دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
زندگانی حضرت امام علی النقی الهادی ع
● حضرت امام علی النقی الهادی (ع)
تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی (ع) را نیمه ذیحجه سال ۲۱۲هجری قمری نوشتهاند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع) و مادرش سمانه از زنان درست كردار پاكدامنی بود كه دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور كرده بود ، و چه نیكو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام كرد . نام آن حضرت - علی - كنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " بود . حضرت امام هادی (ع) پس از پدر بزرگوارش در سن ۸ سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش ۳۳سال بود . در این مدت حضرت علی النقی (ع) برای نشر احكام اسلام و آموزش و پرورش وشناساندن مكتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت .
نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع) در مدینه عهدهدار بود ، و لحظهای از آگاهانیدن مردم و آشنا كردن آنها به حقایق مذهبی نمیآسود ، بلكه در امر به معروف و نهی از منكر و مبارزه پنهان و آشكار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوكل عباسی - آنی آسایش نداشت . به همین جهت بود كه عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوكل خلیفه زمان خود نامهای خصومتآمیز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مركز فتنهانگیزی و حتی ستمكاری وانمود كرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود كه جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه میكشانید و این كوته نظران دون همت كه طالب ریاست ظاهری و حكومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمیتوانستند فروغ معنویت امام را ببینند . و نیز " مورخان و محدثان نوشتهاند كه امام جماعت حرمین ( = مكه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوكل عباسی نوشت : اگر تو را به مكه و مدینه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، كه بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده است " . این نامه و نامه حاكم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی است .
از زمان حضرت امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ،شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند كه هر یك مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدین سان پایههای دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد وامامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع) پیش نیامده بود ، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به كجا میرسید ؟ به خصوص كه از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - كه در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحت نظر حاكمان ستمكار - چنان كه باید و شاید پیش نیامد . با این همه ، دوستداران این مكتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممكن ، برای رفع اشكالات و حل مسائل دینی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشردهتر كردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در هم شكستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر میرسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها ، بهرهمند میشدند و این دستگاه ستمگر حاكم و كارگزارانش بودند كه از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاكم مدینه و مانند آن ، نشان دهنده این هراس همیشگی آنها بود . دستگاه حاكم ، كمكم متوجه شده بود كه حرمین ( مكه و مدینه ) ممكن است به فرمانبری از امام (ع) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند . بدین جهت پیك در پیك و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوكل عباسی دستور داد امام هادی (ع) را از مدینه به سامرا - كه مركز حكومت وقت بود -انتقال دهند . متوكل امر كرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع) را در نزد خود زندانی كند و سپس آن حضرت را در محله عسكر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد .
برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را - بیست سال - نوشتهاند . پس از آنكه حضرت هادی (ع) به امر متوكل و به همراه یحیی بن هرثمه كه مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع) به بغداد با خبر شد ، و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص) میباشد و میدانی متوكل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را كشت ، پیغمبر (ص) در روز قیامت از تو بازخواست میكند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوكل نظر بدی نسبت به او ندارد . نیز در سامرا ، متوكل كارگزاری ترك داشت به نام وصیف تركی . او نیزبه یحیی سفارش كرد در حق امام مدارا و مرحمت كند . همین وصیف خبر ورود حضرت هادی را به متوكل داد . از شنیدن ورود امام (ع) متوكل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب كه از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوكل و مردان درباری به خوبی آشكار میگردد ، و نیز این مطالب دلیل است بر هراسی كه دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته است . باری ، پس از ورود به خانهای كه قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوكل از یحیی پرسید : علی بن محمد چگونه در مدینه میزیست ؟ یحیی گفت :جز حسن سیرت و سلامت نفس و طریقه ورع و پرهیزگاری و بیاعتنایی به دنیا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چیزی ندیدم ، و چون خانهاش را - چنانكه دستور داده بودی - بازرسی كردم ، جز قرآن مجید و كتابهای علمی چیزی نیافتم . متوكل از شنیدن این خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش كرد .
آنكه متوكل از دشمنان سرسخت آل علی (ع) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع) آب بستند و زیارت كنندگان آن مرقد مطهر را از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اكرم (ص) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شكوه و هیبت حضرت هادی (ع) همیشه بیمناك و خاشع بود .
مورخان نوشتهاند : مادر متوكل نسبت به مقام امام علی النقی (ع) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوكل مریض شد و جراحتی پیدا كرد كه اطباء از علاجش درماندند . مادر متوكل نذر كرد اگر خلیفه شفا یابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع) هدیه فرستد . در این میان به فتح بن خاقان كه از نزدیكان متوكل بود گفت : یك نفر را بفرست كه از علی بن محمد درمان بخواهد شاید بهبودی یابد . وی كسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذارید به اذن خدا بهبودی حاصل میشود . چنین كردند ، آن جراحت بهبودی یافت . مادر متوكل هزار دینار در یك كیسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع) فرستاد . اتفاقا چند روزی از این ماجرا نگذشته بود كه یكی از بدخواهان به متوكل خبر داد دینار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی دیده شده است . متوكل سعید حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بیاورند تا آسیبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گوید : دیدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختیار توست . آن مرد خانه را تفتیش كرد . چیزی جز آن كیسهای كه مادر متوكل به خانه امام فرستاده بود و كیسه دیگری سر به مهر در خانه وی نیافت ، كه مهر مادر خلیفه بر آن بود . امام فرمود : زیر حصیر شمشیری است آن را با این دو كیسه بردار و به نزد متوكل بر . این كار ، متوكل و بدخواهان را سخت شرمنده كرد .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست