دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا

به روایت نمایشنامه


به روایت نمایشنامه

وقتی ارسطو می گوید كوتاه ترین راه رسیدن به حقیقت هر شیئی, تعریف كردن آن است پس می خواهم به تعریف تئاتر شهرستان بنشینم و بگویم, در موقعیت كنونی چه وضعیتی دارد, قصدم پاسخ دادن به پرسشهای فراگیر مطبوعاتی كه شامل میز گرد, مصاحبه, بیلانها و یا آرزوهای ذهنی و اقدامهای انجام نشده, در حوزهٔ تئاتر شهرستان نیست می كوشم آینه ای در برابر چشمانت بگذارم

وقتی ارسطو می‌گوید؛ كوتاه‌ترین راه رسیدن به حقیقت هر شیئی، تعریف كردن آن است. پس می‌خواهم به تعریف تئاتر شهرستان بنشینم و بگویم، در موقعیت كنونی چه وضعیتی دارد، قصدم پاسخ دادن به پرسشهای فراگیر مطبوعاتی كه شامل میز گرد، مصاحبه، بیلانها و یا آرزوهای ذهنی و اقدامهای انجام‌نشده، در حوزهٔ تئاتر شهرستان نیست. می‌‌كوشم آینه‌ای در برابر چشمانت بگذارم. آینه تاباندن در تاریكیها، كار اهل نقد است. پس هر پاسخی در برابر این آینه، فقط می‌تواند مخاطبی را قانع كند، كه حقیقت را تعریف نمی‌كند و آن را اثبات‌شده‌ می‌داند.

ارسطو: حقیقت هر شیئی باید تعریف شود!

دق بر دل!

این همهٔ حس من، دربارهٔ تئاتر شهرستان است. تئاتری نجیب، باوقار، اكتیو،‌ و البته بسیار اضافه! چه به جهت مركز‌نشینان و چه برای هنرمندان اصیل شهرستانی، كه از صحنهٔ واقعی دورند! وقتی هم قرار باشد این عاشقان به صحنهٔ خلق تئاتر بازگردند، دیگر جایی برای آنها نیست. چون قبل از حضور آنان، تعدادی علاقه‌مند جای آنها را پركرده است و آن‌قدر محكم هم نشسته‌اند، كه به هیچ صورتی تكان نمی‌خورند. این وضعیت بغرنج را از هر طرف نگاه كنی و طی كنی، یكی است. برای برنامه‌ریزی و سیاستهای كلان تئاتر شهرستان، مدیریت و برنامه‌ریزی لازم داریم. البته به كوشش برنامه‌ریزانی با‌رأفت، با‌ دل‌مشغولی بسیار و تعدادی كارشناس خبره، كه دست در دست هم، در حالِ حلِ مشكل تئاتر شهرستان هستند و می‌خواهند تئاتر شهرستان را نجات دهند. علاقه‌مندان تئاتر شهرستان نیز چشم دوخته به این كارشناسان خبره، امیدوار هستند و یك ملودی عاشقانه را با هم تكرار می‌كنند.تئاتر شهرستان! تقریباً تعاریف دو طرف هم یكی است. تئاتر شهرستان نیاز به كارشناس و آموزش دارد. بیاییم؛ با برگزاری كلاسهای تئاتر، با حضور استادان صاحب‌نام، تئاتر شهرستان را نجات دهیم. و مسئولین تئاتر شهرستان هم اتفاقاً می‌گویند؛ باید برای شهرستان، استاد راهنما بفرستید. این ملودی تكراری همیشه شنیده می‌شود. كسی از هنرمندان صاحب‌نامِ شهرستان، هیچ نمی‌داند. تا وقتی در شهرستان حضور دارد، دچار فراموشی مسئولانه است. و وقتی هجرت می‌كند، و به تهران می‌آید، كمبود او فریاد زده می‌شود. گلایه‌های همان تعداد شبه هنرمندـ كه به تئاتر و صحنه پناه آورده‌اند و گرم شده‌اند، و دیگر جایی برای كسی باقی نگذاشته‌اندـ نیز همین است.

ـ ما آموزش می‌خواهیم. تهران باید ما را ببیند.

كه البته در این نسخه‌پیچی، هنرمندان واقعی تئاتر شهرستان، اصلاً چنین خواسته‌ای ندارند.

هنرمند تئاتر شهرستان كیست؟

سالهاست كه دربارهٔ‌ این‌ ـ معضل‌‌ـ بحث می‌شود. اما تا كنون كسی پاسخی صریح، نه به تعارف و تعریف، كه به تكلیف، نداده است. همه می‌گویند، هنرمند تئاتر شهرستان فرهیخته است. درد‌كشیده است و البته بسیار خلاق و نجیب است! اما به نظر می‌رسد كه باید تكه تكهٔ این تعاریف و تعارفات را از نو؛ به بحث گذاشت. در تئاتر شهرستان چه كسانی حضور دارند؟ یا تئاتر شهرستان را چه كسانی می‌سازند؟

پیش‌كسوتان

گروهی از هنرمندان كه سالهاست، در حال تمرین و تولید نمایش هستند! اینان صحنه را ـ گودـ می‌دانند! بدون هیچ دلیلی، بعد از چند سال كار، به كلمهٔ استاد، از سوی كسانی كه تازه وارد گود هنر نمایش شده‌اند، عادت می‌كنند و طبیعی است، جایگاهی را صاحب می‌شوند كه به شكل بدیهی، باید برای رسیدن به معنای واقعی كلمهٔ ـ استادـ ؛ رنجی مضاعف كشید و از خود یادگاری درخشان به جای گذاشت.

در هنر؛ به ویژه نمایش؛ همواره باید طلوع كرد. نمی‌دانم این خرقه و شولا را چه كسی از گود زورخانه، و سنت پهلوانی وارد صحنهٔ نمایش كرده است؟! اما هرچه هست، یكسره بیدادی است كه توسط همین خرقه‌پوشان، به اصحاب نمایش تحمیل می‌شود. اینان با مطالعه، سر ستیز دارند. عمدتاً از حوزه‌های دیگر اجتماعی،‌ وارد حرفهٔ نمایش شده‌اند. به طور مثال، در سالهای دور، چند نمایش بازی كرده‌اند. بعد، فلان مسئولان تئاتر شهر، تصمیم به آموزش گرفته است و بدیهی است یكی از همین خرقه‌پوشان، به دلیل اینكه در چند نمایش بازی كرده‌ است، یا احتمالاً یك یا دو نمایش را كارگردانی كرده، بعدها تصمیم گرفته، احتمالاً نمایشنامه هم بنویسد؛ اكنون به عنوان آموزش‌دهنده، مشغول به كار می‌شود. اكنون علاقه‌مندان هنر تئاتر، به این كلاسها می‌روند. ثبت نام می‌كنند و آن استادان گرانمایه هم شروع به آموزش می‌كنند. و با عناوین مجهول و مجعولی چون،‌ آموزش بازیگری،‌ كارگردانی، نمایشنامه‌نویسی، گریم، طراحی صحنه و ... همه، در همهٔ رشته‌ها شركت می‌كنند و این اپیدمی بیمار‌گونهٔ تئاتر شهرستان، در همهٔ اداراتی كه مسئولیت یا دستی در گرم ‌كردن شعلهٔ آتشِ تئاتر شهرستان دارند، به وفور دیده می‌شود. آیا به راستی هدف از آموزش همین است؟

علاقه‌مندان

می‌توانید تصوركنید، شما می‌خواهید امروز به مدد همهٔ امكانات رسانه‌ای كه وجود دارد، تئاتر بیاموزید.بدیهی است كه سراغ هر مرجعی كه بروید، تئاتر را،‌ یك‌ ـ علم، هنرـ یا ـ ابر هنرـ معرفی می‌كند. یعنی شما، نخست باید از جایی شروع كنید كه تئاتر زاده شده است و آن را بشناسید. زیرا به طور مثال شناخت تئاتر یونان، این امكان را فراهم می‌سازد تا شما بدانید، اساس هنر تئاتر، بر شك و خرد، استوار است. و خردورزی، قله‌ای بسیار رفیع است، كه فقط برای هنرمندان حقیقی تئاتر به وجود می‌آید. این شناخت و امكان، اصلا ربطی به حوزه‌های هنری مورد علاقهٔ هنرمند تئاتر، ندارد. یعنی شناخت تئاتر یونان، فقط برای نمایشنامه‌نویسان نیست؛ تا بازیگران، نیازی به دانستن آن نداشته باشند. ولی در علاقه‌مندان تئاتر شهرستان توسط همان استادان، مقولاتی چنین،‌ از گردونهٔ دانایی آموزش حذف می‌شوند.همین طور كه جلو می‌رویم، علاقه‌مندان بازیگری به جای شناخت واقعی تئاتر، رویكردی ژورنالیستی، به جای آموزش هدف‌دار را طی می‌كنند. تراژدی وقتی آغاز می‌شود كه این علاقه‌مندان هنر نمایش،‌ بعد از یك دوره سرگشتگی و گذراندن دوره‌های متفاوت آموزش تئاتر، به دانشگاه می‌آیند و تازه متوجه می‌شوند، چه اتفاقی در تهران،‌ در دروس دانشگاهی ما،‌ در مناسبات هنری ما، و در نمایشنامه‌های چاپ‌شده و صحنه‌ای ما افتاده است!


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.