پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مترجمان ایرانی, مولوی را دریابید
صحبت درباره بعضی شاعران مثل سعدی و حافظ و مولوی سرشار از تضاد است. مثلا درباره مولوی میتوان تعداد بسیار زیادی کتاب پیدا کرد، اما واقعا چند کتاب ارزش خواندن و فکر کردن دارد؟ چند کتاب را میتوان سطحی ورق زد و شاید هیچ وقت دیگر به سراغشان نرفت؟ حالا با این شرایط باید بگوییم: درباره مولوی کتابهای زیادی نوشته شده است یا کتابهای تالیفی خوب درباره او اندک است و اتفاقا درباره اندیشه و شعر مولوی کم کاری شده است؟ تنها چیزی که به نظر میرسد این است که باید این همه معیار کمّی را حذف کنیم. چه طور ممکن است درباره کسی که «کیفیت» وجه برتر آثار برجایمانده اش است، کمّی نگاه کنیم؟
همین مسئله درباره جهانی شدن مولوی نیز صدق میکند. افتخار جهانی شدن مولوی موجب میشود سرمان را بالا بگیریم و ایرانی بودنمان را بزرگ کنیم و بادی به غبغب بیندازیم ولی... ولی وقتی به سراغ اخبار مولوی میرویم، پنهانی احساس ضعف کنیم. از جهانی شدن مولوی میگفتم و فقط روی همین مسئله بحثم را ادامه میدهم. ما بسیار خبر پرفروش شدن آثار مولوی را در کشورهای مختلف میشنویم و خبر چاپ شدن ترجمههای مختلف از آثار او را در آمریکا، اسپانیا، ایتالیا، روسیه، چین و... مسئله اینجاست که ما گاهی فقط خبرها را میشنویم و دنبال اصل آن نمیرویم. دقیقا چه آثاری از مولوی ترجمه شده است؟ این ترجمهها در چه سطحی است؟ اصلا تا چه اندازه میتوان شعر مولوی را ترجمه کرد؟ شعرهای مولوی ترجمه شده اند اما بیشتر، خارجیها شعرها و آثار او را ترجمه کرده اند.
اما از یک خارجی هر چقدر هم کوشیده باشد با اندیشه ایرانی- اسلامیانس گرفته باشد، چقدر میتوان انتظار ترجمه درست داشت؟ به همین دلیل به دنبال مترجمان ایرانی رفتم تا ببینم که کدام یک از آنها آثار مولوی را به زبانهای دیگر ترجمه کرده اند. تعداد این مترجمان خیلی کمتر از آن چیزی بود که فکرش را میتوانید بکنید. البته یکی از دلایل محدود بودن یا ناشناسی چنین ترجمههایی به این باز میگردد که بعضی از ایرانیها بنابر روابط دوستی و همکاری خود با ناشران یا ادیبان و محققان خارجی شعرهایی از مولوی را ترجمه کرده اند و به دست آن شخص رسانده اند یا حتی در آن کشور چاپ کرده اند و چون بیش از هر چیز روابط دوستانه مطرح بوده است خودشان درباره کتاب، خبری را در ایران منتشر نکرده اند. این صحبت یکی، دو نفری است که از این طریق اشعار مولوی را در دیگر کشورها به چاپ رسانده بودند و همچنان مایل بودند که این اقدامشان جزو بخشهای دوست داشتنی کار برای خودشان باقی بماند.
مترجمان زیادی بودند که اصلا حتی اسم یک ایرانی مترجم آثار مولوی را هم نمیتوانستند به یاد بیاورند. موسی بیدج، نویسنده و مترجم آثار عربی به فارسی و بالعکس، تاکنون خودش شعری از مولوی را ترجمه نکرده است. او فعالیت اصلی اش را بر آثار معاصر متمرکز کرده است و درباره ترجمه آثار مولوی گفت: «من هیچ ایرانی را نمیشناسم که آثار مولوی را به عربی ترجمه کرده باشد ولی در دنیای عرب مصریها بیش از دیگر کشورها در این راه کوشیده اند. مثلا دسوقی شطا، نویسنده و محقق مصری، کل مثنوی را به عربی ترجمه کرده، دکتر عیسی عاکوب، مولوی شناس برجسته سوری و استاد دانشگاه قطر، گزیدهای از غزلیات مولوی را ترجمه کرده و افراد دیگری نیز چون عبدالوهاب عزام مصری نیز روی فیه مافیه کار کرده اند.»
البته موسی بیدج معتقد است که نباید به ایرانیها در این باره خرده گرفت. زیرا باید دید آیا مترجم ایرانی به زبان عربی هم مثل زبان فارسی ترجمه کافی دارد تا بتواند متن را به بهترین شکل ترجمه کند یا خیر. آشنایی با اندیشه مولوی شرط کافی برای ترجمه آثار او نیست. اما در کل یک قاعده وجود دارد. بهتر است که زبان مقصد مترجمان، زبان مادری باشد و از زبان دوم به زبان مادری ترجمه کنند. هر چقدر ایرانیها عربی بلد باشند نمیتوانند مثل یک عرب از کلمات و عبارات استفاده کنند. البته با وجود این مسائل باید باز هم بررسی کرد که آیا دسوقی شطا در ترجه مثنوی دریافتهای درستی داشته است؟ آیا توانسته است باریک بینیهای مولوی را درست انتقال دهد؟ همین جاست که خاصیت ترجمه ناپذیری شعر خودش را نشان میدهد.
سعید سعیدپور، مترجم و استاد دانشگاه، گزیده ای از غزلیات شمس را انتخاب و به انگلیسی ترجمه کرده است. این مجموعه هم اکنون زیر چاپ است. او معتقد است که ترجمه ناپذیری اشعار مولوی را مغلطه ای رایج میداند و میگوید: «درست است که نشان دادن ضرباهنگ اشعار امکان پذیر نیست ولی باید به مسئله ترجمه جدی ادبی نگاه کرد. کسانی که از ترجمه ناپذیری شعر مولوی یا انتقال صرف اندیشههای او سخن میگویند، با ترجمه جدی ادبی آشنایی کافی ندارند. اگر ملاحت ادبی در زبان مقصد نشان داده شود، خواننده خارجی میتواند زیبایی کلام را درک کند. آثار مولوی نباید به زبان انگلیسی ترجمه شود، باید به ادبیات انگلیسی ترجمه شوند.»
ترجمه آثار مولوی محدود به چند دسته بالا نمیشود. افرادی چون آرزو اقتداری، مترجم، برای پایان نامهها یا فعالیتهای شخصی شان اشعار مولوی را ترجمه کرده اند. اقتداری میگوید: «من ۱۰۰۰ بیت یعنی حدود ۹۷ غزل از غزلیات شمس را ترجمه کرده ام.» او برای حفظ موسیقی شعر تا جایی که زبان ایتالیایی جا داشته از لغات هم آهنگ استفاده کرده و برای توضیح واژگان خاص و اصطلاحات مثل می و صوفی زیر نویسهایی هم گذاشته است. او تنها راه ترجمه اشعار مولوی و روشن کردن پیچیدگیهای اشعار مولوی را در نوشتن مقدمات مفصل بر کتاب میداند. مقدماتی که تا اندازه ای موسیقی شعرهای او، طرز فکر او و اندیشههای مطرح شده در شعرش را شرح دهد. چنین راهحلهایی به سادگی به ذهن میرسند. مسئله این جاست که چرا وقتی مترجمین ایرانی آثار شاعران بزرگ ادبیات فارسی را ترجمه میکنند، به چاپ نمیرسند. آرزو اقتداری هم جواب خیلی خاصی برای به چاپ نرساندن اثرش ندارد. اگر واقعا نشان دادن جایگاه زبان وادب فارسی در میان دیگر کشورها باارزش است، باید حمایتهایی از چنین مترجمانی صورت بگیرد یا اینکه تعداد آژانسهای ادبی در کشورمان افزایش پیدا کند تا ناشران خارجی دست به چاپ این آثار بزنند. آژانسهای ادبی، واسطه میان عوامل تولیدکننده کتاب مانند نویسنده و ویراستار و تصویرگر با ناشران دیگر کشورها هستند.
بیدج بهترین راه آشنایی عرب زبانها با مولوی را در خود مولوی جستوجو میکند. یعنی همان هزار بیت عربی مولوی. او میگوید: مولوی خودش به درستی تشخیص داده بوده که کجا به فارسی شعر بگوید و کجا به عربی. اگر یک عرب زبان بخواهد مولوی را بشناسد، آن هم بدون دغدغههای ترجمه شعر، باید اشعار عربی مولوی را بخواند. موسی بیدج پیشنهاد میکند که بهترین راه برای ترجمه آثار مولوی این است که یک فرد عرب زبان و یک فرد ایرانی کنار هم اشعار مولوی را بخوانند، اندیشهها را دریابند، به یکدیگر منتقل کنند و در نهایت با کمک هم اثر را ترجمه کنند.
● استقبال جهانی از مولوی
با وجود این که ایرانیها آثار مولوی را به دلایل مختلف از جمله دشواری ترجمه نکرده اند و خارجیهای دیگر در سطوح مختلف به ترجمه آثار او پرداخته اند و ممکن است دقتهای آنها در دریافت زبان و اندیشه به اندازه کافی نبوده باشد، پس چرا مولوی اینقدر شهرت دارد؟ موسی بیدج علت فروش بالای آثار مولوی را ترجمههای آزاد و برداشتی از شعر او میداند. به نظر او این مترجمان روح شعر را ترجمه کرده اند و نه جسم شعر را که همان کلمات است. و چون اندیشههای مولوی انسانی است، حتی همین اندازه توانسته تشنگی دیگر افراد جهان را برطرف کند. آرزو اقتداری معتقد است که چون شاعران ایتالیایی در شعرشان از مایههای عرفانی استفاده میکنند، به همین جهت جذب مولوی میشوند. پس ضروری است که در اشعار ترجمه ای مولوی به ایتالیایی حتما مترجم بتواند مفاهیم عرفانی را به خوبی منتقل کند. او ادامه میدهد که شهرت مولوی در ایتالیا بهدلیل ترجمههای افرادی چون الساندرو بائوسانی است که با بیش از ۲۵ زبان آشنایی دارد.نیاز به معنویت، یکی از دلایل مهم گرایش به اشعار مولوی است. سعید پور نیز این مسئله را تایید میکند و میگوید: «خلأ معنویت بخصوص در جامعه آمریکا که تشنه معرفت است، میتواند افراد را حتی نسبت به ترجمههای آماتوری اشعار مولوی جذب کند.» البته سعیدپور از ترجمههای بسیار عامیانه کسانی چون رابرت بلای انتقاد میکند و میگوید: «در ترجمه نیکلسون دقتهای زیادی صورت گرفته است اما در ترجمههای عامیانه امروز از اشعار مولوی، گاهی اوقات شاهد ادبیاتی مبتذل میشویم. یعنی نهتنها جنبه فاخر ادبی در این ترجمهها از بین رفته حتی اندیشههای بسیاری نیز در آن حذف شده است.»
حورا نژادصداقت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست