یکشنبه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 20 April, 2025
پسامدرنیسم و فیلم

«پسامدرنیسم» مفهومی بسیار بحثانگیز است، چرا که به شیوههایی متفاوت (در مباحث علمی و غیرتخصصی) به کار رفته است. این اصطلاح به طیفی کموبیش حیرتآور از موضوعات گوناگون اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی اِعمال شده است و در نتیجه بسیاری از مفسرانِ پسامدرنیسم، معانی یکسانی را از این اصطلاح مراد نمیکنند و کانون توجه خود قرار نمیدهند. از این گذشته، عنوان «پسامدرن»، هم در تبیین جنبههای خاص اجتماعی ـ فرهنگی و زیباییشناختیِ زندگی امروز به کار میرود و هم در تعریف شیوههای نوین نظریهپردازی که به نظر میآید برای فهم وضعیت جدید «پسامدرن» مناسباند. از این رو گرچه ممکن است نظریه پسامدرنیستی با تحلیل پسامدرنیسم ارتباطی تنگاتنگ داشته باشد، امّا ضرورتاً چنین نیست. برای مثال، فردریک جیمسون که از متنفذترین تحلیلگران پسامدرنیسم است، خودْ نظریهپرداز پسامدرن نیست، زیرا [ در آثارش [از روشهای متداول تحلیل و تفسیر اجتماعی (خصوصاً مارکسیسم) استفاده میکند.
همچنین میتوان گفت که برخلاف سایر دیدگاههای نظری همچون روانکاوی یا فمینیسم، پسامدرنیسم در مورد فیلم به یک رویکرد نظری یا مجموعهنوشتههای انتقادی نیانجامیده است. این بدان سبب است که مشخصه پسامدرنیسم بدگمانی به ساختارهای نظریِ وحدتیافته است، و تأثیر انگارههای پسامدرنیستی بر مطالعات فیلم از طریق بر هم زدن ثبات گزارههای علمی یا انگاشتههای هستیشناختی نظریه پیشین بوده است (مانند نظریه سوژه که زیربنای اصلی بسیاری از نظریههای روانکاوانه و فمینیستیِ فیلم را تشکیل داده است.) علاوه بر این، توجّهی که به پسامدرنیسم به منزله موضوع تحقیق میشود، غالباً به دگرگونیهای فرهنگی معطوف گردیده است که از توجه صِرف به فیلم فراتر میروند و اکثر محققان، اگر هم فیلم را به تجربه مدرنیته ربط دهند، تلویزیون ــ و نه فیلم سینمایی ــ را تجسمدهنده امر پسامدرن میدانند.
برای مشخص کردن آنکه نظریات راجع به امر پسامدرن از چه طریقی بر بررسی فیلم تأثیرگذار بودهاند، بهتر است که سه شاخه مهم فکری را درباره پسامدرنیسم مشخص کنیم. بدینترتیب میتوان دید که این اصطلاح در موارد زیر کاربرد داشته است: مباحث فلسفی که مربوط به گستره و زمینههای مبانی شناختاند؛ مباحث اجتماعی ـ فرهنگی که به ارزیابی اهمیت دگرگونیهای اقتصادی و اجتماعی زندگی معاصر میپردازند؛ و مباحث زیباییشناختی که موضوع آن ماهیت دگرگونشونده سبکهای هنری به دنبال افول مدرنیسم است. اگرچه این سه مبحث با هم مرتبطاند، امّا آنقدر از یکدیگر متمایز هستند که بتوان هر کدام را جداگانه مورد بررسی قرار داد.
