چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

گذری بر جامعه شناسی روشنفکری دینی در ایران


گذری بر جامعه شناسی روشنفکری دینی در ایران

دکتر شریعتی و امام خمینی نیز در این عقیده با شهید مطهری همراه می باشند در دویست سال گذشته نفوذ روشنفکران در جامعه افزایش روزافزون داشته است در واقع ظهور روشنفکران عامل اساسی در شکل دادن به جهان مدرن بوده است

تعریف روشن فکر- روشن فکری دینی- شرق شناسی، سنت گرایی، نوگرایی، احیاگری دینی تا کنون در چیستی و کیستی روشنفکری و روشنفکر در ایران سخن بسیار رفته است. برخی به پیروی از فلاسفه یونان بویژه سقراط و افلاطون روشنفکر را وجدان خرده گیر جوامع دانسته اند. از دیدگاه شهید مطهری روشنفکر چهار ویژگی دارد.

۱) به موضع و مسئولیت طبقاتی خود آگاه است (خودآگاهی طبقاتی).

۲) با فرهنگ، شخصیت و مای خاص ملی خود آشناست (خودآگاهی ملی).

۳) به روابط خود با همه انسان های دیگر آگاهی دارد (خودآگاهی انسانی)

۴) سعی می کند آگاهی خود را به جامعه منتقل کند و مردم را به حرکت برای رهایی و آزادی بخواند. به طور کلی شهید مطهری بر این باور است که کسی می تواند مدعی روشنفکری در جامعه اسلامی باشد که

▪ اولاً با متون و منابع اصیل اسلامی همانند قرآن، نهج البلاغه و متون روایی آشنا باشد.

▪ ثانیاً جامعه اسلامی را بشناسد. که دکتر شریعتی و امام خمینی نیز در این عقیده با شهید مطهری همراه می باشند. در دویست سال گذشته نفوذ روشنفکران در جامعه افزایش روزافزون داشته است. در واقع ظهور روشنفکران عامل اساسی در شکل دادن به جهان مدرن بوده است. روشنفکران مدرن بر خلاف فیلسوفان و متفکران زمان باستان یا قرون وسطی با ارتباطی که با متن توده دارند و توجهی که به منافع عمومی می نمایند شناخته می شوند. از نظر هابرماس یک اندیشمند، جامعه را به فعالیت در دو حوزه مستقل و در عین حال به هم پیوسته تقسیم می کند.

از یک سو به عنوان متفکر و محققی که با همگنان و همکاران خود به مباحثه و مناظره تخصصی می پردازد و از این طریق در گسترش نظریه ها و پیدایش فرضیه های جدید متفکر و مبتکر است. و از سوی دیگر به مثابه روشنفکری اجتماعی که به منظور روشنفکری در جدل های عمومی جامعه شرکت می کند و می کوشد با مشارکت و دخالت خود در مباحث روز و طرح پیشنهاد در جهت حل مسائل جاری جامعه در فرایند تکامل و بهبود وضع موجود تأثیر بگذارد. در گونه شناسی روشنفکران ایران به تعبیر سعید حجاریان روشنفکران ایرانی را می توان در سه گونه ی تاریخی جای داد. دوره اول که از مشروطه تا شهریور ۱۳۲۰ را در بر می گیرد. مشخصه اصلی آن شالوده شکنی سنت بود. در این دوره روشنفکران ایرانی سنت گریز بودند و تمام مظاهر سنت را به عنوان موانع راه تکامل و ترقی طرد می کردند. در دوره دوم (شهریور ۲۰ تا ۱۳۵۷) زمینه برای احیا سنت از سوی روشنفکران فراهم شد. و بر خلاف روشنفکران دوره اول که فقط وجه تمدن ساز غرب را می دیدند در این دوره وجه سرکوبگر تمدن غرب اهمیت یافت و شروع به نقد پیوندهای میان امپریالیسم غربی و حکومت مرتجع داخلی کردند. (روشنفکران انقلابی) در دوره سوم روشنفکران با پذیرش این نکته که می توان از عناصر پویای سنت در ساختن بنای تمدن نوین بهره جست به نوسازی سنت پرداختند.

دغدغه ی این گفتمان ارائه قرائتی نو از سنت دیرین است. پیدایش روشنفکری دینی منبعث از یک زمینه ی فکری و یک زمینه ی اجتماعی بوده است. جنبش های فکری که به پیدایش روشنفکری دینی انجامید عبارتند از جریان شرق شناسی، سنت گرایی، نو گرایی احیاگری دینی. شرق شناسی، اولین جریان فکری است که موجب شکل گیری روشنفکری و سپس روشنفکری دینی شد. مستشرقان مورخان و جامعه شناسان و مردم شناسان اروپایی بودند که در دیگرسازی بر غرب نقش آفرینی کردند. شرق شناسان شرق را از نگاه غرب تفسیر کردند و مجموعه تفسیرهای خود را در معرفی شرق حتی به خود شرقیان دادند. آنان فرهنگ و دین اسلام را به عنوان مهمترین مانع بر سر راه توسعه جوامع اسلامی معرفی کردند. شرق شناسان ادعا کردند که شکست بسیاری از حکومت های اسلامی در پاسخ به ضرورت های اقتصادی-اجتماعی و سیاسی جوامع شان در واقع سندی بر ناتوانی امت اسلامی و دین اسلام برای حل مشکلات خویش است.

و تعداد زیادی از روشنفکران در قرن ۱۹ متأثر از این جریان فکری بودند. از این رو تلاش می کردند که با دین مبارزه کنند. ولی به نظر می رسد که شرق شناسی در شکل گیری تحولات روشنفکری موثر بوده است و با وجود این سه کمک اساسی خود شرق شناسان به اندیشه روشنفکری کرده اند. یک- با تمرکز بر مباحث اجتماعی کشورهای شرق، ذهن روشنفکران را معطوف به این گونه مسائل کردند و در شکل گیری پرسش علل عقب ماندگی در اندیشه روشنفکران اسلامی موثر بوده اند. دو- شرق شناسان از طریق اثبات ناتوانی اسلامی در حل مسائل اجتماعی، بخشی از صاحبان اندیشه در جامعه را به واکنشی نشان دادند و در نهایت خدمت سوم شرق شناسان توجه دادن به گذشته و میراث اسلامی بوده است. جریان فکری دوم که به پیدایش روشنفکران دینی کمک کرد سنت گرایی است.

سنت گرایی به معنای بازگشت به سنت ( سنت مسلمانان صدر اسلام و تکیه بر متون مقدس دینی، بدون نیاز به تفسیر نو است و به طور کلی بر اسلام تاریخی و تکیه بر متون مقدس دینی بدون نیاز به تفسیرنو است. سنت گرایان به ضرورت بازسازی معارف دینی اعتقاد ندارند. و در صورت لزوم تنها گروه خاصی (روحانیون) حق تجدید نظر در معارف را خواهند داشت. احیا دین از نظر آنان احیا بی چون و چرای شریعتی است که در طول چهارده قرن به وسیله مجتهدان به مردم معرفی شده است. اینان واجد خصیصه ضد تجدید و سازش ناپذیر هستند. خصیصه های دیگری که برای آن می توان قائل شد عبارتند از قشری گری، جزمیت گرایی، ستیزه جویی، اقتدار گرایی، عدم مدارا، دیدگاه توطئه آمیز داشتن، آرمان گرایی و شکل گرایی. آنان تفسیرهای موجود در سنت را عین متن اسلام می دانند و تنها بر آن حاشیه می نویسند. در این قرائت هیچ گونه تلاشی برای تغییر در فهم گذشته و کوشش جهت انطباق با ملزومات دنیای مدرن دیده نمی شود. در این رویکرد مفسران دینی علما و روحانیون هستند که با تأکید بر علم حدیث و اصول فقه، زبان وحی و کلام پیامبر را ترجمه می کنند.

سنت گرایی به محصولات مدرنی چون دموکراسی، آزادی و حقوق بشر و ... توجه نمی کند بلکه آن ها را معارض با دین اعلام میدارد. این جریان فکری واکنشی تدافعی در برابر شرق شناسان و همینطور ورود محصولات غربی در ایران کرده اند. آنان با تکیه فوق العاده شان بر دین و سنت توجه روشنفکران را به مواجهه مسالمت آمیز با دین متمرکز کردند. سه- نوگرایی. بخش دیگری از جنبش فکری که در کشورهای اسلامی محسوب می شوند نوگرایان یا همان روشنفکرانی هستند که با پذیریش مبادی مدرنیته پروژه انتقال و بسط آن را در جوامع پیرامونی دنبال می کنند. (روشنفکر ایرانی نیز در دل دو سنت فکری متولد گردید). این متفکران متأثر از جریان شرق شناسی دین را به دوران گذشته انتقال دادندو اینان به جای آنکه به حل مسائل و مشکلات موجود در جامعه توجه کنند به عنوان دستیارانی برای شرق شناسان، که تنها نقش باز تولید داده هایشان را داشتند در آمده بودند. (ملکم خان، آخوندزاده).

با این وجود بخشی از نوگرایان به دلیل استحکام ساختار دینی در جامعه و ارتباط آن با نهادهای قدرت رویکرد مسالمت آمیزتر در برابر دین اتخاذ نمودند و تلاش کردند از دین و منابع سنتی به عنوان ابزار هموار کننده مسیر تجدد بهره گیرند (طالبوف). آخرین جریان فکری در تکوین روشنفکری دینی احیاگرایی دینی است. آن ها پذیرفته اند که دین در دنیای جدید احتیاج به اصلاح و پیرایشگری دارد. احیاگری مخالف مدرنیزاسیون نیست. بلکه پاسخی در برابر مدرنیزاسیون افراطی است. شاید بتوان گفت احیاگری تنها جریان معقول برآمده از دل سنت بوده است. آن تلاش دارند که دنیای مدرن را درک کنند و در یک دفاع عقلانی از دین به نوعی سنت را در مدرن بازتولید می کنند. به نمونه آن می توان به دفاع آیت الله نایینی از مشروطه تلقی کرد. با این توضیحات به نظر می رسد که در میان صاحب نظران قرائت آن ها از روشنفکری در جزئیات نیز متفاوت است. زیرا در چهارچوب فوق که بیشتر شرح احوال روشنفکران دهه هفتاد را مورد بررسی قرار داده احیاگر دینی به عنوان روشن فکر دینی مورد ارزیابی قرار نمی گیرد. زیرا در تعریف فوق احیاگران دین با چارچوب اجتهادی در سنت دست به پیرایشگری می زنند. اما روشن فکر دینی پالایشگاهی متناسب با جامعه مدرن بنا می کند. تا آنجا که اصول اجتهادی در دنیای سنت را نیز مورد پرسش قرار می دهد (دکتر عبدالکریم سروش).

به تعبیر دکتر فردین قریشی استاد علوم اجتماعی دانشگاه تبریز روشن فکر دینی هم دغدغه سنت را دارد و هم دغدغه مدرنیته وی هر دو دغدغه را دارد زیرا مهمترین مولفه مدرنیته علم و مهمترین مولفه سنت هم دین است. و روشن فکر دینی هم علم را می خواهد و هم دین را و تلاش می کند که در جامعه هم نوسازی و هم ایمان و معنویت با هم جامعه را روشن کنند. با تعریف فوق احیاگران دینی نیز روشن فکر دینی محسوب می شوند و نوگرایان تنها روشن فکر محسوب می شوند نه روشن فکر دینی و سنت گرایان در دسته روشن فکران جای نمی گیرند چون روشن فکر اصولاً به کسی اطلاق می شود که دنبال مدرن کرد یک جامعه است. و مدرن کردن دنیای جدید به این معناست که جامعه را بر اساس عقلانیت بسازیم، دین یک روشن فکر دینی عقلانی است در حالی که سنت گرایان در دین تعبدی فکر می کنند، به هر صورت روشن فکر را می توان به صاحب نظری اطلاق نمود که در مدرن کردن جامعه به ساختار جامعه آگاهی کامل داشته و مولفه ها را به خوبی شناسایی کرده و بر حسب رشته خاص مطالعاتی عناصر ساختی را بشناسد و آن را در بدنه ساخت به کارگیرد دو نکته قابل توجه این که در اسلام اصولاً دین جزء لاینفک ساختار جامعه است و حساب آن کاملاً از سکولار شدن جداست، با توجه به نکات گفته شده شخصیت های چون امام خمینی، شهید مطهری، دکتر شریعتی، سید جمال اسدآبادی، اقبال لاهوری، مهندس بازرگان، دکتر سروش همه روشن فکر دینی هستند که اگر چهارچوب کلی شهید مطهری را که شامل چهار ویژگی بود را در نظر بگیریم در آن تقریباً مشترکند ولی در جهت گیری و تأثیر و میزان حضور دین در جامعه اختلاف نظرات در میان آنها وجود دارد. امروزه روشن فکران دینی را به عنوان اصلاح طلب دینی نیز می شناسند. که خود به دو دسته تقسیم می شوند. دسته اول: شخصیت هایی همچون امام خمینی که احیاگری دینی را مورد توجه قرار داد و مسئله از خود بیگانگی را مطرح کرد که در نهایت به جمهوری اسلامی ختم شد.

