جا گذاشت که تعداد آنها از ۳۰ اثر فراتر میرود. از جمله این آثار میتوان به عناوین زیر اشاره کرد: «قصور و اکواخ» (کاخها و کوخها)، «صلاحالدین و ریکاردوس قلب الاسد» (صلاحالدین و ریچارد شیردل که یک رمان تاریخی ۱۰۰۰ صفحهای است)، «عبقریه العربیه» (نبوغ عرب)، «صبایا و مرایا» (دختران و آینهها)، «وجوه من کوتون»، «حدیث الحمار»، «ابونواس و ابلیس فی الغماره»، «مفاتن پاریس»، «قضیه و حرامیه» (نمایشنامه)، «المطرب»، «الوالی»، «امروالقیس و العالمیه»، «نُجوم الظهر»، «حدیث الملاهی»، «انا شرقیه» (مجموعه شعر)، «المشردون» (ترجمه کتاب ماکسیم گورکی)، ترجمه اشعار قصاید مائو تسه تونگ، ترجمه کتاب «رفیق من» اثر ماکسیم گورکی و...
جرج جرداق در حال حاضر در برخی مطبوعات لبنان قلم میزند و از ۲۰ سال پیش تاکنون هم در رادیوی این کشور (صوت لبنان) به اجرای برنامهای به نام «علی طریقتی» (به شیوه من) میپردازد که همچنان ادامه دارد. وی در مصاحبه با مجله المنبر، مهمترین خصوصیت آثار مطبوعاتی و کارهای رادیویی خود را در این میداند که: «آنها سانسور نمیشوند. این شرط نخست و اساسی من در کار با مطبوعات و سایر رسانههای اطلاعرسانی بوده است.»
این نویسنده بزرگ، یک بار هم به دعوت انتشارات «سمت» به ایران سفر کرده و با آیتالله خامنهای رهبر انقلاب، سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور وقت، اعضای شورای مدیریت حوزه علمیه قم و جمعی دیگر از استادان و روحانیون برجسته کشور دیدار کرده و همچنین در مدرسه علوم دینی المهدی قم در جمع طلاب عربزبان مقیم قم سخنرانی کرده است. وی پس از بازگشت به لبنان در مقالات متعددی از تاثیر عمیقی که این سفر بر وی نهاده بود، سخن به میان آورد.
● صدای عدالت انسانی
«علی ساختار ایدهآل وجودی اندیشه انسانی است؛ اندیشهای که از قوانین و سنتهای ثابت حاکم بر جهان نشات گرفته است و در هیچ شرایط زمانی و مکانی، امکان تغییرات کم یا زیاد در ماهیت این ساختار وجود ندارد؛ همچنان که او ساختاری به وسعت هستی داشت و ضمیر سترگ او، یکپارچگی هستی را عمیقاً درک کرده بود.»
این عین تعبیراتی است که وقتی در یک مصاحبه (با مجله المنبر) از جرج جرداق خواسته میشود امام اول شیعیان را توصیف کند، از زبان او بیان میشود. با این حال خود او پیش از بیان این جملات تاکید میکند: «آیا این کتابهایی که نوشتهام، برای بیان نگاهم به امام علی کافی نیست؟!»
جرداق در عنوان کتاب خود، امام علی را «صدای عدالت انسانی» توصیف میکند و تاکید دارد که برای نشان دادن سیره امام هیچ تعبیر یا اصطلاحی دقیقتر و رساتر از آن نیافته است. جرداق انگیزه خود از نگارش این کتاب را کشف دوباره علی و نیز نبود منابع مکتوب درباره امام علی(ع) و نهجالبلاغه که از محدودههای تاریخی فراتر رفته باشند و پیامی برای همه بشریت داشته باشند، ذکر میکند؛ حال آنکه به عقیده او، «امام بسیار عمیقتر و بزرگتر از همه بحثها و مطالعات و پژوهشهای محققان پیشین و فعلی است. انسانیت امام، با تمام عناصر و مبانی آن، برخاسته از اندیشهای زلال و شعور و درکی عمیق از معنی حقیقی هستی است و آموزههای او که در مبانی و اصول و سیره او تجلی یافته، فراتر از محدوده زمان و مکان خاص بوده و همه زمانها و مکانها را دربر میگیرد.»
جرداق که هیچیک از کتابهای خود را به اندازه این کتاب، دلچسب و دلپذیر و دوستداشتنی نمیداند، در این کتاب تلاش کرده با بازخوانی زندگی و اندیشه امیرالمومنین نشان دهد راه و روش او تا چه حد فراتر از زمان و مکان خویش است و نهتنها بر افکار بلند سقراط یونانی و متفکران اروپایی سدههای جدید برتری دارد، بلکه افتخاری برای عربها و دیگر ملتها و همه آزادیخواهان جهان است. او همچنین به شکلی بدیع نشان میدهد خطمشی تاریخی شیعه تا چه حد عدالتطلب و ظلمستیز بوده و چگونه بر فراز همه تلاشهای انسانهایی که در طول تاریخ به دنبال حقوق بشر بودهاند، قابل مطالعه و مقایسه است. در تمجید کتاب «امام علی(ع)، صدای عدالت انسانی»، جا دارد به سخنان جرج کسّاب، ادیب معاصر لبنانی، استناد شود که میگوید: «امام علی بن ابیطالب(ع) در همه قلوب و بر همه لبها و زبانها فرستادهای برای ملتهاست که در همه زمانها و مکانها تاریکیها را میشکافد و جرج جرداق در کتاب «الامام علی صوت العداله الانسانیه» این مسافت پیمودهشده را کوتاه میکند... جرج جرداق کلمات را از ظرف مکان و زمان آزاد کرد و به اوج رساند و به این وسیله کاخ جاودان کتاب خود را بنا کرد.»
جرج جرداق این کتاب را در پنج جلد با عناوین «علی و الثوره الفرنسیه»، «علی و حقوقالانسان»، «علی و سقراط»، «علی و عصره» و «علی و قومیهالعربیه» و مجموعه آنها را با عنوان «الامام علی صوت العداله الانسانیه» به دست انتشار سپرده و البته پیش از آن هم خلاصهای از این پنج جلد را در یک مجلد منتشر ساخته بود. آن کتاب یکجلدی حدود ۵۰ سال پیش با ترجمه استاد ابوالحسن شعرانی منتشر شد و مجموعه پنججلدی هم تاکنون دو بار در ایران ترجمه شده و بارها به چاپ رسیده است. به هر حال در برداشتها، تحلیلها، استنادات و نقل قولهای تاریخی بین دانستههای امروز ما شیعیان با آنچه جرج جرداق مسیحی لبنانی در سال ۱۹۴۸ یافته و در کتاب خود آورده، بروز اختلافات متعددی ممکن است. در این گونه موارد، جز در یکی دو مورد که توضیح و تصحیح خطای مولف ضروری و اجتنابناپذیر بود، فرض بر این قرار داده شده که خوانندگان با کلیاتی از حقایق تاریخ اسلام، راه و روش امام علی و مسلک و مرام شیعه آشنایی دارند و از این رو تلاش شده توضیحات دست و پاگیر از روانی متن و روح پراحساس موجود در آن نکاهد.
● علی و راستی
جرج جرداق در جایی از کتابش درباره جمع بین تقوا و آزادمردی در شخصیت امام مینویسد: «علی بن ابیطالب به تقوایش پرآوازه بود و همین تقوا انگیزه بسیاری از رفتارهایش با خود، اطرافیان و مردم بود. به نظر من، تقوای علی چیزی از گونه عبادتهای واجبی نبود که شرایط و تمایلات در بسیاری از پرهیزگاران موجب میشود. نزد بسیاری از این دست پرهیزگاران، عبادت، پژواک ناتوانیهای آنان است و در آن معنای گریز از زندگی و گاه از زندگان وجود دارد؛ هوسی موروثی است که با هوس جدیدی که ناشی از تقدیس هر عادت موروثی در میان مردم و جامعه است، تقویت میشود. اما امام را مینگریم که با تمام قدرت، آن را انجام میدهد و به روند آفرینش پیوندی میزند که استوار میشود و گسترش مییابد و زمین و آسمان را گرد میآورد؛ معنایی از معناهای جهاد در راه پیوند زندگان با همه خیر است و جزیی از روحی سرکش در برابر فسادی است که از هر سو به ستیز با آن برخاسته، و خروش در برابر دورویی و روحیه بهرهکشی و جدال برای منافع ویژه است. از سوی دیگر سرکشی در برابر فقر، زمینگیری و ناتوانی است در نهایت، خروش در برابر ویژگیهایی است که روزگار ناآرام و پرتلاطم او به آن شناخته میشد. تقوای او بخش مهمی از روحیه شهادتطلبی اوست در راه آنچه او آن را عدالت میدانست. آیا تقوای او از مقتضیات ایمان نیست؟ چنانکه در جمله زیر از آن سخن میگوید: «علامت ایمان آن است که راستی را گرچه به تو زیان رساند، بر دروغ، گرچه به سودت باشد، برگزینی.» و آیا او شهید این راستی نبود، در حالی که منافع روزگارش در غیر راستگویی بود؟ بالاتر از آن، آیا همین شهید راستی، ملاک شهادت را برای زندگان، زنده نساخت؟»
او ادامه میدهد: «علی مردم را به این میخواند که در راه نیکی فراگیر انسانی و دستکم در راه چیزی که ارزشمندتر از علاقه سوداگران عبادت برای نعمتهای آخرت است، تقوای الهی پیشه کنند. آنان را به تقوا میخواند، شاید به خاطر آنکه در تقوا انگیزهای بود که آنان را به عدالت و گرفتن حق ستمدیده از ستمکار وادارد. او میگفت: «بر شما باد تقوای الهی... و دادورزی در مورد دوست و دشمن.» در نگاه امام، در تقوا سودی نیست مگر آنکه انسان را به اعتراف به حق وادارد، پیش از آنکه ضد انسان گواهی داده شود، و بر کسی که بغض دارد ستم نورزد و در مورد کسی که دوست دارد به گناه دست نیازد، بر کسی نیرنگ نزند و از کسی که در حق او بدی کرده است، درگذرد. هر کس در درون خود، چنین معنایی از تقوا را داشته باشد، باید به زندگی، آنگونه که علی بن ابیطالب مینگریست، بنگرد. به خاطر سود، ستم نورزد و به لذتهای گذرا امید نداشته باشد، بلکه فرصت ندهد که چنین بانگهایی پاسخی فراگیر در وجودش پیدا کند. به همین دلیل علی در دنیا زهد ورزید، بر خود سخت گرفت و در زهد خود صادق بود، همانگونه که در عملکردش صادق بود و هر آنچه در دل و زبان داشت، صداقت بود.»
● علی و آزادی
جرداق در جای دیگری از کتاب خود درباره دیدگاه امام علی(ع) در خصوص آزادی مینویسد: «ایمان ژرف به آزادی را در بنیانهایی که روش حکومتی، سیاست و مدیریت علی بر آن استوار بود، میبینیم. او با الهام از آن تفصیل داده، گزیدهگویی کرده، فرمان داده و نهی کرده است. با آن صلح کرده، جنگ کرده، عزل کرده و گمارده است. با مردم درآمیخته، با فرزندانش برخورد کرده و پروردگارش را پرستیده است. نگاه او به آزادی، از نگرش کلیاش به هستی و جامعه- محور این وجود متحرک در راه خیر برتر- سرچشمه گرفته است. مفاهیم این آزادی از پیوندهای افراد جامعه به مقداری که از درون و وجدانشان میجوشد، برمیآید. ستونهای آزادی، اینجا و آنجا وجود دارد و معیار آن جز بر همه آنها استوار نمیشود، و علی بن ابیطالب نیز آن را چنین بیان میدارد. عقل و تجربه امام، سیاست، حکومت و مدیریت خود را بر بهینهسازی پیوندها بین افراد جامعه، با دو ویژگی فردی و اجتماعی وقف کرد تا زندگی شرافتمندانه را برای مردم تدارک ببیند: به آنان فرصت حرکت در میدان آزادی، به زیباترین شکل و مفهوم آن، و گام زدن در افق انسانی گسترده داد.»
او ادامه میدهد: «مفهوم آزادی از نگاه علی، مفهومی دقیق و ژرف دارد، باید معنای آن به گونهای باشد که حقوق انسانی بر آن بنیانگذاری شود. این مطلب را به روشنی تمام، در فرمانهای علی به مردم میبینیم. او در انتخاب و عزل حاکم، در سخن و کار خود در زندگی شرافتمندانه، به حق همه افراد اعتراف میکند، همه را در حقوق و وظایف مساوی میشمارد و برای آزادی مرزی جز مصلحت جامعه نمیبیند. وقتی رفتار امام با مردم را پی میگیریم، میبینیم رفتارها و دستورهای وی با آن مفهوم آزادی، هیچ تعارضی ندارد و در پاسداشت حقوق همگانی، این مفهوم را از نظر اجرا و بیان به کار گرفته و بین دوستان و دشمنانش به یک شکل پیش برده است.»
وی همچنین مینویسد: «آزادی پایه برخورد علی بود: مردم در کار و سخن، هرگونه که میخواهند، آزاد هستند. دوستی و دشمنی در کار نیست، مگر آنکه بر حق مردم تجاوز کنند و در زمین فساد بورزند؛ در این صورت آزاد نیستند و او با شدت کیفر لازم را درباره آنها اجرا میکند. گواه بر اینکه علی برای مردم حق آزادی گستردهای قائل بود، چگونگی رفتارش با خوارج است. رفتار او با آنان که در کنار او ماندند، بسیار خوب بود و گاه میدانست که افرادی از آنان در پی خروج هستند؛ اما آنان را مجبور نمیکرد، به زور نگه نمیداشت و روا نمیدانست کسی از یارانش متعرض آنان شود.
از آن گذشته، حق آنان را همگون با دیگر مردم از بیتالمال میداد و به آنان فرصت میداد هرجا که میخواهند، بروند. اعتراف به آزادی بیشتر از این برای مردم، از سوی علیبن ابیطالب، تو را به هیجان میآورد و هیجانانگیزتر، انسجامی است که بین سیره او در بین مردم و ایمان وی به آزادی یک اصل انسانی است که هیچگونه تاویلی برنمیدارد و انحراف از آن روا نیست. او به این حق آزادی برای اصحاب خود حتی در سختترین شرایط و موقعیت معترف است؛ حتی در جنگ با قاسطین، فاسقین و رویگردانان از حق که همه جا را گرفته بودند و از جمله خواستههایشان مرگ علی بود. از آنجا که نبرد با این افراد بر پایه هر میزان و مبنایی لازم بود و وجدانی که پاسدار عدالت و حق است، آن را لازم میشمرد؛ علیبن ابیطالب باید برای جنگ، انصار و یاورانی داشته باشد. ولی او هیچکدام از این یاران را بر جنگ و نبرد مجبور نساخت و با آنکه حق زمامداری داشت و زمام قدرت در دستش بود، یاران دور و نزدیک خود را برای جنگ با ستمکاران فاسق به اجبار همراه خود نمیساخت. او در این کار هرگز به زور مادی یا معنوی پناه نبرد زیرا زور و فشار در هر شکل آن با اصول نگرش علوی به آزادی و شرایط آن منافات داشت بلکه با منطق خرد و با حجت و برهانی که داشت، با خرد مردم روبهرو میشد.
به دلها و وجدانهایشان با منطق دل و وجدان و قدرت و دلیلی که داشت، رو میآورد و در نتیجه هر کس که میخواست با او همراه میشد و هر کس که نمیخواست از او رو برمیتافت. او گروه نخست را با خشنودی و ستایش مینواخت و با گروه دوم با رساترین پندها، بلیغترین نصیحتها و تشویقها برخورد میکرد. اگر هر کس میخواست همانگونه که هست بماند، آزاد بود و علی اکراه و واداری را نمیپذیرفت. او نمیخواست کسی بدون آگاهی و ایمان به او بپیوندد. از این رو در جنگ جمل، صفین و خوارج کسی را به پیوستن به سپاهش مجبور نکرد و اگر میخواست، کوه و دشت را از سپاهیان میانباشت. علیبن ابیطالب اصول آزادی را نیک شناخت و درک خود را از آن به روشنی بیان کرد و ساختار مستحکم اخلاق شخصی و اجتماعی و ارتباط مردم با یکدیگر را بر پایه آن اصول برافراشت. به عنوان مصلح، قانونگذار، رهبر، حاکم و پنددهنده، به مقتضیات آن اصول عمل کرد و در هر روز از زندگی، دلیلی بر احترامش به حق آزادی گسترده مردم ارائه کرد.»
میثم نیکسخن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست