شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

عشق ازلونی دیگر در غزل حسین منزوی


عشق ازلونی دیگر در غزل حسین منزوی

در مورد حسین منزوی و شعر او تا به حال مطالب جسته و گریخته نه چندان زیادی نوشته شده است, اما مطلبی که به وضوح و روشنی در مورد نقش و جایگاه منزوی در شعر معاصر امروز نوشته شده باشد به چشم نمی آید

ما وصل را با واژه هایی تازه معنا می کنیم

روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان

در مورد حسین منزوی و شعر او تا به حال مطالب جسته و گریخته نه چندان زیادی نوشته شده است، اما مطلبی که به وضوح و روشنی در مورد نقش و جایگاه منزوی در شعر معاصر امروز نوشته شده باشد به چشم نمی آید. نوشته ها اکثرا یا به کلی گویی و ابهام در مورد گوشه ای از مشخصات شعری وی پرداخته یا به تعریف و توصیف غیرکارشناسی در مورد منزوی و شعرهایش که این حاکی از آن است که نویسنده آن آگاهی و اطلاع چندانی از شعر امروز و ویژگی های موجود در آن و به خصوص نقش و جایگاه منزوی در این میان ندارد و تنها در این جا و آن جا شنیده و خوانده است که مثلا حسین منزوی پدر غزل معاصر ایران است یا در مقدمه برخی کتاب ها خوانده که چه القاب و عناوین مطنطنی از جانب نویسندگان آن کتب به منزوی داده شده است و در ذهن خود همه این تعاریف و برجستگی ها را جمع آورده و با رنگی از تعصب که اساسا نکوهیده است و چشم واقعیت نگر را کم سو می سازد، به عنوان نوشته ای و مقاله ای در جایی به چاپ رسانده است و چه بسا این مقالات هیچ نقشی در تعیین و معرفی جایگاه شاعر شوریده حال ما به جامعه ادبی ندارند و بیش تر نقش سو» دارند و بس.

نوشته های دیگری هم که توانسته اند تا حدی نقاب از برخی اندیشه ها و عواطف طنازانه منزوی بگشایند راه به جایی نبرده اند، چه ، برای توفیق در معرفی افکار و اندیشه ها و عواطف شخصیتی همچون منزوی نیاز به مطالعات و کنکاش های فراوانی، هم در ساحت ادبی عصر حاضر و فضای ادبی اکنون، و هم در مورد خود منزوی به صورت همه جانبه است که تا کنون این بررسی و تحقیق انجام نپذیرفته بود، و همچنان جمال جمیل عروس شعر منزوی پشت پرده برخی کدورت ها و بی توجهی ها و بی مهری ها پنهان مانده بود. حال آن که او به زیبایی و لطافت و مهارت هر چه تمام تر نقاب از رخ عشق و احساس گشوده و بر ماست که به اندازه وسع خود از این همه ظرافت و زیبایی نصیب ببریم و به دیگران هم بچشانیم .

در این راستا چند سالی است کاری شروع کرده بودم تا به میزان درک و توانایی و احساسم به این مهم - یعنی معرفی و تبیین حسین منزوی و نقش و جایگاهش در میان شاعران عصر - جامه عمل بپوشانم و در این نوشتار به صورت اجمالی از اول قدم به قدم می آغازم و پیش می روم تا هر آن کجا که بتوانم.آن چه در پی می آید در واقع برشی آزاد است از مجموعه پژوهشی نقد و تاملی بر شاعرانگی حسین منزوی با عنوان ، نام او عشق است آیا می شناسیدش!؟ که نتیجه تحقیقات مبسوطم از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ است که در دو جلد تدوین شده و جلد اول آن دو سال پیش به بازار نشر پا گذاشت.

حسین منزوی در مهرماه سال ۱۳۲۵ شمسی در شهر زنجان ، زادگاه ادبا و اندیشه مندان پا به عرصه عشق نهاد و به سبب تولدش در پائیز، هم زاد پائیز خوانده شد. پدرش را هنوز حافظه تاریخی زنجان به یاد دارد، شاعری معلم و معلمی شاعر که آنان که در سر کلاس های درس اش لباس شاگردی اش را پوشیده اند هنوز هم طعم شعرخوانی های توام با صلابت و مهربانی اش را حس می کنند. حسین در یک چنین خانواده فرهیخته و ادب دوستی زندگی را آغازید و تحت تاثیر جو شعری خانه شان به خصوص شعرسرایی و شعرخوانی های پدرش ، اولین جرقه های شعر را در وجود پرآتش خویش حس کرد. در آن روزگاران که جریان و تفکر خاصی بر شهر و کشور حاکم بود، علی الخصوص پس از شکست نهضت ملی در سال ۱۳۳۲ که به یاس و دل زدگی و رکود فکری و عاطفی نویسندگان و شاعران انجامیده بود ، منزوی سال های آغازین زندگی اش را در شهر خود می گذراند و روزها و شب ها با هم نشینی و شعرخوانی پدر و التذاذ حسین و خانواده و دوستان شعردوست سپری می گردد.

در همین مدارس زنجان حسین درس خواند و تا پایان مقطع متوسطه روزها و شب هایش را گذرانید در حالی که از ابتدا تحت تاثیر پدر و شعر او و سپس جامعه شعری آن روز زنجان، خود نیز اشعار خوب و پرمغزی می سرود. می توان گفت آن روزها و سال ها هنوز در شهرها شعر نیما و پیروانش چندان شناخته شده نبود و البته من به یقین نمی دانم که منزوی در چند سالگی با شعر نیمایی آشنا شد، اما همین قدر می دانم که جو روزگار آن دوره به گونه ای بوده که اکثرا در شهرستان ها نیما را کسی به درستی نمی شناخت و حتا در پایتخت هم اکثرا از او و بدایع شعری اش استقبال چندانی نشده بود، چه او کاری کرده بود که هزار سال کسی جرات انجامش را نداشت و سه رکن اصلی شعر یعنی: صورت و قالب، زبان ادبی، و معنی داری شعر را شکسته بود و این به مذاق اکثر اهالی شعر و ادب خوش نیامده بود، همین قدر بگویم زمانی که نیما اولین مثنوی خود یعنی مثنوی "قصه رنگ پریده" را نوشت منزوی چهار سال و زمانی که "افسانه"ی خود را سرود، شش سال بیش تر نداشت. تا آن جایی که من پی بردم پس از شعر پدر، معلم شعری منزوی بیش تر اشعار شهریار تبریزی و رهی معیری بوده است که تحت تاثیر آن دو قرار داشته است. منزوی، خود در جایی از دوستی سخن به میان آورده که اولین دریچه های شعر روز را به رویش گشود و توسط او با شعر نیما و اخوان و شاملو آشنا گردیده است، اما نامی از این دوست عزیز نبرده است.اما همین قدر هست که نخستین سرایش هایش بیش تر تحت تاثیر کسی نبود و لذا تجربیات نخستین اش با کسب تدریجی و آموزش گام به گام دانش ادبی توام بوده است.

منزوی پس از اتمام تحصیلات متوسطه در زنجان، وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران می شود و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل می پردازد، اما بنا به علتی که بر من نامعلوم است پس از چند ترم تحصیل تغییر رشته می دهد و به علوم اجتماعی روی می آورد اما قبل از این که در این رشته نیز فارغ از تحصیل گردد دانشگاه را رها می کند و دیگر ادامه نمی دهد. پس از آن مدتی به کارهای مختلفی همچون ویراستاری، تدریس، ساخت و اجرای برنامه های ادبی در رادیو و تلویزیون می پردازد اما عمر این کارهای منزوی هم کوتاه است و قسمت عمده زندگی اش از طریق حق التالیف مجموعه آثارش سپری گشته است.

