چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
آمریکا به متحدان قدیمی پشت می کند
توازن قدرت در عرصه اقتصاد جهانی در حال تغییر است و کشورهایی مانند چین، هند، ترکیه و برزیل در این تحولات نقش بسزایی ایفا میکنند. اکنون پروژه جهانی و رویایی اتحادیه اروپا مبنی بر تنظیم معاهدهای برای کاهش انتشار کربن در سراسر جهان با شکست روبهرو شده است و به دنبال این اتفاق، رونق بازار اتحادیه اروپا درهم شکسته و این اتحادیه اکنون بشدت گرفتار مسائل خود و تلاش برای خروج از بحران مالی خویش است. در آسیا، ژاپن قدرت اقتصادی خود را به چین واگذار کرده و در مقابل پیشرفت اقتصادی روز افزون این کشور حالت تدافعی به خود گرفته است.
پرگوییهای بینالمللی در محافل اقتصادی نیز میتواند دلیلی دیگر بر عمیقتر شدن این تحولات باشد. حرفهایی از این جنس که آمریکا از لحاظ اقتصادی به زانو در آمده است، بحران مالی اروپا تعبیر صاحبنظران مبنی بر شکست «سرمایهداری انگلو ساکسونها» را به حقیقت مبدل کرد، جنگ افغانستان و عراق تمام توان آمریکاییها را تحلیل برده تا جایی که آمریکا متهم به اشغالگری شده و دیگر توانی برای انجام هیچ کاری در خاورمیانه ندارد، شیوه اقتصاد چین و تبدیل آن به قطبی اقتصادی در جهان باعث شده که این کشور در عرصه اقتصادی حرف اول و آخر را بزند، آمریکا در مقابل چین سر تعظیم فرود آورده و... این گونه تعابیر درست یا غلط دست به دست هم دادهاند تا دامنه تحولات اقتصادی وسیعتر شود. چیزی که در حال وقوع است نه فقط نحس و شوم، بلکه بسیار پیچیده و مبهماست.
بر خلاف ادعاهای مطرح شده درمورد ایالات متحده آمریکا، این کشور هنوز از نظر اقتصادی کاملا به زانو در نیامده است، اما همواره در تلاش است تا دوباره بخش اقتصاد خود را به توازن برساند. سال گذشته دوستان و همپیمانان آمریکا با راهاندازی جنگ طلا تا حدی اوضاع را به نفع خود تمام کردند، اما ادامه این نبرد و بحران قیمت طلا باعث شد برنامههای اقتصادی پیش روی آنها ناکام بماند. وجود دوستان و شرکای مشکلآفرین باعث شده است آمریکا در عرصه اقتصادی دچار دردسر شده و همواره در تلاش باشد تا با تجهیز دوباره خود برای اهداف پیشرو پر قدرتتر از گذشته وارد عمل شود. این اتفاقات در زمان حکومت جورج دبلیو بوش و اوباما که سیاست خارجی آنها براساس پیشرفت به سوی خلق تازهترینها در عرصه اقتصادی است، بیشتر به چشم میخورد.
در سال ۱۹۷۰ تا اوایل همین دهه، همه فعالان عرصه اقتصادی به این فکر میکردند که تاریخنگاران در آینده درباره اتحاد سهجانبه آمریکا، ژاپن و اروپای غربی چه خواهند نوشت. در اوایل دهه ۷۰ آمریکا که مسوول شکست در ویتنام بود با دعوت از متحدان اروپایی خود و نیز ژاپن، سیستم اقتصادی سهجانبهای را پایهگذاری کرد. این سه متحد تصمیم گرفتند نسبت به تشکیل قطب اقتصادی قدرتمند و غیرکمونیستی در دنیا وارد عمل شوند و سیستمی اقتصادی بر مبنای سیاست ارزی، رونق تجارت، ملحق کردن کشورهای اقتصادی رو به رشد به سیستم مالی جهانی، کمک به انتقال پیمان اقتصادی ورشو به دنیای غرب و مسائلی از این دست به وجود آورند. همچنین این سه کشور برای به نمایش گذاشتن تواناییهای خود در عرصه تجارت و اقتصاد کارهای زیادی انجام دادند.
این سیستم اقتصادی برای آمریکا بسیار خوب عمل کرد و باعث شد اروپا و ژاپن نیز انجام بخشی از مبانی تعهداتشان را بین تعدادی از کشورهای مد نظر آمریکا تقسیم کنند. به این ترتیب توانستند همکاریهای زیاد و نزدیکی از طرف دوستان ثروتمند و قدرتمند خود جلب کنند؛ البته این همکاریها با تلاشهایی که آمریکا برای باقیماندن طولانیمدت در عرصه قدرت اقتصادی لازم داشت، کاملا مطابق بود. در این اتحاد سهجانبه، آمریکا قدرت اصلی محسوب میشد در حالی که امروز از لحاظ اقتصادی تا حدی افت کرده است. اروپای غربی و ژاپن در دهه ۱۹۷۰ در حال توسعه قدرت اقتصادی خود بودند و تصورشان این بود که اتحاد با آمریکا سبب میشود قدرت و تاثیرشان بر دنیا به مرور زمان بیشتر و بیشتر شود، اما غافل از اینکه اتفاقات دیگری در راه است.