● مباحث فلسفی
در فلسفه، مباحث راجع به پسامدرنیسم را میتوان بیانگر تردید فزاینده نسبت به نظامهای «جهانشمول» و فراگیرِ فکری و تحلیلی دانست. در این خصوص، وضعیت پسامدرن (۱۹۷۹) اثر ژان فرانسوا لیوتار منبع حائز اهمیتی است. به عقیده لیوتار، «وضعیت پسامدرن» را میتوان به عنوان ناباوریِ روزافزون به فراروایات تفکر غرب (یا به تعبیر او réctis" grand "les ) تعریف کرد (۱۹۸۴ / ۱۹۷۹ : ص ۲۴). از این لحاظ، امر مدرن، که به نظر میرسد پسامدرن در حال جایگزینی آن است، مدرنیسمِ هنریِ اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم نیست، بلکه نظام فکری مدرنی است که با جنبش روشنگری (و فیلسوفانی همچون ولتر، لاک و هیوم) و طرح تبیین علمی و تفوق جهان طبیعی و اجتماعی پیوند خورده است. به نظر لیوتار ایده پیشرفت که از مشخصههای اندیشه روشنگری است، دیگر پذیرفتنی نیست. او استدلال میکند که اعتقاد به پیشرفت بیوقفه تفکر ــ رهایی خرد ــ یا رهایی اجتماعی و سیاسی که زمانی خود را در آن سهیم میدانستند، اکنون محال است. لیوتار میپرسد: «چه نوع تفکری میتواند در فرآیندی کلی به سوی رهاییِ جهانی بشر، آشوویتس را انکار کند؟» (۱۹۸۶ : ص۶)
در این خصوص، اثر لیوتار را میتوان با شیوههای کلی تفکر ساختارگرا مرتبط دانست و ویژگیهای مشترکی در آنها دید. به طور کلی، در این مشخصهها نسبت به نظریهها و تبیینهای تمامیتبخشی که درصدد ارائه تبیینهای کلی و فراگیر از پدیدههای اجتماعی و فرهنگی هستند، نوعی تردید وجود دارد؛ نوعی بنیادستیزی که ادعاهای قائل به «کلی» و «مطلق» بودنِ اصول شناخت را رد میکند؛ نفی «کلیتباوریِ کاذبِ» نظامهای فکری نژادگرا یا اروپامحور؛ نوعی ستیز با ماهیتْباوری که هم نظریههای ژرفاشناختی را که درصدد آشکار کردن حقایق «نهفته» یا «ماهوی» هستند رد میکند و هم نگرشهایی را که قائل به ماهیت یا «جوهر» ثابت انسانیاند. در خصوص مورد آخر، نقد خرد جنبش روشنگری با نقد نَفْسِ وحدتیافته ــ که اصولش را زیربنای خرد جنبش روشنگری میدانستند ــ پیوند خورده است. بر این اساس، استوارت هال میان «سوژه جنبش روشنگری» و «سوژه پسامدرن» تفاوت قائل میشود. سوژه جنبش روشنگری، شخص انسان را «موجودی خودمدار و وحدتیافته و برخوردار از توانایی خرد، آگاهی و کنش» میپندارد؛ امّا سوژه پسامدرن «هیچ ماهیت ثابت، بنیادی یا ماندگار» را برای انسان قائل نمیشود، بلکه او را «در زمانهای متفاوت دارای ماهیتهای مختلف» میداند (هال، ۱۹۹۲ : ص ۲۷۷).
در این خصوص، نظریه پسامدرن، هم بر ناهمگونی و گسستگیِ «واقعیات» و هویتهای اجتماعی و فرهنگی تأکید دارد و هم اینکه هرگونه شرح واحد یا جامعی از آنها را ناممکن میداند. به این ترتیب، اغلب پسامدرنیسم را هم متضمن نوعی نسبیگرایی میدانند که داوری میان برداشتهای مختلف (یا ادعاهای شناختی) از واقعیت را غیرممکن میداند، و هم «ایدئالیسم» یا «میثاق باوری» [conventionalism] که دستیابی به «واقعیت» را صرفاً از راه «گفتمانهای» برسازنده آن واقعیتها امکانپذیر میداند. پسامدرنیسم به خاطر داشتن این دو ویژگی مورد انتقاد قرار دارد. همچنین، بسیاری از مباحث پسامدرن ظاهراً پیشپندارهای خود را نفی کرده و به ادعاهایشان در خصوص «وضعیت پسامدرن» جامعیت بخشیدهاند و یا «روایات کلان» درباره گذار از مدرنیسم به پسامدرنیسم را بنیان نهادهاند، همان روایاتی که از جهاتی دیگر ناممکن تلقی میشوند. چنانکه گرگور مک لینان اظهار میکند: «افول تدریجی روایات کلان»، خود «روایت کلانِ دیگری است» (۱۹۸۹ : ص ۱۷۷). از این حیث، بجاست که تمایزی قائل شویم بین تردید نسبت به نظریه جامع (که از ویژگیهای فلسفه پسامدرنیسم است) و ادعاهای بنیانیترِ اجتماعی و فرهنگی درباره ویژگی پسامدرنیته و فرهنگ پسامدرن؛ گرچه این دو مقوله اغلب ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند (همچون اثر لیوتار که هم بررسی جایگاه شناخت در جامعه پساصنعتی است و هم جدلی با نظریه تمامیتبخش).
● مباحث اجتماعی ـ فرهنگی
در مباحث جامعهشناسی، [ مفهوم ] پسامدرنیسم را برای شناخت شکلگیری نظم نوین اقتصادی و اجتماعی به کار بردهاند. این نظم نوین گاهی با مفهوم «پساصنعتیگرایی» مرتبط است (رُز ، ۱۹۹۱) و «پسامدرنیته» (لایون، ۱۹۹۴) یا «پسامدرنسازی» (کروک و دیگران، ۱۹۹۲) خوانده میشود. از این منظر، «پسامدرنیسم» (یا «پسامدرنیته») را پیامدِ دوره مدرنیته میدانند. لیکن، این اصطلاح مورد بحث و سوءال بوده است و در مورد تعیین دوره زمانی آن اتفاق نظر وجود ندارد. از این رو، گرچه میتوان زمانِ پیدایش مدرنیسم را جدایی از «سنت» (و فئودالیسم) دانست که با ظهور نظام سرمایهداری در قرن پانزدهم و شانزدهم نمود یافته بود، امّا معمولاً [ آغاز ] آن را با تحولات اقتصادی و اجتماعی (که مشخصه قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم است) و تغییراتی که با صنعتیشدن، شهریسازی و پیدایش جنبشهای تودهای آغاز شد همزمان میدانند. از این رو، مشخصههای اصلی نظام اجتماعی پسامدرن را معمولاً برحسب گذار از نظم صنعتی کهن به نظم نوین «پساصنعتی» مشخص میکنند که آن هم به نوبه خود با چند ویژگی تعیین میشود: کاهش تولید صنعتی و اهمیت یافتن صنایع خدماتی (که یا ماهیتی تجاری و مالی دارند و یا به میراث فرهنگی و گردشگری مربوط میشوند)؛ جایگزینی شیوههای نوین و انعطافپذیر تولیدی پسافوردیستی که قابلیت انتقال جغرافیایی دارند (از قبیل تولید گروهی و هدف قرار دادن گروههای خاص مصرفکننده یا بخشهای معینی از بازار) به جای شیوههای قدیمیِ استانداردشده یا به عبارتی فوردیستی؛ کاهش [ تعداد ] کارگران سنّتی و افزایش کارمندان و کارکنان «طبقه خادم» (که بر اساس بعضی نظریهها، فرهنگ پسامدرن مبیّنِ نگرشها و سلایقشان است)؛ و لذا کاهش اهمیت هویتها و اختلافات طبقاتی و اهمیت یافتن سایر شکلهای هویت اجتماعی همچون سن، جنسیت، گرایش جنسی، قومیت و محل زندگی. در این خصوص، جایگزینی «سیاست تفاوت» به جای سیاست جنبشهای تودهای را میتوان با مباحث پسامدرنِ راجع به وابستگی و دگرگونی رو به رشد هویتهای اجتماعیِ عصر حاضر مرتبط دانست.
این دگرگونیها را با اهمیت فزاینده (و همگراییِ) فنّاوریهای نوین رایانه و ارتباطات برای نظم دگرگونشونده اقتصادی و اجتماعی همسو میدانند. برونداد رسانههای گروهی و سرویسهای خبری، نه فقط بخش عمدهای از «توان تولید» اقتصاد «پساصنعتی» را ارائه میدهد، بلکه بیش از پیش معرّف رفتارهای اقتصادی پسافوردیستی است (لش و یوری، ۱۹۹۴). نکته مهمتر اینکه رسانههای گروهی و فنّاوریهای نوین به طرزی چشمگیر در حال تغییر دادن تجربه اجتماعی و ذهنیتاند. اینجاست که دو مضمون اصلی را میتوان مشخص کرد: نخست اینکه مثلاً تسریع انتشار اطلاعات و تصاویر از طریق ماهواره و سیستمهای متصل به رایانه را باعث کاهش زمان و مکان، «از میان رفتن مرزهای» فرهنگی و ایجاد هویتهایی میدانند که دیگر ضرورتاً با توجه به مکان شناسایی نمیشوند (هاروی، ۱۹۸۹؛ میر و ویتز، ۱۹۸۵). هر کدام از این فرآیندها را میتوان با مباحث جهانی کردن، اختلاط و کثرتبخشی دیدگاههای فرهنگی و تأثیراتی مرتبط دانست که انتظار میرود موج عظیم افراد، کالاها، خدمات، تصاویر، انگارها و اطلاعات به سرعت پذیرای آن باشند (گرچه هنوز هم مشخصه این تأثیرات، نامتوازنیِ حادِ قدرت است.) دومین مضمونی که از بررسی پسامدرنیسم حاصل میشود، به این موضوع میپردازد که چهطور رسانههای گروهی و تصاویر و نشانههایشان بیش از پیش برای شهروندِ مدرن حکمِ یک الگوی واقعیت (اگر نه یگانه الگوی واقعیت) را دارند. این دیدگاه را به ویژه بودریار، نظریهپرداز جنجالبرانگیز فرانسوی، مطرح کرده است.
بودریار همگام با نظریهپردازان پساصنعتی به گذار از یک نظم صنعتی کهنه مبتنی بر کار و تولید کالا به نظم نوین و مولّد اجتماعیِ مبتنی بر ارتباط و چرخشنشانهها اشارهمیکند (بودریار، ۱۹۷۵). با وجود این، به اعتقاد بودریار، این تحوّل وضع فرهنگی جدیدی را نیز بنیان میگذارد. موضوع صرفاً این نیست که دنیای ما در سیطره تصاویر و نشانهها قرار دارد، بلکه این تصاویر و نشانهها به مهمترین واقعیت [ زندگیِ ما ] تبدیل شدهاند. او معتقد است که ما اکنون در جهان شبیهسازیها یا فوق واقعیت زندگی میکنیم که هیچ حقیقتی در پس آن وجود ندارد. در واقع، از نظر بودریار اکنون ردّ یا اثبات فرآیند امر واقع ناممکن است (۱۹۸۳، ص ۴۱)، زیرا ما فقط به نشانهها و شبیهسازیها دسترسی داریم. وقتی بودریار در سال ۱۹۹۱ تصویر جنگ خلیج [ فارس ] را به عنوان رویدادی «مجازی» بررسی کرد و اظهار داشت که «جنگ خلیج [ فارس ] اتفاق نیفتاد»، این بحث تحریکآمیز به اوج خود رسید. اگرچه میتوان این گفته را بحثی راجع به ماهیت تغییریافته جنگ در عصر پسامدرن دانست، امّا همچنین میتوان آن را حاکی از بعضی نقاط ضعف دیدگاه پسامدرن هم تلقی کرد، و آن اینکه اوّلاً این دیدگاه به واقعیات فراتر از تصاویرِ شبیهواقعیت وقعی نمیگذارد و دیگر اینکه در هیأتی بنیادستیز، با نسبت دادن قدرت و تأثیرگذارییِ مبالغهآمیز به تصویرپردازی رسانههای گروهی، به همان شیوههای دیرینه تفسیر اجتماعی میپیوندد.
دیدگاه بودریاری به جهان شبیهسازیِ رسانههای گروهی قطعاً مبالغهآمیز است، امّا توجهمان را به حضور این شبیهسازیها در فرهنگ کنونیِ نشانهها و تصاویرِ رسانهها و بیاعتنایی روزافزون رسانهها به واقعیتهای بیرونی معطوف میکند. لیکن تلویزیون به دلیل حضور دائمی آن در فرهنگ کنونی، عموماً بیش از سینما با وضعیت پسامدرن پیوند دارد. از این رو، به عقیده کروکر و کوک، تلویزیون «به معنای دقیق کلمه، جهان واقعی فرهنگ و جامعه و اقتصاد پسامدرن» است (۱۹۸۸ / ۱۹۸۶، ص۲۸۶). البته منظور این نیست که انگارههای پسامدرن، مباحث راجع به سینما را تحت تأثیر قرار ندادهاند. امّا این مباحث در مورد تلویزیون، در بعضی فیلمهای خاص اِعمال شده است ــ و نه در کل رسانه (گرچه عموماً این موضوع به کلیگوییهای ناسنجیده درباره عملکرد تلویزیون انجامیده است). بنابراین بهتر است اکنون به بررسی زمینه هنری مباحث مربوط به فیلم پسامدرن بپردازیم.
● مباحث زیباییشناختی
اگر بتوان فلسفه پسامدرن را با اعتمادی کاهشیابنده به «خرد کلی» و ایدههای پیشرفت مرتبط دانست، به همین طریق میتوان دید که برخی رفتارهای فرهنگی ــ که «پسامدرن» نامیده میشوند ــ به صورت واکنشی به از میان رفتن اتکاء به ارزش یا پیشروندگیِ مدرنیسم در هنر و طراحی، شکل میگیرند. بخشی عمده از نخستین مباحث راجع به پسامدرنیسم مربوط به معماری بود و [ ایضاً [ برخی از این نظرها درباره معماری به واضحترین شکل مطرح شدند.
به طور کلی، مدرنیسم در معماری (برای مثال در آثار Le Corbusier ، گروه hous Bau ، Rohe der Van Mies و Style International ) تأکید خاصی بر کارآیی و سودمندی اجتماعی داشته است. از این حیث، معماری مدرن «صحت کارآیی» را میطلبیده است که مستلزم کنار گذاشتن تزئین و دکوراسیون بود و به جای آن مصالحِ به کار رفته در برابر دید قرار میگرفتند و نقش آنها را در بنا نشان میدادند. اصول معماری مذکور به اهداف اجتماعیِ «مدرن» همچون انبوهسازی مسکن نیز تعمیم داده میشد (حتی اگر سیاستمداران و برنامهریزان این اهداف را همیشه با میزان سرمایهگذاری مناسب به انجام نمیرساندند) و در آثاری از قبیل کارهای Style International کاربرد «جهانی» داشتند. به نظر چارلز جنکز، معماری پسامدرنیستی را باید واکنشی به ناکامی این طرح مدرنیستی دانست. در واقع او زوال معماری مدرن را با رویدادهایی همچون فروریزی برج Point Ronan در سال ۱۹۶۹ و تخریب آسمانخراشهای سنت لوییس در سال ۱۹۷۲ مرتبط میداند. وی استدلال میکند که چنین رخدادهایی نه فقط حاکی از زوال معماری مدرن در انبوهسازی، بلکه همچنین حاکی از شکست آن در جذب یا برقراری ارتباط با ساکنانش است (جنکز، ۱۹۸۶ : ص۱۹). بنابراین، به عقیده جنکز، معماری پسامدرنیستی با ردّ کارکردگرایی مدرنیسم، استفاده از دکوراسیون و تزئین و تلفیق سبکهای دورهها و مکانهای مختلف (با لحاظ کردن جنبههای بومی) درصدد پیوند دوباره با ساکنانش است. به این ترتیب، جنکز پسامدرنیسم را برحسب مفهوم «رمزگذاریِ دوگانه» تعریف میکند که شامل تلفیق شیوههای مدرن با دیگر سبکها (معمولاً ساختمانسازی سنتی) با هدف برقراری ارتباط با جامعه و اقلیتی دلنگران است، اقلیتی که معمولاً سایر معماران را در بر میگیرد (ص۱۴).
جنکز اذعان میکند که گرچه ممکن است «رمزگذاریِ دوگانه» از جمله ویژگیهای کلیِ فرهنگ پسامدرن باشد، امّا «ناکامیِ» معماری مدرن کاملاً با ناکامیِ هنرهای دیگر قابل قیاس نیست. با این حال، اندریس هویسن (۱۹۸۶) معتقد است که ظهور هنر پسامدرن، به ویژه در ایالات متحده، با ناکامی یا «فرسودگی» مدرنیسم در ارتباط است (یا به طور اخص، آن صورتی از مدرنیسم که در دهه ۱۹۵۰ در ایالات متحده نهادینه شد). از این حیث، میتوان پسامدرنیسم را واکنشی دانست به آنچه راسل برمن (۵-۱۹۸۴ : ص۴۱) «عادیشدگی شوک» و از دست رفتن نفوذ فرارونده مدرنیسم توصیف میکند. گفته میشود که هنر مدرن به دلیل در هم آمیختن با بازار هنر و نهادینه شدن آن به عنوان «هنر وارسته»، دیگر توانِ به پرسش گرفتن، برانگیختن و ایجاد ارتباط با اجتماعی فراتر از عدهای معدود از نخبگان را از دست داده است.
به عقیده هویسن، ریشههای این پرسشگری را میتوان در هنر پاپ دهه ۱۹۶۰ یافت که به زیباییشناسی غالب اکسپرسیونیسمِ انتزاعی واکنش نشان میدهد و از طریق تلفیق اصولی برگرفته از فرهنگ عامّه، به مخالفت با مفاهیم سنتی هنر برمیخیزد. به این صورت میتوان ویژگیهایی را در هنر پاپ یافت که معمولاً همسو با رفتارهای فرهنگی پسامدرناند. این ویژگیها را کمابیش میتوان پراکندهگزینی [eclecticism] نامید، یعنی زوال مرزهای زیباییشناختی و کاهش توجه به نوآوری. بنابراین، همانطور که فلسفه و فرهنگ پسامدرن با پلورالیسم مرتبطاند، شناختهشدهترین ویژگی پسامدرنیسم پراکندهگزینی آن بوده است، یعنی بهرهگیری از سبکها، گونهها و شیوههای مختلف هنری و از جمله مدرنیسم و آمیختن آنها با یکدیگر. در این خصوص، میتوان پسامدرنیسم را جنبشی فراتر از مدرنیسم دانست که با این حال قادر به استفاده از تکنیکها و عرفهای مدرنیستی به عنوان گزینههایی از میان سایر سبکهاست. از این جهت است که فدرستون پسامدرنیسم را بیانگر نوعی «در هم آمیختگیِ سبکی» میداند (۱۹۸۸ : ص۲۰۳)، درحالیکه سایر منتقدان بر راهبردهای «تخصیصی» و «ادغامیِ» آن تأکید داشتهاند (برای مثال وُلن، ۱۹۸۱ : ص۱۶۸ و هویسن، ۱۹۸۶ : ص ۵۰۵).
بخش اصلی این فرآیند، تلفیقی از عناصر فرهنگ «متعالی» «عوامانه» بوده است (که میتوان آن را نمونه تمایززدایی یا از میان برداشتن مرزها دانست، که اغلبْ ویژگی پسامدرنیسم تلقی شده است). همانطور که جیمسون استدلال کرده است، قالبهای فرهنگیِ عامّهپسند از قبیل تبلیغات، فیلمهای سینمایی گروه «ب»، داستانهای علمی ـ تخیلی و داستان جنایی، برای هنرمندان دوره پسامدرن جاذبهای خاص دارند. با این حال، او معتقد است که هنر پسامدرن، همچون هنر مدرنیستی، صرفاً به «بازآوری» از فرهنگ عامّه نمیپردازد، بلکه این بازآوری تا حدی با آثار پسامدرنیستی درآمیخته میشود، به نحوی که تفاوتهای پیشین میان فرهنگ مدرنیستی و فرهنگ عامّه، دیگر مصداق ندارند (جیمسون، ۱۹۸۸ : ص۱۱۳). همچنین درخور ذکر است که «شکاف» میان مدرنیسم و پسامدرنیسم در این مورد نسبی است نه مطلق. از این رو، چنانکه برخی مفسران ذکر کردهاند، بسیاری از ویژگیهای پسامدرنیسم (از قبیل تخصیص و برابر نهادن مطالب متفاوت) از مشخصههای مدرنیسم نیز بودهاند، به رغم اینکه این ویژگیها در آثار مدرنیستی کاملاً واجد اهمیتی نیستند که در آثار پسامدرنیستی دارند (برای مثال کالینی کُز ، ۱۹۸۹: ص ۱۶-۱۲؛ وُلف، ۱۹۹۰ : ص ۹۹-۹۸).
در نهایت، وامگیری سبکها و صناعات که ویژگی هنر پسامدرن است، چهبسا از کاهش نوآوری و تأثیر شخصی نویسنده ناشی شده باشد. [ در دوره پسامدرن ] نویسنده کسی است که به موازات سوژه جنبش روشنگری کموبیش «مرده» است. بدینترتیب، به عقیده دیک هبدیج، کاربرد «تقلید تمسخرآمیز، شبیهسازی، اقتباس و تمثیل» به شکل پسامدرن را میتوان «باعث نفی برتری یا قدرت خلاّق نویسنده دانست»، و اینکه دیگر از او انتظار نمیرود [ اثری ] خلق کند، بلکه صرفاً آثار پیشین را بازسازی میکند و یا گفتهها را به شکلی تازه بیان میکند (هبدیج، ۱۹۸۸ : ص ۱۹۱). با این حال، تضادِ میان نوآوری مدرنیستی و تخصیص و تقلید پسامدرنیستی، گاهی آنقدرها که گفته میشود واضح نیست، و شگفت اینکه حتی در فرهنگ عامّه، نویسنده انعطافپذیر باقی مانده است. بر این اساس، گرچه فیلمی همچون مخمل آبی (محصول امریکا، ۱۹۸۶) آشکارا دارای ویژگیهای پسامدرن از قبیل پراکندهگزینی، تلفیق اندیشههای نو و عرفهای عامّه، و بازی طعنهآمیز با دالهای ظاهری است، با پیشفرضی که از «نویسنده» آن (دیوید لینچ) وجود داشته، به نمایش درآمده و مورد بحث و بررسی و تفسیر قرار گرفته است.
نوشته جان هیل
ترجمه الهه دهنوی
این مقاله ترجمهای است از :
John Hill, "Film and Postmodernism", in The Oxford Guide to Film Studies, ed., John Hill, Oxford University Press, New York, ۱۹۹۸.
منابع :
Baudrillard, Jean (۱۹۷۵), The Mirror of Production (St Louis: Telos Press).
(۱۹۸۳), Simulations, trans. Paul Foss, Paul Patton, and Philip Beitchman (New York: Semiotexte).
(۱۹۹۱/۱۹۹۵), The Gulf War did not Take Place, trans. Paul Patton (Sydney: Power).
Berman, Russell A. (۱۹۸۴-۵), `Modern Art and Desublimation۰۳۹;, Telos, ۶۲:۳۱-۵۷.
Callinicos, Alex (۱۹۸۹), Against Postmodernism: A Marxist Critique (Cambridge: Polity Press).
Carroll, Noel (۱۹۸۲), `The Future of Allusion: Hollywood in the Seventies (and Beyond)۰۳۹;, October, ۲۰:۵۱-۸۱.
(۱۹۸۵), `Film۰۳۹;, in Stanley Trachtenberg (ed.), The Postmodern Moment (Westport, Conn.: Greenwood Press).
Collins, Jim (۱۹۸۹), Uncommon Cultures: Popular Culture and Post-Modernism (London: Routledge).
Connor, Steven (۱۹۸۹), Postmodernist Culture: An Introduction to Theories of the Contemporary (Oxford: Blackwell).
Crook, Stephen, Jan Pakulski, and Malcolm Waters (۱۹۹۲), Postmodernization (London: Routledge).
Denzin, Norman (۱۹۹۱), Images of Postmodern Society: Social Theory and Contemporary Cinema (London: Sage).
Featherstone, Mike (۱۹۸۸), `In Pursuit of the Postmodern: An Introduction۰۳۹;, Theory, Culture and SOciety, ۵/۲-۳:۱۹۵-۲۱۵.
Foster, Hal (۱۹۸۳/۱۹۸۵), `Postmodernism: A Preface۰۳۹;, in Foster (ed.), The Anti-Aesthetic: Essays on Postmodern Culture (Port Townshend: Bay Press); repr. as Postmodern Culture (London: Pluto).
Fraser, Nancy, and Linda J. Nicholson (۱۹۸۸/۱۹۹۰), `Social Criticism without Philosophy: An Encounter between Feminism and Postmodernism۰۳۹;, in Nicholson (ed.) Feminism/Postmodernism (London: Routledge).
Hall, Stuart (۱۹۹۲), `The Question of Cultural Identity۰۳۹;, in Stuart Hall and Tony McGrew (eds.), Modernity and its Futures (Cambridge: Polity Press).
Harvey, David (۱۹۸۹), The Condition of Postmodernity (Oxford: Blackwell).
Hassan, Ihab (۱۹۸۶/۱۹۸۷), `Pluralism in Postmodern Perspective۰۳۹;, Critical Inquiry, ۱۲/۳ (Spring), ۵۰۳-۲۰; repr in The Postmodern Turn: Essays in Postmodern Theory and Culture (Ohio: Ohio State University Pess).
Hebdige, Dick (۱۹۸۸), Hiding in the Light: On Images and Things (London: Routledge).
Hutcheon, Linda (۱۹۸۹), The Politics of Postmodernism (London: Routledge).
Huyssen, Andreas (۱۹۸۴), `Mapping the Postmodern۰۳۹;, New German Critique, ۳۳:۵-۵۲; repr. in After the Great Divide: Modernism, Mass Culture and Postmodernism (London: MacMillan).