در این جا قصد دارم تا نگاهی گذرا به آثار منزوی بیندازم، شاید عده ای از شعر دوستان با تمامی آثارش آشنایی نداشته باشند.

۱) حنجره زخمی تغزل: این مجموعه در سال ۱۳۵۰ به چاپ رسید. در دو دفتر، دفتر اول غزل و دفتر دوم شامل اشعار نیمایی و به تبع جو و موقعیت آن سال ها شاعران اغلب سیاسی گویی می کردند و اشعار سیاسی خوانندگان فراوانی داشت، منزوی هم در پاسخ به این نیاز اشعاری با مضامین سیاسی و اجتماعی دارد، اما دست مایه اکثر شعرهایش عاشقانه ها و حماسه هایی هستند که اکثرا رنگ و صبغه آذری دارند مثل قصه کوراوغلی که یک قهرمان پرآوازه افسانه ای آذری است و داستان های حماسی فراوانی در موردش توسط شاعران و آشیق ها نوشته و خوانده شده است. اما نکته بارز در مورد این اولین مجموعه منزوی این است که در مقایسه با آثار بعدی اش هنوز به آن صبغه خاص خودش نرسیده است اگر چه بسیاری از اشعارش دل های تشنه ادب دوستان آن روزگار و حتا این روزگار را هم سیراب می سازد و در اوج زیبایی است اما منزوی با توجه به این که اولین قدمش را بر می دارد با توجه به کمی سن و سال و جوانی و ناپختگی، علی الخصوص در شعرهای سیاسی و اجتماعی به آن تجارت لازم و ایدئولوژی خاص نرسیده است اما با همه این حرف ها همین مجموعه در اندک زمانی نایاب گردید.

۲) صفرخان:این مجموعه شعری به سال ۱۳۵۸ در آن روزها و حال و هوای پیروزی انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است و یک منظومه بلند نیمایی است که در آن صفرخان یک شخصیت مبارز و مقاوم و یک الگوی مبارزاتی علیه شاه پهلوی است و سال های سال در زندان سیاسی به سر برده است و سختی ها کشیده و شکنجه ها دیده و پس از پیروزی انقلاب از زندان آزاد می شود اما رخت از دنیا می بندد. این کتاب به سال ۱۳۸۲ تجدید چاپ گردید.

۳) از شوکران و شکر: این مجموعه شعری، جنجالی ترین و پرسروصدا ترین اثر منزوی است که در مقدمه آن به صورت طولانی از موضوعات مختلفی سخن گفته و گلایه کرده است.اول از همه از مشکلات چاپ کتابش و در نهایت با تاخیر چندساله مواجه شدن آن و دیگر این که حق او در شعر و شاعری معاصر آن گونه که باید به چشم نیامده است و شاعرانی چون سیمین بهبهانی که ادعای برابری با او دارند در سایه شعر وی می زیند و از ابتکارات و نوآوری های شعری وی به نام خود استفاده می کنند، به عقیده بنده این شکوائیه منزوی به حق است و نمی دانم چه سری دارد که از ابتدا گروه کثیری بر آن شده اند که نقش و جایگاه شعری اش را کتمان و پنهان کنند و نادیده انگارند. حال آن که آن چه عیان است به بیان حاجت ندارد و روز به روز آفتاب شعر و احساس و اندیشه منزوی بیشتر نمایان می گردد و دیر نیست که خواب خفتگان خفته، چه آن هایی که خود را به خواب زده اند تا ظهور آفتابش را نبینند و چه آن ها که از بغض و کدورت و تنگ نظری چشم دیدن اش را ندارند و چه آن هایی که چشمان خواب آلوده و کم سویشان متوجه ستاره های آسمان است و نظری به آفتاب عالم گیر نمی توانند کرد، همگی را آشفته بسازد و...

نویسنده : سالا ر عبدی