و شهید مطهری که رسالت روشن فکر مسلمان را شناخت اسلام به عنوان یک فلسفه ی اجتماعی در شناخت دقیق و درست شرایط و مقتضیات زمان و ایجاد رابطه منطقی بین اسلام و مقتضیات زمان می داند و دکتر علی شریعتی متفکر اصلاح طلب دینی که بازگشت به خویشتن را مطرح نمود. دسته دوم: در این دسته می توان به مهندس مهدی بازرگان و دکتر سروش اشاره کرد. که در بحث حضور دین در جامعه فهمی آخرت گرایانه از دین ارائه می کنند و وظیفه دین را هدایت بشر به سوی آخرت معرفی می کنند. و حتی رسالت دین را در این عامل می بینند. در حالی که دسته اول همگی ار این عامل که دین دارای برنامه برای سعادت دنیوی و اخروی ماست دارای اشتراک نظر بوده اند. نکته قابل توجه در دسته دوم این است که به عقیده بسیاری از صاحب نظران نمی توان شخصیت هایی چون دکتر سروش و مرحوم بازرگان را سکولار نامید زیرا در شناخته شده ترین معنای سکولار، سکولار کسی است که در مورد دنیا صرفاً با عقل کار می کند.

بدون توجه به مبدأ دنیا و معادش در حالی که روشن فکر دینی با عقلانیت دین را پذیرفته و بنابراین سعی می کند که برای دنیا مبدأ و معادی قائل باشد. آنچه که مسلم است امروز در بحث آسیب شناسی جامعه دینی شخصیت های تحول آفرین همگی از سنخ روشن فکران دینی بوده اند که دغدغه ی سنت و مدرنیته آن ها را به سمت نظریه های مدافع عقلانیت سوق داده است. بحث قابل ذکر دیگر در همین مقوله برخورد روشن فکران در برخورد با مسئله انحطاط داخلی و هجوم غرب است که دو جریان متفاوت در مبانی و اهداف در جهان اسلام شکل گرفته است که خواهان تغییر در وضع موجود و نوسازی و اصلاح امور شده اند

▪ جریان اول: متجددین غرب گرا هستند که علی رغم وجود طیف های وسیع داخلی بین آنها همگی خواهان پیروی از تمدن غربو الگو و مدل آن بوده اند و از میان آنها می توان به افرادی چون ملکم خان، آخوندزاده، تقی زاده در ایران و سید احمدخان طهطاوی و طه حسین در جهان عرب اشاره کرد که طرفدار اطولی چون تفکیک دین از سیاست و دنیاگرایی اصالت ماده، عقل و علم، ترقی و ملی گرایی بوند.

▪ جریان دوم: اصلاح طلبی دینی و احیای تفکر اسلامی بود که طی آن مصلحان دین خواهان تغیی و اصلاحات از موضع دین و با مبانی و اهداف دینی و اسلامی و حل و رفع موانع توسعه و علل و عوامل ضعف و انحطاط مسلمین شدند کسانی چون سیدجمال، عبده، کواکبی، اقبال، شریعتی، بازرگان، طالقانی، مطهری و امام خمینی (ره) از این زمره اند که کمابیش اصولی از قبیل لزوم بازگشت به خویشتن، بازگشت به اسلام اصیل، پیوند دین و سیاست، هماهنگی عقل و دین اجتهاد و وحدت مسلمین در مقابل هجوم استعمار غربی را مبانی نو خواهانه خود قرار دادند.

حسن بازیار



همچنین مشاهده کنید