اروپای غربی و ژاپن ناگهان از لحاظ رشد جمعیت و اقتصاد دچار رکود شدند و منطقه آزاد تجاری و سیستم سرمایهگذاری جهانی در قسمتهای دیگر آسیا بجز ژاپن رو به رشد و پیشرفت گذاشت. اروپا نیز تصمیم گرفت دول متحد با خود در پیمان اقتصادی ورشو را دوباره جذب کند تا اینکه بتواند فعالیت خود دراین ائتلاف سهجانبه که اشتباهی ننگین برایش به حساب میآمد و برنامههای مغرضانه اقتصادیش برای دگرگونی بازار جهانی را که بیشتر به یک خودکشی شبیه بود، پایان دهد.
این پیمان نتوانست دوام بیاورد زیرا فقط سرکرده آن آمریکا اجازه داشت نحوه ارتباطات تجاری را برای دیگر متحدانش انتخاب و تعیین کند و در این میان با منافعی که به دست آورد توانست «سیستم اقتصادی لیبرال جهانی» را پایهگذاری و وارد میدان کند.
با منزوی شدن اقتصاد اروپا، ترکیه راه خود را از دیگر کشورهای اروپایی جدا کرد و هم اکنون در حال تبدیلشدن به یکی از تاثیرگذارترین قدرتهای اقتصادی خاورمیانه است. هند و چین نیز از لحاظ اقتصادی توانستند جای بازارهای اقتصادی اروپا در منطقه آفریقا را گرفته و به رشد اقتصادی برسند. در آمریکای لاتین نیز کشور برزیل یکی از شرکای اروپا که دومین بازار اقتصادی اروپا نیز محسوب میشد با کنار زدن اروپا راه پیشرفت و توسعه اقتصادی خود را هموار کرد.
اکنون آمریکا متحدان تازهای پیدا کرده و همچنان مانند گذشته نقش کلیدی را برای سایر همپیمانانش بازی میکند. این روزها علاوه بر اروپا و ژاپن نام کشورهایی مثل چین، هند، برزیل و ترکیه نیز در صفحه نمایش اقتصاد واشنگتن خود نمایی میکند؛ البته روسیه جزو کشورهایی است که هنوز تردید دارد به این جمع وارد شود یا نه.
کشورهای جدید راه را برای قدیمیهای اتحادیه کمی ناهموار کردهاند با این که ۳ متحد سالهاست در نحوه برقراری ارتباط با یکدیگر خبره شدهاند و میدانند چگونه نیازهای یکدیگر را بر طرف کنند، اما متحد اصلیشان آمریکا به راحتی به اعضای جدید روی کرده و از وجودشان در این مجمع بهرهمند میشود. دیگر دستیابی به موفقیت اقتصادی کار سادهای نیست؛ با وجود غولهای اقتصادی نوظهور، موفقیت در عرصه تجارت هر چه که باشد باز هم کامل نیست. آمریکا در این جمع جدید بازهم با تلاش فراوان، رهبری متحدانش را به دست آورد تا بتواند برنامههای کاری و اولویتهای اقتصادی خود را در وهله اول در دستور کار قرار داده و مانند گذشته در عرصه تجارت و اقتصاد موفق عمل کند.
واشنگتن بیش از دیگر متحدان اقتصادیش خواستار برقراری سیستم اقتصادی لیبرال جهانی، آزاد بودن راههای دریایی و به اجرا گذاشتن قوانین ساختاری و حمایتی برای سرمایهگذاریهای خارجی است، زیرا این موارد بخشی از بینش اقتصادی این کشور است که از جنگ جهانی دوم تاکنون به آن پرداخته است و با جذابیت بخشیدن به این اهداف و اعمال حمایت گونه اقتصادی، توانسته تا قرن ۲۱ اهداف خود را پیش برده و همچنان سرگروه کشورهای اقتصادی جهان بماند.
بهرغم تمام حرفهایی که درخصوص افت اقتصادی آمریکا در جهان به میان آمد، تنها متحدانی که با تحولات اقتصادی دردناکی مواجه شدند اروپا و ژاپن بودند. در این رقابت بسیار سخت ژاپن باید در منطقه در کنار چین باقی بماند با اینکه متحد قبلیاش اکنون از حامیان پروپا قرص رقیب سرسختش است.
این روزها ژاپن از لحاظ اقتصادی تنها به حیاط خلوتی کوچک برای آمریکا تبدیل شده است.
در اروپا نیز کشورهایی که روزی امپراتور اقتصادی دنیا محسوب میشدند، حالا باید گامهای دیگری در روابطشان بردارند تا شاید بتوانند چهرهای اقتصادی از خود نشان بدهند.
اجرای سیاست خارجی آمریکا، قدم اصلی وارد شدن به مباحث استراتژیک با متحدان جدید است. برای این منظور آمریکا لازم میداند شبکه ارتباطی سادهای با هم پیمانان جدیدش برقرار کند، درست همانگونه که در گذشته با ژاپن و اروپای غربی برقرار کرده بود. واشنگتن معتقد است برای تحکیم روابط تجاری با کشورهای اقتصادی جدید باید هر فرد جامعه از هر صنف با همتای خود در این کشورها ارتباط برقرار کند؛ مثلا ارتشی با ارتشی، استاد دانشگاه با استاد دانشگاه، دانشجو با دانشجو و.... زیرا این ارتباطات میتواند باعث تقسیم شادیها میان آنها شود.
بینش جهانی آمریکا آنقدرها که تصور میشود قوی نیست زیرا بصیرتی کاملا آمریکایی، قدرتمند است، اما اسیر در محدودیتها و اشتباهات. آمریکا امروز در تلاش است حرفی برای گفتن داشته باشد، زیرا هنوز کشورهای اقتصادی نوظهور در عرصه رقابتی خود راهی تازه برای پیشبرد اهداف سران کاخ سفید باز نکردهاند.
وال استریت ژورنال
مترجم: صدیقه حاجنوروزی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست