چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

مخاطب, کلید قفل بسته رونق تئاتر


مخاطب, کلید قفل بسته رونق تئاتر

نگاهی به جایگاه تماشاگران در مختصات تئاتر ایران

مساله ادراک و دریافت اثر هنری و تاثیر اثر بر مخاطب، همواره بخش مهمی از مطالعات زیباشناسی هنر بوده است. در گزارش دیگری پیش از این نوشتیم بسیاری از محققان و نویسندگان معتقدند اثر هنری از لحظه‌ای که ارائه می‌شود، منشی ارتباطی می‌یابد، چنانچه سارتر می‌گوید: اثر هنری وجود ندارد، پیش از آن که نگریسته شود. آشناترین و کهن‌ترین نظریه دریافت مخاطب در تئاتر‌، مفهوم کاتارسیس ارسطوست که موجب ۲ حس همزمان شفقت و ترس یا بنا بر گفتار هیوم لذت و درد است. اما متاسفانه آنچه طی ۲ دهه گذشته آن هم پس از رهایی از جنگ و آغاز دوران شکوفایی تئاتر در ایران شاهد آن بوده‌ایم، گواهی بر این مدعاست که سهم مخاطب ایرانی از درد تئاتر بسیار بیشتر از لذت همراهی با آن بوده است. اینک گزارش دیگری از جایگاه مخاطب در تئاتر را پیش‌رو دارید.

اگر چه مخاطب به عنوان یکی از اصلی‌ترین عناصر تئاتر ضرورتی حیاتی دارد، به عبارت دیگر تئاتر بدون حضور مخاطب معنای واقعی خویش را از دست می‌دهد، اما در کمال شگفتی‌ می‌بینیم که تولید‌کنندگان هنری و نیز مدیران کلان فرهنگی و هنری هیچ برنامه و روشی را برای جذب و گسترش مخاطب طراحی نکرده و آن را اعمال نمی‌کنند.

این نقصان دو سویه است. از یک سو به شرایط اجتماعی و عوامل عدیده‌ای همچون عدم خلاقیت، فقدان ابتکار و نوآوری، نبود انتزاع و گسستگی مخاطب و اهالی تئاتر از طریق موضوعات و سبک و سیاق اجرایی با مردم، فقدان شرایط طبیعی معیشتی و دغدغه‌های بسیار زندگی روزمره و... باز می‌گردد و از سوی دیگر باید به عدم زمینه، صبغه و سابقه تئاتر که عمر آن به ۱۵۰ سال هم نمی‌رسد و فراز و نشیب‌های مختلف سیاسی و تاثیر جریان‌های حکومتی و دولتی بر شوونات تئاتر و نیز نبود بخش خصوصی و به رسمیت شناخته نشدن حقوق سرمایه‌گذاران خصوصی برای تئاتر آزاد، همه و همه ازجمله عواملی است که باعث قطع ارتباط و عدم ایجاد پیوند میان دو عنصر گوهری‌‌اش یعنی هنرمند و مخاطب شده است. در بخش پایانی این نوشتار سعی شده با بررسی دیگر محورهای تاثیرگذار برای جذب مخاطب از جمله جایگاه تبلیغات و اعتماد به نیروهای شایسته تئاتر شهرستان، شاخصه‌های آشتی دوباره مخاطب با تئاتر ایران را با توجه به نظر کارشناسان، خبرگان و استادان دانشگاهی این هنر مورد بررسی قرار دهیم.

● حضور مداوم مخاطب نیاز تئاتر

این حقیقتی انکارناپذیر است که تئاتر ما تئاتری دولتی است و با توجه به محدودیت سالن‌های اجرایی و مدت کوتاه اجرای صحنه‌ای گروه‌های تئاتری، آن هم تنها در پایتخت این کشور پهناور از هر زاویه‌ای که بنگریم نمی‌توانیم بر این فرضیه دلخوش باشیم که با انجام تجربه و آزمایش‌های گوناگون در صحنه و تمرکز بر بازخورد مخاطب به شیوه‌ای درست برای جذب مداوم مخاطب به تئاتر دست‌یازیم، چرا که احترام به مخاطب شرط اول ایجاد رابطه‌ای دو سویه است.

بر همین اساس محسن حسینی، کارگردان و بازیگر تئاتر معتقد است: هنرمند باید در وهله اول بداند که تماشاگر محترم است. بعد این‌که تئاتر ما دولتی است و از طرف آنها سرمایه‌گذاری می‌شود. برای همین نمی‌توان با خودرایی و نادیده گرفتن این اصول به انجام کار تئاتر اشتغال داشت. تئاتر بدون تماشاگر معنا ندارد. وقتی کارگردانی در برج عاج می‌نشیند و از تئاتر تجربی صحبت می‌کند، کار اشتباهی را انجام می‌دهد. ما اجازه نداریم تجربه و تست‌هایمان را برای تماشاگر انجام دهیم. کار باید حرفه‌ای و در خور تئاتر ما باشد. وقتی ارتباط دو سویه میان مخاطب و کارگردان برقرار می‌شود که این پل ارتباطی، باعث به وجود آمدن تماشاگر شود. شیوه رسیدن به این راهکار هم به دست منتقدان باز می‌شود. متاسفانه در کشور ما کمتر منتقدی سعی کرده این پل ارتباطی را پیدا کند‌ یا‌ نمایشی را می‌کوبد یا آن را بی‌دلیل تشویق می‌کند. مخاطب باید همه چیز کارگردان باشد و نمایشنامه‌نویس و کارگردان باید نمایشی را بنویسند و کارگردانی کنند که برای مخاطب باشد.

وی با تاکید بر این نکته که در یک دهه اخیر شاهدیم کارگردانان با تمرکز بر افزایش جنبه‌های بصری آثارشان مخاطبان فراوانی را به سوی تئاتر کشانده‌اند، اما در حفظ آنها ناکام مانده‌اند، گفت: برخی مثلا در تئاتر شهر، برخورد نامهربانانه‌ای با مردم و علاقه‌مندان تئاتر دارند. مردم را نباید رنجاند. آنها سرمایه‌های اصلی تئاتر ما هستند. ما مخاطبانمان را در طول سال می‌خواهیم. وقتی تماشاگری به تئاتر می‌رود و این‌گونه برخوردها را می‌بیند با خود عهد می‌بندد که دیگر به تئاتر نرود. چرا باید به همین راحتی، مشتری و سرمایه اصلی تئاتر را از دست داد؟ تئاتر یک ضرورت است و تا وقتی تبلیغی برای آن نشود، نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد.

● احترام به تماشاگر، احترام به تئاتر

در بسیاری از موارد شاهدیم که یک گروه نمایشی در انتخاب یک اثر برای تمرین و اجرا تنها سلیقه شخصی‌شان را مورد توجه قرار می‌دهند و نسبت به این مهم که آیا این اثر برای مخاطب حال حاضر دارای حرف و پیامی است تا او را درگیر کند، بی‌توجه‌اند و متاسفانه این مساله به ظاهر ساده به یکی از آفت‌های بزرگ تئاتر ایران تبدیل شده است . سعید شاپوری، کارگردان و مدرس تئاتر با تایید این مطلب تاکید می‌کند: باید تئاتری را کار کرد که تماشاگر حق دارد آن را ببیند. به لحاظ اجتماعی، جوانان ما همه چیز را در حد باید و نبایدها شنیده و دیده‌اند. رسانه‌های ما، اطلاع کافی در هر زمینه‌ای به مردم نمی‌دهند و این مساله باعث می‌شود مردم از همه چیز باخبر نباشند. همین موضوع، باعث عقب‌ماندگی مردم از مسائل فرهنگی بویژه تئاترها شده است.

وقتی بضاعت سالن وجود ندارد و همه چیزدرمحدودیت است، بستری هم برای رشد جلب و جذب مخاطب به وجود نمی‌آیدباید تئاتری را به مردم نشان داد که بتواند فاصله تئاتر را با تماشاگر کم کند. اگر من تئاتر دینی کار می‌کنم با همین نگرش جلو می‌روم. بسیاری از کارهای مناسبتی ما تکراری است. در حالی که من سعی کرده‌ام مسائلی را به مردم نشان بدهم که آنها حق دارند بدانند. من با یک نگره تحلیلی، واقعه` عاشورا را تحلیل کرده‌ام. تماشاگر حق دارد اضطراب و شک مردمان مذهبی ما را ببیند. نباید او را از این واقعیت محروم کرد. باید با کار مذهبی، دیدگاه جدیدی را تجربه کرد.

● شهرستان‌ها، جایی برای آشتی با مخاطب

اصالت بخشی به اثر هنری باید وظیفه تک‌تک هنرمندان باشد و این مهم برای نیل به توفیق باید از سوی متولیان حمایت شود چرا که در غیر این صورت هر آنچه هنرمندان رشته باشند پنبه خواهد شد. از سوی دیگر لازم است از برخی رفتارهای مخرب مانند بی‌توجهی به تئاتر شهرستان‌ها یا خرج هزینه‌های هنگفت به منظور کشیدن بازیگران چهره سینما به تئاتر برای بالا بردن رشد مقطعی مخاطب اجتناب شود، چراکه برای انجام دادن کاری بنیادین باید نیروهای جدیدی را به چهره تبدیل کرد و نه این که با استفاده از چهره‌های سینمایی انگیزه درخشش نیروهای جدید را سرکوب و نابود کرد.

دکتر نغمه ثمینی، نمایشنامه‌نویس و مدرس تئاتر، با اشاره به این که اگر شرایط به همین منوال پیش برود تئاتر ایران نمی‌تواند روی پای خودش بند شود، معتقد است: سالن‌های فعال به اضافه مدیریت هنری به اضافه بودجه کافی و تبلیغات، می‌تواند به روند تئاتر ما کمک کند. متاسفانه تبلیغات درباره تئاتر ما فراموش شده است. در کشورهای خارجی، تبلیغات تئاتر بیشتر از سینماست. تئاتر در همه جای دنیا که باشد، نیاز به تبلیغات دارد. متاسفانه در این میان، صداوسیما هم کمک جدی به ما نمی‌کند. در حالی که تئاتر، بدنه فرهنگ یک کشور است. یک نکته که خیلی دوست دارم به آن اشاره کنم، تئاتر شهرستان است. تئاتر شهرستان باید راه بیفتد و زمینه گسترش ارتباط مردم با تئاتر را فراهم آورد.

● نبض پویای تفکر

از آنجا که مخاطبان ایرانی، خاص و کم هستند باید به تماشاگر توجه داشته باشیم و بستری ایجاد کنیم که این روند رو به رشد ادامه یابد. مقوله هنر برای هنر، متعلق به سرزمین ما نیست، بلکه مهم‌ترین دغدغه هنرمندان باید ایجاد یک رابطه مستقیم بین سنخیت اثر و تفکر حال حاضر تئاتر باشد. تئاتر به ناچار باید توسط دولت حمایت شود. ما باید به ترویج فرهنگ تئاتر دیدن در بین مردم صحه بگذاریم. تئاتر باید وارد سبد خانوادگی شود. شاید با عبور از خط قرمزها بتوان مخاطب کاذبی را برای تئاتر پیدا کرد؛ ولی قطعا این مخاطب کاذب در طول سال نمی‌تواند نیاز جامعه تئاتری ما را پوشش بدهد. واقعا نیاز جامعه تئاتری ما برای جذب مخاطب، عبور از خط قرمزها نیست. وقتی بضاعت سالن وجود ندارد و همه چیز در محدودیت است، بستری هم برای رشد، جلب و جذب مخاطب به وجود نمی‌آید.

در هر صورت منظور این نیست که تئاتر نباید دغدغه روشنفکرانه داشته باشد، ولی باید به این فکر بود که راهکاری برای جذب مخاطب و تماشاگر ایجاد کرد. این قضیه نیاز به جامعه‌شناسی مخاطب دارد. نباید از هر جایی، تقلید کورکورانه کرد. تئاتر به عقیده نگارنده اگر در هر کدام از شاخه‌های تفکری، نبضش بزند، مخاطب هم پیدا می‌کند. مگر این که سنخیتی با مخاطب ایرانی نداشته باشد.

امین خرمی