چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ادب از که آموختی


ادب از که آموختی

مروری بر مجموعه داستان «کنار دریاچه,نیمکت هفتم»,نوشته «فرهاد حسن زاده»

«فرهاد حسن‌زاده» نویسنده نام‌آشنایی در عرصه ادبیات کودک و نوجوان است و تاکنون برای بسیاری از نوشته‌هایش جوایز معتبری نیز کسب کرده.وی در غالب نوشته‌هایش مسائل مهمی را از دنیای کودک و نوجوان برمی‌گزیند و مطرح می‌کند.از این‌رو به همان اندازه که طرفداران و مخاطبانی در میان قشر کتابخوان نوجوان دارد،مورد توجه و احترام بزرگ‌ترها نیز هست.چراکه رویکرد آموزشی و تربیتی درآمیخته با زبان طنز حسن‌زاده در داستان‌هایش، بیشتر مواقع تاثیرات مثبتی بر ذهن و نگرش علاقه‌مندان به آثارش دارد. «کنار دریاچه،نیمکت هفتم» مجموعه‌ای شامل هفت داستان کوتاه برای نوجوانان است که در آنها هم،جنبه آموزش و تربیت اجتماعی به وضوح پیداست. با این تفاوت که در مجموعه حاضر،ضمن کاستن از زبان طنز،نویسنده دست به جسارت قابل‌ستایشی زده و به سراغ سوژه‌ها و مواردی رفته که کمتر نویسنده‌ای تا امروز،اینگونه و تا این حد صریح و مستقیم به آنها پرداخته است.معضلاتی که حسن‌زاده در قالب داستان‌های خود عرضه و بررسی می‌کند،امروزه گریبانگیر بسیاری از نوجوانان دختر و پسر در جامعه است ولی چون مرجع و منبع مناسبی برای آموزش صحیحِ مواجهه با چنین رویدادها و معضلاتی در دسترسشان نیست و خودشان نیز از بازگویی و درد دل با خانواده و مشاورین ابا دارند، به ناچار برحسب غریزه و دانش و تجربه فردی، با مشکل خود مقابله می‌کنند و گاهی به دردسر می‌افتند. بنابراین مجموعه‌داستان نامبرده از این حیث حائز اهمیت است که به عنوان ابزار و راهنمایی یاری‌بخش در اختیار مخاطبان کم‌سن و سالش قرار می‌گیرد و از آن روی که چالش‌های خوانندگان به شکل داستان بیان می‌شوند،جذابیتی ویژه برای پیگیری پیدا می‌کنند. «کنار دریاچه...»،نثر و زبانی روان و بی‌تکلف دارد و چندان درگیر تکنیک‌های خاص و پیچیده نویسندگی نیست. به همین دلیل هم،این داستان‌ها به لحاظ شیوه نگارش اهمیتی برای نقد و بررسی نمی‌یابند.در واقع آنچه این کتاب کوچک را تا حدودی مهم جلوه می‌دهد، درونمایه و محتوای قصه‌هاست.گرچه حسن‌زاده با تکیه بر ساده و محاوره‌نویسی،در داستان‌هایش از الفاظ و کلماتی استفاده کرده که شاید چندان برای نوجوان مناسب و خوشایند نباشد و بتوان آن را نوعی بدآموزی زبانی تلقی کرد.درست مثل کاری که تلویزیون انجام می‌دهد.مثلاً می‌توان اشاره کرد به داستان «کلاس دوم جن» که در آن با واژه «خفن» مواجهیم یا لغت «کل‌کل»(به جای جر و بحث) در داستان «چیکن فینگر» یا کلمه «پاپتی» در داستان «کنار دریاچه،نیمکت هفتم».البته می‌توان کاربرد چنین کلماتی را در متن کتاب،اینگونه توجیه کرد که خواننده این داستان‌ها،واژه‌های بدتری را در زندگی روزمره و گشت‌وگذار اجتماعی‌اش خواهد شنید ولی به نظرم ضرورتی ندارد در یک اثر داستانی،کلماتی نظیر آنچه اشاره شد،فقط محض به‌روزبودن قصه‌ها و حقیقی‌تر جلوه‌دادن فضا به کار گرفته شود،آن هم وقتی این حرف‌های ناپسند از دهان شخصیت‌های منفی درنمی‌آید تا دست‌کم به آن جمله معروف استناد کنیم که:ادب از که آموختی...

با این همه،خواندن «کنار دریاچه...» می‌تواند تجربه دلپذیر و مهمی برای نوجوانان باشد. بخصوص که حسن‌زاده تمام خلاقیت و طنازی‌اش را هم در نوشتن داستان‌ها به خدمت گرفته تا فضایی لطیف و دور از غم و تلخی مضاعف برای مخاطب ایجاد کند. با آنکه تم داستان‌ها به خودی خود،حاوی پیام و آموزه‌های تلخ و ناگواری هستند ولی نویسنده با ظرافتی هنرمندانه از بار اندوه زهرآلود آنها کاسته است. برای نمونه اشاره می‌کنم به داستان «کلاس دوم جن» که در آن نام تمام معلم‌های مدرسه به یک پسوند «آبادی» پیوند خورده و شوخی بانمکی را در دل قصه ترتیب داده است: وقتی آقای احمدآبادی در کلاس غیبت دارد،آقای استرآبادی به جای او در کلاس حاضر می‌شود و حسابی حال دانش‌آموزان را می‌گیرد. بعد هم سر و کله آقای اصغرآبادی و اکبرآبادی پیدا می‌شود،یا در همین داستان با نام خانوادگی یکی از دانش‌آموزان شوخی جالبی می‌شود:«قندهاری یعنی قندی که مرض هاری گرفته باشد.»گویا حسن‌زاده علاقه خاصی به بازی با اسامی افراد دارد.در داستان «مشق ماهی،اشک ماهی» نیز نام یکی از شخصیت‌های اصلی،«سهیل کهکشانی» است! و همین‌طور در آخرین قصه کتاب می‌خوانید:«دلم نمی‌آید بگویم اصلا.چون یک قابلمه کنار گذاشته‌ام برای اصلان»! داستان‌های «آخر دنیا کجاست؟»،«جزیره‌های پنبه‌ای» و «کنار دریاچه...»، بهترین و مهم‌ترین داستان‌های کتابند.در داستان نخست، بی‌احترامی یک معلم به حقوق و حریم شخصی دانش‌آموزان،موضوع اصلی است.خانم مرادی دفترچه یادداشت یکی از شاگردانش را بی‌اجازه برداشته و خوانده و رازهای خصوصی او را لو داده و آبرویش را برده است!در این قصه مسئله اعتماد متقابل و برقراری روابط سالم و دوطرفه بین شاگرد و معلم به خوبی مطرح شده است.داستان پایانی نیز به نخستین رابطه عاشقانه پسری نوجوان می‌پردازد که دروغ‌های دختری عقده‌ای و خیالباف را باور می‌کند و دل به او می‌بندد.هرچند پیش از آنکه در مخمصه بزرگی بیفتد،متوجه می‌شود او دختر سالمی نیست و با پسرهای دیگری نیز رابطه دارد.این داستان هم با حرکت بر لبه تیغ، موضوع اغفال نوجوانان و روابط ناسالم میان دختر و پسر را به درستی گوشزد می‌کند و برای پرهیز از آن هشدار می‌دهد.

احمدرضا حجارزاده



همچنین مشاهده کنید