یکشنبه, ۶ خرداد, ۱۴۰۳ / 26 May, 2024
مجله ویستا

ابوریحان بیرونی, نزدیک تر به انسان معاصر


ابوریحان بیرونی, نزدیک تر به انسان معاصر

ابوریحان از خرمن دانش عبدالصمد بن اول عبدالصمد و پیش از او از نزد ابونصر منصور بن علی عراق ریاضی دان و منجم خوشه های فراوانی چید, اما اگر دانشش در علم نجوم در حد و اندازه استادانش باقی مانده بود, شاید سرنوشتی جز آن چه سر عبدالصمد رفت برای او نیز قابل تصور نبود

وقتی ایالت سرسبز گرگان را به قصد زادگاهش خوارزم ترک می کرد، هم در اندیشه ده سالی از جوانش بود که در پناه حاکمان آل زیاد گذرانده بود، و هم بیم ناک آینده ای که به آن پا می گذاشت. او که ده سال قبل در پی درگیری دو تیره از خاندان بزرگ خوارزمشاهی و در خطر افتادن مطالعه و آزمایشاتش، محل زندگی خود را ترک کرده بود، این بار از سخت گیری و سنگ دلی شمس المعالی قابوس بن وشمگیر راهی وطن شده بود.

تنها امیدش نیز شایعاتی بود که از اقتدار نسبی خاندان مامون خوارزمشاه و مراعات حال دانشمندان در بارگاه این خانواده اصیل ایرانی شنیده بود. هنگامی که ابوریحان محمدبن احمد بیرونی حوالی سال ۴۰۰ قمری وارد جرجانیه (گرگانج) شد، در بار امیر ابوالعباس مامون بن مامون خوارزمشاه، از مراکز مهم جنبش های فکری و علمی آن عصر محسوب می شد.

پیش و پس از ابوریحان، بزرگانی چون، ابوعلی سینا و ابوسهل مسیحی که از جمله حکمای عصر خود به حساب می آمدند، ابوالخیر خمار که در طب او را ثالث بقراط و جالینوس دانسته اند، و ابونصر عراق که در ریاضی ثانی بطلمیوس شمرده می شد نیز به منطقه امن حکمرانان خوارزمشاهی روی آورده بودند. ابوریحان در چنین جمعی به عنوان دانشمند نجوم و ریاضیات شهره بود. جز اینها او را هوش و بینشی هم بود که هفت سال رایزن سیاسی امیرخوارزمشاهی شود. طی این مدت تلاش فراوان کرد و تمهیدات بی شمار چید تا خطر تهدید آمیز ترکان تازشگر شرقی را نمایان سازد. خطری که نه چندان دور دامن خود او را هم گرفت.

ابوریحان از خرمن دانش عبدالصمد بن اول عبدالصمد و پیش از او از نزد ابونصر منصور بن علی عراق ریاضی دان و منجم خوشه های فراوانی چید، اما اگر دانشش در علم نجوم در حد و اندازه استادانش باقی مانده بود، شاید سرنوشتی جز آن چه سر عبدالصمد رفت برای او نیز قابل تصور نبود. نقل است که وقتی سلطان محمود غزنوی به سال ۴۰۸ ق خوارزم را تسخیر کرد، بسیاری از مردمان از جمله فضلای آن شهر را کشت. جرم عبدالصمد نزد سلطان ترک، قرمطی بودن و انتسابش به فرقه اسماعیلیه بود. ابوریحان هم به همین کفر منتسب بود اما اشتهارش به نجوم او را نجات داد.

ابوریحان همراه با دیگر اسیران به غزنین عازم شد.

چندی بعد، سلطان محمود که طمع علم ابوریحان را داشت او را در تمام سفرهای جنگی اش به هندوستان، همراه برد. او که فضلای دربار خوارزمشاهی را کشته و کتابخانه آن شهر را به آتش کشیده بود، نمی توانست به «دانشمند اسیر» خود بدگمان نباشد. این بدگمانی شش ماه بیرونی را به حبس در قلعه ای در شهر نندنه (نزدیکی پنجاب غربی) کشاند. با این حال نه سفرهای اجباری ابوریحان و نه حبس در کشوری نسبتا بیگانه، او را از خواندن، تحقیق کردن و مطالعه باز نداشت. بیرونی آزمایش های جدی ستاره شناسی خود را در همان شهری انجام داد که چندی را در آن زندانی بود. کتاب تحقیقاتی ماللهند نیز که به زندگی، خصوصیات مذهبی و اندیشه هندویان می پردازد، حاصل سیزده سال دوری از وطن و تحت نظر بودن است. او طی همین سفرها یعنی در فاصله سال های ۴۰۸ تا ۴۲۱ هجری قمری زبان سانسکریت آموخت، در حوزه تاریخ، جامعه شناسی، مردم شناسی و دین شناسی هندوان تحقیق کرد و چندین کتاب از این زبان به عربی و برعکس ترجمه کرد.

بیرونی را بنیان گذار داخل کردن روش تجربی در تحلیل علمی دانسته اند. او با شیوه استدلالش، برهان های مجرد عقلانی را رد کرده و به تجربه و مطالعات عینی تاکید ورزید. کتاب هایی نظیر القانون المسعودی، که آن را دایره المعارف نجومی نیز خوانده اند، همچنین آثار الباقیه عن القرون الخالیه که به ذکر تاریخ زندگی اقوام مختلف ایرانی، یهود، صائبی، عرب، قبطی، یونانی و رومی پرداخته و اختلاف آنها را در تقویم سالانه بررسی کرده و اعیاد و رسومشان را آورده است، همگی بیان گر نوع نگاه این دانشمند به مسایل علمی است.

کسانی که به سبک نگارش آثار ابوریحان آشنایی دارند، خشک و ثقیل بودن متون به جای مانده از او را برآمده از ساختار فکری _ علمی او می دانند. منش روحی و روانی بیرونی، پیچیده و بغرنج است، در عین حال او علم را به طبقه خواص متعلق می داند، پس چندان ابایی ندارد اگر آن گونه بنویسد که عوام از درک آن عاجز باشند. اما همین شیوه ثقیل، خود او را نیز گاه می آزارد. شاید بتوان ترجمه داستان ها، حکایات و افسانه های کهن یا نو از زبان های مختلف به عربی از عربی به دیگر زبان ها را ناشی از تلاش ابوریحان برای رفع خشکی مباحث علمی دانست.

هر چه باشد، وامق و عذرا _ داستان عشقی یونان باستان، شادبهر و چشمه زندگی، اورمزد و مهریا و جز اینها که توسط ابوریحان ترجمه و تالیف شده اند گونه ای متفاوت از سبک نگارشی است که این منجم ادیب از خود به جا گذاشته است. آشنایی او با ادبیات کهن، آن هم ادبیات سایر ملل، تا بدان پایه است که در آن زمان با ایلیاد و اودیسه اثر معروف هومر، شاعر یونانی سده هفتم قبل از میلاد آشنایی داشته است.

دانشمند آمریکایی، جرج سارتون بی جهت نیمه نخست سده پنجم قمری را که مصادف با اوج قدرت کلیسا در قرونی موصوف به وسطی است، عصر فعالیت های روشن گرانه سترگ در ایران زمین و به تعبیر دیگر عصر بیرونی نمی خواند.

او گر چه از دیدن شخصیت هایی چون ابن سینا غفلت نورزیده، اما عقیده دارد ابوریحان بیرونی نماینده مناسب تری از عصری است که به روح انتقادی سده نوزدهم اروپا نزدیک است. اما چنین نگاهی به این دانشمند، تنها به دلیل هوشمندی او نیست. ذکاوت و دقت نظر بیرونی اگر در دوره ای از زندگی اش او را به کشف قاره آمریکا نایل کرده یا به او آن توانایی را داده است تا طی رصد های دقیق و علمی، طول سال خورشیدی را تنها یک ثانیه متفاوت از آن چه امروزه با محاسبات علمی دقیق به دست آمده، تعیین کند یا طول شعاع زمین را از فراز کوهی در صد کیلومتری جنوب اسلام آباد پاکستان با ۱۵ کیلومتر اختلاف به دست آورد، اما ما را از بررسی اخلاق و منش او بی نیاز نمی کند. بی شک آن چه روحیه این منجم و ریاضی دان قرن چهارم و پنجم هجری قمری را به روحیه منتقدانه و کاشف انسان معاصر نزدیک تر کند، تفکری است که در نهاد او شکل گرفته است.

ابوریحان بیرونی در شب جمعه دوم رجب سنه ۴۴۰ هجری و احتمالا در شهر غزنه در سن ۷۸ سالگی، با کوهی از سئولات و پرسش های علمی اما رها از تمام تعصبات و تعلقات از دنیا رفت.