* Jameson, Fredric (۱۹۸۴/۱۹۹۱), `Postmodernism; or, The Cultureal Logic of Late Capitalism۰۳۹;, New Left Review, ۱۴۶:۵۳-۹۲; repr. in Postmodernism, or, The Cultural Logic of Late Capitalism (London: Verso).
(۱۹۸۸), `The Politics of Theory: Ideological Positions in the Postmodernism Debate۰۳۹;, in The Ideologies of THeory, ii: The Syntax of History (London: Routledge).
Jencks, Charles (۱۹۸۶), What is Post-Modernism (London: St Martin۰۳۹;s Press).
Kipnis, Laura (۱۹۸۶), `"Refunctioning" Reconsidered: Towards a Left Popular Culture۰۳۹;, in Colin MacCabe (ed.), High Theory/Low Culture: Analysing Popular Film amd Television (Manchester: Manchester University Press).
Kolker, Robert Phillip (۱۹۸۸), A Cinema of Loneliness: Penn, Kubrick, Scorsese, Spielberg, Altman, ۲nd edn. (Oxford: Oxford University Press).
Kroker, Arthur, and David Cook (۱۹۸۶/۱۹۸۸), The Postmodern Scene: Excremental Culture and Hyper-Aesthetics (New York: St Marthin۰۳۹;s Press; Basingstoke: MacMillan).
Kuhn, Annette (ed.) (۱۹۹۰), Alien Zone: Cultural Theory and Contemporary Science Fiction Cinema (London: Verso).
(۱۹۹۴), Women۰۳۹;s Pictures: Feminism and Cinema, ۲nd edn. (London: Verso).
Lash, Scott, and John Urry (۱۹۹۴), Economics of Signs and Space (London: Sage).
Lyon, David (۱۹۹۴), Postmodernity (Buckingham: Open University Press).
Lyotard, Jean-François (۱۹۷۹/۱۹۸۴), The Postmodern Condition: A Report on Knowledge, trans. Geoff Bennington and Brian Massumi (Minneapolis: University of Minnesota Press).
(۱۹۸۶), `Defining the Postmodern۰۳۹;, in Lisa Appignanesi (ed.), Postmodernism (London: ICA).
McClennan, Gregor (۱۹۸۹), `Recoding Narratives of Race and Nation۰۳۹;, in Mercer (ed.), Black Film British Cinema (London: ICA).
Meyrowitz, Johsua (۱۹۸۵), No Sense of Place: The Impact of Electronic Media on Social Behavoir (Oxford: Oxford University Pres).
Modleski, Tania (۱۹۹۱), Feminism without Women: Culture and Criticism in a `Postfeminist۰۳۹; Age (London: Routledge).
Rodowick, D.N. (۱۹۸۸), The Crisis of Political Modernism: Criticism and Ideology in Contemporary Film Theory (Urbana: University of Illinois Press).
Rose, Margaret A. (۱۹۹۱), The Post-Modern and the Post-Industrial (Cambridge: Cambridge University Press).
Ryan, Michael, and Douglas Kellner (۱۹۸۸), Camera Politica: The Politics and Ideology of Contemporary Hollywood Film (Bloomington, Indiana University Press).
Shohat, Ella (۱۹۹۲/۱۹۹۶), `Notes on the "Post-Colonial"۰۳۹;, in Padmini Monga (ed.), Contemporary Postcolonial Theory (London: Arnold).
and Robert Stam (۱۹۹۴), Unthinking Eurocentrism: Multiculturalism and the Media (London: Rotledge).
Storper, Michael, and Susan Christopherson (۱۹۸۷), `Flexible Specialization and Regional Industrial Aggolmerations: The Case of the US Picture Industry۰۳۹;, Annals of the Association of American Geographers, ۷۷/۱:۱۰۴-۱۷.
Tasker, Yvonne (۱۹۹۶) `Approaches to the New Hoolywood۰۳۹;, in James Curran, David Morley, and Valeria Walkerdine (eds.), Cultural Studies and Communications (London: Arnold).
Wolff, Janet (۱۹۹۰), Feminine Sentences: Essays on Women and Culture (Cambridge: Polity Press).
Wollen, Peter (۱۹۷۲), `Counter Cinema: Vent d۰۳۹;est۰۳۹;, Afterimage, ۴:۶-۱۶.
(۱۹۸۱), `Ways of Thinking about Music Bideo (and Post-Modernism)۰۳۹;, Critical Quarterly, ۲۸/۱-۲:۱۶۷-۷۰.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست