جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
مجله ویستا

دنیای رنگارنگ قصه ها


دنیای رنگارنگ قصه ها

سیری در ادبیات کودک و نوجوان در ایران

ذهن کودک همچون لوح سفیدی است که هیچ بر آن نگاشته نشده است. کودک امروزه کودک دانایی است و جهان را همان گونه که می بیند، همان گونه بیان می کند. نگاه بی واسطه و پاک و پیراسته به محیط اطراف، زبان و بیانی ساده و بی شیله و پیله را به همراه خواهد داشت. کودک و نوجوان ایرانی همواره نیازمند است که به طور مرتب اطلاعات در اختیار او قرار دهند تا آنها را به ذهن بسپارد؛ بدون کم ترین فرصت پردازش و ایجاد تغییر در داده ها. این شیوه، روح تقلید و کلیشه برداری را در خود نهفته دارد. پروسه کودکی و نوجوانی، دوره ای است که بطور فطری، زمینه های خلاقیت و باروری روحی و روانی را در خود نهفته دارد. حال باید دید که جامعه فرهنگی ما، تا چه میزان توفیق یافته که از عهده این رسالت مهم برآید.

تاکنون کتاب های چندی براساس افسانه «گنجشک اشی مشی» در ایران منتشر شده است. اما آن چه کتاب گنجشک اشی مشی ناصر یوسفی را از سایر این کتابها متمایز می کند، حضور موثر عناصری بینامتنی است که از افسانه ها و داستان های دیگر وارد داستان او شده اند. شیوه روایت، از شیوه روایت شهرزاد هزار و یک شب وام گرفته شده و آنچه گنجشک اشی مشی انجام می دهد، یادآور اعمال قهرمانانه را بین هود و عیاران ایرانی است. داستان از این قرار است که او از تاج شاه یاقوتی می دزدد تا برای بازی به بچه هایش بدهد، ولی پیرزنی را می بیند که با فروش آن یاقوت می تواند سر و سامانی به زندگی کودکانش بدهد و در نتیجه یاقوت را به پیرزن می دهد و از آن پس یکی یکی از مرواریدهای لباس شاه و جواهرات تاجش را می دزدد و به مردم فقیر آن سرزمین می بخشد. رابطه جواهرات و پرندگان، از موتیف های مرسوم افسانه های عامیانه است. نکته دیگر، رنگ به رنگ شدن گنجشک اشی مشی در حوض نقاشی رنگرزی است. او هر بار به رنگی درمی آید و پادشاه دستور کشتنش را می دهد. رنگ پرنده در شب آخر صورتی است؛ یعنی یکی از عزیزترین رنگها برای کودکان که می تواند یادآور معصومیت کودکانه باشد. خواب پرنده این گونه است که دستگیر می شود و پادشاه با او بد رفتاری می کند و سرانجام به قصاب باشی دستور قتل و به آشپزباشی دستور طبخش را می دهد. نویسنده در پرداخت داستان، عناصر اصلی داستان را به شکلی وفادارانه و منظم دنبال کرده است. در حوزه داستان کودک، کتاب گنجشک اشی مشی به عنوان کتاب برتر معرفی شده است.

در کتابی خواندم شعر خوب کودک آن است که به روز زندگی کودک، لحظه ای خنده بیفزاید یا به او رویای تازه ای ببخشد که در تنهایی اش در آن فرو رود و یا به کودک آگاهی دقیق تری از دنیا بدهد.

افسانه شعبان نژاد کتاب «هاجستم و واجستم» را برای کودکان گروه سنی «الف» سروده است و آنها را با خود به گردش علمی می برد، گردشی که در طی آن، قهرمان اصلی ماجرا- دخترک- به باغچه، برکه، جنگل، آسمان، دریا و صحرا سفر می کند و با کلاغ، زنبور، ابر، ماهی، قورباغه و... هم صحبت می شود. او با الهام از ترانه معروف «هاجستم و واجستم» سرود خود را آغاز می کند و تا پایان، همه گفتگوها و ماجراها با همین عبارات ادامه می یابند.

ترانه های عامیانه، شعرها و قصه های برگرفته از فرهنگ عمومی فولکلور، منبعی بسیار غنی و ارزشمند در ادبیات کودک محسوب می شوند. بسیاری از شاعران و نویسندگان در سالهای اخیر، با بهره گیری از این ترانه ها موفق به خلق آثاری زیبا و تأثیرگذار شده اند و بسیاری نیز به بازنویسی یا بازآفرینی این قصه ها و ترانه ها پرداخته اند. ترانه های عامیانه، به دلیل برخورداری از ساختار و فرم خاص، ریتم شاد و پرتحرک، مصراع های کوتاه، قافیه های ساده و ملموس و بهره گیری از بازیهای لفظی و تکیه بر اصوات، همواره مورد علاقه کودکان و حتی بزرگسالان بوده اند. افسانه شعبان نژاد با آگاهی از این ویژگیها، این بار ترانه «هاجستم و واجستم» را دستمایه خلق شعری دنباله دار ساخته است. دخترک قصه به سفری خیال انگیز و رویایی می رود. او از خانه و پیش بابا به باغچه می رسد. هر بخش، گفتگویی میان کودک با طبیعت و موجودات صورت می گیرد. شیوه روایت، به گونه ای است که با ایجاد انتظار، حس کنجکاوی مخاطب را برمی انگیزد تا برای پیگیری ادامه ماجرا، بخش های بعدی را بخواند و حوادث را دنبال کند. شاعر در هر بخش تلاش می کند با استفاده از گفتگو، اطلاعات مختصری درباره موجودات، طبیعت و محل زندگی آنها- به شکل غیرمستقیم- به مخاطب ارائه دهد.

«این مگس وزوزو» تازه ترین مجموعه شعر «عباس ترین» است که برای گروه سنی «الف» و «ب» سروده و توسط کتابهای شکوفه، وابسته به انتشارات امیرکبیر چاپ و منتشر شده است. در این مجموعه، ۱۰ شعر می خوانیم که چند ویژگی مشترک در آنهاست که باید جزء نقاط قوت کار عباس ترین به حساب آورد. نگاهی به موضوع شعرهای این مجموعه، نشان می دهد که شاعر تلاش کرده است به حیطه موضوعهای مورد علاقه کودک و دنیای او نزدیک شود و تا حدود زیادی در این کار موفق شده است. آمدن و نشستن یک مگس کثیف روی ظرف غذا، بزرگ و گشاد بودن لباس کودک، هوس ساندویج در خیابان، نق زدن- به ویژه وقتی کسی را در حال خوردن آن ببینی- توصیف تنبلی و شلختگی برادر کوچکتر و... همه اینها موضوعهای ساده و به ظاهر پیش پا افتاده ای هستند که دست مایه شاعر برای سرودن شعر شده اند. در تمام این موارد شاعر تلاش دارد از موضوع های کلیشه ای رایج در شعر کودک امروز، فاصله بگیرد و به دنیای قابل لمس و آشنای کودکان قدم بگذارد. به همین دلیل است که سایه سنگین و آزاردهنده بزرگسال را روی شعر ها و جملات شاعر نمی بینیم. نکته قابل توجه درباره این سرودها این است که تمام شعرها از زبان کودک، نقل و روایت می شود. هرچه هست از زاویه دید کودک و از دریچه نگاه اوست. کسی نیست که این کودک بازیگوش را نصیحت کند. شاید یکی از دلایل توفیق عباس ترین دراین عرصه، کم سن و سال بودن او باشد که هنوز از دوران کودکی خودش، فاصله زیادی نگرفته و به راحتی می تواند خود را درحال و هوای روزهای کودکی قرار دهد و به بیان عواطف و احساساتش بپردازد. کودکان به موضوعات طنزآمیز علاقه خاصی دارند. در شعرهای این مجموعه، شاعر به این نکته توجه داشته است. گاه طنز در موقعیت هایی که شاعر در شعر ایجاد کرده، دیده می شود. به عنوان مثال در شعر «مثل یک سیب زمینی» که کودک اتاق برادر کوچکش را توصیف می کند. به ویژه در بند پایانی شعر، موقعیت ایجاد شده، ناخودآگاه لبخندی را بر لب مخاطب می نشاند:

«تازه اگر بشینی

جورابشو ببینی

بیرون زده شست پاش

مثل یه سیب زمینی!»

کتاب «جم جمک برگ خزون» یکی از تلاشهای جدید برای یادآوری گنجینه کهن ادبیات شفاهی برای مخاطبان عام است.

متل های کتاب از خاطرات کودکی «ثمینه باغچه بان» سرچشمه می گیرد و او تلاش می کند این بخش از نوستالژی کودکی خود را آن گونه که به یاد می آورد، بازنویسی کند. این بار، نه از کتاب های درسی و نه از شیوه آموزشی به ناشنوایان، که از ترانه ها و متلهای دوران کودکی خود می گوید؛ از متلهایی که از کودکی برایش بسیار سحرانگیز و رویایی بوده اند، که خیال او را آزادانه و دور از منطق دست و پاگیر، پرواز داده اند. اثر جدید ثمینه باغچه بان بازنویسی و معرفی برخی از متل های عامیانه است، آن چنان که از دوران کودکی به یاد مانده اند.

نویسنده در مقدمه کوتاه، مخاطب را به کودکی خود می برد، فضای زمانی و مکانی روایت این متلها را در ذهن ترسیم می کند؛ چند بچه خسته از بازیگوشی های روزانه، کودکان کم سن تر در خواب و بزرگترها بی قرار از تأخیر پدر و مادر له له ای که بچه ها را به گنجینه متل ها و ترانه های خود مهمان می کند. بچه ها خود را به روایتها و داستانهای کوتاه و تاویل برانگیز ترانه می سپارند و کم و بیش خود را در متلها می بینند و در زندگی روزمره خود آنها را کامل می کنند. مقدمه کتاب، نوستالژیک و گویای کتاب، مخاطب عام را به سرعت با مضمون و کارکرد کتاب آشنا می کند.

معمولا در داستانها و رمان های قرابت زا و شگفت انگیز، ایجاد یک فضای اولیه تعلق آمیز که محیط را حس آمیز و تفکرزا بکند و خواننده را از نوع احساس و تفکر معمول خودش تخلیه کرده و او را برای روبه رو شدن با رخدادها و حوادثی خاص آماده می سازد. در رمان «سورنا و جلیقه آتش» اثر مسلم ناصری، نویسنده هوا و آسمان را طوفانی و در شرایطی غیرمعمول تصویر می کند تا فضایی متمایز و عجیب بیافریند و ذهن خواننده زمان و طبیعت را هم در آنچه که قرار است اتفاق بیفتد دخالت دهد و نهایتا به این نتیجه برسد که حادثه ای غیرمعمول و خاص که چگونگی آن ناپیداست، رخ خواهد داد. در این رابطه از زبان پدر «سورنا» (قهرمان محوری رمان) عبارتی بیان می شود که دقیقا این شرایط غیرعادی را آشکار می کند. موجودات تخیلی و فانتزیک رمان خاص و متمایز به نظر می رسند.

میزان غرابت زایی رخدادها هم در خور تعمق است و حس آمیزی و حس افزایی، خواننده را به تفکر وامی دارند. نویسنده از طریق طالع بینی های برنامه ریزی و طراحی شده نشان می دهد که زندگی هرکس از قبل معین و به کمک کتابی مشخص سمت و سو داده می شود. و در این جبر متناقض هم کمال یافتگی و تعالی هست و فرد چنانچه بخواهد به خوشبختی و کمال برسد «باید» آن را پی بگیرد، اما اگر از این کار امتناع ورزد، در آن صورت موضوع خود به خود اختیاری هم می شود. به هرحال اگر فرد بتواند کتاب زندگیش را به طور هم زمان بخواند همه چیز برایش در نقشه ها و قواعد و اهداف و وظایفی معین خلاصه خواهد شد که او مجبور و ملزم به پیروی از آنهاست. ساختار رمان درکل، دوگانه است؛ سبک نیمه دوم رمان، با نیمه اول آن تفاوت دارد؛ گویا نویسنده از وحشت آفرینی خسته می شود و بخش گوتیک نیمه نخست را به سوی طنز و شوخی پیش می برد و آن را به یک فانتزی طنزآمیز تبدیل می کند.

(در گروه داستان نوجوان کتاب سورنا و جلیقه آتش بعنوان کتاب برگزیده شناخته شده است).

مضمون کتاب «او همنشین فرشته ها بود» درباره سوم شخص غایبی است که در همه دقایق غفلت آدمی حضور دارد، می پرسید چه کسی؟

کافی است اوقات آفرینش را در گستره ذهن تداعی کنید تا هویت سوم شخص مورد اشاره فاش شود. سعید روح افزا با گریز به این لحظه مقدر، این کتاب را در پنج فصل از زمانی که او تسلیم نشده، فریب کاری کرده، دار و دسته به راه انداخت، عذر نخواست و شایسته مجازات شد، نوشته است. در ابتدای کتاب، خبر بزرگ درمیان فوج عظیم فرشتگان آسمان رسوخ کرده است؛ کدام خبر؟

روح افزا با استناد به کتاب قرآن، او را به مخاطب معرفی می کند که ابلیس است و درحوالی بهشت، کاسه چه کنم بدست گرفته است تا آدم ابوالبشر و بانو حوا را از شاهراه روشنی به کوره راه تاریکی بکشاند و از این طریق گدازه های خشم درونی اش را فروبنشاند. فصل پایانی کتاب، ایستگاه آخر دنیاست و محشر قیامت، وقتی که قطار زندگی از حرکت بازایستاده و آدمیان مرده اند و دوباره زنده شده اند. نویسنده علاوه بر روایت داستان های قرآنی، تلاش کرده است کیستی و چیستی ابلیس را پیش از خلقت انسان، پس از رانده شدن، سعی او برای گمراهی بشر، کسب و کار و چگونگی نفوذ او در میان آدمیان و عقوبت پیروان وی را با توسل به آیه های قرآنی و ارشادهای الهی برای مخاطب نوجوان مشخص و روشن سازد.

جمشید خانیان، پژوهشگر و نویسنده کودک و نوجوان خالق کتاب «قوس عمیق» چنین اظهار می کند: «قوس عمیق یک کار فانتزی در فضایی شبیه به جنوب کشور؛ اما جزیره ای کاملا خیالی است. قصه این کتاب مربوط است به گم شدن انگشتری حضرت سلیمان(ع).

در باورهای جنوبی، ماهی بزرگی است که «چیزکو» نام دارد و معتقدند که ماهی حضرت سلیمان(ع) است و در آبها به دنبال انگشتر حضرت سلیمان(ع) می گردد. در قصه «قوس عمیق» این ماهی به آبهای اطراف جزیره ای رسیده که «بابیلو» در آن زندگی می کند. پدر با بیلو می خواهد قوسه زدن در آب برای صید مروارید را به پسرش آموزش دهد. درحین آموزش بابیلو «چیزکو» را می بیند و با او صحبت می کند و به او مأموریت می دهد که به دنبال انگشتر بگردد...

(جمشید خانیان برای کتاب «طبقه هفتم غربی» جایزه کتاب برتر انجمن ناشران، جایزه کتاب فصل و جایزه سلام بچه های پوپک را دریافت کرده است).

«زیر گذر» مجموعه ای از دست نوشته های کودک و نوجوانان محروم از کلاس درس، برافروخته از توهین و تنبیه، خسته از کار، گرفتار جور زمانه است؛ کودکانی که معمولا آنها را زیر عنوان کلی «کودکان کار» طبقه بندی می کنند. این کتاب حاصل تلاشی است ارزش مند و کم نظیر «ع.ص. خیاط»، برای کشف جهان ذهنی کودک ایرانی؛ فواره ای است از تخیل داستانی از اعماق جامعه، بر پوسته ترک خورده ادبیات کودک و نوجوان، نویسنده بخشی مهم از کودکان ایرانی را پوشش داده است. ذهنیت پر تنش و حساس و خلاق کودکان اعماق، در این کتاب آشکار می شود و ما در رویاها و کابوس هایشان سهیم می شویم. در پیش گفتار این کتاب چنین آمده: «تلاش بر این است تا اتاق خلوت ذهن که در رویا و خیالبافی، برای فرار از واقعیت دوباره نمود پیدا می کند و در اعماق جامعه کارکردی مضاعف دارد، به «اتاق امن ذهنی» بدل شود، هدف هم چیزی نیست جز کشف خود و جهان پیرامون.»

کابوس و هراس، همانند رویاهای لذت بخش در همه انسانها و در هر وضعیت زیستی حضور دارند. پس همگی ما به اتاقهای امن ذهنی نیازمندیم؛ حتی اگر در قصر باشیم ما به امنیت کاغذ سفید، امنیت نوشتن و تنها بودن با خود نیازمندیم. حتی اگر فال حافظ بفروشیم؛ چرا که فرهنگ امری بشری است و نه امری طبقاتی و کاغذ سفید، تو و من نمی شناسد و برای ما، برای همه ما به یک اندازه سفید است.

«کفش های آهنی» اثر فریده خلعتبری، با کلماتی ساده و عامیانه و با عناصری از الگوهای کهن ادبی آغاز می شود. روایتی ماجراجو- یا نه اما نسبتاً شبیه به تمام قبلی ها؛ درون مایه ای آشنا برای دسترسی مخاطب به تفاوت خیر و شر. در این دست روایتها اصولا شخصیت ها نقش کلیدی را به عهده دارند تا مخاطب از رابطه عناصری چون انسان و حیوان و باقی جانداران به دریافتی پندآموز دست یابد، و شیرینی ماجرا نیز در آن جایی از قصه رخ می دهد که نمایشی متفاوت از یک کهن الگو ارائه می شود.

به نظر می رسد که ویژگی های زیادی دست به دست هم می دهند تا مضمون ماجراجویی، کنکاش، اثبات خود و هم چنین جنگ با زندگی و پیروز شدن در اتفاقات توسط قهرمان داستان، ساختاری را در ذهن مخاطب به پنجره ای برای دیدن مبدل کند. بازگویی رخدادهای شکل گرفته در متن کتاب که هم چنان با فاصله ای از هم شکل می گیرند، فضاهای متفاوت و گوناگون با حال و هوایی به شدت از پیش تعریف شده را به ذهن متبادر می کنند که گویی قرار است تصاویری از جنس نگارگری را ببینی یا از روی پرده نقاشی چیزی را بازگو کنی. کتاب به واسطه داشتن عناصری مانند جانوران و تعامل انسان با این موجودات و شکل گیری روایت، در دسته ادبیات تخیلی قرار گرفته است. پایان داستان دو راهه ای است که خواننده آن را باتوجه به ایدئولوژی و تعامل ذهنی خویش با طبیعت می تواند با برداشتی شیرین و تلخ به اتمام رساند. اما در تصاویر این تنها شیرینی متن داستان است که توسط تصویرگر ترسیم شده است و او تعلیق داستان را با پایانی خوش به اتمام رسانده است اما با تصویری سیاه و سفید.

هرچه سن کودکان بالا می رود بیشتر طالب معانی قصه ها می شوند و فهم و درک مقدمات و نتایج داستان برایشان مهم می شود. برای گروه سنی «ج» رغبت بیشتری برای درک گره های داستانی و هم چنین گره گشایی وجود دارد و هرچه آب و تاب قصه بیشتر باشد گویی تحت تأثیر بیشتری قرار می گیرند و لذت، عمق بیشتری می یابد.

ناهید زندی پژوه

منابع:

۱. باغچه بان، ثمینه، جم جمک برگ خزون، تهران؛ نظر، .۱۳۸۷

۲. پارسایی، حسن. دوگانگی در خلق زیبایی: نقد و بررسی رمان «سورنا و جلیقه آتش». کتاب ماه کودک و نوجوان، شماره ۱۴۶، آذر .۱۳۸۸

۳. سید علی اکبر، سید نوید. کاغذ سفید برای همه آدمها به یک اندازه سفید است، کتاب ماه کودک و نوجوان، شماره ۱۳۹-۱۳۸، فروردین و اردیبهشت .۱۳۸۸

۴. مجاوری، آگاه، گاهی هوس می کنم کتاب نخرم. کتاب ماه کودک و نوجوان. شماره ۱۴۶، آذر .۱۳۸۸

۵. میرغیاثی، سیده ربابه. فرشتگان خوش آواز. کتاب ماه کودک و نوجوان، شماره ۱۴۶، آذر .۱۳۸۸

۶. موسویان، انسیه. از این تصویرها می ترسم. کتاب ماه کودک و نوجوان، شماره ۱۳۹-۱۳۸، فروردین و اردیبهشت .۱۳۸۸

۷. موسویان، انسیه. نگاهی به کتاب «این مگس وزوزو»، کتاب ماه کودک و نوجوان، شماره ۱۴۹، اسفند .۱۳۸۸

۸. هاتف، حامد. نقش عناصر بینامتنی در پرداخت داستان یک اشی مشی، کتاب ماه کودک و نوجوان، شماره ۱۴۵، آبان ۱۳۸۸